تفسیر سورهی مجادله
مدنی و ۲۲ آیه است.
آیهی ۴-۱:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ١﴾[المجادلة: ۱]. «بهراستی خداوند سخن زنی را شنید که دربارۀ همسرش با تو گفتگو میکرد و به خداوند شکایت میبرد. و خداوند گفتگوهایتان را میشنود. بیگمان خداوند شنوای بیناست».
﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ إِنۡ أُمَّهَٰتُهُمۡ إِلَّا ٱلَّٰٓـِٔي وَلَدۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ٢﴾[المجادلة: ۲]. «کسانی از شما که با زنانشان ظهار میکنند آنان مادرانشان نیستند. بلکه مادرانشان تنها زنانی هستند که ایشان را زدهاند و همانا آنان سخن زشت و دروغ میگویند و بدون شک خداوند بخشندۀ آمرزگار است».
﴿وَٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مِّن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۚ ذَٰلِكُمۡ تُوعَظُونَ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٣﴾[المجادلة: ۳]. «و کسانیکه با زناشنان ظهار میکنند سپس از آن چه گفتهاند باز میگردند پس از آنکه با یکدیگر نزدیکی و آمیزش انجام دهند باید بندهای را آزاد کنند. این درس و پندی است که به شما داده میشود و خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
﴿فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ مِن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۖ فَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗاۚ ذَٰلِكَ لِتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۗ وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ٤﴾[المجادلة: ۴]. «پس اگر کسی (بردهای) نیابد باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد پیش از آنکه زن و شوهر با همدیگر نزدیکی و آمیزش کنند. اگر هم نتوانست باید شصت نفر فقیر را خوراک بدهد. این برای آن است که به گونۀ لازم به خداوند و پیغمبرش ایمان بیاورید. و این (احکام) حدود مقرّر شدۀ خداوند هستند و کافران عذابی دردناک دارند».
این آیات کریمه درباره مردی از انصار نازل شدهاند،، مردی که زنش از او به خدا شکایت برد و درباره شوهرش با پیامبر به بحث و مجادله پرداخت، چون شوهرش بعد از زندگانی طولانی و بعد از آن که از آن زن صاحب فرزندانی شده و به پیرمردی سالخورده تبدیل شده بود او را بر خود حرام کرد. پس زن شکایت را به خدا و پیامبرش رساند و در این باره سخن گفت و چندین بار درخواستش را تکرار کرد. پس خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآ﴾به راستی خداوند سخن زنی را شنید که درباره همسرش با تو بحث و مجادله میکرد و به خدا شکایت میبرد، و خداوند گفتگوی شما دو تا را میشنود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ﴾بیگمان خداوند شنواست و همهی صداها را در همه اوقات و علی رغم گوناگون بودن نیازها میشنود. ﴿بَصِيرٌ﴾و بیناست و خزیدن مورچه سیاه را بر صخره سنگی در شبی ظلمانی و تاریک میبیند. دراین جا خداوند از کمال شنوا و بینا بودن خود خبر میدهد و میفرماید: شنوایی و بینایی خداوند همه امور کوچک و بزرگ را احاطه کرده است، و در ضمن اشاره به این است که خداوند شکایت و بلایی را که این زن بدان گرفتار شده است دفع میکند. بنابراین، حکم آن زن و حکم زنان دیگر را به طور عام بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ إِنۡ أُمَّهَٰتُهُمۡ إِلَّا ٱلَّٰٓـِٔي وَلَدۡنَهُمۡ﴾کسانی از شما که با زنانشان ظهار میکنند. ظهار عبارت از این که شوهر به زنش بگوید: «أنتِ عَلیَّ کَظَهرِ أُمَّی» «تو بر من هم چون پشت مادرم هستی». یا هر زن دیگری از محارمش. یا بگوید: «أنتِ عَلَیَّ حَرَامُ» «تو بر من حرام هستی».
و چون آنها میگفتند تو برای من همانند پشت «ظهر» مادرم هستی خداوند این عمل را ظهار نامید، پس فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡ﴾کسانی از شما که با زنانشان ظهار میکنند، آنان مادرانشان نیستند. یعنی چگونه این سخن را میگویند! سخنی که آنها میدانند حقیقت ندارد؟! پس آنها چگونه آنرا بر زبان میآورند و همسرانشان را به مادرانشان که آنها را زادهاند تشبیه میکنند؟
بنابراین، خداوند این را کاری بزرگ و زشت قرار داد و فرمود: ﴿وَإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗا﴾و بیگمان آنها سخن زشت و دروغ میگویند: ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ﴾و خداوند بخشنده آمرزنده است و هرکسی که مخالفتی از او سرزده باشد و آن را با توبه نصوح جبران نماید خداوند او را میآمرزد.
﴿وَٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ﴾علما در مورد معنی ﴿يَعُودُونَ﴾اختلاف کردهاند، بعضی میگویند: یعنی اراده آمیزش جنسی با زنی که شوهر با آن ظهار کرده است، و شوهر به محض اینکه چنین ارادهای کند کفّاره مذکور بر او واجب میشود، و این که خداوند در مورد کفّاره گفته است که باید قبل از آمیزش باشد بر همین مفهوم دلالت مینماید.
