خاتم اولیاء و انبیاء [۲۴۴]
برخی از صوفیه، بر این اعتقادند، که ولایت برتر از نبوّت است. به گمان این گروه، «خاتم الأولیاء» از «خاتم الأنبیاء»، بالاترست، از آنجمله، حکیم ترمذی و ابنعربی، که به «وحدت وجود» اعتقاد داشت، بر این یاوهی باطل بودند. این گروه، اعتقادشان باطل و دروغ است، چون نه در قرآن و نه در سنّت، مطلبی مبنی بر اینکه، خاتم أولیاء، وجود دارد و یا اینکه بر انبیاء برتری داشته باشد، وجود ندارد و هیچ کدام از دانشمندان نمونه امت، در این باره سخنی به میان نیاوردهاند.
اصل اشتباه، از اینجا ناشی میشود که، با توجّه به اینکه، محمّد ص، خاتم الأنبیاء و از همه پیامبران برتر و بالاترست، آنها گفتهاند: چون ایشان آخرین پیامبران است، پس برترین آنها نیز میباشد. ولی این استدلال باطل است؛ زیرا محور برتری، تقدیم و تأخیر نیست. در حدیثی صحیح از رسول الله صآمده است که برترین افراد این امّت، اصحاب ایشان میباشند، که همراه و همدم ایشان بودند و اگر مسلمانی، به اندازهی کوه اُحُد، در راه الله متعال طلا انفاق کند، به اندازهی یک مدّ یا نصف مُدّی که، هرکدام از اصحاب بخشیدهاند، پاداش دریافت نمیکند. همچنین در حدیث دیگری آمده است که فرمود:
«خیرُ القرونِ قَرني، ثُمَّ الّذینَ یَلونَهُم، ثُمَّ الّذینَ یَلونَهُم»«بهترین افراد این امّت، مسلمانان زمان من هستند، سپس کسانی که پس از آنها میآیند، سپس یک قرن پس از آنها».
در علوم نیز، دانشمندان قدیم، از نبوغی برخوردارند، که دانشمندان جدید در همان رشتهها، نمیتوانند از آنها پیشی بگیرند، مانند «سیبویه»، عالم نحو. این معیار، تنها در مورد علوم پویا و پیشرو، درست است، که آیندگان، دانش پیشینیان را، تکمیل میکنند؛ امّا این گفتار، در مورد نبوّت و رسالت، متفاوت است، چراکه، نبوّت و علوم آن، بخششی الهی و هدیهای ربّانی است، که با تلاش و کوشش، دستیافتنی نیست. طرح این گفتار، دروازهی فتنهای را گشود، تا هرکه نسبت به خود گمان نیک برد و هرکه قصد شرارتی با این امّت داشته باشد، ادّعا میکند که او، خاتم الأولیا است و دانش خویش را، بدون واسطه، از الله متعال دریافت میکند. این گمراهی بسیار بزرگ است و هیچ کس از این امّت، حق ندارد، ادّعا کند که با هیچ پیامبری، در فضیلت و برتری، یکسان است، چه رسد به اینکه، ادعای برتری کند و هیچ کدام از مدّعیان ولایت و اهل صلاح، حق ندارد مخالف با راه و روش رسول الله ص، عبادت کند.
[۲۴۴] ر.ک: لوامع الأنوار البهیّه ۲/۳۰۰، و مجموع الفتاوی شیخ الاسلام (۲/۲۲، ۱۱/۲۲۱، ۳۶۳).