تعلیقاتی بر عقیده ی واسطیه شیخ الاسلام ابن تیمیه

فهرست کتاب

رضا، غضب، كراهت، مقت، أسف

رضا، غضب، كراهت، مقت، أسف

رضا: صفتی از صفات خداوند است كه به موجب آن خداوند به شخصی كه از او راضی است محبت ورزیده، و به او احسان و نیكی می‌كند. و دلیل آن این قول خداوند است: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ[المائدة: ۱۱۹]. (معنی): «خداوند از آنان راضی گشت و آنان نیز از خداوند راضی شدند».

و غضب: صفتی از صفات خداوند است كه باعث می‌گردد خداوند به شخص غضب ورزیده و از او انتقام بگیرد، و بسیار به صفت ((سخط)) نزدیک می‌باشد. و دلیل موصوف بودن خداوند به غضب، این آیه است:

﴿وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ[النساء: ۹۳]. (معنی): «و خداوند بر او غضب ورزید، و او را لعنت كرد». و همچنین: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَكَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ[محمد: ۲۸].

(معنی): «و آن به این دلیل بود كه آنان هر آنچه كه خداوند را خشمگین نموده تبعیت كردند، و به رضوان او كره ورزیدند».

كراهت: صفتی از صفات فعلیه خداوند است كه به موجب آن، مكروه را از خود دور نموده و با او عداوت و دشمنی می‌ورزد، و دلیل آن این قول خداوند است: ﴿وَلَٰكِن كَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ[التوبة: ۴۶]. (معنی): «و لیكن خداوند از برانگیختن آنان كراهت داشت».

مقت: به معنای بغض بسیار شدید است. و معنای بغض، به معنای كراهت بسیار نزدیک است. و دلیل مقت خداوند، این سخن او است كه می‌فرماید: ﴿كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣[الصف: ۴]. (معنی): «اینكه چیزی را بگویید كه به آن عمل نمی‌كنید خداوند را بسیار خشمگین می‌سازد».

اسف: دو معنی را در بر دارد: یكی همان غضب است كه بر خداوند جایز است، و دلیل آن این آیه است:

﴿فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا ٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ[الزخرف: ۵۵]. (معنی): «پس هنگامی كه ما را خشمگین كردند، از آنان انتقام گرفتیم». و در این آیه، ((آسفونا)) یعنی ما را غضبناک نمودند. و معنی دیگر آن حزن است كه هیچگاه خداوند به آن متصف نمی‌گردد، و صحیح نیست كه او را حزن و غمناک بودن توصیف كنیم. چون حزن صفتی پر نقص است و خداوند از هر گونه نقص بری و منزه می‌باشد. رضا را هرگز نمی‌توان به ثواب تفسیر نمود. و همچنین غضب را نمی‌توان هرگز به انتقام معنی كرد. همان گونه كه نمی‌توان كراهت و غضب را به عقوبت تفسیر كرد. چون این نوع تفسیر مخالف ظاهر آیه و اجماع سلف بوده و دلیلی بر آن وجود ندارد.