تعلیقاتی بر عقیده ی واسطیه شیخ الاسلام ابن تیمیه

فهرست کتاب

اموري كه مولف در مورد روز قيامت ذكر كرده است

اموري كه مولف در مورد روز قيامت ذكر كرده است

اولاً: پایین آمدن خورشید و نزدیک شدن آن به خلایق به اندازه یک یا دو میل. كه در نتیجه مردم به اندازه اعمال خود عرق می‌كنند. عرق برخی از آنان به قوزک پایشان می‌رسد/ و برخی نیز در عرق خود غوطه ور می‌شوند، و بعضی نیز میان این دو حد قرار دارند. بعضی از خلایق نیز از خورشید در امان مانده و خداوند بر آنان سایه می‌افكند. یعنی در روزی كه هیچ سایه‌ای وجود ندارد مگر سایه او. و از این گروه می‌توان جوانی را نام برد كه در طاعت خداوند رشد كرده است. و همچنین مردی كه قلبش معلق به مساجد باشد.

دوم: موازین. كه جمع ((میزان)) است. و خداوند جهت وزن نمودن اعمال بندگان خود آنان را وضع می‌كند. در نتیجه هر كسی كه موازینش سنگین شود، رستگار خواهد شد، و هر كسی موازین او سبک گردد، زیان كار خواهد بود و در جهنم خالد و جاوید خواهد گشت. و این میزان، میزانی است حقیقی كه دو كفه دارد. یعنی خلاف گفته معتزله كه عنوان می‌دارند: میزان همان عدل است، و میزانی حقیقی نیست. در قرآن و سنت، میزان هم به صورت جمع و هم به صورت مفرد ذكر شده است. برخی گفته‌اند كه میزان، یكی بوده و به اعتبار جنس وزن شده جمع بسته می‌شود. و همچنین گفته شده است كه میزانها به حسب امم و افراد، متعدد بوده، و به اعتبار جنس مفرد آمده است.

سوم: نشر دواوین. یعنی گشودن و توزیع آن. و دواوین عبارتند از صحیفه‌های اعمال كه ملائكه بر انسانها نوشته‌اند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَكُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِي عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا ١٣ ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا ١٤[الإسراء: ۱۴].

(معنی): «و ما اعمال نیک و بد هر انسانی را در گردن او قرار دادیم، و روز قیامت كتابی را بر او بیرون آریم، در حالی كه آن كتاب باز باشد. و به او خواهیم گفت خودت كتاب خود را بخوان، كه تو خود برای رسیدن به حساب خویش كافی هستی».

پس آنكه كتابش را بدست راستش می‌گیرد، همان مومن است. و برخی نیز كتاب خود را بدست چپ، و یا از پشت سر خود می‌گیرند. و دلیل آن، این قول خداوند تعالی است كه ﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ ٧ فَسَوۡفَ يُحَاسَبُ حِسَابٗا يَسِيرٗا ٨ وَيَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا ٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ ١٠ فَسَوۡفَ يَدۡعُواْ ثُبُورٗا ١١ وَيَصۡلَىٰ سَعِيرًا ١٢[الانشقاق: ۷-۱۲]. (معنی): «پس هر كس كه كتابش را به دست راست او دهند با او محاسبه آسانی خواهد شد، و به سوی اهل خود مسرور باز خواهد گشت. و كسی كه كتابش را از پشت سر به او دهند بر هلاک خود فریاد بسیار كشد، و به آتش سوزان جهنم در افتد». و در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥[الحاقة: ۲۵]. (معنى): «و اما كسی كه كتابش را به دست چپش دهند، خواهد گفت، ای كاش كتابم را دریافت نمی‌داشتم». از جمع و مقایسه میان این آیه و آیه ماقبل این گونه نتیجه می‌شود كه اخذ صحیفه‌ها یا به اختلاف مردم و انواع مردم بوده، و یا اینكه آن كسی كه نامه‌اش را به دست چپش می‌گیرد، آن را از پشت سر دریافت می‌دارد.

چهارم: حساب. كه همان محاسبه خلایق بر اعمالشان است. و كیفیت آن برای مومن بدین گونه است كه خداوند با او به تنهایی و در خلوت سخن گفته و در مورد گناهانی كه انجام داده است از او اقرار می‌كشد. آنگاه به او می‌گوید: ((این گناهان را در دنیا بر تو ستر نموده و پنهان كردم، و امروز آن را بر تو می‌بخشم)).

