تفسیر سورهی احزاب
مدنی و ۷۳ آیه است.
آیهی ۳-۱:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا١﴾[الأحزاب: ۱]. «ای پیامبر! از خدا پروا بدار، و از کافران و منافقان اطاعت مکن، بیگمان خداوند آگاه (و) دارای حکمت است».
﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٗا٢﴾[الأحزاب: ۲]. «و از آنچه که از سوی پروردگارت به تو وحی میشود پیروی کن، بیگمان خداوند از کارهایی که انجام میدهید آگاه است».
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا٣﴾[الأحزاب: ۳]. «و بر خدا توکل کن و خداوند به عنوان کارساز کافی است».
ای کسی که خداوند با دادن نعمت پیامبری بر تو منّت نهاده و تو را به وحی خویش اختصاص داده و بر همه مردم برتری داده است! تقوا و پرهیزگاری را پیشه کن که تو از دیگران بیشتر باید پرهیزگار باشی، و وظیفه تو در این باره از دیگران بیشتر و بزرگتر است، پس شکر نعمتهای خداوند را بگزار و از اوامر او اطاعت کن و از آنچه نهی کرده است بپرهیز، و پیامهای خدا را برسان و وحی خدا را به بندگان ابلاغ کن و خیرخواه مردم باش، و آنها را پند ده، و هیچ چیزی تو را از این هدف باز ندارد. پس، از هیچ کافری که با خدا و پیامبرش اظهار دشمنی میکند و از هیچ منافقی که کفر و تکذیب را در درون خود پنهان مینماید و به ظاهر چیزی دیگر میگوید اطاعت مکن، اینها در حقیقت دشمن تو هستند پس در هیچ کاری از آنها پیروی مکن که پیروی از آنها آفت تقواست و با تقوا متضاد است. و از خواستها و امیال آنان اطاعت مکن که تو را از راه درست منحرف و گمراه میسازند.
﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾بلکه از چیزی پیروی کن که از سوی پروردگارت به تو وحی میشود، زیرا آنچه از جانب خدا به تو و حی میگردد هدایت و رحمت است، و با اینکار به پاداش پروردگارت امیدوار باش. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٗا﴾بیگمان خداوند از کارهایتان آگاه است و شما را طبق اعمال خوب و بدتان سزا و جزا خواهد داد.
چنانچه به دلت خطور کرد که اگر از خواستهای گمراه کننده آنها پیروی نکنی از جانب آنان زیانی به تو میرسد، و یا کمبودی در هدایت مردم به وجود خواهد آمد این را از خود دور کن و از توکل مدد بگیر که با چنین افکاری مقاومت خواهد کرد، و بر خداوند توکل نما، و بدان که سود و زیان و مرگ و زندگی را در اختیار نداری و همه به دست خداست، تا بدینگونه از شر آنها در امان بمانی و دینی که بدان دستور داده شدهای برپا گردد. و برای نیل به این هدف به خدا اعتماد کن. ﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا﴾و کافی است که خداوند کارساز باشد. پس کارها به او سپرده میشود و او آنها را سامان میدهد، آنگونه که به مصلحت بنده است، چون خداوند مصالح بندهاش را بهتر میداند و خداوند میتواند این منافع را به بنده برساند طوری که بنده نمیتواند آن را برای خود فراهم نماید. و او برای بنده از خود او و از پدر و مادرش و از هرکسی دیگر مهربانتر است.
به ویژه خداوند با بندگان خاص خودش بسیار مهربان است، بندگانی که خداوند همواره آنها را با احسان خویش پرورش میدهد و برکات ظاهری و باطنی را به سوی آنها گسیل میدارد. به خصوص اینکه دستور دادهاست تا بنده کارهایش را به خدا بسپارد و وعده دادهاست که آن را دوست خواهد کرد. و اینجاست که هرکاری آسان و هر دشواری سهل میگردد و مشکلات از بین میروند و نیازها برطرف میشوند و برکتها فرود میآیند و عذابها دور و شرها دفع میشوند. و بنده ضعیفی را بنگر که کارش را به پروردگارش و مولایش میسپارد! کارهایی انجام میدهد که گروه بزرگی از مردم نمیتوانند آن را انجام دهند، و خداوند این کار را برای او آسان میکند که انجام آن بر مردان قوی هم دشوار میآید.
آیهی ۵-۴:
﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِۦۚ وَمَا جَعَلَ أَزۡوَٰجَكُمُ ٱلَّٰٓـِٔي تُظَٰهِرُونَ مِنۡهُنَّ أُمَّهَٰتِكُمۡۚ وَمَا جَعَلَ أَدۡعِيَآءَكُمۡ أَبۡنَآءَكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ قَوۡلُكُم بِأَفۡوَٰهِكُمۡۖ وَٱللَّهُ يَقُولُ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ يَهۡدِي ٱلسَّبِيلَ٤﴾[الأحزاب: ۴]. «خداوند برای هیچکس دو دل درونش قرار نداده است، و زنانتان را که مورد ظهار قرار میدهید مادرانتان قرار نداده، و پسر خواندگانتان را پسران شما نگردانده است. این سخنی است که شما به زبان میگویید و خداوند حق میگوید و او به راه راست راهنمایی میکند».
﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَمَوَٰلِيكُمۡۚ وَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٞ فِيمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ وَلَٰكِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُكُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا٥﴾[الأحزاب: ۵]. «آنان (پسرخواندگان) را به پدرشان نسبت دهید، اینکار پیش خدا دادگرانهتر است، اگر هم پدران ایشان را نشناختید آنان برادران دینی و دوستان شما هستند، و درآنچه که اشتباه کرده باشید گناهی بر شما نیست بلکه در آنچه دلهای شما قصد (گناه) کند (مسئولند) و خداوند آمرزنده مهربان است».
خداوند بندگانش را به خاطر گفتن سخنانی سرزنش میکند که حقیقت ندارد، و خداوند آنگونه که آنها میگویند آن را قرار نداده است. و سخن آنها دروغ است و منکراتی شرعی بر آن مترتب میشود. و این قاعدهای کلی است در مورد سخن گفتن دربارهی هر چیزی، و خبر دادن از چیزی که خداوند آن را مقرر نکرده است.
پس این گفتارها را به طور ویژه بیان کرد، چون این گفتارها در محاورات مردم به کار رفته و به شدت به بیان و توضیح آن نیاز است. پس فرمود: ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِ﴾خداوند در درون هیچکس دو دل ننهاده است، و چنین چیزی وجود ندارد. پس بپرهیزید از این که در مورد کسی بگویید که در وجودش دو دل دارد، چون اگر چنین سخنی بگویید دروغی به آفرینش الهی نسبت دادهاید. ﴿وَمَا جَعَلَ أَزۡوَٰجَكُمُ ٱلَّٰٓـِٔي تُظَٰهِرُونَ مِنۡهُنَّ أُمَّهَٰتِكُمۡ﴾و این که به همسرانتان بگویید پشت شما همچون پشت مادرم است. یا بگویید: شما برای من همچون مادرم هستی. با چنین سخنانی زنانتان به منزله مادرانتان قرار نمیگیرند، چرا که مادر انسان کسی است که او را به دنیا آورده، و حرمت او از همه زنان بیشتر است، و حسرت از همه زنان دنیا برایت حلالتر میباشد. پس چگونه دو چیز متضاد را با همدیگر تشبیه میکنید؟!.
این جایز نیست، همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ إِنۡ أُمَّهَٰتُهُمۡ إِلَّا ٱلَّٰٓـِٔي وَلَدۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗا﴾[المجادلة: ۲]. «کسانی از شما که «ظهار» میکنند و به زنان خود میگویند: پشت شما همچون پشت مادرانمان است بدانید که زنانشان مادرانشان نیستند، مادران آنها فقط زنانی هستند که آنها را به دنیا آوردهاند، و آنان سخنی زشت و دروغ بر زبان میآورند». ﴿وَمَا جَعَلَ أَدۡعِيَآءَكُمۡ أَبۡنَآءَكُمۡ﴾و پسر خواندگانتان را پسران شما نگردانده است. پسر خوانده کسی است که فرد ادعا میکند فرزند اوست یا به او نسبت داده میشود، چرا که آن را به فرزندی گرفته است. در دوران جاهلیت و صدر اسلام چنین بود. خداوند خواست این باور را باطل نماید، بنابراین پیش از اینکه این امر را باطل کند زشتی آن را بیان کرد و فرمود: این چیزی باطل و دروغ است و چیزی که در شریعت و آیین الهی وجودی نداشته باشد بندگان خدا نباید بدان متصف گردند. بنابر فرموده الهی، پسر خواندگانتان که آنها را فرزند خود میخوانید، و یا به شما نسبت داده میشوند فرزندان حقیقی شما نیستند، فرزندان شما در حقیقت کسانی هستند که از شما به دنیا آمدهاند، اما این پسرخواندگان از آن ِ دیگران هستند و خداوند پسرخوانده را مانند پسر حقیقی قرار نداده است.
﴿ذَٰلِكُمۡ قَوۡلُكُم بِأَفۡوَٰهِكُمۡ﴾آنچه میگویید که این فرزند فلانی است یا پدرش فلانی است، سخنی است که با زبانتان میگویید و حقیقت ندارد. ﴿وَٱللَّهُ يَقُولُ ٱلۡحَقَّ﴾و خداوند سخن حق و راست میگوید، بنابراین شما را فرمان داده است تا از گفته و آیین او پیروی کنید. و سخن خدا حق و شریعت و آیین الهی راست است، و گفتهها و کارهای باطل به هیچ صورت به خداوند نسبت داده نمیشود و از رهنمودهای الهی نیست، چون خداوند جز به راه راست هدایت نمیکند، گرچه این کارها طبق مشیت و خواست او انجام میشود زیرا همه کارهای خوب وبد مشیت و خواست او انجام میگیرد.
سپس تصریح نمود که بهتر آن است گفته باطل را ترک کنید. بنابراین فرمود: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾پسرخواندگان را به پدران حقیقیشان نسبت دهید، این دادگرانهتر و بهتر است. ﴿فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ﴾پس اگر پدران حقیقی آنها را نشناختید، ﴿فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَمَوَٰلِيكُمۡ﴾برادرا دینی شما هستند، و دوستان شما میباشند، پس آنان را به برادری ایمانی و محبت راستین بخوانید. و نباید آنها را به کسانی نسبت دهید که آنان را فرزند خوانده خود قرار دادهاند. پس اگر پدرانشان را بشناسند، آنان را به آنها نسبت میدهند، و اگر آنها را نشناسند به چیزی که دربارهی آنان میدانند اکتفا میکنند، و آن عبارت است از برادری دینی و دوستی با آنان. پس گمان مبرید که اگر پدران آنها را نشناسید این برایتان عذری شمرده میشود و میتوانید آنها را به کسانی نسبت دهید که آنها را پسرخوانده خود قرار دادهاند. ﴿وَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٞ فِيمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِ﴾و اگر اشتباه کردید و بر اثر لغزش ِ زبان آنها را به کسانی نسبت دادید که پدرخواندهشان میباشند گناهی بر شما نیست، و نیز اگر آنها را به کسانی نسبت دادید که ظاهرا پدرشان میباشند اما در حقیقت پدرشان نیستند گناهی بر شما نیست. ﴿وَلَٰكِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُكُمۡ﴾و لیکن خداوند شما را بر چیزی مواخذه میکند که دلهای شما قصد آنرا میکند و از روی عمد سخنی بر زبان آورید که جایز نیست. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا﴾و خداوند آمرزنده مهربان است و شما را میبخشید و بر شما رحم مینمود، زیرا براساس گذشته، شما را مورد عقاب قرار نداد، و از خطایی که مرتکب آن شدید چشمپوشی نمود، و به شما رحم نمود، زیرا احکام و دستورات خود راکه سبب بهبودی دین و دنیای شما میباشد برایتان بیان نمود، پس سپاس برای خداوند متعال.
آیهی ۶:
﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ إِلَّآ أَن تَفۡعَلُوٓاْ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِكُم مَّعۡرُوفٗاۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَسۡطُورٗا٦﴾[الأحزاب: ۶]. «پیامبر به (تصرف در کارهای) مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران پیامبر مادران مؤمنان هستند، و خویشاوندان نسبت به همدیگر در کتاب خدا زا مؤمنان و مهاجران اولویت بیشتری دارند مگر اینکه در حق دوستانتان نیکی بکنید. این در کتاب نوشته شده است».
خداوند متعال مومنان را از مقام و جایگاه پیامبر آگاه میسازد تا رفتارشان با پیامبر متناسب با جایگاه او باشد. پس فرمود: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾پیامبر از خود مومنان نسبت به آنها اولویت بیشتری دارد. نزدیکترین چیز به انسان خودش میباشد که از همه کس نسبت به خودش سزاوارتر است. اما پیامبر از خود مومن نسبت به او سزاوارتر میباشد، چون ایشان صچنان خیرخواه و دلسوز مومنان و با آنها مهربان بود که از همه مردم نسبت به آنها مهربانتر بود. پس پیامبر از همه مردم بر آنها منت بیشتر و بزرگتری دارد، و کوچکترین خیری به مومنان نرسیده و کوچک ترین شری از آنها دور نشده مگر به سبب وجود مبارک پیامبرصبنابراین، بر مومنان واجب است هرگاه خواسته خودشان یا خواسته یکی از مردم با خواسته پیامبر تقابل پیدا کرد که خواسته پیامبر را مقدم بدارند و نباید به خاطر سخن کسی، با سخن و گفته پیامبر مخالفت شود، آن کس هرکس که باشد! و مومنان باید جان و مال و فرزندانشان را فدای پیامبرصکنند و محبت او را بر محبت تمام خلق مقدم بدارند و تا او سخن نگفته است سخنی نگویند و از او جلو نیفتند. او صپدر مؤمنان است همان طور که در گفتار بعضی از اصحاب آمده است که پیامبر آنها را تربیت مینمایند آنچنانکه پدر فرزندانش را تربیت میکند. پس وقتی او پدر مومنان است همسرانش نیز مادران آنها هستند. یعنی ازدواج با زنان پیامبر حرام است، و همانند مادر مورد احترام و بزرگداشت قرار میگیرند.
اما مانند محرم نیستند که کسی بتواند به تنهایی با آنها بنشیند. و این مقدمهای بود برای مطلبی که در داستان زید بن حارثه بیان خواهد شد. زید قبلا به پیامبر نسبت داده شده و گفته میشود: «زید بن محمد» (زید پسر محمد)، تا اینکه خداوند آیه نازل کرد و فرمود: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ﴾[الأحزاب: ۴۰]. «محمد پدر هیچ یک از مردانتان نیست». پس خداوند نسبت و انتساب زید را به پیامبر مردود اعلام کرد. خداوند در این آیه خبر دادهاست که مومنان همه فرزندان پیامبر هستند و هیچ کدام از آنان مزیتی بر دیگری ندارد، گرچه انتساب دعوت و فراخوانی پیامبر از یکی از آنان قطع شده باشد، چرا که نسبت ایمانی او قطع نشده است. بنابراین نباید غمگین و اندوهگین شود. و براساس اینکه همسران پیامبر مادران مومنان هستند، بعد از وفات پیامبرصبرای هیچ احدی حلال نیست که با آنان ازدواج کند. همان طور که در این آیه تصریح نموده است: [الأحزاب: ۵۳]. ﴿وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًا﴾[الأحزاب: ۵۳]. «و نباید بعد از رحلت پیامبر هرگز با همسران او ازدواج کنید». ﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾و در حکم خداوند خویشاوندان نسبت به همدیگر از اولویت بیشتری برخوردارند، و از همدیگر ارث میبرند و با یکدیگر باید نیکویی بکنند، زیرا آنها به کمک و نیکی کردن با یکدیگر سزاوارترند.
قبل از این دستور پسرخواندگان ارث میبردند و خویشاوندان سهمی از ارث نداشتند، پس خداوند ارث بردن به خاطر پسرخواندگی را منحل کرد و ارث را حق خویشاوندان قرار داد. و این ناشی از مهربانی و حکمت خداوند بود، زیرا اگر کار به همان صورت ادامه مییافت فساد و شر پدید میآمد و مردم برای محروم کردن خویشاوندان ار ارث حیلهها میکردند. ﴿مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ﴾خواه خویشاوندان، مومنان مهاجر باشند یا مهاجر نباشند، چرا که خویشاوندان مقدم هستند. و این آیه دلیلی است بر ثبوت ولایت خویشاوندان در همه کارها مانند نکاح و مال و غیره. ﴿إِلَّآ أَن تَفۡعَلُوٓاْ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِكُم مَّعۡرُوفٗا﴾مگر اینکه در حق دوستانتان نیکی کنید. یعنی نیکی کردن با دوستان حقی نیست که بر شما فرض شده باشد بلکه چیزی است که بستگی به اراده و خواست خود شما دارد، اگر خواستید با آنها تبرع و احسان کنید و با آنها خوبی و نیکی نمایید ﴿كَانَ ذَٰلِكَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَسۡطُورٗا﴾این حکم در کتاب نوشته شده است و خداوند آن را مقرر نموده و باید اجرا شود.
آیهی ۸-۷:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِيثَٰقَهُمۡ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٖ وَإِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۖ وَأَخَذۡنَا مِنۡهُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا٧﴾[الأحزاب: ۷]. «و (به یادآور) هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم، و از آنان پیمانی محکم و استوار گرفتیم».
﴿لِّيَسَۡٔلَ ٱلصَّٰدِقِينَ عَن صِدۡقِهِمۡۚ وَأَعَدَّ لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابًا أَلِيمٗا٨﴾[الأحزاب: ۸].. «تا از راستگویان از راستیشان پرسش کند و خداوند عذاب دردناکی برای کافران آماده ساخته است».
