آيا عقل میتواند بینياز از وحی باشد
مردم گمان میکنند امکان دارد، با عقلی که موهبت الهی است، از پیامبران و رسالت آسمانی بینیاز باشند، برای همین است که میبینیم قوانینی وضع میکنند، حلال و حرام تعیین میکنند، برنامه ریزی کرده و کارهایشان را توجیه میکنند؛ در تمام این امور استنادشان تنها به عقل است، که خوب و بد و پسندیده و ناپسند را تعیین میکند؛ در گذشته نیز کسانی بودند که اینگونه حرفها میزدند؛ از آن جمله «برهمائیان» میباشند. آنان فرقهای از مجوس بودند که ادعا میکردند فرستادن پیامبران کار بیهودهای است و شایستهی الله متعال حکیم نیست؛ چون عقل از پیامبران بینیاز است، زیرا اگر شریعتی که پیامبران آوردهاند، موافق با حکم عقل و خوب باشد، عقل خود آن را انجام میدهد، اما اگر مخالف با عقل و بد باشد، در صورتی که بدان نیاز داشته باشد، انجام میدهد، در غیر این صورت آن را ترک میکند.» [۲۸]
در عرصهی استدلال و احتجاج، جایز نیست مسلمان، بیدرنگ قدرت تشخیص زیبایی و زشتی عقل را انکار کند، «چرا که الله متعال بندگان را بر تشخیص زشت و زیبا سرشته و در آفرینش عقلهایشان چنین ادراکی را کار گذاشته است؛ همانگونه که آنها را بر تشخیص بین مفید و مضر و سازگار و ناسازگار با خودشان، از انواع مختلف، را قرار داده است.
فطرت اوّل - منظور قدرت تشخیص خوب و بد است- از ویژگیهای منحصر به فرد انسان، در میان سایر حیوانات است؛ امّا فطرت دوم - سرشت بنده در فرق گذاشتن بین مفید و مضر و.... است- در بین تمامی حیوانات مشترک است.» [۲۹]
اکنون نزاع بر امور ذیل است:
اوّل: مسائلی وجود دارد، که مصلحت انسان در آن میباشد اما انسان نمیتواند آن را با عقل مجرّد، درک کند؛ چون از دایره و محدودهی عقل خارج است. «عقل چگونه میتواند الله متعال را با نامها و صفاتش بشناسد....؟ و نیز جزئیات شرع و دینی را که الله متعال برای بندگان تشریع فرموده، بداند؟! یا چگونگی محبّت الله متعال، خشنودی و ناخشنودی او را درک کند؟ چگونه پاداش و سزا و وعدههایی را که به دوستان و اولیای خود داده، یا تهدیداتی را که برای مخالفین و دشمنان تعیین کرده، مقادیر و کیفیت و درجاتش را بداند؟ از کجا غیبی را بشناسند که الله متعال جز پیامبرى که از او خشنود باشد، کسی را از آن آگاه نکرده و دیگر چیزهایی که پیامبران از جانب الله متعال آوردهاند ابلاغ میکنند و عقل راهی بسوی معرفتشان ندارد.» [۳۰]
دوم: آنچه عقل قادر به درک خوب یا بد آن است، به صورت اجمالی و بدون تفصیل درکش میکند و اگر جزئیات را هم بداند - البته به صورت ناقص نه بطور فراگیر-، تنها برخی از جزئیات را درک میکند. «مثلاً عقل خوب بودن عدالت را درک میکند، امّا اینکه فلان عمل عادلانه است یا نه، از تشخیص آن عاجز است.» [۳۱]
سوم: گاهی عقل در مورد یک کار حیران و سرگشته میشود، زیرا آن کار هم سود دارد و هم زیان و عقل نمیداند زیان آن بیشتر است یا سود آن؛ بنابراین عقل در برابر آن متوقّف میشود. آن گاه دین و قوانین آن میآیند و مردم را به آنچه که سود دارد، دستور میدهند و از آنچه که زیان دارد، باز میدارند. همچنین کاری که برای شخصی سود و برای دیگری زیان دارد، عقل قادر به درک آن نیست، بلکه بیان آن به عهدهی شریعت است تا کسی را که آن کار برایش سود دارد، به آن دستور دهد و دیگری را که آن کار برای او زیان دارد، از انجام آن کار باز دارد. گاهی یک کار به ظاهر مفید است و در باطن مضر، یا بر عکس؛ عقل به ضرر و فایده آن راه نمییابد، بنابراین شریعت مفید و مضر و برتری هرکدام را بیان مینمابد.» [۳۲]
شیخ الاسلام در این رابطه میگوید: «آنچه پیامبران با خود آوردهاند، عقل از شناخت آن عاجز است و چیزی نیاوردهاند که عقل باطل بودنش را بداند، پس آنها از اخباری سخن میگویند که عقل در مقابل آن حیرت زده و سرگشته است نه آنچه عقل محال و ناممکن میپندارد.» [۳۳]
چهارم: آنچه عقل بدان دست مییابد، اگر صحیح هم باشد، چیزی جز فرضیاتی نیست که گاهی نظرات متناقض و دیدگاههای الحادی، را با خود به همراه دارد.
و اگر آن نظرات ماندگار و باقی بودند- در زمان غیبت وحی- تخمینهای متعدّد وجود میداشت که در آن حق با باطل مشتبه بود.
[۲۸] لوامع الأنوار البهیة (۲/۲۵۶) [۲۹] مفتاح دار السّعادة (۲/۱۱۶) [۳۰] مفتاح دار السّعادة (۲/۱۱۷) [۳۱] قبلی، همان صفحه [۳۲] قبلی، همان صفحه. [۳۳] قبلی، همان صفحه.