و اما حساب كشی از كافر به این ترتیب است كه او بر اعمالش آگاه می‌گردد و از او بر آن اعمال اعتراف گرفته می‌شود. آنگاه در حضور ناظران و اشهاد ندا می‌آید كه: ((اینها همان كسانی هستند كه بر پروردگار خود دروغ بستند. پس لعنت خداوند بر ظالمین باد.)) و اولین امری كه در مورد حقوق خداوند از بندگان حساب خواسته می‌شود، ((نماز)) است. و اولین مسئله‌ای كه میان مردم بر آن قضاوت می‌گردد، ((خون)) ( منظور قتل و خونهایی است كه به ناحق ریخته شده است) است. برخی از مردم نیز بدون حساب وارد بهشت می‌شوند، و آنان كسانی هستند كه از كسی نمی‌خواهند روی آنها دعا بخواند، و خود را داغ نمی‌كنند و چیزی را به فال بد نمی‌گیرند و بر پروردگار خود توكل می‌كنند. و ((عكاشه بن محصن)) نیز از آنان است.

پنجم: حوض نبی جو محل آن در عرصات قیامت است كه مومنان امتش به سوی آن رفته و از آن می‌نوشند. و هر كسی كه از آن بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد. طول این حوض یک ماه (یعنی مقدار مسافتی كه در یک ماه پیموده می‌شود.) و عرض آن یک ماه، و تعداد پیمانه‌های آن به اندازه ستارگان آسمان است. آب آن از شیر سفیدتر، از عسل شیرین‌تر، و از مشک خوشبوتر است. و هر كدام از انبیاء حوضی دارند كه مومنان امتش از آن می‌نوشند. اما حوض اعظم، حوض نبی جاست. معتزله وجود حوض را انكار كرده‌اند. كه قول آنان به علت تواتر احادیث در اثبات آن مردود است.

ششم: صراط. پلی است كه بر جهنم نصب شده است. این پل از مو باریک‌تر، و از شمشیر تیزتر است، و بر آن قلابهایی وجود دارد كه مردم را بر حسب اعمالشان نشانه می‌روند. هر كس بر حسب عملش بر آن عبور می‌كند. برخی در حال دویدن از آن گذشته، و برخی قدم زنان، و برخی نیز به سختی و در حال خزیدن، بعضی نیز در آتش می‌افتند و به اندازه اعمالشان عذاب می‌كشند. پس هنگامی كه از صراط عبور كردند، بر قنطره‌ای میان بهشت و دوزخ ایستاده، و از آنان در حق یكدیگر قصاص گرفته می‌شود، تا هرگونه حقد و بغض كه از یكدیگر در دل دارند زدوده شود، و در حالی كه با یكدیگر هیچ كدورتی ندارند به بهشت وارد شوند.

هفتم: شفاعت. كه به معنی واسطه شدن در جلب منفعت و یا دفع ضرر برای دیگران است. كه فقط همراه با اجازه و اذن خداوند به شافع، و رضایت او از مشفوع (شفاعت شده) امكان پذیر است. و بر دو قسم است:

۱- شفاعتی كه مخصوص نبی جمی‌باشد.

۲- شفاعتی كه عام، و برای دیگر انبیاء، صدیقین، شهداء و صالحین است. از شفاعت مخصوص به رسول جمولف دو نوع را ذكر نموده است:

اول: شفاعت عظمی. كه در نتیجه آن او نزد خداوند برای همه اهل محشر شفاعت می‌كند تا میان آنان قضاوت كند. و این مسئله پس از این است كه مردم به ترتیب از آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم الصلاه و السلام در خواست شفاعت می‌كنند، و آنان این كار را نمی‌كنند. و بالاخره هنگامی كه از حضرت رسول جدرخواست شفاعت می‌شود، او شفاعت نموده و خداوند شفاعتش را می‌پذیرد. و این همان ((مقام المحمود)) است كه خداوند به او وعده داده است: ﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا[الإسراء: ۷۹]. (معنی): «چه بسا كه پروردگارت تو را به مقام محمود نائل كند». (و وعده‌های رب سبحانه و تعالی حتمی و واجب الوقوع است).

دوم: شفاعت اهل بهشت، تا به آن وارد شوند. و اما شفاعت عامه را مولف بر دو نوع ذكر كرده است:

اول: برای كسانی از مومنین كه مستحق آتشند شفاعت می‌شود تا به آن داخل نشوند.

دوم: شفاعت برای كسانی از آنان كه در آتش داخل شده‌اند، تا از آن خارج گردند. و این دو نوع شفاعت را معتزله و خوارج انكار می‌كنند، و علت آن نیز این است كه آنان می‌گویند فاعل كبیره در آتش جاوید خواهد ماند و شفاعت، او را نفعی نمی‌بخشد. و نیز خداوند اقوامی را بدون شفاعت، و به محض فضل و رحمت خویش از آتش خارج می‌سازد.

و پس از اینكه اهل دنیا وارد بهشت شدند، در آن جای اضافه‌ای خالی باقی می‌ماند. پس خداوند اقوامی را نشات داده و به آن وارد می‌سازد.