پیامبران و رسالت الهی

فهرست کتاب

چرا پيامبران از ميان فرشتگان برگزيده نشدند؟

چرا پيامبران از ميان فرشتگان برگزيده نشدند؟

دشمنان پیامبران الهی، اعتراضات و انتقادات بسیاری در مورد این که پیامبران از میان بشر برگزیده شده‌اند، وارد کرده‌اند و این امر بزرگترین عامل روی گردانی مردم، از ایمان بود:

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٤[الإسراء: ۹۴].

‏«‏تنها چیزی که مانع ایمان آوردن مردمان بعد از نزول هدایت برای ایشان شد، این است که می‌گویند: آیا خدا انسانی را به عنوان پیغمبر فرستاده است‌؟! - فرشتگان افلاکی سزاوار این مقام بزرگ رسالتند، نه انسان‌های خاکی-».

پیروی از پیامبران و عقاید و شریعتی را که از جانب الله متعال آورده بودند، به سبب انسان بودنشان امری زشت تلقی می‌کردند و گرویدن به آن‌ها را زیانبار می‌دانستند:

﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَكُمۡ إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ ٣٤[المؤمنون: ۳۴].

‏«‏اگر از انسانی همسان خود پیروی کنید، در این صورت سخت زیانکار خواهید بود».

﴿فَقَالُوٓاْ أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ ٢٤[القمر: ۲۴].

‏«‏آنان گفتند: آیا از انسانی از خودمان پیروی کنیم که تنها - و بدون قوم و عشیره- هست‌؟ در صورت پیروی از او، ما در گمراهی و جنون خواهیم بود».

مخالفان و دشمنان پیامبران پیشنهاد می‌دادند که باید فرستادگان خدا، فرشته باشند و به صورت واقعی آن‌ها را مشاهده کنند، یا حداقلّ همراه با پیامبر بشری، یکی از فرشته گان نیز به عنوان پیامبر مبعوث شود:

﴿۞وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاۗ لَقَدِ ٱسۡتَكۡبَرُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ وَعَتَوۡ عُتُوّٗا كَبِيرٗا ٢١[الفرقان: ۲۱].

«و کسانى که به لقاى ما امید ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند یا پروردگارمان را نمى‏بینیم».

و نیز می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا ٧[الفرقان: ۷].

‏«‏- محمّد را نیز مسخره می‌کنند - و می‌گویند: این چه پیغمبری است‌؟! او غذا می‌خورد، و در بازارها راه می‌رود. چرا لااقل فرشته‌ای به سوی او فرستاده نشده است تا - به عنوان گواه صدق دعوتش - همراه او مردم را بیم بدهد - و در امر تبلیغ رسالت او را یاری نماید و ما هم ایمان بیاوریم -».

با کمی تامل در آیات قرآن، می‌توانیم این شبهه را از چندین جهت ردّ کنیم:

اوّل: این که الله متعال پیامبران را از میان بشر برگزید، بدین جهت است که انسان بیش از هر موجودی مورد امتحان و آزمون الله متعال قرار می‌گیرد، همانگونه که در حدیث قدسی الله متعال می‌فرماید:

«إنّما بعثتُكُ لأبتليكَ وَ أبتلي بِكَ» [۵۶]«تنها برای امتحان تو و امتحان دیگران بوسیله تو، تو را برگزیدم».

دوم: انتخاب پیامبر از میان بشر، اکرامی است به کسانی که نیکوکار بودند، زیرا انتخاب برخی از انسان‌ها، از جانب الله متعال به پیامبری، تکریم و بزرگداشت بزرگی آن‌ها است:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡرَٰٓءِيلَ وَمِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَٱجۡتَبَيۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُكِيّٗا۩ ٥٨[مريم: ۵۸].

‏«‏آنان که پیغمبرانی بودند از سُلاله آدم و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم و از دودمان ابراهیم و یعقوب و از زمره کسانی که آنان را - به سوی ایمان- رهنمود کردیم و - برای رسالت آسمانی- برگزیدیم».

سوم: انسان بیش از هر آفریده‌ی دیگری، قادر به رهبری، راهنمایی و الگو شدن است. شهید سید قطب می‌فرماید: «این حکمتی است که در رسالت یکی از افراد بشر، به سوی تمامی بشر، نمایان می‌شود. آن بشر فرستاده شده، احساس دیگر افراد بشر را درک می‌کند، آن‌چه آن‌ها می‌چشند، می‌چشد، تجارب او تجربه‌ی همه، دردهایش درد همه، انگیزه‌های او مانند انگیزه‌های دیگران ‌و نیازش، نیاز دیگر انسان‌هاست؛ بنابراین بر ضعف و نواقص آن‌ها درمی گذرد، از قدرت و برتری آن‌ها امیدوارمی‌شود، قدم به قدم با آن‌ها پیش می‌رود، انگیزه‌ها و هیجانات شان، را می‌فهمد، چون او نیز یکی از آن‌ها است و آن‌ها را با وحی الهی و به یاری او با همه دشواری‌ها، بسوی الله متعال می‌برد.

مردم بوسیله‌ی پیامبرانی که مانند خودشان بشر هستند و قدرت ممکنه را بدست می‌آورند، چون همانند آن‌ها بشرند، کم کم ایشان را بسوی الله تعالی پیش می‌برند، و در میانشان با اخلاق، اعمال و انجام تکالیفی زندگی می‌کنند، که خود می‌دانند و به آن‌ها ابلاغ شده که الله متعال بر آن‌ها هم واجب گردانیده است، از این رو شخصیت او در میان دیگر انسان‌ها، تجربه‌ی زنده‌ای است از عقیده و رسالتی که به سوی آن‌ها حمل کرده و زندگی و رفتار و کردارش صفحه‌ای است گشوده، بر روی ایشان که سطر به سطر آن را منتقل می‌کنند، تک تک معانیش را تحقق می‌بخشند، درحالی که او را در بین خود می‌بینند و درون شان شیفته‌ی تقلید از اوست؛ زیرا که همانند خودشان است» [۵۷].