و گفته شده که معنی ﴿يَعُودُونَ﴾در حقیقت همان آمیزش جنسی است. و ﴿ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ﴾بر همین معنی دلالت مینماید، چون آنچه آنها گفتهاند که بر آنها حرام است آمیزش میباشد.
و بنا بر هر دو قول «ف» هرگاه برگشتی در کار بود، کفارهی این تحریم عبارت است از ﴿فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ﴾آزاد کردن بردهای مومن، همانگونه که در آیهای دیگر چنین قیدی برایش ذکر شده است. این بنده ـ یا کسیکه باید آزاد گردد ـ خواه مرد باشد یا زن به شرطی که از عیوبی در امان باشد که به کار کردنِ او ضرر میرساند. ﴿مِّن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّا﴾بر شوهر لازم است از آمیزش با زنی که با آن ظهار کرده خودداری نماید تا این که یک برده را به عنوان کفاره سوگند خود آزاد کند.
﴿ذَٰلِكُمۡ تُوعَظُونَ بِهِ﴾حکمی که برایتان بیان کردیم درس و پندی است که به شما داده میشود. یعنی حکم ظهار به همراه هشداری که با آن ذکر شده است برایتان بیان میشود. چون «وعظ» به معنی بیان حکم به همراه ترغیب یا ترهیب و هشدار است.
پس هرکس بخواهد ظهار کند وقتی که به یاد بیاورد که آزاد کردن یک برده بر او لازم است، از ظهار کردن خودداری مینماید. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾و خداوند به آنچه میکنید آگاه است و هریک را طبق کاری که کرده است جزا و سزا میدهد.
﴿فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ مِن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۖ فَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗا﴾پس اگر کسی بردهای نیابد که آن را آزاد کند به این صورت که بردهای نداشته باشد و یا پول خرید آنرا نداشته باشد که بخرد و آزاد کند بر او واجب است که دو ماه پیاپی بدون فاصله روزه بگیرد و قبل از آن که زن و شوهر با یکدیگر نزدیکی و آمیزش کنند باید این کفّاره را بدهد. و اگر کسی توانایی روزه گرفتن را نداشت باید به شصت نفر فقیر خوراک بدهد.
یا آنها را از خوراکی که در شهر آنان استفاده میشود به اندازهای بدهد که آنان را کفایت کند، آن طور که بسیاری از مفسّرین چنین گفتهاند. یا این که به هر فقیر به اندازه نصف صاع گندم و یا دیگر خوراکیهایی بدهد که در فطریه پرداخت شود، آنگونه که گروهی دیگر از مفّسرین گفتهاند.
حکمی که برای شما بیان کردیم و توضیح دادیم برای آن است که ﴿لِتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾تا به خدا و پیغمبرش ایمان بیاورید. یعنی تا با پایبندی به این حکم و دیگر احکام و عمل کردن به آن ایمان بیاورید. زیرا پایبندی به احکام و فرامین خداوند و عمل به ان جزو ایمان است، بلکه مقصود و هدف از ایمان همین است و این از جمله اموری است که ایمان با آن کامل میگردد و رشد میکند.
﴿وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ﴾و این حدود مقّرر شده الهی است که نباید به آن وارد شد و نباید از آن تجاوز کرد و در انجام آن نیز نباید کوتاهی ورزید. ﴿وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾و کافران عذابی دردناک دارند. در این آیات شماری از احکام وجود دارند که عبارتند از:
۱- لطف خداوند نسبت به بندگانش و توّجه او به آنها که شکایت این زن گرفتار و رنج دیده را بیان نمود و مشکل او را حل کرد، و این گرفتاری را به طور کلّی رفع نمود و با حکم و دستور کلّی خویش آنرا برای هرکس که به این مشکل گرفتار شود حل نمود.
۲- ظهار به همسر اختصاص دارد چون خداوند میفرماید: ﴿مِن نِّسَآئِهِمۡ﴾با زنانشان ظهار میکنند. پس اگر مردی با کنیزش ظهار کرد این ظهار شمرده نمیشود بلکه از نوع حرام کردن حلال است مانند کسی که آب و غذا را بر خود حرام نماید که در این فقط کفّاره قسم لازم میشود.
۳- ظهار کردن با زنی که هنوز با آن ازدواج نکرده است اعتبار ندارد، همانطور که طلاق قبل از عقد چه مشروط و معلق باشد یا نه، اعتبار ندارد.
۴- ظهار حرام است چون خداوند آنرا سخنی زشت و دروغ نامیده است: ﴿مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗاۚ﴾.
۵- خداوند حکم و حکمت آنرا بیان نموده و میفرماید: ﴿مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡ﴾آنان مادرانشان نیستند.
۶- مکروه است که مرد زنش را به نام محرمهای خود صدا بزند. مثل این که بگوید: «ای مادرم» «ای خواهرم» و غیره، چون این، شبیه حرام است.
۷- کفّاره زمانی واجب میشود که شوهری که ظهار کرده است از گفته خود بازگردد، طبق اختلافی که در دو قول گذشته بیان شد. نه این که به محض این که ظهار کرد بر او کفاره لازم آید.
۸- دو کفّارