شايستگی بشر برای حمل رسالت الهی
کسانی که بعید میدانند الله متعال انسان را برای حمل رسالت آسمانی برگزیند، قدر و منزلت انسان را نادیده گرفتهاند. در واقع، انسان شایستگی گرفتن این امانت بزرگ را دارد، آن امانتی که آسمانها و زمین و کوهها از دریافت آن هراسناک شدند:
﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا ٧٢﴾[الأحزاب: ۷۲].
«ما امانت - تکلیف و اختیار - را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و انسان آن را برداشت، به راستى که او ستمگرى نادان است».
آنان که برگزیدهشدن انسان، به عنوان پیامبر، را امری مهم و ناممکن تلقّی میکنند، از نمای بیرونی به انسان نگریستهاند. انسان را جسدی که میخورد، میآشامد، میخوابد و برای برآوردن نیازهایش، در زمین رفت و آمد میکند، دیدهاند:
﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا ٧﴾[الفرقان: ۷].
«-محمّد را نیز مسخره میکنند- و میگویند: این چه پیغمبری است؟! او غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟»
و به جوهر و ماهیت انسان، و آن روح لطیفی که از روح الله متعال در آن دمیده شده، نگاه نکردهاند:
﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ ٢٩﴾[الحجر: ۲۹].
«پس آن گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلّق به خود در او دمیدم. - برای بزرگداشت و درودش - در برابرش به سجده افتید».
با چنین روح و روانی است که انسان، متمایز میگردد و «انسان» میشود، بر روی این کرهی خاکی به جانشینی برگزیده شده و از طریق همین روح عالی است که الله متعال توانایی ارتباط با خویشتن را در او قرار داده است. پس جای تعجّب نیست که الله ذوالجلال، یکی از افراد آن جنس صاحب استعداد را، برای فراگیری وحی و الهام انتخاب کند و چیزی را به او الهام کند، که اگر راه را گم کرد، او را راهنمایی کند و اگر به کمک نیاز داشت، به او کمک کند [۵۳].
﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١١﴾[إبراهيم: ۱۱].
«پیغمبرانشان به ایشان گفتند: - همانگونه که گفتید- ما نیز همچون شما، فقط انسان هستیم، ولی الله متعال بر هرکس از بندگانش که بخواهد، منت مینهد».
سپس پیامبران بطور ویژهای برای برعهده گرفتن امر نبوت و رسالت، تربیت شده و از پرورش منحصربه فردی برخوردارند:
﴿وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي ٤١﴾[طه: ۴۱].
«و تو را برای - وحی خود و حمل رسالت - خویش برگزیدم».
در این مورد، به پیامبر خودمان بنگر که چگونه از عنایت ویژهی الله متعال بهرمند بود و باوجود فقر مادی و یتیم بودن، رعایت و عنایت الله متعال او، را بطور همه جانبه در برگرفت:
﴿أَلَمۡ يَجِدۡكَ يَتِيمٗا فََٔاوَىٰ ٦ وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ ٧ وَوَجَدَكَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ ٨﴾[الضحى: ۶-۸].
«آیا الله متعال تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ و تو را سرگشته و حیران - در میان شرک بتپرستان و یهودیان و مسیحیان، کفر کافران، فسق و فجور فاسقان و فاجران، ظلم و زور قلدران، کشت و کشتار قبائل به فرمان جاهلان و خرافهپرستی اینان و آنان- نیافت و - در پرتوِ وحی آسمانی به یکتاپرستی یزدانی - رهنمایی نمود؟ و تو را فقیر و بیچیز نیافت و سپس ثروتمند و دارا کرد؟».
الله متعال او را پاک و بیآلایش پرورش داد، پلیدی شیطان را از او زدود و از همان اوان کودکی بهرهی شیطان را از او خارج ساخت؛ همانگونه که انس بن مالک روایت میکند: هنگامی که رسول الله همراه با کودکان همسن و سال خود مشغول بازی کردن بود، جبرئیل آمد و او را بر زمین خوابانید، سینهاش را شکافت، و علقهای را از آن خارج کرد و گفت: این بهرهی شیطان در توست، سپس آن را در تشت طلایی با آب زمزم شستشو داد و به جای خود برگردانید، کودکان نزد مادر شیریش –حلیمه– شتافتند و گفتند: محمّد کشته شد. به استقبالش آمدند و او را درحالی یافتند که رنگش پریده بود. انس گفت: من اثر دوخت و بخیه را در سینهی رسول الله دیدهام. [۵۴]
واقعهای دیگر شبیه به همین، هنگام آماده شدن برای سفر بزرگ معراج و بالا رفتن به سوی آسمانهای رفیع، برای رسول الله صرخ داد. در حدیث اسراء آمده است که رسول الله صفرمود:
«فُرِجَ سَقْفُ بَيْتِى وَأَنَا بِمَكَّةَ فَنَزَلَ جِبْرِيلُ -صلى الله عليه وسلم- فَفَرَجَ صَدْرِى ثُمَّ غَسَلَهُ مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ ثُمَّ جَاءَ بِطَسْتٍ مِنْ ذَهَبٍ مُمْتَلِئٍ حِكْمَةً وَإِيمَانًا فَأَفْرَغَهَا فِى صَدْرِى ثُمَّ أَطْبَقَه»متفق علیه [۵۵].
«در مکه بودم که سقف منزلم شکافته شد، جبرئیل فرود آمد و سینهام را گشود، سپس با آب زمزم آن را شستشو داد، سپس تشتی پُر از حکمت و ایمان را آورد و در سینهام ریخت، سپس آن را بست».
[۵۳] سید قطب، فی ظلال القرآن (۱۹/۲۵۵۲) [۵۴] صحیح مسلم، مشکاة المصابیح (۳/۱۵۲). [۵۵] صحیح الجامع الصّغیر(۴/۸۱).