چهارم: سخت‌بودن دیدن فرشته.

کفّار همچنانکه ملاقات فرشته را مطرح می‌کردند تا به عنوان پیام آور بسوی شان فرستاده شود، با طبیعت فرشته آشنایی نداشتند و نمی‌دانستند که در جریان دیدن او چه مشقّت و سختی‌هایی آن‌ها را در بر می‌گیرد.

چرا که برقراری ارتباط با فرشتگان، و دیدن آن‌ها، کار آسانی نیست، زیرا پیامبر، با این که برترین خلق است و دارای قدرت جسمی و روحی بالایی بود، وقتی که جبرئیل را به شکل و صورت واقعی مشاهده فرمود، هراسناک و وحشت زده، درحالی که قلبش می‌لرزید و بر اثر نازل شدن وحی بر او سخت متأثر شده بود، به خانه‌اش برگشت. به همین دلیل در پاسخ به کسانی که پیشنهاد می‌کردند، پیامبرشان فرشته باشد یا همراه او فرشته‌ای مبعوث گردد، الله متعال فرمود:

﴿يَوۡمَ يَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ لَا بُشۡرَىٰ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِينَ[الفرقان: ۲۲].

‏«ر‏وزی که فرشتگان را می‌بینند، در آن روز مژده و نویدی برای بزهکاران در میان نخواهد بود - و بلکه روزی است که از ترس فریاد برمی‌آورند و - می‌گویند: پناه!! امان!!».

چون کفّار جز هنگام مرگ و یا موقع نزول عذاب، فرشتگان را نمی‌بینند، پس اگر فرض بر این باشد که آن‌ها فرشتگان را دیدند، قطعاً در آن روز به هلاکت می‌رسند. از این رو، فرستادن رسول و نبی از جنس بشر، ضرورتی اجتناب ناپذیر بود تا مردم امکان گفتگو و مصاحبه با آن‌ها را داشته باشند و چنآن‌چه پیامبر فرشته می‌بود، امکان چنین ارتباطی فراهم نمی‌شد:

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٤ قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا ٩٥[الإسراء: ۹۴-۹۵].

‏«‏تنها چیزی که مانع ایمان آوردن مردمان بعد از نزول هدایت - وحی آسمانی - برای ایشان شد، این است که می‌گویند: آیا الله متعال انسانی را به عنوان پیغمبر فرستاده است‌؟! - فرشتگان افلاکی سزاوار این مقام بزرگ رسالتند؛ نه انسان‌های خاکی - بگو: اگر در زمین - به جای انسان‌ها - فرشتگانی مستقرّ و در آن با اطمینان راه می‌رفتند، ما از آسمان - از جنس خودشان - فرشته‌ای را به عنوان پیغمبر به سویشان می‌فرستادیم - چرا که رهبر باید از جنس پیروان خود باشد-».

پس در صورتی الله متعال پیامبران را از فرشته بر می‌گزید که ساکنان زمین فرشته بودند، تا از جنس خودشان باشد، امّا وقتی که بشر در زمین زندگی می‌کنند، رحمت و حکمت الله متعال چنین اقتضا می‌کند که پیامبرشان از نوع و جنس ایشان باشد:

﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ١٦٤

[آل عمران: ۱۶۴].

‏«‏یقیناً الله متعال بر مؤمنان منّت نهاد آنگاه که در میانشان پیغمبری از جنس خودشان برانگیخت».

اگر بشر توانایی دیدن فرشته را نداشته باشد و به آسانی نتواند چیزی از او دریافت کند، در نتیجه اقتضا می‌کند که اگر الله متعال بخواهد، فرشته‌ای را پیغمبر انسان‌ها قرار دهد، حتما وى را به صورت مردى درمی‌آورد. همانگونه که می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَكٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَيۡهِم مَّا يَلۡبِسُونَ ٩[الأنعام: ۹].

‏«‏اگر هم فرشته‌ای را - مؤید پیغمبر - می‌کردیم، او را به شکل انسان در می‌آوردیم - تا آنان بتوانند او را ببینند و سخنانش را فهم کنند. در این صورت باز هم اشکال برطرف نمی‌شد - و ایشان را دچار همان اشتباهی می‌کردیم که قبلاً در آن بودند».

پس الله متعال خبر می‌دهد به این نکته اشاره می‌فرماید که «اگر فرشته‌ای را پیامبر قرار دهد» بایستی به شکل مرد باشد، تا مردم بتوانند با او صحبت کنند و با فراگیری علم و دین از او استفاده کنند و امر همچنان بر آنان مشتبه و مخفی می‌شد» [۵۸].

مُشتبه‌بودن امر بر آن‌ها هم، به سبب این است که به شکل و صورت مرد است و باز هم نمی‌توانند ثابت کنند که فرشته است، وقتی هم که چنین باشد فرستادن پیامبر از فرشته به این نحو فائده ای ندارد و اصلاً هدف مورد نظر را تحقّق نمی‌بخشد؛ چون پیامبری که فرشته باشد، نمی‌تواند احساسات، عواطف و هیجان را درک واحساس کند، اگرچه خود را به شکل و قیافه‌ی انسان درآورد.

[۵۶] منذری، مختصر صحیح مسلم، ص(۲۸۳) [۵۷] سید قطب، فی ظلال اللقرآن (۱۹/ ۲۵۵۳) [۵۸] تفسیر ابن کثیر (۳/۹)