خداوند متعال خبر میدهد که از همه پیامبران به طور عموم و از پیامبران اولوالعزم که این پنج پیامبر هستند به طور ویژه پیمان محکم گرفت تا دین خدا را برپای دارند و در راه او جهاد نمایند، و این راهی است که پیامبران گذشته بر آن رفتهاند تا اینکه با بعثت سرور و بهترینشان محمدصسلسله آنها پایان یافت و مردم فرمان یافتند تا به آنها اقتدا نمایند. و خداوند پیامبران و پیروانشان را از این پیمان محکم خواهد پرسید که آیا به این عهد و پیمان وفا کرده و راست گفتهاند؟ تا در صورت وفاداری بهشت را به عنوان پاداش به آنها بدهد، و یا کفر ورزیدهاند که آنگاه به آنان عذاب دردناک خواهد داد. خداوند متعال میفرماید: [الأحزاب: ۲۳]. ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِ﴾[الأحزاب: ۲۳]. «از مومنان مردانی هستند که بر پیمانی که با خدا بستهاند راست گفتهاند».
آیهی ۱۱-۹:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرًا٩﴾[الأحزاب: ۹]. «ای مؤمنان! نعمت خدا را بر خود یاد کنید، بدانگاه که لشکرها به سراغ شما آمدند ولی ما توفانی را بر آنان فرستادیم و لشکرهایی را بهسویشان روانه کردیم که شما آنانرا نمیدیدید، و خداوند به آنچه میکنید بیناست».
﴿إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠١٠﴾[الأحزاب: ۱۰]. «آنگاه که از طرف بالا و پایین شما بهسویتان آمدند و آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند و گمانهای گوناگونی نسبت به خداوند میبردید».
﴿هُنَالِكَ ٱبۡتُلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا١١﴾[الأحزاب: ۱۱]. «آنجا (بود که) مؤمنان مورد آزمایش قرار گرفتند و سخت متزلزل شدند».
خداوند نعمت خود را بر بندگان مؤمنش یادآوری مینماید و آنها را به شکرگذاری آن تشویق میکند آن گاه که لشکریان اهل مکه و حجاز از طرف بالای آنها و لشکر اهل نجد از طرف پایین به سوی آنها تافتند و با خود عهد بستند که پیامبرصو اصحاب را نابود و ریشهکن نمایند. و این در جنگ خندق بود و طوایف بود که در اطراف مدینه بودند با دشمنان هماهنگ شده بودند، بنابراین، با لشکریان بزرگ و گروههای زیادی آمدند. و پیامبرصچاله و خندقی در کنار مدینه زد و راه را بر آنها بست. آنها مدینه را محاصره کردند و کار سخت شد و دلها به حنجرهها رسید تا اینکه بسیاری از مردم گمانها بردند آن گاه که لشکریان قوی و سختیهای طاقت فرسا و شدید را مشاهده کردند. مدینه تا مدتی طولانی همچنان در محاصره بود و در همان حالت قرار داشت که خداوند توصیف کرده است: ﴿وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠﴾آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند درباره خدا گمانهای گوناگونی بردید. یعنی گمانهای بدی بردید مبنی بر این که خداوند دینش را یاری نمیکند و کلمه و سخنش را به اتمام نمیرساند.
﴿هُنَالِكَ ٱبۡتُلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا١١﴾در اینوقت مومنان با این آزمایش بزرگ آزموده شدند و با ترس و اضطراب و گرسنگی به سختی تکان خوردند تا ایمانشان روشن گردد، و یقینشان بیشتر شود. پس به حمد خدا آن چنان ایمان و یقین استوارشان آشکار گردید که از گذشتگان و آیندگان فراتر رفتند. و هنگامی که مشکل و اندوه شدت گرفت و سختیها رویهم انباشته شد ایمان آنها و باورشان به یقین قطعی رسید: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا٢٢﴾[الأحزاب: ۲۲]. «و هنگامیکه مومنان گروه را دیدند گفتند: این چیزی است که خداو پیامبرش به ما وعده دادند و خدا و پیامبرش راست گفتهاند، و هجوم لشکریان چیزی جز ایمان و تسلیم در برابر خدا به آنها نیافزود».
آیهی ۱۲:
﴿وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورٗا١٢﴾[الأحزاب: ۱۲]. «(به یاد آورید) زمانی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند».
در اینجا نفاق منافقان روشن گردید و آنچه را که پنهان میکردند آشکار شد. و این عادت منافق است که به هنگام سختی و بلا ایمانش استوار و پابرجا نمیماند و با عقل کوتاه بین خود فقط زمانی را مینگرند که در آن بسر میبرد، و گمان خود را راست میپندارد.
آیهی ۱۳:
﴿وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمۡ فَٱرۡجِعُواْۚ وَيَسۡتَٔۡذِنُ فَرِيقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوۡرَةٞ وَمَا هِيَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارٗا١٣﴾[الأحزاب: ۱۳]. «و چون گروهی از آنان گفتند: ای اهل یثرب! جای ماندگاری شما در اینجا نیست، پس بازگردید. و گروهی از آنان از پیامبر اجازه میطلبند و میگونید: خانههای ما بدون حفاظ و نااستوار است، حال آنکه آنها بیحفاظ نیستند و مرادشان جز فرار نبود».
﴿وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ﴾و گروهی از منافقان بعد از آن که داد و بیداد کردند و صبرشان بسر آمد سبب شدند که مردم دلسرد شوند و دست از حمایت پیامبر و مومنان بردارند، یعنی نه خودشان شکیبایی ورزیدند و نه مردم را از شر خود ایمن داشتند، گفتند: ﴿يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ﴾ای اهل مدینه! آنان را به اسم وطنشان صدا زدند و این بیانگر آن است که دین و برادری ایمانی در دلهای آنها جایگاه و ارزشی نداشت، و آنچه آنها را به این صدازدن واداشت یک احساس طبیعی بود و بس. بنابراین گفتند: ﴿لَا مُقَامَ لَكُمۡ﴾ای اهل مدینه! اینجا که از مدینه بیرون آمدهاید جای ماندن شما نیست. مسلمانها در کنار خندق و بیرون از شهر مدینه اردو زده بودند، ﴿فَٱرۡجِعُواْۚ﴾پس به مدینه باز گردید. این گروه مسلمانان را از جهاد باز میداشتند و میگفتند: شما توانایی جنگیدن با دشمن را ندارید و مسلمانهای مدینه را دستور میدادند که جنگ را رها کنند. این گروه بدترین و مضرترین گروه بودند.
و گروهی دیگر بود که ترس و هراس آنها را فراگرفته بود و دوست داشتند از صفهای جنگ فاصله بگیرند، بنابراین، عذرهای بیهوده و پوچ میآوردند. آنها کسانی بودند که خداوند در موردشان فرموده است: ﴿وَيَسۡتَٔۡذِنُ فَرِيقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوۡرَةٞ﴾و گروهی از پیامبر اجازه بازگشت به خانههای خود میخواستند و میگفتند خانههای ما بیحفاظ است. یعنی در معرض خطر قرار دارد و میترسیم که دشمنان بر آنها حمله کنند و ما آنجا حضور نداریم، پس به ما اجازه بده تا به خانههای خود برگردیم و از آنها پاسداری کنیم، حال آن که آنان دروغ میگفتند. ﴿وَمَا هِيَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارٗا﴾و خانههایشان بدون حفاظ نبود و آنها قصدی جز گریختن و فرار از جنگ نداشتند، اما این سخن را عذر و بهانهای برای خود کردند. اینها ایمانشان اندک است و به هنگام شدت گرفتن سختیها و ثبات و پایداری ندارند.
آیهی ۱۴:
﴿وَلَوۡ دُخِلَتۡ عَلَيۡهِم مِّنۡ أَقۡطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ لَأٓتَوۡهَا وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيرٗا١٤﴾[الأحزاب: ۱۴]. «و اگر (لشکریان دشمن) از اطراف مدینه وارد آن میشدند سپس از انان میخواستند از دین برگردند به یقین این کار را انجام میدادند و مگر اندکی در آن درنگ نمیکردند».
اگر کافران از اطراف مدینه وارد آن میشدند و بر آن چیره و مسلط میگشتند، ﴿ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ﴾سپس از اینها خواسته میشد که از دین خود برگردند و به دین کسانی که بر شهر مسلط شدهاند درآیند، ﴿لَأٓتَوۡهَا﴾شتابان به آن دین در میآمدند، ﴿وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيرٗا﴾و آنها پایداری و استقامتی بر دین نداشتند بلکه به محض اینکه قدرت و حکمت به دست دشمنان میافتاد آنچه را که میخواستند انجام میدادند و کفرشان را تایید مینمودند و با آنها هم آهنگ میشدند.
آیهی ۱۵:
﴿وَلَقَدۡ كَانُواْ عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ لَا يُوَلُّونَ ٱلۡأَدۡبَٰرَۚ وَكَانَ عَهۡدُ ٱللَّهِ مَسُۡٔولٗا١٥﴾[الأحزاب: ۱۵]. «و آنان پیش از این با خداوند پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و عهد و پیمان خدا بازخواست دارد».
درحالیکه آنها قبلاً با خدا عهد و پیمان بسته بودند که به دشمن پشت نکنند و نگریزند. و همانا عهد و پیمان خدا همواره بازخواستدارد. و خداوند آنانرا از این عهد و پیمان خواهد پرسید حال آن که آنها پیمان را شکستهاند پس به گمان آنها پروردگارشان با آنان چه خواهد کرد؟!.
آیهی ۱۶:
﴿قُل لَّن يَنفَعَكُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ وَإِذٗا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلٗا١٦﴾[الأحزاب: ۱۶]. «بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید این فرار سودی به حال شما نخواهد داشت، و آنگاه جز اندکی بهرهمند نمیشوید».
﴿قُل﴾با سرزنش کردن آنها به خاطر فرارشان و یا بیان اینکه فرار برایشان سودی ندارد به آنها بگو: ﴿لَّن يَنفَعَكُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ﴾فرار از مرگ یا کشته شدن سودی به حال شما نخواهد داشت و اگر در خانههایتان باشید کسانی که کشته شدن آنان مقرّر گشته است به محل کشته شدن خویش خواهند رفت. اسباب فایده میبخشد اما به شرطی که در خلاف جهت قضا و تقدیر الهی نباشد، و هرگاه تقدیر و قضای الهی بیاید هر سببی از بین میرود و هر وسیلهای که انسان گمان برد او را نجات میدهد باطل میشود. ﴿وَإِذٗا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلٗا﴾و آنگاه که فرار کردید تا از مرگ و کشته شدن در امان بمانید و در دنیا بهرهمند شوید و لذت ببرید، بدانید که شما جز از کالایی اندک بهرهمند نخواهید شد، و چنان اندک و ناچیز است که به فرار و ترک نمودن دستور خدا و از دست دادن لذت و بهرهمندی همیشگی در بهشت نمیارزد و با آن برابری نمیکند.
آیهی ۱۷:
﴿قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗۚ وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٧﴾[الأحزاب: ۱۷]. «بگو: چه کسی میتواند شما را در برابر ارادۀ خدا حفظ کند اگر او مصیب یا رحمتی را برای شما بخواهد؟! آنان غیر از خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت».
سپس بیان کرد که هرگاه خداوند بخواهد مصیبتی به بنده برساند اسباب و وسایل، هیچ چیزی را از بنده دور نمیکنند. پس فرمود: ﴿قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗ﴾بگو: چه کسی میتواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او مصیبت یا رحمتی را برای شما بخواهد؟ زیرا اوست که میدهد وباز میدارد. سود دهنده و زیان رساننده اوست، خیر را جز او کسی نمیآورد و بدی را جز او کسی دور نمیکند. ﴿وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا﴾و آنها جز او سرپرست و یاوری نخواهند داشت که آنان را سرپرستی نماید و منافعشان را فراهم آورد. و یاوری ندارند که آنها را یاری کند و زیانها را از آنان دور بدارد. پس باید از کسی اطاعت کنند که او به تنهایی همه کارها را انجام میدهد، کسی که خواست او نافذ است و هرچه تقدیر نماید اجرا میشود. و اگر او کسی را سرپرستی و کمک نکند یاری و حمایت هیچ سرپرست و یاوری برایش سودبخش نیست.
آیهی ۱۸:
﴿قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِينَ مِنكُمۡ وَٱلۡقَآئِلِينَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَيۡنَاۖ وَلَا يَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِيلًا١٨﴾[الأحزاب: ۱۸]. «به راستی خداوند کسانی از شما را که مردم را از جنگ باز میداشتند میشناسد و (نیز) آنانرا که به برادرانشان گفتند: بهسوی ما بیایید و جز اندکی به جنگ نمیآیند».
سپس خداوند به کسانی که مردم را از جنگ بازمی داشتند وعید داد و آنها را تهدید نمود و فرمود: ﴿قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِينَ مِنكُمۡ﴾خداوند کسانی را که مردم را از بیرون رفتن برای جنگ باز میداشتند، ﴿وَٱلۡقَآئِلِينَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَيۡنَا﴾و به برادرانشان که برای جنگ بیرون رفته بودند، میگفتند: به سوی ما بیایید یعنی برگردید. همانطور که گفتند: ﴿يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمۡ فَٱرۡجِعُواْۚ﴾«ای اهل مدینه! اینجا جای ماندن شما نیست، پس برگردید». خداوند اینگونه افراد را به خوبی میشناسد.
و آنها با اینکه دیگران را از شرکت در جنگ باز میداشتند خودشان ﴿وَلَا يَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾بسیار کم در جهاد و کارزار شرکت میکردند و بیشتر از همه مردم دوست داشتند از جنگ باز بمانند چون در وجود آنها انگیزهای برای جهاد وجود نداشت و انگیزه جهاد، ایمان و صبر است که آنها فاقد آن بودند. و وجود آنها سرشار از نفاق و بیایمانی بود که این مقتضی بزدلی و ترس میباشد.
آیهی ۱۹:
﴿أَشِحَّةً عَلَيۡكُمۡۖ فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَيۡتَهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ تَدُورُ أَعۡيُنُهُمۡ كَٱلَّذِي يُغۡشَىٰ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ سَلَقُوكُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَيۡرِۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا١٩﴾[الأحزاب: ۱۹]. «حال آنکه بر شما بخل میورزند، پس چون ترس درمیان آید آنان را میبینی که مانند کسیکه از (سختی) مرگ بیهوش شده باشد چشمانش در حدقه می گردد (و) به سوی تو مینگرند، و هنگامیکه ترس از میان برود زبانهای تند و تیز خود را به برش میگذارند و بر خیر و نعمت بخل ورزانند. اینان هرگز ایمان نیاوردهاند، و خدا اعمال ایشان را تباه میگرداند و این کار برای خدا آسان است».
﴿أَشِحَّةً عَلَيۡكُمۡ﴾حاضر نیستند جن و مال خود را فدا کنند و در راه کارزار از آن استفاده شود. آنها با مال و جان خود جهاد نمیکنند، ﴿فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَيۡتَهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ تَدُورُ أَعۡيُنُهُمۡ كَٱلَّذِي يُغۡشَىٰ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِ﴾و هنگامیکه لحظات بیم و هراس فرا میرسد به خاطر بزدلی و ترسی که دلهایشان را لرزان نموده و اضطرابی که خاطرشان را پریشان کرده است و از ترس اینکه مبادا به جنگیدن مجبور شوند، میبینی به تو نگاه میکنند درحالیکه چشمانشان بیاختیار در حدقه به گردش در میآید مانند کسی که دچار سکرات موت شده و میخواهد بمیرد.
﴿فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ﴾اما وقتی خوف و هراس از میان برود و در امنیت و آرامش قرار گیرند، ﴿سَلَقُوكُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ﴾با سخنانی درشت و زبانی تیز و ادعاهای نادرست با شما سخن میگویند و شما را میآزاراند، و وقتی سخنان آنها را بشنوی گمان میبری که اهل شجاعت و اقدام هستند. ﴿أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَيۡرِ﴾بر آنچه از کمک مالی که از آنها خواسته میشود بخیلاند و بدترین چیز آن است که انسان در انجام آنچه که بدان امر شده است بخیل باشد، و در خرج کردن مال خود بخل ورزد و حاضر نباشد با جسم وجان خود در راه خدا جهاد نماید، و از دعوت دادن به راه خدا بخل بورزد و به مقام و جایگاه و علم و خیرخواهی و نظر درستش بخل ورزد.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾اینان که چنین وضعیتی دارند هرگز ایمان نیاوردهاند و خداوند به خاطر ایمان نیاوردنشان اعمال آنها را باطل و بیپاداش کرده است. ﴿وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا﴾و اینکار برای خدا آسان است. اما خداوند مومنان را از بخیل بودن بر جان و مالشان نجات داده و به آنها توفیق ارزانی نموده تا جان و مال خود را در راه خدا و در راهی که بدان امر شدهاند عطا کنند، و آنها اموال خود را در راههای خیر خرج مینمایند و از مقام و دانش خود برای جلب رضای خدا هزینه میکنند.
آیهی ۲۰:
﴿يَحۡسَبُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ لَمۡ يَذۡهَبُواْۖ وَإِن يَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ يَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِي ٱلۡأَعۡرَابِ يَسَۡٔلُونَ عَنۡ أَنۢبَآئِكُمۡۖ وَلَوۡ كَانُواْ فِيكُم مَّا قَٰتَلُوٓاْ إِلَّا قَلِيلٗا٢٠﴾[الأحزاب: ۲۰]. «گمان میبرند لشکرها(ی کافران) نرفتهاند و اگر لشکرهای کافران بار دیگر برگردند ایشان دوست دارند درمیان اعراب بادیهنشین باشند، و از اخبار شما پرسش میکنند، و اگر درمیان شما بودند جز مقدار کم و ناچیزی پیکار نمیکردند».
