تفاوت نبی و رسول
کسانی که گفتهاند نبی و رسول فرق ندارد، حرف شان نادرست است و دلیل باطلبودن این ادّعا، روایاتی است که دربارهی تعداد انبیاء و پیامبران آمده است، زیرا رسول اللهصفرمود: «تعداد انبیای الهی صد و بیست و چهار هزار نفر و تعداد رسولان، حدود سیصد و سیزده نفر است». [۵]همچنین در قرآن «نبی» بر «رسول» عطف شده است و این دلیلی بر تفاوت میان آن دو میباشد.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٥٢﴾[الحج: ۵۲].
و ما هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادهایم مگر اینکه هنگامیکه چیزی را تلات میکرد شیطان در تلاوت و خواندن او (شبهه) القا مینمود پس الله متعال آنچه را که شیطان القا میکرد از بین میبرد سپس الله متعال آیاتش را استوار میدارد پس الله پس آگاه و با حکمت است، امّا الله متعال آنچه را که شیطان القاء نموده است - توسّط تبلیغ و تبیین پیغمبران و دعوت و زحمت شبانهروزی پیروان ایشان در همه جا و همه حال - از میان برداشته است.
همچنین، الله متعال برخی از پیامبران را، هم به نبوّت و هم به رسالت، توصیف فرموده و این دلیلی است بر این که، «رسالت» چیزی بیش از «نبوّت» است، همانگونه که درمورد موسی÷میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ مُخۡلَصٗا وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا ٥١﴾[مریم: ۵۱].
در کتاب - آسمانی قرآن- موسی را یاد کن. به راستی که او پاک - و برگزیده الله متعال-، و فرستاده پیامآوری بود.
امّا در نزد علما مشهور است که «رسول» گستردهتر از «نبی» میباشد و از نظر آنان «رسول کسی است که شریعتی به او وحی شده و مأمور تبلیغ آن است، هر رسولی، نبی است، ولی هر نبی، رسول نیست. [۶]
اما ادّعای آنها، به چند دلیل بعید است:
۱- اینکه الله متعال به طور صریح بیان فرموده همانگونه که انبیاء را فرستاده، رسولان را نیز فرستاده است. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٥٢﴾[الحج:۵۲].
و ما هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادهایم مگر اینکه هنگامیکه چیزی را تلات میکرد شیطان در تلاوت و خواندن او (شبهه) القا مینمود پس الله متعال آنچه را که شیطان القا میکرد از بین میبرد سپس الله متعال آیاتش را استوار میدارد پس الله پس آگاه و با حکمت است- و گاهی پیغمبران را شاعر، و زمانی ساحر، و وقتی ناقل افسانهها و خرافات پیشینیان جلوهگر ساخته است -. امّا الله متعال آنچه را که شیطان القاء کرده است - توسّط تبلیغ و تبیین پیغمبران و دعوت و زحمت شبانهروزی پیروان ایشان در همه جا و همه حال - از میان برداشته است - و شبهات و ترّهات اهریمنان انس و جان را از صفحه دل مردمان زدوده است - و سپس آیات خود را - در برابر سخنان ناروا و دلائل نابهجای نیرنگبازان بیمایه و دسیسهبازان بیپایه - پایدار و استوار داشته است، زیرا که الله متعال بس آگاه - از کردار و گفتار و پندار شیطان و شیطان صفتان بوده و همه کارهایش از روی فلسفه و - دارای حکمت است - و لذا اهریمن و پیروان او را همیشه مهلت داده است تا به دسایس و وساوس خود بپردازند-.»
اگر تفاوت آن دو تنها در مأموریت تبلیغ بود، مقتضای ارسال نبی این است، که او نیز مأمور تبلیغ دین باشد.
۲- اینکه ترک تبلیغ، کتمان وحی و پوشاندن آن است و الله متعال وحی را نازل نفرموده که در سینهی یک انسان مکتوم و مدفون بماند، سپس با وفات او این علم هم از بین برود!
۳- فرمودهی پیامبرصکه فرمود:
«عُرِضَتْ عَلَىَّ الأُمَمُ فَرَأَيْتُ النَّبِىَّ وَمَعَهُ الرُّهَيْطُ وَالنَّبِىَّ وَمَعَهُ الرَّجُلُ وَالرَّجُلاَنِ وَالنَّبِىَّ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ...» [۷]
«- در شب معراج- امتها بر من عرضه شدند، پیامبری را دیدم که گروهی با او همراه بودند، و پیامبری را - دیدم- که یک و دو نفر همراهش بودند و پیامبری را - دیدم- که کسی با او نبود...»
این حدیث دلیلی است بر این که، انبیاء هم مأمور تبلیغ بودهاند و پاسخ مثبت مردم به دعوت آنها متفاوت بوده است.
امّا تعریف مورد قبول این است: «رسول کسی است که شریعت جدید به او وحی شده باشد، ولی نبی برای تأیید و تقویت شریعت قبل از خود مبعوث شده است». [۸]
همان گونه که در این حدیث آمده است: «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائيلَ تَسُوسُهُمُ الانْبِيَاءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ...» [۹]«بنی اسرائیل را پیامبران، رهبری میکردند. هرگاه، پیامبری فوت میکرد، پیامبر دیگری، جایگزین او میشد...» و همه آن انبیاء با شریعت موسی÷، با کتاب تورات، مبعوث و مأمور تبلیغ وحی الهی به قوم بنی اسرائیل، بودند.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِيّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِكٗا نُّقَٰتِلۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِيَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلظَّٰلِمِينَ ٢٤٦﴾[البقرة: ۲۴۶].
«آیا آگاهی از - داستان شگفت - جماعتی از بنیاسرائیل که بعد از موسی میزیستند و در آن وقت به پیغمبر خود گفتند: شاهی برای ما انتخاب کن تا - تحت فرماندهی او - در راه الله متعال بجنگیم. - پیغمبرشان برای اطمینان از تصمیمشان بدیشان - گفت: شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود - سرپیچی کنید و در راه الله متعال جهاد و - پیکار نکنید».
داود، سلیمان، زکریا و یحیی نیز همگی «نبیّ» بودند، ولی به رهبری بنی اسرائیل، حکومت و تبلیع دین الله متعال، را به عهده داشتند. - با این وجود الله متعال به حق و صواب آگاهترین است.-
[۵] حدیث صحیح است و امام احمد، آن را در مسند روایت کرده است. [۶] شرح العقیدة الطحاویة (۱۶۷)، ر.ک: لوامع الأنوار البهیة (۱/۴۹) [۷] روایت بخاری، مسلم، ترمذی و نسّائی. [۸] تفسیر آلوسی (۱۷/۱۵۷). [۹] صحیح بخاری، فتح الباری (۶/ ۴۹۵)