پیامبران و رسالت الهی

فهرست کتاب

ويژگي‌های الوهيّت و فرشته‌بودن در آن‌ها نيست

ويژگي‌های الوهيّت و فرشته‌بودن در آن‌ها نيست

یکی دیگر از مقتضیات بشر بودنشان، این است که الهه و معبود نیستند و هیچ کدام از صفات الوهیت را ندارند. از این رو، پیامبران خود را از داشتن هر گونه توانایی تغییر و دخالت در امور دنیا، مبرّا دانسته و تنها به الله واحد و احد پناه برده‌اند و ادعای چیزی از صفات خداوندی را نداشته‌اند. الله متعال در بیان برائت عیسی÷از تهمت‌هایی که به او نسبت دادند، فرمود:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧[المائدة: ۱۱۶-۱۱۷].

‏«‏و - به یاد آور - آن گاه که الله متعال می‌گوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفته‌ای که جز الله متعال، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید - و ما دو نفر را نیز پرستش کنید؟-‏.‏ عیسی می‌گوید: تو را منزّه از آن می‌دانم که دارای شریک و مانند باشی.‏.‏ سزاوار من نیست که چیزی را بگویم - و بخواهم، که وظیفه و - حق من نیست‏.‏ اگر آن را گفته باشم، بی‌گمان تو از آن آگاهی‏.‏ تو - علاوه بر ظاهر گفتار من - از راز درون من هم باخبری، ولی من - چون انسانی بیش نیستم - از آن‌چه بر من پنهان می‌داری، بی‌خبرم‏.‏ زیرا تو رازها و نهان‌ها را می‌دانی. من به آنان چیزی نگفته‌ام، مگر آن‌چه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای - و آن - این که جز الله متعال را نپرستید، که پروردگار من و شما است - و اوست که من و شما را آفریده است و همه بندگان او هستیم -‏.‏ من تا آن زمان که در میان آنان بودم، از ایشان اطّلاع داشتم و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بوده‌ای - و اعمال و افکارشان را دیده‌ای - و تو از هر چیزی آگاه هستی‏».

‏ این سخن عیسی در روز حشر بزرگ است، در جایی که همگی انسان‌ها جمع می‌شوند. این کلام راست و درستی است که همه دروغ‌ها و تهمت‌هایی را که نصاری به بنده و رسول الله، عیسی بن مریم، نسبت می‌دهند، را باطل و نابود می‌کند. زیرا گروهی از آنان گفتند: خدا که همان عیسی مسیح است، در شکم مریم قرار گرفت- پناه بر الله متعال از این گمراهی:

﴿لَقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢[المائدة: ۷۲].

‏«‏بی گمان کسانی کافرند که می‌گویند: - خدا در عیسی حلول کرده است و - خدا، همان مسیح پسر مریم است‏».‏

و گروه دیگری از ایشان گفتند: او سومینِ خدایان سه گانه است:

﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٧٣[المائدة: ۷۳].

‏«‏بی‌گمان کسانی کافرند که می‌گویند: خداوند یکی از سه خدا است!».

و گروه سوم گفتند: او پسر خداست، - او پاک و منزه است و از آن‌چه مى‏گویند بسیار والاتر است:

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِدّٗا ٨٩[مريم: ۸۸-۸۹].

‏«‏- یهودیان و مسیحیان و مشرکان - می‌گویند: الله گسترده مهر، فرزندی برای خود برگرفته است! واقعاً چیز بسیار زشت و ناپسندی می‌گویید‏».

به تحقیق، نصاری درباره‌ی عیسی غلو و زیاده روی بسیاری مرتکب شدند و با این سخن افراطی و اغراق‌آمیز نسبت به الله متعال، مرتکب بزرگ‌ترین و زشت‌ترین ناسزاگویی شدند و ادّعا می‌کنند که: «خداوند متعال از کرسی عظمت خود فرود آمد و در شکم زنی قرار گرفت و مدت زمانی را در میان خون عادت ماهیانه و در تاریکی روده‌ها و زیر دنده‌ها بسر برد، سپس به عنوان کودکی شیر خوار متولّد و کم‌کم بزرگ می‌شود، گریه می‌کند، می‌خورد می‌آشامد، ادرار می‌کند و به همراه بچه‌ها در جست و خیز است، سپس در میان فرزندان یهود به مکتب می‌رود، ملزومات را یاد می‌گیرد، موقع ختنه، پوست ختنه گاهش را قطع می‌کنند، سپس یهود شروع می‌کنند به طرد او از جایی به جای دیگر، سپس او را دستگیر کرده و انواع خواری و ذلّت را به او می‌چشانند، و تاجی از خار بر روی سرش می‌گذارند، او را سوار بر مرکبی بدون زین و برگ سوار می‌کنند، بعد او را به سوی چوب صلیب سوق می‌دهند و با مشت و سیلی او را می‌زنند و آب دهان به صورتش می‌پاشند، اطرافش را احاطه می‌کنند، آنگاه او را بر آن مرکب سوار می‌کنند، که قلب و جان از آن به لرزه در می‌آید، با طناب دست و پاهایش را محکم می‌بندند و با میخ بر دست و پایش می‌کوبند، بطوری که گوشت بدنش پاره و استخوان‌هایش خُرد می‌شود و در تمام این حالات فریاد و داد و ناله سر می‌دهد و می‌گوید: به من رحم کنید، ولی کسی به او رحم نمی‌کند.

آری به پندار آن‌ها، این بود مدبّر جهان هستی و زمین و آسمان‌ها و آن ذاتی که هر آن کس که در زمین و آسمان‌ها قرار دارد، خواسته‌هایشان را همه روزه از او طلب می‌کنند، هر روز شأن و امور به خود را دارد، سپس مرده و در زیر صخره‌ها و سنگ‌های خارا مدفون گردید، سپس بعد از همه این اتّفاقات از قبر برخاست و باری دیگر به سوی عرش و ملک صعود کرد و بر کرسی خداوندی خویش تکیه زد!!» [۶۸].

پس چه فحش و ناسزایی از این ناسزایی که به اللهأ، نسبت دادند، بدتر و زشت تر است و کدامین گمراهی از این بالاترست!

[۶۸] هدایت الحیاری. ر.ک: الجامع الفرید ص(۴۷۹)