﴿يَحۡسَبُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ لَمۡ يَذۡهَبُواْ﴾گمان میبرند لشکرهایی که برای جنگ با پیامبر و یارانش به هم پیوسته بودند نرفتهاند، و هنوز در جایشان هستند تا مسلمانان را ریشهکن نمایند اما گمان و پندار آنها باطل و پوچ است. ﴿وَإِن يَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ يَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِي ٱلۡأَعۡرَابِ يَسَۡٔلُونَ عَنۡ أَنۢبَآئِكُمۡۖ﴾و اگر بار دیگر لشکرهای کافران برگردند این منافقان دوست دارند که آنها در مدینه و نزدیک مدینه نباشند و با اعراب بادیه نشین باشند و از آنجا اخبار شما را جویا شوند که چه بر سرتان آمده است؟ هلاک شوند و نفرینشان باد! اینها کسانی نیستند که حضورشان موثر و ارزشمند باشد، بلکه ﴿وَلَوۡ كَانُواْ فِيكُم مَّا قَٰتَلُوٓاْ إِلَّا قَلِيلٗا﴾اگر درمیان شما میماندند جز مقدار اندکی نمیجنگیدند. پس به آنها توجه نکنید و بر آنان تاسف نخورید.
آیهی ۲۱:
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١﴾[الأحزاب: ۲۱]. «به راستی برای کسی از شما که به (پاداش) خداوند و روز قیامت امید میدارد و خداوند را بسیار یاد میکند، در (سیرۀ) پیامبر خدا سرمشقی نیکو است».
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾سرمشق زیبایی در زندگی پیامبر خدا برای شماست که خودش در جنگ حضور یافت و او شرافتمند و بزرگوار و قهرمان و شجاع است. پس وقتی او جان بزرگوارش را از جنگ پنهان نمیدارد چگونه شما بر جان خود بخل میورزید؟! پس در این کار او را سرمشق و الگوی خود قرار دهید. اهل اصول از این آیه چنین برداشت کردهاند که کارهای پیامبر حجت است، و اصل بر این است که او در احکام الگو و سرمشق امت خویش میباشد، مگر احکامی که دلیل شرعی بر این دلالت نماید که آن احکام مختص و ویژه پیامبر میباشند.
و الگو بر دو نوع است: یکی الگوی نیک و دیگری الگوی بد. پس سرمشق و الگوی نیک در پیامبر است، کسی که او را الگوی خویش قرار دهد راهی را در پیش گرفته است که او را به کرامت الهی میرساند، و راه راست همان است. و اما اگر کسی غیر از او را به الگو بگیرد و با پیامبر مخالف باشد چنین الگویی، الگوی بد است. همانند گفته مشرکین که هنگامی که پیامبران آنها را دعوت دادند تا از پیامبران الگوبرداری نمایند، گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ﴾[الزخرف: ۲۲]. «بدون شک ما پدران خود را بر آیینی یافتهایم و با حرکت در مسیر آنها راه یافته خواهیم بود».
و کسی میتواند از این الگوی نیکو الگو برداری نماید و به آن تاسی جوید که به خدا و پاداش روز قیامت امید داشته باشد. پس ایمان و ترسی که از خداوند دارد، و امیدواریاش به پاداش خدا و ترسش از عذاب الهی او را وادار مینماید تا به پیامبر تاسی بجوید و از او الگو برداری کند.
آیهی ۲۲:
﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا٢٢﴾[الأحزاب: ۲۲]. «و هنگامیکه مؤمنان لشکرهای (کافران) را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده داده بودند، و خدا و پیغمبرش راست فرمودهاند، و این به آنان جز ایمان و تسلیم نیافزود».
وقتی حالت منافقان را به هنگام ترس و خطر بیان نمود، حالت مومنان را نیز بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ﴾و هنگامیکه مومنان لشکرها را دیدند، و هرکدام در جایگاه خود قرار گرفت و ترس و هراس به پایان رسید، گفتند: ﴿هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾این چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادهاند، آنجا که خدا میفرماید: [البقرة: ۲۱۴]. ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤﴾[البقرة: ۲۱۴]. «آیا پنداشتهاید که وارد بهشت شوید و هنوز مانند آنچه که بر کسانی که پیش از شما بودهاند آمد بر شما نیامده است؟! و سختیها آنها را فرا گرفت و متزلزل شدند تا اینکه پیامبر و کسانی که همراه او بودند، گفتند: یاری خدا کی میآید؟! هان آگاه باشید! بیگمان یاری و مدد خدا نزدیک است». ﴿وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾و خدا و پیامبرش راست گفتهاند، ما آنچه را که به آن خبر داده شده بودیم مشاهده کردیم، ﴿وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا﴾و این سختیها جز ایمان در قلبهایشان و تسلیم شدن با اعضا و جوارح و فرمانبرداری از دستور خدا به آنها نیافزود.
آیهی ۲۳:
﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا٢٣﴾[الأحزاب: ۲۳]. «از مؤمنان کسانی هستند که آنچه را با خداوند بر آن پیمان بسته بودند تحقّق بخشیدند، پس برخی از آنان قرارشان را به انجام رساندند و برخی نیز در انتظارند و آنان هیچگونه تغییر و تبدیلی (در عهد و پیمان خود) ندادهاند».
وقتی بیان نمود که منافقان با خدا عهد بستند که در جنگ پشت نخواهند کرد سپس این عهد را شکستند وفاداری مومنان را بیان کرد و فرمود: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِ﴾از مومنان کسانی هستند که به پیمانی که با خدا بستهاند وفا مینمایند و آن را به طور کامل انجام میدهند پس آنها جان خویش را در راه جلب خشنودی خدا فدا میکنند و آن را در راه فرمانبرداری او سپر مینمایند. ﴿فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ﴾برخی از ایشان به خواسته خود رسیدهاند و حقی را که بر آنان بوده ادا کردهاند و در راه خدا شهید شدهاند، یا درحالی با مرگ طبیعی مردهاند که حق خدا را کاملا ادا نمودهاند. ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُ﴾و برخی منتظرند تا پیمان و حقی را که بر آنهاست کامل گردانند، و چنین کسانی برای انجام دادن وظیفه وحقی که بر آنهاست و برای وفا کردن به پیمانی که بستهاند در حرکت و تکاپو و تلاشند و به امید وفا کردن به پیمان خویش تلاش مینمایند. ﴿وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا﴾و پیمان و عهدی را که با خدا بستهاند تغییر ندادهاند، بلکه آنها همواره و همیشه برعهد و پیمان خدا پایبند هستند و از آن منحرف نمیشوند و تغییرش نمیدهند. پس اینها مردان حقیقی هستند و دیگران فقط ظاهر و سیمایشان مردانه است ولی صفات و ویژگیهایشان ناقص میباشد.
آیهی ۲۴:
﴿لِّيَجۡزِيَ ٱللَّهُ ٱلصَّٰدِقِينَ بِصِدۡقِهِمۡ وَيُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ إِن شَآءَ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٢٤﴾[الأحزاب: ۲۴]. «تا خداوند راستگویان را بهخاطر راستیشان پاداش بدهد و منافقان را هرگاه که بخواهد عذاب کند و یا ببخشد. بیگمان خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿لِّيَجۡزِيَ ٱللَّهُ ٱلصَّٰدِقِينَ بِصِدۡقِهِمۡ﴾تا خداوند کسانی را که در گفتار و حالات و رفتارشان با خدا راستگو هستند و ظاهرشان با باطن و درونشان یکسان است به خاطر راستیشان پاداش بدهد. خداوند متعال میفرماید: ﴿هَٰذَا يَوۡمُ يَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِينَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾[المائدة: ۱۱۹]. «این روزی است که به راستگویان راستیشان فایده میدهد، برای آنان باغهایی است که از زیر درختان آن رودها روان است و آنان در آن جاویدانهاند».
آزمایشات و سختیهایی که ما مقدر کرده و پیش آورده ایم برای آن است تا راستگو از دروغگو مشخص گردد، و خداوند راستگویان را به خاطر راستیشان پاداش دهد ﴿وَيُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ إِن شَآءَ﴾و تا منافقان را که دلها و اعمالشان به هنگام پیش آمدن سختیها تغییر کرد و به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا نکردند اگر بخواهد عذاب بدهد. به این صورت که هدایت و رهیابی آنها را نمیخواهد، زیرا میداند در اینها خیری وجود ندارد، بنابراین، به آنها توفیق هدایت نمیدهد.
﴿أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ﴾یا آنها را توفیق دهد تا توبه نمایند و بازگردند. و صیغهی غالب بر بخشندگی خدای بخشنده همین است. بنابراین، آیه را با دو نام از نامهایش که بر آمرزش و فضل و نیکوکاری دلالت مینمایند به پایان رساند. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا﴾بیگمان خداوند گناهان کسانی را که بر خود زیاده روی کردهاند اگر توبه نمایند میآمرزد، گرچه گناهان زیادی انجام داده باشند. ﴿رَّحِيمٗا﴾و خداوند نسبت به آنان مهربان است و آنها را توفیق توبه عطا میکند. سپس توبهشان را میپذیرد و گناهانی را که کردهاند میپوشاند.
آیهی ۲۵:
﴿وَرَدَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِغَيۡظِهِمۡ لَمۡ يَنَالُواْ خَيۡرٗاۚ وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا٢٥﴾[الأحزاب: ۲۵]. «و خداوند کافران را در اوج خشم و غضبشان بازگرداند درحالیکه به هیچیک از آنچه میخواستند نرسیدند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بینیاز ساخت و خداوند توانا و چیره است».
خداوند کافران را ناکام بازگرداند و نتوانستند به چیزی دست یابند که بر آن آزمند بودند، و خشمگین بودند و باور قطعی داشتند که پیروز خواهند شد. لشکریان زیاد و تجزبشان آنان را مغرور کرده بود و آنها به لشکر و ساز و برگ جنگی خود شادمان بودند، اما خداوند باد تندی را بر آنها فرستاد که خیمههایشان را از جا برکند و در مراکز آنها اضطراب و تزلزل پدید آورد و دیگهایشان را واژگون کرد و خداوند ترس را در دلهایشان انداخت و آنها با دلی لبریز از خشم بازگشتند. و این از یاری و مدد خداوند است که بندگانش را بدان یاری مینماید. ﴿وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَ﴾و خداوند با فراهم کردن اسباب عادی و قَدَری مومنان را در کار جنگ کفایت کرد، و آنها را از جنگ بینیاز ساخت، ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا﴾و خداوند توانا و چیره است و هیچکس با او در نمیافتد مگر اینکه مغلوب میگردد و شکست میخورد، و هیچکس از او یاری نمیخواهد مگر اینکه پیروز میشود. و هرکاری را که بخواهد انجام میدهد. و توانایی اهل قدرت سودی به آنان نمیبخشد مادامی که خداوند آنها را با قدرت خویش یاری نکند.
آیهی ۲۶:
﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمۡ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ فَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِيقٗا٢٦﴾[الأحزاب: ۲۶]. «و خداوند کسانی از اهل کتاب را که از آنان پشتیبانی کرده بودند از قلعههایشان فرود آورد و به دلهایشان ترس و هراس انداخت! گروهی را میکشتید و گروهی را به اسارت میگرفتید».
﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمۡ﴾و خداوند کسانی از اهل کتاب یعنی یهودیان را که لشکرهای کافران را یاری کردند از قلعههایشان پایین آورد در حالی که شما بر آنها غالب شدید، و تحت فرمان و قدرت اسلام درآورده شدند. ﴿وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ﴾و در دلهایشان ترس و هراس انداخت پس نتوانستند با مسلمانها بجنگند بلکه تسلیم شدند و فروتنی و کرنش کردند. ﴿فَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِيقٗا﴾پس مردان جنگی آنها را کشتید و زنان و کودکانشان را به اسارت گرفتید.
آیهی ۲۷:
﴿وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا٢٧﴾[الأحزاب: ۲۷]. «و زمین و خانه و داراییشان، و همچنین زمینی را که هرگز بدان گام ننهاده بودید به شما داد، بیگمان خداوند بر هرچیزی تواناست».
﴿وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَا﴾و سرزمین و خانهها و اموال آنان و زمینی را که بدان گام ننهاده بودیدی به عنوان غنیمت به شما داد. و سرزمینی را به شما داد که قبلا به خاطر شرافت و جایگاهش، و چون به نزد اهالی آن عزیز بود قدرت گام نهادن در آن را نداشتید و خداوند شما را بر آن مسلط کرد واهالی آن را خوار گردانید و مالهایشان را به غنیمت گرفتید و آنان را کشتید و به اسارت درآوردید. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا﴾و خداوند بر هر چیزی تواناست، هیچ چیزی او را درمانده نمیکند و از قدرت و توانایی خویش آنچه را خواست به شما داد. این گروه از اهل کتاب یهودیان بنی قریظه بودند که در روستایی خارج از مدینه که زیاد از مدینه دور نبود زندگی میکردند و پیامبرصوقتی به مدینه آمد با آنها پیمان بست و با آنها صلح کرد پس پیامبرصبا آنها نجنگید و آنان نیز با او نجنگیدند و آنها بر دین خود باقی ماندند و هیچ چیزی از امور آنها تغییر نکرد. پس در جنگ خندق لشکریان زیادی را که برای جنگ با پیامبر به هم پیوسته بودند دیدند و تعداد اندک مسلمانها را مشاهده نمودند و گمان بردند که به زودی این لشکریان زیاد پیامبر و مومنان را نابود و ریشه کن خواهند کرد، نیز سخنان فریبنده برخی از سرانشان آنها را بر آن داشت تا پیمانی را که با پیامبر بسته بودند بشکنند پس آنها عهد خود را شکستند و مشرکان را در جنگ با پیامبر یاری دادند.
وقتی خداوند مشرکین را خوار گرداند پیامبرصبه پیکار با آنها پرداخت پس آنان را در قلعههایشان محاصره کرد. و آنها به داوری سعد بن معاذسراضی شدند و سعد در مورد آنها چنین حکم کرد که مردان جنگجویشان کشته شوند و فرزندانشان به اسارت در آیند و مالهایشان به غنیمت گرفته شود. پس خداوند نعمت خویش را بر پیامبر و مومنان تکمیل و فراوان گردانید و با خوار نمودن دشمنانشان و کشتن برخی و به اسارت گرفتن عدهای دیگر آنها را شاد گرداند و خداوند همیشه در حق بندگان مؤمن خویش لطف دارد.
آیهی ۲۹-۲۸:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا٢٨﴾[الأحزاب: ۲۸]. «ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر زندگانی دنیا و تجمل آنرا میخواهید بیایید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکویی رها سازم».
﴿وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا٢٩﴾[الأحزاب: ۲۹]. «و اگر خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید خداوند برای نیکوکارانتان پاداش بزرگی آماده ساخته است».
هنگامیکه زنان پیامبر به او رشک بردند، و همگی با هم متحد شدند و از ایشان نفقه و لباس درخواست کردند، درخواستِ آنان طوری بود که برای پیامبرصممکن نبود که در هر وقت و شرایطی بتواند خواستهی آنان را برآورده سازد، و آنان نیز یکپارچه و به صورت دسته جمعی بر خواسته خود مصرّ بودند. این بر پیامبر دشوار آمد تا جاییکه سوگند خورد یک ماه نزد آنها نرود. پس خداوند خواست تا کار را بر پیامبرش آسان بگرداند و مقام همسرانش را بالا ببرد و هرچیزی را که پاداش آنها را کم نماید از آنها دور سازد. پس به پیامبرش فرمان داد تا به زنان خود اختیار دهد، بنابراین فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا﴾اگر شما فقط دنیا و زرق و برق آن را میخواهید و به آن خوشنود میشوید و به خاطر فقدانش خشمگین میگردید پس اگر شما چنین حالتی دارید من به شما نیازی ندارم. ﴿فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ﴾و بیایید شما را از آنچه نزد خود دارم از متاع دنیا بهرهمند سازم، ﴿وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا﴾و بدون ناراحتی و خشم بر یکدیگر و ناسزاگویی بلکه با سعه صدر قبل از آن که وضعیت به جای نامناسبی برسد از شما جدا شوم.
﴿وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾و اگر خدا و پیامبر و سرای آخرت را میخواهید، اگر این چیزها مراد و مقصود شماست، و هرگاه خدا و پیامبر و بهشت را به دست آورید به راحتی و سختی زندگانی دنیا توجه نخواهید کرد و به آنچه پیامبر دارد قانع میشوید، و آنچه را که تهیهاش دشوار است از او طلب نمیکنید. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾بیگمان خداوند برای نیکوکارانتان پاداش بزرگی آماده ساخته است.
و پاداش و مزد در صورتی است که نیکوکار باشید، چون نیکوکاری پاداش آخرت را به دنبال دارد. و آنها فقط به خاطر اینکه همسران پیامبر هستند مستحق پاداش نخواهند بود، زیرا این بدون نیکوکاری کافی نیست. پس پیامبر به آنها اختیار داد و همه آنان خدا و پیامبر و سرای آخرت را انتخاب کردند و هیچ یک از آنها گزینهای دیگر را انتخاب نکرد. خداوند از همه آنها خشنود و راضی باد.
و این مخیر کردن چند فایده دارد:
۱- عنایت و توجه خداوند به پیامبرش، و اینکه راضی نبود در وضعیتی قرار بگیرد که مطالبات و خواستههای همسرانش موجبات فشار بر وی و اذیت و آزار او را فراهم کند.
۲- پیامبرصوقتی به آنها حق انتخاب داد از تبعات حقوق همسران معاف شد، به گونهای که اختیار داشت و هرگاه میخواست به آنها میداد و اگر میخواست نمیداد. [الأحزاب: ۳۸]. ﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُ﴾[الأحزاب: ۳۸]. «بر پیامبر هیچ گناهی نیست در آنچه خداوند برای او مقّرر داشته است».
۳- منزّه داشتن پیامبر از زنانی که دنیا را بر خدا و پیامبر و جهان آخرت ترجیح میدهند.
۴- سالم ماندن همسرانش از گناه و از دست زدن به آنچه خدا و پیامبرش را خشنود مینماید.
زیرا با دادن اختیار به آنان، خداوند متعال عدم رضایت آنان را از پیامبر منتفی ساخت، عدم رضایتی که موجب عدم رضایت پیامبر از آنان میشد، و خشم و عدم رضایت پیامبر موجب میشد خداوند پروردگار ناراضی گردد، و عدم رضایت پروردگار - از کسی یا کسانی - موجب سزای آنان میشود.
۵- تصریح به والا بودن مقامشان و بیان همت بلند آنها که خدا و پیامبر و جهان آخرت را مراد و مقصود دانسته و آن را بر دنیا و کالای آن برگزیدند.
۶- این انتخاب موجب شد تا آنان به بهترین مقامهای بهشت برسند و در دنیا و آخرت همسران پیامبر باشند.
۷- زنان او متناسب با شان اوصهستند، زیرا او کاملترین انسان است و خداوند خواست که زنانش نیز کامل و پاکیزه باشند: [النور: ۲۶]. ﴿وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِ﴾[النور: ۲۶]. «زنان پاکیزه برای مردان پاکیزه هستند، و مردان پاکیزه برای زنان پاکیزه».
۸- این انتخاب نشانه قناعت میباشد و قناعت موجب آرامش خاطر. و آزمندی از زنان پیامبر دور شد و ناخشنودی را که باعث پریشانی و ناراحتی میشود از آنها دور ساخت.
۹- همسری پیامبر سبب چندین برابر شدن پاداش آنها گشت و آنان در مقامی قرار گرفتند که هیچ زنی به آن مقام نمیرسد. بنابراین فرمود:﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ﴾.
آیهی ۳۱-۳۰:
﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا٣٠﴾[الأحزاب: ۳۰]. «ای همسران پیامبر! هرکدام از شما مرتکب کار ناشایست آشکاری شود کیفر او دو برابر خواهد بود و این برای خدا آسان است».
﴿وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا٣١﴾[الأحزاب: ۳۱]. «و هرکس از شما که در برابر خدا و پیامبرش گردن نهد و کار شایسته انجام دهد پاداش او را دو بار به او میدهیم و برای او روزی و نعمت ارزشمندی فراهم ساختهایم».
وقتی زنان پیامبر، خدا و پیامبرش و سرای آخرت را انتخاب کردند بیان فرمود که پاداش آنها دو برابر خوا هد بود. نیز فرمود: اگر مرتکب گناهی شوند کیفر و گناه آنها دو برابر است تا بیشتتر از گناه بپرهیزند و بیشتر سپاس خدا را به جای آورند، بنابراین، کیفر هرکس از آنها را اگر مرتکب گناهی شود دو برابر قرار داد.
﴿وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا﴾و هرکس از شما که از خدا و پیامبرش اطاعت کند و کار شایسته انجام دهد، چه کم باشد چه زیاد، ﴿نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ﴾پاداش او را دو برابر پاداش دیگران میدهیم، ﴿وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا﴾و برای او روزی و نعمت ارزشمندی که همانا بهشت است فراهم میسازیم. و زنان پیامبر از خدا و پیامبرش اطاعت کردند و کار شایسته انجام دادند از این رو معلوم است که مستحق پاداش بیکران خدا میباشند.
آیهی ۳۴-۳۲:
﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢﴾[الأحزاب: ۳۲]. «ای زنان پیامبر! شما مانند هیچ یک از (سایر) زنان نیستید اگر پرهیزگار باشید، پس در سخن گفتن نرمی نکنید تا کسی در دل خویش بیماری دارد به طمع نیافتد، و سخنی شایسته بگویید».
﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳]. «و در خانههای خود بمانید و همچون جاهلیت پیشین درمیان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید و نماز را برپای دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. جز این نیست که خداوند میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاکیزه گرداند».
﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا٣٤﴾[الأحزاب: ۳۴]. «و هرآنچه را که از آیههای خداوند و حکمت در خانههایتان خوانده میشود یاد کنید، بیگمان خداوند باریک بینِ آگاه است».
﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّ﴾ای زنان پیامبر! شما مثل هیچ یک از زنان عادی نیستید اگر از خدا بترسید، زیرا با تقوای الهی مقامتان از زنا دیگر بالاتر میرود و هیچ زنی به مقام شما نمیرسد. پس تقوا را با رعایت ارکان آن کامل گردانید.
بنابراین، آنها را راهنمایی کرد تا وسیلههایی را که سبب کار حرام میشوند از میان بردارند و فرمود: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ﴾و به هنگام سخن گفتن با مردان صدای خود را نرم و نازک نکنید، ﴿فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾که آنگاه کسی که در دل او بیماری شهوت زنا است به طمع میافتد، چون او آماده و منتظر کوچکترین چیزی است که وی را تحریک کند، چرا که دل او سالم نیست، زیرا دلی که سالم باشد به آنچه خدا حرام نموده است علاقمند نیست و کمتر اسباب و وسایلی او را تحریک میکند، چرا که دل او پاک و سالم است. به خلاف کسی که دلش بیمار است، چنین کسی مانند فردی که دلش سالم است تحمل ندارد و کوچک ترین سببی او را به کار حرام وامی دارد و دعوتش را اجابت میکند و از خواستهاش سرپیچی نمینماید.
این دلیلیاست بر اینکه وسیلهها حکم اهداف و مقاصد را دارند. نرمی گفتار و صدا در اصل کار جایزی است اما وقتی که وسیلهای برای کار حرام باشد ازآن منع شده است، بنابراین برای زن شایسته است به هنگام سخن گفتن با مردان صدایش را نرم و نازک نکند.
وقتی آنها را از نرمی گفتار نهی کرد شاید کسی گمان بَرَد که باید به درشتی و تندی سخن بگویند، پس این توّهم را دفع نمود و فرمود: ﴿وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا﴾و سخنی شایسته بگویند. یعنی سخنی که درشت و تند نباشد و فرمود: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ﴾و نگفت: «فَلَا تَلِنَّ بِالقَول» چون آنچه از آن نهی شده سخنی نرمی است که همراه با فروتنی و انقیاد زن برای مرد باشد، و چنین حالت و سخنی مرد را وادار میکند تا به او چشم طمع بدوزد.
به خلاف کسی که سخنی نرم بگوید که در آن فروتنی نباشد بلکه این سخن با اینکه نرم است نشانگر عزت گوینده است و طرف را مغلوب مینماید و در او طمع نمیورزد. بنابراین خداوند پیامبرش را به خاطر مهربانی و ملایمتی که داشت ستوده است، پس فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡ﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «به سبب رحمتی از جانب خدا برای آنها نرم و مهربان شدی». و به موسی و هارون فرمود: ﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ٤٤﴾[طه: ۴۳-۴۴]. «بروید نزد فرعون چرا که او سرکشی کرده است. پس با او به نرمی سخن بگویید شاید پند پذیرد یا بترسد». (و این بخش از آیه): ﴿فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾ضمن اینکه دستوری است مبنی بر اینکه انسا باید پاکدامن باشد، و زنان و مردان پاکدامن مورد ستایش قرار گرفته و از نزدیک شدن به زنا نهی شدهاند، نیز بر این دلالت مینماید که برای بنده شایسته است هرگاه این حالت را در خودش یافت که با دیدن یا شنیدن سخن کسی که مورد پسندش میباشد بر انجام کار حرام تحریک میشود و احساس کرد که انگیزههای طمع ورزی او را به سوی حرام سوق میدهد باید بداند که این احساس یک بیماری است، از این رو باید برای تضعیف و از بین بردن و قطع کردن خاطرههای زشت بکوشد و با نفس خود مبارزه نماید تا آن را از این بیماری خطرناک نجات بخشد و از خداوند بخواهد که او را محافظت نماید و به او توفیق دهد. و این از زمره پاکدامنی است که به آن امر شده است.
﴿وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾و در خانههایتان بمانید، این برایتان بهتر است و مانند اهل جاهلیت پیشین که دانش و دینی نداشتند آرایش نکنید و زیاد از خانه بیرون نروید و همه اینها برای دور کردن شر و اسباب آن است.
وقتی آنها را بهطور کلی به پرهیزگاری فرمان داد به جزئیاتی از آن نیز پرداخت، چون زنان به آن نیاز دارند و نیز آنها را به فرمانبرداری دستور داد به ویژه به برپای داشتن نماز و پرداختن زکات، دو عبادتی که هرکس به ناچار به آنها نیاز دارد و بزرگترین عادت محسوب میشوند، که در نماز اخلاص برای خداوند انجام میگیرد و با پرداختن زکات به بندگان نیکی میشود. سپس آنها را به طور کلی به اطاعت فرمان داد و فرمود: ﴿وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. هر امر و فرمانی که خدا و پیامبر دادهاند خواه فرمان واجب باشد یا فرمان مستحب در اطاعت از خدا و پیامبرش داخل است. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾جز این نیست که خداوند وقتی شما را به این چیزها فرمان میدهد و از چیزهایی نهی میکند برای آن است تا پلیدی و بدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملا پاک گرداند. یعنی حمد و سپاس خداوند را به خاطر این اوامر و نواهی به جای آورید که شما را از مصلحت و فایده آنآگاه کرده است. و این اوامر و نواهی برای شما فایده و مصلحت محض هستند و خداوند با این دستورات نخواسته است بر شما تنگی و مشقّتی بیاورد، بلکه برای آن است تا پاکیزه گردید و اخلاق و رفتارتان پاک شود، و اعمالتان درست و خوب گردد و به سبب آن پاداشتان بیشتر و بزرگ شود.
و هنگامیکه آنان را به انجام کارها و ترک کارهایی امر نمود، به آنان دستور داد که به علم اندوزی بپردازند، و راه آن را برایشان بیان نمود، پس فرمود: ﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِ﴾منظور از آیات خدا قرآن است، و حکمت، اسرار قرآن و یا سنّت پیامبر میباشد. و زنان را فرمان داد تا آنرا یاد کنند و این شامل ذکر و یاد کردن کلمات قرآن میشود که با تلاوت آن انجام میگیرد نیز معانی آنرا شامل میشود که با تدبر و تفکر در آن و استنباط احکام و حکمتهای آن انجام میگردد. نیز شامل ذکر ِ عمل کردن به آن هم میگردد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا﴾همانا خداوند باریک بین آگاه است و سرایر و پنهانیهای امور را میبیند و آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است و کارهایی را که آشکار یا پنهان هستند میداند. باریک بین و مطلع بودند خداوند این را میطلبد که آنها کارها را خالصانه برای خدا به انجام رسانند و اعمال را به صورت پنهانی انجام دهند. نیز از آنجا که خداوند باریک بین آگاه است جزا و سزای اعمال را میدهد. و یکی از معانی« لطیف» این است که خداوند بندهاش را به طرق مخفی و غیرمحسوس به سوی خیر و خوبی پیش میبرد و از شر و بدی محافظت مینماید، و رزق و روزی را از جایی به او میرساند که خودش نمیداند، و اسبابی را به او نشان میدهد که نفس آدمی از آنها نفرت دارد، اما راه رسیدن به بالاترین مقامها را برای او هموار میسازد.
آیهی ۳۵:
﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا٣٥﴾[الأحزاب: ۳۵]. «بدون شک مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان فرمانبردار فرمان خدا و زنان فرمانبردار فرمان خدا، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان بردبار، و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده، و زنان صدقه دهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار، و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند خداوند برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم دیده است».
وقتی خداوند پاداش زنان پیامبرصرا بیان کرد و کیفر آنها را چنانچه از فرمان خدا سرپیچی کنند نیز ذکر نمود و فرمود آنها مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستند، از دیگر زنان نیز سخن به میان آورد. و از آنجا که حکم آنها و حکم مردان یکی است، فرمود: ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ﴾زنان و مردان مسلمان که شرایع ظاهری را به جای آورند، ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾و زنان با ایمان و مردان با ایمان. در اینجا منظور امور باطنی از قبیل عقاید قلبی و اعمال آن است. ﴿وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ﴾و زنان و مردان فرمانبرداری که فرمان خدا و پیامبرش را اطاعت میکنند. ﴿وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ﴾و مردان و زنانی که در گفتار و کردارشان راستگو هستند. ﴿وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ﴾و مردان و زنانی که در برابر سختیها و مصیبتها بردباری میورزند، ﴿وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ﴾و مردان و زنانی که در همه حالات فروتن هستند به ویژه در عبادتهایشان و به خصوص در نمازهایشان، ﴿وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ﴾و مردان و زنانی که صدقههای فرض و نفل را میدهند، ﴿وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ﴾و مردان و زنانی که روزههای فرض و نفل را میگیرند، ﴿وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ﴾و مردان و زنانی که شرمگاههای خود را از زنا و مقدّمات آن حفظ میکنند، ﴿وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ﴾و مردان و زنانی که خدا را زیاد یاد مینمایند و در بیشتر اوقات خدا را یاد میکنند به خصوص اوقات اذکار مانند اذکار صبح و شام و اذکارِ پس از نمازهای فرض. ﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم﴾خداوند برای کسانی که دارای چنین صفات زیبایی هستند، صفاتی که برخی اعتقادات و اعمال قلب هستند و برخی اعمال اعضا و جوارح، و گفتههایی هستند که از زبان بیرون آمده و فایدهشان به خود و دیگران میرسد، کسانی که این اعمال را انجام میدهند و به انجام کارهای خیر میپردازند و از کارهای بد دوری میکنند، تمام دین را انجام دادهاند، چرا که داشتن این صفات چکیده اسلام و ایمان و احسان است. ﴿مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا﴾خداوند به پاداش کارشان گناهانشان را میآمرزد، چون نیکیها، بدیها را از بین میبرند و به آنها پاداش بزرگی میدهد که اندازه آن را هیچ کس جز ذات خدا نمیداند، پاداشی که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی اخبار حقیقی آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. از خداوند میخواهیم که ما را از چنین کسانی بگرداند.
آیهی ۳۶:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا٣٦﴾[الأحزاب: ۳۶]. «و هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خدا و پیغمبرش (در آن) داوری کرده باشند اختیاری از خود ندارند و کسی که از خدا و پیامبرش نافرمانی کند در گمراهی آشکاری گرفتار آمده است».
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ﴾شایسته و سزاوار فرد مومن نیست جز اینکه به سوی خشنودی خدا و پیامبرش بشتابد و از ناخشنودی خدا و پیامبرش بپرهیزد و باید دستورات خدا و رسول را اطاعت نماید و از آنچه خدا و پیامبرش نهی کردهاند بپرهیزد. بنابراین، شایسته و سزاوار هیچ مرد و زن مومنی نیست، ﴿إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا﴾که هرگاه خدا و پیامبرش در کاری حکم نمودند و دستور صادر کردند، ﴿أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾برای خودشان در آن کار اختیاری قایل شوند که آن را انجام دهند یا نه؟ بلکه مردان و زنان مومن میدانند که پیامبر برای آنان از خودشان مهر و عطوفت بیشتری دارد، پس مومن امیال خود را مانعی بین خود و دستور خدا و پیامبرش قرار نمیدهد.
﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا﴾و کسی که از دستورات خدا و پیامبرش سرپیچی کند به گمراهی کاملا آشکاری گرفتار میگردد چون او راه راست را که انسان را به سرای بهشت میرساند رها کرده و به راهی روی آورده است که انسان را به عذاب دردناک میرساند. پس نخست این را بیان نمود که آنچه باعث میشود تا انسا با فرمان خدا و پیامبرش مخالفت نورزد ایمان است. سپس به بیان چیزی پرداخت که انسان را از نافرمانی باز میدارد و آن برحذر بودن از گرفتار شدن به گمراهی است که گمراه شدن نشانه گرفتار آمدن به عذاب و کیفر است.
آیهی ۳۷:
﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا٣٧﴾[الأحزاب: ۳۷]. «و به یادآور زمانی را که به کسی که خداوند بدو نعمت داده بود و تو (نیز) بدو لطف کرده بودی، میگفتی: همسرت را برای خود نگاهدار و از خداوند بترس و در دل خود آنچه را که خداوند پدیدار کنندهاش است پنهان میساختی، و از مردم میترسیدی و خداوند به آنکه از او بترسی سزاوارتر است. هنگامیکه زید نیاز خود را از او به پایان برد او را به نکاح تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگانشان نباشد، بدانگاه که نیاز خود را بدانان پایان ببرند، و فرمان خدا انجام یافتنی است».
سبب نزول این آیه آن بود که خداوند خواست یک قانون کلی را برای مومنان تشریع نماید و آن اینکه پسر خواندگان در حکم فرزندان حقیقی نیستند و هرکس فردی را پسر خوانده خود قرار دهد اگر پسر خوانده همسرش را طلاق داد پدر خواندهاش میتواند با همسرش ازدواج کند.
ازدواج نکردن با همسران پسر خواندهها از اموری بود که مردم بدان عادت کرده بودند و این سنت جز با یک رخداد بزرگ از میان نمیرفت، بنابراین خداوند خواست تا پیامبر این دستور را با زبان تبلیغ کند و عملا نیز چنین کاری را انجام دهد. و هرگاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد برای آن سببی قرار میدهد. «زید بن حارثه» زید بن محمّد خوانده میشد، و پیامبرصاو را پسرخواندهاش قرار داده بود، بنابراین، او را به پیامبر نسبت میدادند تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ﴾[الأحزاب: ۵]. «آنها را به پدرانشان نسبت دهید». از آن وقت به او گفته میشد «زید بن حارثه».
زید با زینب بنت جحش دختر عمّه پیامبرصازدواج کرد و پیامبرصدلش میخواست اگر زید زینب را طلاق بدهد با او ازدواج نماید و خداوند چنین مقدر نمود که زید و زینب از همدیگر جدا شوند، پس زید به نزد پیامبرصآمد و از او اجازه خواست که از زینب جدا شود. خداوند میفرماید ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ﴾و آنگاه کسی که خدا با دادن نعمت اسلام به او انعام کرده بود و تو نیز با آزاد کردن و تعلیم دادنش به او لطف کرده بودی به نزد تو آمد و با تودرباره جدا شدن از همسرش مشورت کرد، پس تو با خیرخواهی به او گفتی چنین کاری نکند و فرمودی که صلاح تو در این نیست و مصلحت او را بر علاقه و میل خود ترجیح دادی با اینکه دلت میخواست با زینب ازدواج نمایی. پس به او گفتی: ﴿أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ﴾همسرت را برای خود نگاه دار. یعنی از او جدا نشود و در برابر رفتارش شکیبا باش، ﴿وَٱتَّقِ ٱللَّهَ﴾و در همه کارهایت و به خصوص در قضیه همسرت از خدا بترس چون تقوای الهی انسان را به صبر و بردباری وا میدارد، و بدان فرمان میدهد. ﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ﴾و در دل خود چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میسازد. و آنچه که پیامبرصدر دل خود پنهان کرده بود این بود که اگر زید او را طلاق دهد با وی ازدواج خواهد کرد.
﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُ﴾و به خاطر ترس از زبان مردم آنچه را که در دل داشتی آشکار نمیکردی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی، زیرا ترس از خداوند هر خیری را فراهم میآورد و آدمی را از هر شری باز میدارد. ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا﴾پس وقتی زید به او بیعلاقه شد و از وی جدا گردید و طلاقش داد، ﴿زَوَّجۡنَٰكَهَا﴾زینب را به ازدواج تو در آوریم و این کار را برای امر مهمّی انجام ﴿لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ﴾تا مشکلی برای مومنان در ازدواج با همسران پسرخواندگانش نباشد. چون آنها تو را میبینند که با همسر زید بن حارثه که قبلا به تو نسبت داده میشد ازدواج نمودی.
از آنجا که این فرموده: ﴿لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ﴾شامل همه حالات میگردد و بعضی از حالتها وجود دارد که ازدواج کردن با همسر پسرخوانده جایز نیست و آن عبارت است از قبل از طلاق دادن و انقضای زمان عدهی زن لذا آن را مقید به این کرد که ﴿إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗا﴾زمانی مومنان میتوانند با همسران پسرخواندگان خود ازدواج نمایند که پسرخواندگان همسران خود را طلاق دهند و عدهی آنان تمام گردد، و قبل از طلاق و انقضای عدّه چنین کاری جایز نیست. ﴿وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا﴾و فرمان خدا باید انجام گیرد و هیچ مانعی نمیتواند مانع انجام آن شود.
در این داستان فواید و آموختنیهایی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- ستایش زید بن حارثه از دو جهت، یکی اینکه خداوند در قرآن نام او را ذکر کرده است و جز او اسم هیچ صحابهای در قرآن نیامده است. و اینکه خداوند خبر داده که به او نعمت دادهاست یعنی با بخشیدن نعمت اسلام و ایمان بر او انعام نموده است. و این شهادتی از جانب خداست مبنی بر این که زید در ظاهر و باطن مسلمان و مومن است، به این دلیل که خداوند این نعمت را به طور خاص برای وی ذکر میگرداند، و منظور از آن نعمت ویژه، نعمت اسلام و ایمان است، وگرنه ذکر این نعمت به طور خاص، هیچ لزومی نداشت.
۲- بردهی آزاد شده که از نعمت آزادی برخوردار است، این نعمت از سوی کسی به او داده شده است که وی را آزاد نموده است.
۳- جایز بودن ازدواج با همسر پسرخوانده همانطور که در این آیه به صراحت بیان گردید.
۴- تعلیم و یاد دادن عملی از تعلیم قولی موثرتر است، به خصوص اگر تعلیم عملی همراه با تعلیم زبانی باشد که در این صورت «نورعلی نور» است.
۵- اگر آدمی زنی دیگر غیر از همسر و کنیز و محارمش را در دل خود دوست بدارد چنانچه مرتکب کار نامشروعی نشود گناهی در آن نیست، حتی اگر این آرزو را داشته باشید که اگر همسرش او را طلاق بدهد با وی ازدواج میکند، به شرط اینکه برای جدایی آنها تلاش نکند چون خداوند خبر داده که پیامبر این را در دل خود پنهان داشت.
۶- پیامبرصبه صورت آشکار و روشن پیام خدا را به مردم رسانده و همه آنچه را که به او وحی شده به مردم ابلاغ کرده است حتی این قضیه که در آن سرزنش شده است، و این دلالت مینماید که او پیامبر خداست و جز آنچه به سوی او وحی شده است نمیگوید و نمیخواهد خودش را بزرگ نماید.
۷- فردی که با او مشورت میشود امین به حساب آمده و بر او لازم است که هرگاه در کاری با وی مشورت کردند باید آنگونه که برای طرف بهتر و مفیدتر است نظر بدهد. و چنانچه خود نیز در دلش خواستهای داشته باشد باید مصلحت کسی را که از او مشورت خواست است مقدم بدارد.
۸- هرگاه کسی از دیگری در مورد جدایی از همسرش مشورت خواست بهتر آن است که بگوید: «تا جاییکه امکان بدارد همسرت را نگاه دار، چون ادامه زندگی از جدایی بهتر است».
۹- باید ترس از خدا را بر ترس از مردم مقدّم داشت و ترس از خداوند اولی و سزاوارتر است.
۱۰- فضیلت ام المومنین زینبل که خداوند او را به نکاح پیامبرصدر آورد بدون اینکه خطبهای خوانده شود و شاهدی در کار باشد. بنابراین زینب بر دیگر همسران پیامبرصافتخار میکرد و میگفت: «شما را خانوادههایتان به ازدواج پیامبر در آوردند و مرا خداوند از بالای هفت آسمان به ازدواج پیامبر در آورد».
۱۱- زنی که شوهر دارد ازدواج با او جایز نیست و نباید برای ازدواج با وی تلاش کرد مگر اینکه شوهرش او را طلاق بدهد و عدّهاش تمام شود، چون قبل از تمام شدن عدّه، زن وابسته به شوهر است.
آیهی ۳۹-۳۸:
﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُۥۖ سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا٣٨﴾[الأحزاب: ۳۸]. «بر پیامبر در آنچه خداوند برای او مقدر نموده هیچ گناه و تقصیری نیست، این سنت الهی در مورد پیغمبران پیشین نیز جاری بوده و کار خداوند به اندازه و مقرر است».
﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا٣٩﴾[الأحزاب: ۳۹]. «کسانیکه پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و جز خدا از کسی نمیترسند و خداوند (به عنوان) حسابرس بس است».
این پاسخ طعنه کسانی است که به پیامبرصطعنه میزنند و میگویند زنان زیادی گرفته است. و این طعنهای است بیجا. پس خداوند فرمود: ﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُ﴾بر پیامبر در انجام آنچه خداوند برای او مقدر نموده است هیچ گناه و تقصیری نیست. یعنی ازدواج با این زنان را خداوند برای او جایز نموده است، همانگونه که برای پیامبران گذشته این کار را مباح کرده بود. بنابراین فرمود: ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا﴾این سنت الهی در مورد پیامبران گذشته نیز جاری بوده است، و فرمان خداوند همواره روی حساب و برنامه دقیقی است و باید انجام شود.
﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ﴾کسانیکه پیامهای خداوند را میرسانند، پس آنان آیات خدا و حجتها و دلایل او را بر بندگان میخوانند و آنان را به سوی خدا دعوت میکنند، ﴿وَيَخۡشَوۡنَهُ﴾و فقط از او که شرکی ندارد میترسند، ﴿وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَ﴾و از هیچکس جز خداوند نمیترسند.
پس، از آنجا که ازدواج در میان پیامبران معصوم یک سنت بوده است پیامبرانی که وظیفه خود را به بهترین و کاملترین صورت انجام دادهاند و آن عبارت از دعوت دادن مردم به سوی خدا و ترس از اوست، و این مقتضِ این است که انسان هرآنچه را که بدان دستور داده شده است انجام دهد و از هر امر ناجایزی پرهیز و دوری نماید پس چنین امری بیانگر آن است که به هیچ وجه در این قضیه نقص و اشکالی وجود ندارد. ﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا﴾و خداوند به عنوان حسابرس بندگانش و مراقب اعمالشان کافی است. و از این دانسته شد که نکاح و ازدواج از سنتهای پیامبران است.
آیهی ۴۰:
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا٤٠﴾[الأحزاب: ۴۰]. «محمّد پدر هیچکس از مردان شما نیست بلکه فرستادۀ خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به هرچیزی آگاه است».
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ﴾ای امّت پیامبر! محمّدصپدر هیچکس از مردان شما نیست. پس قطع ارتباط نسبی زید بن حارثه از این باب است. از آنجا که این - به شرطی که معنی بر ظاهر لفظ حمل گردد - نفی شامل همه حالات بر میگردد، یعنی نه پدر حقیقی است و نه پدرخوانده کسی است و در گذشته بیان گردید که پیامبر پدر همه مومنان است و همسرانش مادران مومناناند، پس برای اینکه این مطلب در عموم این نهی داخل نشود و فرمود: ﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَ﴾بلکه او فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. یعنی مقام او مقامی است که باید از او اطاعت و پیروی شود و هدایت از طریق او حاصل گردد و بدان باور شود. و محبّت و دوستی او باید بر محبت و دوستی هرکسی مقدم باشد، زیرا پیامبر خیرخواه مومنان میباشد و چنان نسبت به آنان خیرخواه است که گویا پدرشان میباشد. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا﴾و خداوند بر هرچیزی آگاه است. یعنی علم و آگاهی او هرچیزی را احاطه کره است و او میداند که رسالت خود را در کجا قرار دهد، و چه کسانی را فرستاده خویش بگرداند، و میداند که چه کسانی صلاحیت برخورداری از فضل و لطف او را دارند.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا٤١﴾[الأحزاب: ۴۱]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! بسیار خدای را یاد کنید».
﴿وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا٤٢﴾[الأحزاب: ۴۲]. «و او را صبح و شام تسبیح گویید».
﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَلِّي عَلَيۡكُمۡ وَمَلَٰٓئِكَتُهُۥ لِيُخۡرِجَكُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَكَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَحِيمٗا٤٣﴾[الأحزاب: ۴۳]. «او ذاتی است که برشما رحمت میفرستد و فرشتگانش برای شما طلب آمرزش مینمایند تا شما را از تاریکیها بیرون آورد و به نور برساند و او نسبت به مؤمنان مهربان است».
﴿تَحِيَّتُهُمۡ يَوۡمَ يَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَرِيمٗا٤٤﴾[الأحزاب: ۴۴]. «درودشان در روزی که او را ملاقات میکنند سلام است و برای آنان پاداشی ارزشمند فراهم دیده است».
خداوند والامقام مومنان را فرمان میدهد تا بسیار او را ذکر نمایند، از قبیل گفتند: «لا إله إلا الله، الحمدلله، سبحان الله، الله اکبر»، و هرگفتاری که سبب نزدیک شدن ِ به خداوند متعال گردد. و حداقل ایناست که انسان به اذکار صبح و شام و اذکاری که بعد از نمازهای پنجگانه و اذکاری که به هنگام رخدادها و در مناسبتهای مختلف گفته میشوند پایبند باشد.
و آدمی باید همیشه و در همه اوقات و در همه حالات به ذکر خدا پایبند باشد چون این عبادتی است که انجام دهندهاش را پیش میبرد، و روح و روان او را آرام میکند و سبب محبت و معرفت خدا میگردد، و انسان را بر انجام کار خیر و یاری میکند تا زیانش را از گفتن سخن زشت باز دارد.
﴿وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا﴾یعنی در اول روز و در آخر روز به تقدیس او بپردازید و پاکی او را بیان دارید چون این دو وقت دارای فضیلت و شرافت میباشند و در این دو وقت انجام دادن کار راحت است.
﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَلِّي عَلَيۡكُمۡ وَمَلَٰٓئِكَتُهُۥ لِيُخۡرِجَكُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَكَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَحِيمٗا٤٣﴾یکی از مصادیق لطف و رحمت خدا نسبت به مؤمنان این است که آنها را میستاید و بر آنان رحمت میفرستد. و نیز فرشتگان برای مومنان دعا میکنند که به سبب آن خداوند آنها را از تاریکیهای گناهان و جهالت بیرون میآورد و به نور ایمان و به مرحله علم و عمل میرساند. پس این بزرگ ترین نعمتی است که خداوند به بندگان فرمان بردار بخشیده است، امری که مستدعی آن است که شکر این نعمت را به جای آورند و ذکر خداوند را به کثرت انجام دهند، خداوندای که به آنها لطف نموده و فرشتگانی را که عرش او را حمل میکنند، و بهترین فرشتگانی هستند، نیز فرشتگانی که پیرامون عرش را فرا گرفتهاند مسخر کرده است تا پروردگارشان را به پاکی یاد کنند و برای مومنان طلب آمرزش نمایند. پس میگویند: ﴿... رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّئَِّاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّئَِّاتِ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٩﴾[غافر: ۷-۹]. «پروردگارا! رحمت و علم و آگاهی تو هرچیزی را به صورت گسترده فرا گرفته است، پس کسانی را که توبه کرده و از راه تو پیروی نمودهاند بیامرز، و آنان را از عذاب جهنّم نجات بده. پروردگارا! آنها و کسانی از پدران و همسران و فرزندانشان که صالح بودهاند به باغهای بهشتی وارد کن که به آنان وعده دادهای. بیگمان تو توانا و با حکمت هستی. و آنانرا از بدیها دور بدار و هرکس را در این روز از بدیها و شرها دور بداری به راستی که بر او رحم نمودهای، و این رستگاری بزرگ است».
پس این رحمت و نعمتی است که خداوند در دنیا به آنها دادهاست. و امّا رحمت خداوند بر آنها در آخرت بزرگ ترین رحمت و برترین پاداش است و آن این است که به خشنودی پروردگار و سلام گفتنش بر آنان و شنیدن سخن بزرگ او و دیدن چهره زیبایش و به دست آوردن پاداش بزرگش دست مییازند، پاداشی که ماهیت و مقدار آن را جز خداوندی که آن را به آنها بخشیده است کسی نمیداند. بنابراین فرمود ﴿تَحِيَّتُهُمۡ يَوۡمَ يَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَرِيمٗا٤٤﴾درودشان در روزی که او را ملاقات میکنند سلام است. و برای آنان پاداشی ارزشمند فراهم دیده است.
آیهی ۴۸-۴۵:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥﴾[الأحزاب: ۴۵]. «ای پیامبر! ما تو را گواه و مژدهرسان و بیم دهنده فرستادیم».
﴿وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا٤٦﴾[الأحزاب: ۴۶]. «و فراخوانندۀ بهسوی خدا به فرمان او و چراغی روشن».
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا كَبِيرٗا٤٧﴾[الأحزاب: ۴۷]. «و (ای پیغمبر!) به مؤمنان مژده بده که از (سوی) خداوند فضلی بزرگ دارند».
﴿وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَدَعۡ أَذَىٰهُمۡ وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا٤٨﴾[الأحزاب: ۴۸]. «و از کافران و منافقان اطاعت مکن و از اذیت و آزارشان درگذر و بر خداوند توکل کن و همین بس که خداوند کارساز و حامی باشد».
چیزهایی که خداوند پیامبرش را به آن توصیف کرده است مقصود و چکیده و اصول رسالت او میباشند که به ایشان اختصاص داده شدهاند و آن پنچ چیز میباشند:
یکی اینکه ﴿شَٰهِدٗا﴾پیامبر بر کارهای خیر و شری که امّت انجام میدهد گواه است، همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳]. «تا شما بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد». ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا٤١﴾[النساء: ۴۱]. «پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امّتی گواهی بیاوریم و تو را بر اینها به عنوان گواه بیاوریم». پس ایشان صگواهی مقبول و عادل میباشند.
دوّم و سوّم: ﴿مُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا﴾پیامبر مژده دهنده و بیم دهنده میباشد، این مستلزم آن است که پیامبر آنچه مردم را به آن مژده میدهد و یا مردم را از آن میترساند، و اعمالی که سبب مژده یا ترس میشوند بیان کند. پس کسانی که مژده داده شدهاند مومنان پرهیزگاری هستند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و گناهان را ترک نمودهاند. پس ایشان را مژده باد که هر نوع پاداش دنیوی و دینی که نتیجه ایمان و تقواست در زندگی دنیا به آنها میرسد. و نیز ایشان را مژده باد که در آخرت از نعمت جاویدان و پایدار بهشت برخوردار خواهند شد. و همه اینها مستلزم آن است که اعمال، ویژگیهای تقوا و انواع پاداش به صورت مشروح و مفصل ذکر شوند.
و بیم دادهشدگان همان گناه پیشگان و مجرمان ستمگرند، کسانی که اهل ستمگری و جاهلیتاند و آنها باید در دنیا از کیفرهای دنیوی و دینی که نتیجه جهل و ستمگری است بترسند و از گرفتار شدن به کیفر هلاک کننده و عذاب طولانی آخرت در هراس باشند که به طور مشروح - این تهدید و بشارت - در قرآن و سنّت بیان شده است.
چهارم: ﴿وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ﴾پیامبر به سوی خدا دعوت میکند. یعنی خداوند او را فرستاده است تا مردم را به سوی پروردگارشان فراخواند و آنها را به نعمتهای او که برای نیکان فراهم نموده است تشویق نماید و مردم را به عبادت و پرستش خدا که هدف از آفرینش انسانها است دستور دهد. و این مستلزم آن است که ایشان صبر آنچه مردم را به آن فرا میخواند استقامت داشته باشد و آنچه را که به سوی آن دعوت میکند به صورت مفصّل و مشروح بیان دارد و خداوند را با صفات پاکش به مردم بشناساند و او را از آنچه که سزاوار شکوهش نیست منزّه و پاک بدارد. و انواع عبودیت و بندگیها را برای مردم بیان کند و از نزدیک ترین راهی که انسان را به خدا میرساند دعوت کند، و به هر صاحب حقی حقش را بدهد و خالصانه برای خدا دعوت نماید، نه برای اینکه برای خودش جایگاهی بزرگ فراهم سازد. آنگونه که بسیاری از مردم دچار این مشکل میشوند و در راه دعوت به سوی خود و تعظیم خویش دعوت میدهند. و همه اینها ﴿بِإِذۡنِهِ﴾به فرمان خدای تعالی و امر و خواست و اراده او انجام میگیرد.
پنجم ﴿وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا﴾و اینکه او صچراغی تابان و روشن است. و این بیانگر آن است که مردم در ظلمت و تاریکی بزرگی قرار داشتند و هیچ نور و روشنایی وجود نداشت که به وسیله آن در تاریکیها راهیاب شوند و هیچ دانشی نبود که با آن تاریکیها زدوده شود. تا اینکه خداوند پیامبر بزرگ را فرستاد، پس به وسیله او این تاریکیها را روشن ساخت و جاهلیت را از بین برد و علم و دانش جایگزین آن شد. و خداوند به وسیله این پیامبر بسیاری از گمراهان را به راه راست هدایت کرد. پس راه برای اهل استقامت روشن گردید و آنها به دنبال این پیشوا حرکت کردند و به وسیله او خیر و شر را شناختند و اهل سعادت را از اهل شقاوت تشخیص دادند و در پرتو نور نبوت او معبود حقیقی خود را با اوصاف پسندیده و کارهای درست و فرمانهای به جایش شناختند.
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا كَبِيرٗا٤٧﴾در اینجا بشارت داده شدگان را ذکر نمود و آنها مومنان هستند. و هرگاه ایمان به تنهایی ذکر شود اعمال صالح را نیز در بردارد. و آنچه را که به آن مژده داده شدهاند نیز بیان کرد و آن فضل بزرگ است از قبیل یاری شدن در دنیا و هدایت دادن قلبها و آمرزش گناهان و دور کردن مشکلات و فراوانی روزیهایی که به سوی آنان سرازیر شده است، و به دست آمدن نعمتهایی که شادی آور میباشند، و به دست آوردن رضایت پروردگارشان و پاداش او و نجات از خشم و عذابش. و این چیزی است که موجب نشاطِ تلاش کنندگان میشود، زیرا وقتی پاداشی که خداوند برای کارهایشان قرار داده است بیان شود با نشاطی بیشتر کار شایسته انجام میدهند و از این برای درپیش گرفتن راه راست کمک میجویند. و این از جمله حکمتهای خداوند قانون گذار است. همان طور که در جایی که مردم را برحذر میدارد کیفرهایی را که در نتیجهی انجام کارهای ممنوع گریبانگیر آدمی میشود بیان مینماید تا اینگونه مردم را بر پرهیز از آنچه خدا حرام کرده است یاری کند.
و از آنجا که گروهی از مردم مانع دعوتگران راه خدا از قبیل پیامبران و پیروانشان میباشند و آنان عبارتند از منافقانی که به ظاهر ایمان آوردهاند اما در باطن کافرند، به همین جهت خداوند پیامبرش را از اطاعت و فرمان برداری از این دو گروه، نهی و برحذر داشت و فرمود: ﴿وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ﴾هر زمانی که تو را از راه خدا باز میدارد از کافران و منافقان اطاعت مکن. اما این اقتضا نمیکند که مورد اذیت و آزار قرار بگیرند، بلکه فقط از آنها پیروی مکن، ﴿وَدَعۡ أَذَىٰهُمۡ﴾و از اذیت و آزارشان درگذر، چون وقتی آنها را آزار ندهی این عمل آنان را جذب مینماید و سبب میشود تا اسلام را بپذیرند و از بسیاری از آزارهایی که به پیامبر و خانوادهاش میرسانند دست بکشند. ﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ﴾و در راستای کامل نمودن کار خودت و خوار نمودن دشمنانت بر خداوند توکل کن، ﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا﴾و خداوند به عنوان کارساز بس است، و کارهای مهم را به او بسپار که آنها را انجام میدهد و برای بندهاش آسان میگرداند.
آیهی ۴۹:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَكَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمۡ عَلَيۡهِنَّ مِنۡ عِدَّةٖ تَعۡتَدُّونَهَاۖ فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا٤٩﴾[الأحزاب: ۴۹]. «ای مؤمنان! هنگامیکه با زنان مؤمن ازدواج کردید سپس پیش از آنکه با آنان آمیزش کنید طلاقشان دادید برای شما عدّهای بر آنان نیست که آن را بشمارید، ایشان را از هدیهای مناسب بهرهمند سازید و به رها کردنی نیک رهایشان کنید».
خداوند متعال مومنان را خبر میدهد که هرگاه با زنان مومن ازدواج کردند سپس پیش از آن که با آنها همبستر شوند طلاقشان دادند عدّهای ندارند که شوهرانشان بر آنها بشمارند. و دستور داد که در این صورت به آنها کالایی بدهند تا موجب تسکین خاطرشان شود و از آنان به گونهای محترمانه و زیبا جدا شوند، بدون اینکه با همدیگر جدال نمایند و یکدیگر را ناسزا بگویند.
و از این آیه برمیاید که طلاق بعد از ازدواج است، پس اگر کسی زنی را قبل از ازدواج طلاق داد یا طلاقش را معلق به ازدواجش کرد چنین طلاقی واقع نمیشود چون خداوند متعال فرموده است: ﴿إِذَا نَكَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ﴾هنگامیکه با زنان مومن ازدواج کردید سپس ایشان را طلاق دادید. پس خداوند طلاق را بعد از ازدواج قرار داده است، بنابراین، قبل از ازدواج محلّی برای طلاق وجود ندارد. و چون طلاق که جدایی و تحریم کامل است قبل از ازدواج واقع نمیگردد تحریم ناقص که به سبب ظهار یا ایلاء و امثال آن پیش میآید به طریق اولی قبل از ازدواج اعتبار ندارد و واقع نمیشود. و صحیح ترین قول علما نیز همین است.
و این نیز به جایز بودن طلاق اشاره میکند چون خداوند از آن به عنوان کاری که مومنان انجام میدهند یاد کرده و آنها را به خاطر این کارشان ملامت و نکوهش نکرده است. و نیز آیه آنها را به نام مومنان خطاب نموده است. همچنین این آیه بر جایز بودن طلاق قبل از آمیزش دلالت مینماید. همانطور که در آیهای دیگر میفرماید: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ﴾[البقرة: ۲۳۶]. «گناهی بر شما نیست اگر زنان را قبل از آن که با آنها همبستر شوید طلاق دهید».
نیز آیه بر این دلالت میکند اگر زنی قبل از این که شوهرش با او همبستر گردد طلاق داده شود عدهای ندارد، بلکه به محض این که طلاق داده شود میتواند ازدواج نماید، چون مانعی وجود ندارد. نیز آیه بر این دلالت میکند زنی که شوهرش با او همبستر شده است اگر او را طلاق دهد باید عدهاش سپری شود.
و آیا منظور از «دخول» و «مس» آمیزش است آن طور که همه علما بر این اجماع دارند؟ یا خلوت را نیز در بر میگیرد، گرچه شوهر با زنش همبستر نشود، آنگونه که خلفای راشدین به این فتوا دادهاند؟ البته نظر درست همین است. و هرگاه زن و شوهر به خلوت نشستند چه شوهر همسبتر شود یا نه، در صورت طلاق، گذراندن عده بر زن واجب است.
و آیه بر این دلالت مینماید زنی که قبل از آنکه شوهرش با او آمیزش کند اگر طلاق داده شود باید چیزی به عنوان متعه به او داده شود و این بستگی به توان شوهر دارد، که فرد ثروتمند به اندازه تواناییاش و فرد فقیر به اندازه استطاعتش باید هدیه مناسبی به زن بدهد. اما این وقتی است که برای زن مهریه مقرر نشده باشد، و اگر مهریه مقرری داشته باشد و قبل از همبستر شدن او را طلاق دهد، باید نصف مهریه را بدهد و همین به جای متعه کفایت میکند.
و آیه این مطلب را نیز بیان میدارد که هرکس قبل از آمیزش یا بعد از آن همسرش را طلاق دهد باید این جدایی به صورت زیبا و نیکو باشد، و هریک دیگری را بستاید و نباید این جدایی به صورت زشت صورت بگیرد، چون اگر جدایی به صورت زشت انجام شود هریک دیگری را به شدّت مورد انتقاد و توهین قرار میدهد.
همچنین آیه بر این مطلب دلالت مینماید که عدّه حق شوهر است، چون میفرماید: ﴿فَمَا لَكُمۡ عَلَيۡهِنَّ مِنۡ عِدَّةٖ﴾شما بر آنها عدهای ندارید. مفهوم این دلالت مینماید که اگر بعد از همبستر شدن زنش را طلاق داد شوهر بر زن عدهای دارد. و نیز آیه بر این نکته دلالت میکند که غیر زنانی که شوهرانشان با آنها همبستر نشدهاند از قبیل زنانی که به علّت مرگ شوهرانشان از آنان جدا شدهاند، و یا زنانی که در قید حیات شوهرانشان در قالب شرع محکوم به جدایی از هم شدهاند باید عدّه را سپری کنند.
آیهی ۵۰:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِيٓ ءَاتَيۡتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ ٱلَّٰتِي هَاجَرۡنَ مَعَكَ وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنۡ أَرَادَ ٱلنَّبِيُّ أَن يَسۡتَنكِحَهَا خَالِصَةٗ لَّكَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۗ قَدۡ عَلِمۡنَا مَا فَرَضۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ وَمَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ لِكَيۡلَا يَكُونَ عَلَيۡكَ حَرَجٞۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٠﴾[الأحزاب: ۵۰]. «ای پیامبر! برای تو حلال کردهایم (آن) همسرانت را که مهرشان را دادهای، و همچنین کنیزانی را که خدا در جنگ بهرۀ تو ساخته است، و دختران عمویت و دختران عمههایت و دختران داییات و دختران خالههایت که با تو هجرت کردهاند، و زن مؤمنی که خویشتن را به پیغمبر ببخشد (و) اگر پیامبر بخواهد که او را به زنی گیرد که خاص تواست، و برای مؤمنان جایز نیست، به راستی دانستهایم آنچه را که بر آنان دربارۀ زنانشان و کنیزانشان مقرر کردهایم تا بر تو هیچ حرجی نباشد و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
خداوند بر پیامبر منّت مینهد که آنچه را برای دیگران حلال نموده برای او هم حلال کرده است، پس مومنان در چیزهایی با او مشترکاند، و برخی ویژه او هستند. پس فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِيٓ ءَاتَيۡتَ أُجُورَهُنَّ﴾ای پیامبر! ما برای تو همسرانت را حلال کردهایم، آنان که مهریهشان را پرداختهای. و این چیزی است که بین او و مومنان مشترک است، و مومنان نیز زنانی که مهریهشان را دادهاند برایشان حلالاند. ﴿وَمَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ﴾همچنین برایت حلال گردانیدهایم کنیزانی را که خدا در جنگ بهره تو ساخته و در ملک یمین تو قرار دارند، و بردگان و افراد آزادی که از کافران به غنیمت گرفتهای، پس آنهایی که شوهر دارند و آنهایی نیز که شوهر ندارند برایت حلالاند. این حکم نیز بین پیامبر و مومنان مشترک است.
و از جمله احکام مشترک این است که ﴿وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ﴾ازدواج با دختر عمو و دختر عمّه و دختر دایی و دختر خاله برای شما جایز است که شامل دختران عمو و دایی و خاله و عمّهی دور و نزدیک میشود. و زنان حلال فقط اینها هستند. و از مفهوم آن چنین استنباط میشود که علاوه بر اینها دیگر زنان خویشاوند حلال نیستند آن طور که در سوره «نساء» گذشت، و از میان زنانی که با انسان نسبت نزدیک دارند ازدواج فقط با همین چهار مورد و فرزندانشان جایز و حلال است، و به غیر از زنان خویشاوندی که از آنها نام برده شد، هر زن خویشاوند دیگری (که با آدمی ارتباط نَسَبی داشته باشد) حرام است، و آن عبارت است از زنان فروع به طور مطلق، یعنی دختر و دختر فرزندان هر اندازه که دور شود، نیز زنان اصول به طور مطلق، یعنی مادر و مادر بزرگ پدری و مادری هر اندازه که بالا روند.
نیز زنان فروع پدر و مادر، یعنی خواهر و دخترِ برادر و خواهر هرچند که دور شوند. نیز فروع کسانی که از حیث نَسَبی بالتر از کسانی است که از آنها نام بردیم، از قبیل پدربزرگها و مادربزرگها، و فروع آنها از قبیل خالهها و عمّهها. بنابراین خالهها و عمّهها نیز به طور مطلق حرام میباشند. ﴿ٱلَّٰتِي هَاجَرۡنَ مَعَكَ﴾آنهایی که با تو هجرت کردهاند. این آیه به دو صورت تفسیر شده است، تفسیر صحیح از آن دو این است که میگوید: هجرت کردن این زنان قیدی بوده است که ازدواج پیامبرصبا آنان را صحیح گردانده است، اما معلوم است که برای غیر پیامبر، هجرت، قید صحت ازدواج نمیباشد. ﴿وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنۡ أَرَادَ ٱلنَّبِيُّ أَن يَسۡتَنكِحَهَا﴾و برای تو حلال نموده ایم زن مومنی را که خود را به پیامبر ببخشد، پس به محض اینکه خود را به پیامبر بپذیرد. یعنی به خواست و علاقه پیامبر بستگی دارد. ﴿خَالِصَةٗ لَّكَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾جایز بودن ازدواج با زنی که خودش را به پیامبر میبخشد ویژه پیامبر است، و برای مومنان چنین چیزی جایز نیست. و اگر زنی خود را به مومنی بخشید، برایش حلال نمیشود. ﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا فَرَضۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ وَمَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ﴾به درستی که دانسته ایم چه زنان و کنیزانی در قالب زناشویی برای اهل ایمان حلال هستند، و چه زنان و کنیزانی برای آنان حلال نمیباشند، نیز میدانیم در این باره چه چیزی بر اهل ایمان واجب است، و آنان را بر این موضوع آگاه ساختهایم، و آنچه را که پایبندی به آن واجب است بیان نمودهایم. پس ای محمد! چیزی که در این آیه مخالف دستوراتی است که برای اهل ایمان مقرر داشتهایم، ویژهی شماست، چون خداوند در این آیه فقط پیامبر را مورد خطاب قرار دادهاست. چرا که میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ﴾و فرموده است: ﴿خَالِصَةٗ لَّكَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ای پیامبر! چیزهایی را برای تو حلال و جایز نمودهایم که برای مومنان حلال و جایز نیست. و به آن اندازه که قضیه را برای تو راحت و آسان قرار دادهایم دست دیگران را تا آن اندازه باز نگذاشتهایم، ﴿لِكَيۡلَا يَكُونَ عَلَيۡكَ حَرَجٞ﴾تا حرجی بر تو نباشد، و این توجه بیشتر خداوند به پیامبرشصاست. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا﴾و خداوند آمرزندهی مهربان است. یعنی همواره آمرزنده و مهربان است. و به اقتضای حکمت خویش و به اندازهای که بندگان اسباب آمرزش و رحمت او را فراهم آورند خداوند از مغفرت و احسان خوی بر آنان فرو میفرستد.
آیهی ۵۱:
﴿تُرۡجِي مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ وَتُٔۡوِيٓ إِلَيۡكَ مَن تَشَآءُۖ وَمَنِ ٱبۡتَغَيۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكَۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن تَقَرَّ أَعۡيُنُهُنَّ وَلَا يَحۡزَنَّ وَيَرۡضَيۡنَ بِمَآ ءَاتَيۡتَهُنَّ كُلُّهُنَّۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمٗا٥١﴾[الأحزاب: ۵۱]. «میتوانی موعد همخوابگی هریک از زنان را به تاخیر اندازی و هرکدام را بخواهی میتوانی نزد خود جای دهی، و اگر زنی از آنان که (از او) کناره گرفتهای باز بجویی بر تو گناهی نیست این نزدیکتر است به آن که دیدگانشان روشن گردد و اندوه نخورند و جملگی آنان بدانچه بدیشان میدهی خشنود گردند و خداوند میداند آنچه را که در دلهای شماست و خداوند دانای بردبار است».
این نیز از جملهی رحمت خداوند بر پیامبرش میباشد که تقسیم اوقات بین زنانش را بر او واجب نگردانده، بلکه اگر این کار را بکند احسانی است از جانب او، و با وجود اینکه خداوند این کار را بر او واجب نکرده بود اما او تلاش میکرد که در همه موارد رفتاری برابر با زنانش داشته باشد، و میگفت: بار خدایا! این تقسیم در رابطه با چیزهایی است که در توان و اختیارم میباشد، پس در مورد آنچه که در اختیار من نیست مرا ملامت مکن.
پس خداوند در اینجا فرمود: ﴿تُرۡجِي مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ﴾هریک از زنانت را که بخواهی میتوانی موعد همخوابگیاش را به تاخیر بیاندازی و شب را نزد او نباشی. ﴿وَتُٔۡوِيٓ إِلَيۡكَ مَن تَشَآءُ﴾و میتوانی هرکدام را که بخواهی نزد خود جای بدهی و شب را پیش او بگذرانی. ﴿وَمَنِ ٱبۡتَغَيۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكَ﴾و اختیار در دست تو میباشد، و اگر زنی را که از وی کناره گرفتهای باز نزد خود آوری گناهی بر تو نیست. بسیاری از مفسرّین گفتهاند: این حکم ویژه زنانی است که خود را به پیامبر بخشیدهاند که پیامبر اختیار دارد از آنها کسی را نزد خود جای بدهد و بپذیرد و هرکس را که بخواهد نپذیرد.
سپس حکمت این امر را بیان نمود و فرمود: ﴿ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن تَقَرَّ أَعۡيُنُهُنَّ وَلَا يَحۡزَنَّ وَيَرۡضَيۡنَ بِمَآ ءَاتَيۡتَهُنَّ كُلُّهُنَّ﴾لحاظ نمودن اختیار برای تو، و تبرع و احسانی که از جانب تو به آنان میرسد موجب میشود دیدگانشان روشن گردد و اندوه نخورند و همهی آنان به قسمتی که برای آنها قرار دادهای راضی و خشنود باشند، چون آنها میدانند که تو امر واجبی را ترک نکرده و در ادا کردن حقی که بر تو لازم باشد کوتاهی نورزیدهای. ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمۡ﴾و خداوند میداند آنچه را که در دلهای شماست. یعنی آنچه را که به هنگام ادای حقوق واجب و مستحب به دلهای شما وارد میشود و آنچه به هنگام ادای حقوق به دلهایتان خطور میکند، میداند. بنابراین خداوند حکم را برای تو آسان نمود تا دلهای همسرانت آرام گیرد. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمٗا﴾و خداوند دانای بردبار است. یعنی دانایی و آگاهی او گسترده میباشد و بردباریاش فراوان است. و از جمله دانایی و آگاهیاش این است که چیزهایی را برایتان مشروع نموده است که به صلاح امورتان میباشد و پاداش شما را بیشتر میگرداند. و از جمله بردباریاش این است که شما را به سبب آنچه که از شما سرزده است مواخذه نمیکند، و شما را به خاطر شری که دلهایتان بر آن اصرار میورزد مواخذه نمینماید.
آیهی ۵۲:
﴿لَّا يَحِلُّ لَكَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَكَ حُسۡنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ رَّقِيبٗا٥٢﴾[الأحزاب: ۵۲]. «بعد از این زنانی که تحت نکاح شما هستند زنی دیگر برای تو حلال نیست و جایز نیست یکی یا چند تا از این زنان را طلاق دهی و زنانی دیگر را جایگزین آنها نمایی هرچند زیبایی آنان تو را به شگفت آورد، اما هر اندازه که بخواهی میتوانی کنیز را به نکاح خود درآوری، و خداوند بر همه چیز نگهبان است».
وقتی همسران پیامبر، خدا و پیامبر و سرای آخرت را انتخاب کردند به پاس این کارشان خداوند پیامبرش را حکم نمود تا زنی دیگر غیر از آنها را به همسری برنگزیند. پس فرمود: ﴿لَّا يَحِلُّ لَكَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ﴾بعد از زنانی که تحت نکاح تو هستند، زنان دیگری برایت حلال نیستند. ﴿وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ﴾و نمیتوانی یکی از آنها را طلاق دهی و بهجای وی با زنی دیگر ازدواج کنی، پس با رسیدن این حکم از اینکه هووهای تازهای داشته باشند و اینکه طلاق داده شوند ایمن شدند چون خداوند حکم نمود که آنها همسرانش در دنیا و آخرت هستند و میان او و آنها جدایی نیست. ﴿وَلَوۡ أَعۡجَبَكَ حُسۡنُهُنَّ﴾گرچه زیبایی زنانی دیگر تو را به شگفت آورد، پس ازدواج با آنها برای تو جایز نیست. ﴿إِلَّا مَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَ﴾جز کنیزانی که در جنگ به غنیمت میگیری که اینها برایت جایز هستند، چون آنطور که زنان از هووهای خود نفرت دارند به آن اندازه از کنیزان نفرت ندارند. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ رَّقِيبٗا﴾و خداوند ناظر و مراقب کارها است و هرکاری را انجام دهی خداوند آنرا میداند و آن را به بهترین صورت و کاملترین نظام انجام میدهد.
آیهی ۵۴-۵۳:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِكُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِكُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا٥٣﴾[الأحزاب: ۵۳]. «ای مؤمنان! وارد خانههای پیامبر نشوید مگر آنکه برای (صرف) غذا به شما اجازه داده شود، بیآنکه منتظر آماده شدنش باشید، ولی هنگامیکه دعوت شدید وارد شوید و زمانی که غذا را خوردید پراکنده گردید و به گفتگو نشینید، این کار پیامبر را آزار میدهد اما او شرم میکند ولی خدا از بیان حق شرم نمیکند. و چون از زنان پیامبر چیزی خواستید از پس پرده از ایشان بخواهید این برای دلهایتان و دلهای آنان پاکیزهتر است، و شما را نسزد که پیامبر خدا را آزار دهید و حق ندارید که پس از مرگ او همسرانش را به همسری خویش درآورید اینکار نزد خداوند گناهی بزرگ است».
﴿إِن تُبۡدُواْ شَيًۡٔا أَوۡ تُخۡفُوهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا٥٤﴾[الأحزاب: ۵۴]. «اگر چیزی را آشکار کنید، و یا آن را پنهان دارید خداوند از همه چیز آگاه است».
خداوند متعال بندگان مومن خویش را فرمان میدهد تا به هنگام وارد شدن به خانه پیامبرصادب را رعایت کنند، پس فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ﴾برای خوردن غذا بدون اجازه وارد خانه پیامبر نشوید، و نیز نبای منتظر پخته شدن و آماده شدن غذا بمانید. یعنی وارد خانههای پیامبر نشوید مگر به دو شرط: یکی اینکه به شما اجازه ورود داده شود، دوم اینکه به اندازه نیاز بنشینید. بنابراین فرمود ﴿وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍ﴾ولی هرگاه دعوت شدید وارد شوید اما وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و قبل از خوردن غذا و بعد از خوردن غذا به گفتگو ننشینید. سپس خداوند حکمت نهی از این کار و فایده آن را بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ﴾منتظر شدن شما بیش از اندازه نیاز، پیامبر را آزار میدهد. یعنی اگر مجالی را برای وی باقی نگذارید که به امور خانهاش بپردازد و به آن مشغول شود این امر او را میرنجاند، و بر او دشوار میآید، ﴿فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡ﴾اما او شرم میکند که به شما بگوید بیرون شوید، همانطور که معمولا اینگونه است که مردم و به خصوص اهل سخاوت و بزرگواری شرم میکنند که مردم را از خانههایشان بیرون نمایند. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ولی خداوند از گفتن حق شرم نمیکند. پس دستور شرعی گرچه گمان برده شود ترک آن نوعی ادب و حیا مسحوب میشود امّا قطعا باید از آن پیروی کرد و به یقین دانست که آنچه با دستور شرعی مخالف باشد ادب محسوب نمیشود. و خداوند شرم نمیکند که شما را به چیزی فرمان دهد که خیر شما در آن است و نیز آن چیز سبب مهربانی و نرمی با پیامبر میشود. و این بود ادب و آداب آنها برای وارد شدن به خانههای پیامبر.
امّا ادب آنها در سخن گفتن با همسران پیامبر این است که اگر نیازی برای سخن گفتن با آنها نباشد ادب این است که با آنها سخن گفته نشود، و اگر نیاز باشد که با آنان سخن گفته شود مانند اینکه از آنها چیزی از وسایل منزل و غیره خواسته شود باید از پسِ پرده از آنها خواسته شود. ﴿مِن وَرَآءِ حِجَابٖ﴾باید میان شما و آنها وعدهای باشد، پس نگاه کردن به آنها در هر حال ممنوع است و سخن گفتن با آنها باید به شیوهای باشد که خداوند بیان نموده است. سپس حکمت این دستور را ذکر نمود و فرمود: ﴿ذَٰلِكُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِكُمۡ وَقُلُوبِهِنَّ﴾این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است، و از شک و شبهه بعیدتر میباشد، و هرچند انسان از اسباب و انگیزههای شر دورتر باشد سالمتر میماند و دلش پاکیزهتر خواهد بود. بنابراین یکی از امور شرعی که خداوند بسیاری از تفاصیل و جزئیات آن را بیان داشته این است که همه وسیلههای شر و اسباب مقدمات آن ممنوع هستند و باید به هر راهی از آن دوری جست.
سپس خداوند جامع و قاعدهای کلّی را بیان نمود و فرمود: ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾و شایسته شما مومنان نیست که پیامبر خدا را آزار دهید. یعنی هیچ نوع آزار زبانی و یا رفتاری را که موجب آزرده شدن خاطر او گردد نباید به او برسانید، و آزار رساندن به او زشت ترین گناه است. ﴿وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًا﴾و هرگز برای شما حلال نیست که پس از وفات او و همسرانش را به همسری بگیرید، و این از جمله چیزهایی است که پیامبر را آزار میدهد چون او دارای مقامی بزرگ است که باید مورد تکریم و بزرگداشت قرار بگیرد، و اینکار در تحریم و بزرگداشت او خلل ایجاد مینماید. و نیز همسران پیامبر در دنیا و آخرت همسران او هستند و رابطه همسری بین آنها و پیامبر پس از وفات پیامبر نیز برقرار میباشد. بنابراین، برای هیچکسی از امّت او جایز نیست که پس از وفات او با همسرانش ازدواج نماید، ﴿إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا﴾بیگمان این نزد خداوند گناهی بزرگ است. و امّت این دستور خدا را اطاعت کردند و از آنچه خدا نهی کرده بود پرهیز نمودند. خدا را شکر و سپاس.
سپس خداوند متعال فرمود: اگر چیزی را آشکار سازید یا آن را پنهان دارید خداوند از همه چیز آگاه است و آنچه را که در دلهایتان است و آنچه را آشکار نمودهاید میداند، و شما را بر آن سزا و جزا خواهد داد.
آیهی ۵۵:
﴿لَّا جُنَاحَ عَلَيۡهِنَّ فِيٓ ءَابَآئِهِنَّ وَلَآ أَبۡنَآئِهِنَّ وَلَآ إِخۡوَٰنِهِنَّ وَلَآ أَبۡنَآءِ إِخۡوَٰنِهِنَّ وَلَآ أَبۡنَآءِ أَخَوَٰتِهِنَّ وَلَا نِسَآئِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّۗ وَٱتَّقِينَ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدًا٥٥﴾[الأحزاب: ۵۵]. «بر آنان گناهی نیست که با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود و زنان (همکیش) خودشان و بردگان خود (بدون حجاب تماس بگیرند)، از خدا بترسید قطعاً خدا بر همه چیز حاضر و ناظر است».
وقتی خداوند بیان داشت که اگر چیزی از وسایل منزل و غیره از زنان پیامبر خواسته شود باید از پس پرده خواسته شود - و این کلمه عام بود و همه را دربر میگرفت - از این رو نیاز بود افراد محرومی را که ذکر شدند استثنا کند. بنابراین فرمود: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَيۡهِنَّ﴾و بر آنان در ترک حجاب در مقابل این محارم گناهی نیست. عموها و داییها را ذکر نکرد چون وقتی آنها از برادرزادهها و خواهرزادهها حجاب نمیکنند به طریق اولی حجاب برگرفتن از عموها و داییها بر آنان لازم نیست. و چون در آیهای دیگر به صراحت عمو و دایی را نام برده است مقدّمهایست بر آنچه که از این آیه فهمیده میشود. ﴿وَلَا نِسَآئِهِنَّ﴾و نیز بر آنان گناهی نیست که با زنان هم دین و مسلمان بدون حجاب تماس بگیرند. بنابراین، زنان کافر از اینجا خارج میشوند. و احتمال دارد که منظور جنس زنان باشد، یعنی بر زن لازم نیست که از زن حجاب نماید. ﴿وَلَا مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ﴾و نیز بر آنها گناهی نیست که با بردگان خود بدون حجاب روبرو شوند به شرطی که برده کاملا در ملکیت زن باشد. وقتی بیان داشت که ترک حجاب در مقابل این افراد گناه نیست دراین زمینه و در دیگر موارد تقوای الهی را به عنوان پیش شرط قرار داد و گفت: نباید در این عدم حجاب امر ناجایزی که از دیدگاه شریعت ممنوع است اتّفاق بیافتد. پس فرمود: ﴿وَٱتَّقِينَ ٱللَّهَ﴾و از خدا بترسید. یعنی در همه احوال تقوای الهی را رعایت کنید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدًا﴾بیگمان خداوند بر همه چیز حاضر و ناظر است و شاهده اعمال ظاهری و باطنی بندگان میباشد، و گفتههایشان را میشنود و حرکتهایشان را میبیند، سپس آنها را بر این گفتهها و حرکات کاملترین جزا و سزا میدهد.
آیهی ۵۶:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦﴾[الأحزاب: ۵۶]. «همانا خدا و فرشتگانش بر پیغمبر درود میفرستند، (پس) ای مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستید و چنانکه باید بگویید».
در اینجا جایگاه رفیع پیامبر خداصو بلندی مقامش نزد خدا و نزد سایر آفریدهها را متذّکر شده و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ﴾همانا خداوند پیامبرش را در میان فرشتگان و در ملاء اعلی میستاید، چون او را دوست میدارد، و فرشتگان مقرّب نیز پیامبر را میستایند وبرایش دعا و تضرع و زاری مینمایند. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا﴾ای مومنان! به خدا و پیامبرش اقتدا کنید و به منظور ادای برخی از حقوقی که او بر شما دارد نیز برای اینکه ایمانتان کامل گردد، و برای بزرگداشت اوصو از روی محبت و بزرگداشت و برای اینکه نیکیهایتان افزوده گردد و گناهانتان زدوده شود بر او درود بفرستید. بهترین درود همان است که پیامبرصبه اصحاب خود آموخته است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ» «و در همه اوقات میتوان درود فرستاد و بسیاری از علما خواندن این درود را در نماز واجب دانستهاند».
آیهی ۵۸-۵۷:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا٥٧﴾[الأحزاب: ۵۷]. «همانا کسانی که خدا و پیغمبرش را آزار میرسانند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود به دور داشته و برایشان عذاب خوارکنندهای فراهم دیده است».
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا٥٨﴾[الأحزاب: ۵۸]. «و کسانیکه مردان و زنان مؤمن را بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشند می آزارند به راستی که (بار) بهتان و گناهی آشکار بر دوش کشیدهاند».
وقتی خداوند متعال به تعظیم و بزرگداشت پیامبرصو فرستادنِ درود بر وی فرمان داد از رنجاندن و آزار رساندن به او نهی کرد و عاملان این کار را مورد تهدید قرار داد، پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾بدون شک کسانی که خدا و پیغمبرش را آزار میرسانند. و این شامل هرنوع آزار با زبان و کردار میباشد، از قبیل ناسزا گفتن به او و دینش، و یا انجام دادن کاری که وی را آزرده خاطر میکند. ﴿لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا﴾چنین کسانی را خداوند در دنیا و آخرت از رحمت خود دور کرده است. و دور شدن آنها از رحمت الهی در دنیا این است که هرکس پیامبر را ناسزا بگوید و برنجاند قطعا باید کشته شود و در آخرت خداوند به سزای این که پیامبر را آزار رسانده است عذاب خوارکنندهای به او میدهد. پس اذیت کردن پیامبرصمانند آزار رساندن دیگر مردم نیست، چون آدمی به خدای ایمان ندارد و مومن محسوب نمیشود تا وقتی که به پیامبر خدا ایمان داشته باشد. و تعظیم و بزرگداشت او که یکی از لوازم ایمان است مقتضی آن است که تعظیم نمودن و یا آزار رساندن به او به مانند تعظیم کردن و یا اذیت رساندن به سایر مومنان نباشد، گرچه آزار رساندن به سایر مسلمانان هم گناهی بزرگ است. به همین جهت فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ﴾و کسانی که مردان و زنان مومن را آزار میدهند بدون اینکه آنها مرتکب گناه و جنایتی شده باشند که باعث گردد آزار داده شوند، ﴿فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا﴾آنها بار بهتان و گناه آشکاری را بر دوش خود میکشند چون به ناحق و بدون سبب مومنان را آزار رسانده و بر آنها تعدی نموده و دستور خدا را شکستهاند.
بنابراین، دشنام دادن و ناسزا گفتن به هر فرد مومنی موجب تعزیر است که برحسب مقام و جایگاه آن مومن فردی که او را دشنام داده تعزیر و تنبیه میشود. و تنبیه و تعزیر کسی که اصحاب پیامبر را دشنام دهد و ناسزا بگوید بیشتر است و ناسزا گفتن به علما و اهل دین از ناسزا گفتن به افراد عادی سنگینتر است.
آیهی ۶۲-۵۹:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٩﴾[الأحزاب: ۵۹]. «ای پیامبر! به زنانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسریهایشان را بر خود فرو پوشند، این نزدیکتر است به آنکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿لَّئِن لَّمۡ يَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لَنُغۡرِيَنَّكَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلٗا٦٠﴾[الأحزاب: ۶۰]. «اگر منافقان و بیمار دلان و کسانیکه در مدینه باعث اضطراب میگردند از کار خود دست نکشند به یقیت تو را برایشان میشورانیم آنگاه جز زمانی اندک در آن شهر با تو مجاور نخواهند بود».
﴿مَّلۡعُونِينَۖ أَيۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِيلٗا٦١﴾[الأحزاب: ۶۱]. «درحالیکه ملعوناند هرجا که یافت شوند، به اسارت گرفته شده و به سختی کشته میشوند».
﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا٦٢﴾[الأحزاب: ۶۲]. «این است سنت الهی در مورد پیشینیان جاری بوده است و هرگز برای سنت خداوند تغییری نیابی».
این آیه، آیه حجاب نامیده میشود. پس خداوند پیامبر را فرمان داد تا به همه زنان فرمان دهد و از همسران و دختران خویش شروع کند، چون کسی که فرمان انجام کاری را به دیگران میدهد شایسته است قبل از دیگران از خانواده خودش شروع کند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا﴾[التحریم: ۶]. «ای مومنان! خود و خانوادههایتان را از آتش نجات دهید».
بنابراین، به پیامبر دستور داد که به همه زنان بگوید: ﴿يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّ﴾با روسریها و چادرهایشان چهرهها و سینههای خود را بپوشانند. سپس حکمت این را بیان کرد و فرمود: ﴿ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَ﴾این برای آن که به پاکدامنی شناخته شوند و آزار نبینند به احتیاط نزدیکتر است. این دلالت مینماید که اگر آنها حجاب برنگیزند مورد اذیت و آزار قرار خواهند گرفت، چون وقتی آنها حجاب نداشته باشند ممکن است گمان برده شود که زنان بیبند و بار هستند. بنابراین، کسانی که در دلهایشان بیماری است آنها را مورد اذیت و آزار قرار میدهند و شاید مورد اهانت واقع شوند و گمان برده شود که آنها کنیز هستند، بنابراین، فراد شرور به آنها توهین روا میدارند. پس رعایت حجاب طمع طمع کنندگان را در آنها قطع مینماید. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا﴾و خداوند آمرزنده و مهربان است و گناهان گذشته شما را بخشیده و بر شما رحم کرده و احکام را برایتان بیان نموده و حلال و حرام را روشن ساخته است. پس با اینکار از دو جهت منفذ شر را میبندد.
و در رابطه با اهل شر آنها را تهدید کرد و فرمود: ﴿لَّئِن لَّمۡ يَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ﴾اگر منافقان و کسانی که در دلشان بیماری شک یا شهوت است، و کسانی که مردم را میترسانند و از تعداد زیاد دشمنان و قدرت آنها و از ضعف مسلمین سخن میگویند از کار خود دست نکشند. و نام نبرد که از چه چیزی باز بیایند و دست بکشند تا همه آنچه را که در دلشان هست از قبیل ناسزا گویی به اسلام و مسلمانها و ترساندن آنان و سست قرار دادن قدرتشان و برخورد زشت با مومنان و دیگر گناهانی که از همچون افرادی صادر میشود شامل گردد. ﴿لَنُغۡرِيَنَّكَ بِهِمۡ﴾قطعا به تو فرمان میدهیم که آنها را کیفر دهی و با آنان بجنگی، و تو را بر آنها مسلط میکنیم، و هرگاه چنین کنیم آنها توانی در مقابل تو نخواهند داشت و نمیتوانند از این اقدام شما جلوگیری کنند. بنابراین فرمود: ﴿ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلٗا﴾سپس جز اندکی از آنها در مدینه مجاورتو نخواهند بود که آنها را میکشی و یا آواره مینمایی.
و این دلیلی است بر اینکه باید اهل شر که اقامت آنها میان مسلمین مضر است از آنجا رانده شوند چون بیرون کردن آنها بهترین راه برای قطع نمودن شر است، و آنها ﴿مَّلۡعُونِينَۖ أَيۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِيلٗا٦١﴾هرجا که یافت شوند از رحمت خدا بدور شوند و آنها امنیت نخواهند داشت، چرا که میترسند کشته شوند یا زندانی گردند یا کیفر و سزا داده شوند. ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُ﴾این سنت خداوند در مورد کسانی است که پیش از این بودهاند، که هرکس به گناه ادامه دهد و به خود جرات دهد که مومنان را آزار رساند و از آن دست نکشد کیفر سختی به او داده خواهد شد. ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا﴾و هرگز در سنت خدا دگرگونی نخواهی دید بلکه سنت خدا هرجا که سبب آن فراهم شد ساری و جاری است.
آیهی ۶۸-۶۳:
﴿يَسَۡٔلُكَ ٱلنَّاسُ عَنِ ٱلسَّاعَةِۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِۚ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا٦٣﴾[الأحزاب: ۶۳]. «مردم دربارۀ زمان فرا رسیدن قیامت از تو میپرسند، بگو: علم آن تنها نزد خداوند است و تو چه میدانی شاید که قیامت نزدیک باشد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِيرًا٦٤﴾[الأحزاب: ۶۴]. «بیگمان خداوند کافران را لعنت کرده و برایشان آتش فروزان آماده کرده است».
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ لَّا يَجِدُونَ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا٦٥﴾[الأحزاب: ۶۵]. «آنان جاودانه در آن خواهند ماند، (و) هیچ دوست و یاوری نمییابند».
﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦﴾[الأحزاب: ۶۶]. «روزی که چهرههایشان در آتش گردانیده میشود، میگویند: ای کاش ما از خداوند و پیامبر فرمان میبردیم».
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧﴾[الأحزاب: ۶۷]. «و میگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پیروی کردیم ما را از راه بهدر بردند».
﴿رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨﴾[الأحزاب: ۶۸]. «پروردگارا! آنانرا دوچندان عذاب ده و آنانرا بسیار از رحمت خود دور بدار».
مردم از تو درباره زمان فرا رسیدن قیامت میپرسند، برخی برای آمدن آن عجله و شتاب دارند، و برخی چون آمدن قیامت را تکذیب مینمایند و میخواهند به ظاهر ثابت کنند کسی که از آمدن قیامت خبر میدهد از نشان دادن آن ناتوان است. پس چنین چیزی را میپرسند، ﴿قُلۡ﴾به آنها بگو: ﴿إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ﴾همانا زمان فرا رسیدن قیامت را کسی جز خدا نمیداند. من و کسی دیگر نمیدانیم. و شما آمدن قیامت را دیر مپندارید. ﴿وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا﴾و تو چه دانی شاید که قیامت نزدیک باشد. و دانستن اینکه آمدن قیامت نزدیک است یا دور، نتیجه و فایدهای ندارد، بلکه نتیجه و سود و زیان و شقاوت و خوشبختی در این است که آیا بنده در روز قیامت سزاوار عذاب میگردد یا مستحق پاداش؟ و شما را از این با خبر خواهم کرد و مستحق عذاب و پاداش را برایتان بیان مینمایم.
سپس مستحق عذاب را بیان نمود و عذاب وی را نیز توصیف کرد چون این صفت بر کسانی که قیامت را دروغ میانگارند منطبق است. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾همانا کسانی که کفر تبدیل به عادت و راه و شیوه آنها گردیده و کفر ورزیدن به خدا و به پیامبرانش و کفر ورزیدن به آنچه پیامبران از سوی خدا آوردهاند تبدیل به خلق و خوی آنان گشته است خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور کرده، و همین چیز به عنوان کیفر و عذاب برایشان کافی است. ﴿وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِيرًا﴾و برای آنها آتشی برافروخته آماده کرده است که بدنهایشان با آن افروخته میگردد و عذاب به دلهایشان میرسد و برای همیشه در این عذاب سخت میمانند، از آن بیرون نمیشوند و یک لحظه از عذاب آنها کاسته نمیگردد.
﴿لَّا يَجِدُونَ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا﴾و دوست و کارسازی نمییابند که آنچه را میخواهند به آنها بدهد، و یاوری نمییابند که عذاب را از آنها دور نماید.
و عذاب فروزان آنها را احاطه کرده است. بنابراین فرمود: ﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ﴾روزی که چهرههایشان در آتش زیرو رو میشود و آنها گرما و سوزش آتش را میچشند و بر آنها سخت میگذرد و به خاطر کارهایی که در گذشته انجام دادهاند تاسف و حسرت میخورند. ﴿يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠﴾میگویند: ای کاش ما از خدا و پیامبر اطاعت میکردیم! و اگر چنین مینمودیم از این عذاب در امان میماندیم، و مانند فرمان برداران سزاوار پاداش فراوان میشدیم. اما این آرزویی است که وقت آن گذشته است و این جز حسرت و پشیمانی و غم و اندوه و درد فایدهای به آنها نمیرساند.
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا﴾و گفتند: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و از گمراهیشان تقلید نمودیم، ﴿فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠﴾پس ما را از راه بدر کردند. همچنانکه در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ﴾[الفرقان: ۲۷-۲۹]. «و روزی که ستمگر دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش به همراه پیامبر راهی بر میگرفتم! ای وای بر من! کاش که فلانی را به دوستی نمیگرفتم به راستی که مرا از راه قرآن گمراه کرد».
وقتی دانستند که آنها و بزرگانشان مستحق عذاب هستند عقده دل خود را بر سر کسانی که آنها را گمراه ساختهاند خالی میکنند، پس میگویند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨﴾پروردگارا! عذاب آنها را دو چندان کن و ایشان را کاملا از رحمت خود دور بدار. خداوند در جواب میگوید به هریک از شما عذاب دوچندان میرسد زیرا همهتان در کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان مشترک بودهاید پس در عذاب برخی از شما با عذاب برخی دیگر برحسب جرم و گناهی که مرتکب شده است فرق میکند.
آیهی ۶۹:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ ءَاذَوۡاْ مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ ٱللَّهُ مِمَّا قَالُواْۚ وَكَانَ عِندَ ٱللَّهِ وَجِيهٗا٦٩﴾[الأحزاب: ۶۹]. «ای مؤمنان! مانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند آنگاه خدا او را از آنچه میگفتند تبرئه کرد، و نزد خداوند آبرومند بود».
خداوند بندگان مومن خویش را از آزار رساندن به پیامبرشان محمدصبرحذر میدارد تا مبادار به شان و منزلت او بیحرمتی کنند، و همانند کسانی نباشند که موسی بن عمران را اذیت کردند، و خداوند موسی را از سخنی که آنها میگفتند تبرئه کرد. یعنی خداوند پاک بودن او را برای آنها آشکار ساخت. در حالی که او ÷شایسته تهمت و آزار نبود چون او نزد خداوند آبرومند، و مقرب درگاه خدا، و از پیامبران خاص و برگزیده و از بندگان مخلص بود.
پس برتری و فضیلتهایی که موسی داشت آنها را از آزار رساندن به او باز نداشت، بنابراین، ای مومنان! بپرهیزید از این که با آنها در این باره مشابهت داشته باشید. و آزاری که به آن اشاره شد این است که بنی اسراییل وقتی دیدند موسی خیلی با حیا و با شرم است و بدن خود را از دید آنها پنهان میدارد گفتند: موسی بدان خاطر این چنین میکند که بیضههایش بزرگ است، و این نزد آنها مشهور شد. پس خداوند خواست او را از آنچه که آنها میگفتند تبرئه نماید. روزی موسی غسل کرد و لباسهایش را بر روی سنگی گذاشت، پس سنگ به همران لباس موسی فرار کرد، موسی به دنبال آن راه افتاد و همچنان به دنبال آن بود که از کنار مجلس بنیاسراییل گذشت و آنها دیدند که او بهترین آفریده خداست. پس تهمتی که به او زده بودند از وی دور شد.
آیهی ۷۱-۷۰:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠﴾[الأحزاب: ۷۰]. «ای مؤمنان! از خدا بترسید و سخن حق و درست بگویید».
﴿يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾[الأحزاب: ۷۱]. «در نتیجه خدا اعمالتان را بایسته میکند و گناهانتان را میآمرزد و هرکس از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند به راستی که به پیروزی و کامیابی بزرگی دست یافته است».
خداوند مؤمنان را فرمان میدهد که در همه حالات خود و در پنهان و آشکار از خدا بترسند، و آن سخنی است که موافق حق باشد، یا زمانی که دسترسی به حق ممکن نباشد به آن نزدیک باشد، و از جمله مصادیق تقوی، سخن درست است که به صورت ویژه به آن اشاره میکند و بندگان را تشویق میکند که گفتار راست و نیک بگویند، سخن درست از قبیل خواندن قرآن و ذکر و امر به معروف و نهی از منکر و یادگیری علم و یاد دادن آن و تلاش برای دسترسی به مسائل علمی درست، و در پیش گرفتن هر راهی که انسان را به این هدف میرساند و اتخاذ هر وسیلهای که انسان را بر این امر یاری مینماید.
و از جمله سخن درست این است که با مهربانی و لطف با مردم سخن گفته شود، سخنی خیرخواهانه و شایسته.
سپس نتیجه تقوای الهی و سخن درست را بیان کرد و فرمود: ﴿يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ﴾تقوا و سخن درست سبب میشود تا اعمالتان شایسته گردد، و راهی است برای قبول شدن اعمال، چون به وسیله پرهیزگاری است که اعمال پذیرفته میشود: ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾[المائدة: ۲۸]. «بیگمان خداوند فقط از پرهیزگاران میپذیرد». و با پرهیزگاری انسان توفیق مییابد تا کار شایسته انجام دهد و خداوند نیز اعمال آدمی را شایسته میگرداند و آن را از آفتهای تباه کننده حفظ میکند و پاداش آن را چند برابر مینماید. همانطور که اگر در پرهیزگاری و سخن درست و حق خللی باشد سبب فاسد شدن اعمال و پذیرفته نشدن و بینتیجه بودن آن میگردد. ﴿وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾و نیز گناهانتان را که سبب هلاکت شما میگردند سامان مییابد و هرچیزی که از آن باید پرهیز کرد از آدمی دور میشود. بنابراین فرمود: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا﴾و هرکس از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند به رستگاری و کامیابی بزرگی دست یافته است.
آیهی ۷۳-۷۲:
﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا٧٢﴾[الأحزاب: ۷۲]. «به درستی که ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم که از پذیرفتن آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان آنرا برداشت، بیگمان او ستمگر نادان است».
﴿لِّيُعَذِّبَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ وَٱلۡمُشۡرِكَٰتِ وَيَتُوبَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمَۢا٧٣﴾[الأحزاب: ۷۳]. «تا (سرانجام) خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب دهد و مردان و زنان مؤمن را ببخشاید و خاوند آمرزندۀ مهربان است».
خداوند جایگاه امانتی را که به مکلفین سپرده است بزرگ میدارد و اهمیت آنرا بیان مینماید، و آن امانت اطاعت از اوامر و پرهیز از محرمات و منهیات در همهی حالتها، هم در حالت پنهان و هم در حالت آشکار. و خداوند متعال این امانت را بر آفریدههای بزرگ و آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشت و مختار بودند که این امانت را قبول نمایند یا نه. و این عرضه داشتن به صورت وجوبی نبود به این صورت که خداوند به آنها بگوید حتما باید این امانت را بپذیرد. خداوند امانت را به هریک از مخلوقات عرضه داشت و گفت: اگر آن را به جای آوری و حقوق آنرا به گونه شایسته ادا نمایی پاداش خواهی یافت، و اگر آنرا به جای نیاوری به عذاب گرفتار خواهی شد. ﴿فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا﴾و آنها از ترس این که مبادا نتوانند حق مطلب را ادا کنند از پذیرفتن بارامانت خودداری کردند و از آن میترسیدند. و این اباورزیدن از روی ترس بود نه این که از فرمان پروردگارشان سرپیچی کنند یا به پاداش و ثواب او بیعلاقه باشند.
و خداوند با همین شرط مذکور آن را بر انسان عرضه داشت و انسان علی رغم ستمگری و نادانیاش آن را پذیرفت و این بار سنگین را به دوش گرفت. پس انسانها برحسب به جای آوردن یا به جای نیاوردن آن به سه دسته تقسیم میشوند: منافقان، آنهایی که به ظاهر ایمان آورده و حق امانت را به جای میآورند اما در باطن و درون چنین نیستند. مشرکان، آنهایی که در ظاهر و باطن آنچه را خداوند بر دوش آنها گذاشته است ترک کرده و به آن کفر میورزند. مومنان، که در ظاهر و باطن ایمان آورده و به مسئولیت خود عمل میکنند.
خداوند اعمال این گروههای سهگانه را بیان کرد و پاداش و عذاب آنها را نیز بیان داشت و فرمود: تا سرانجام خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب دهد و توبه مردان و زنان مومن را بپذیرد و آنها را بیامرزد و خداوند آمرزنده مهربان است. پس خداوند متعال را سپاسگزاریم که این آیه را با این دو اسم بزرگوار خود که بر کمال آمرزش و گستردگی رحمت و فراگیری لطف و کرمش دلالت مینمایند به پایان رساند. با اینکه افراد زیادی به خاطر نفاق و شرک خود سزاوار آمرزش و رحمت او نیستند.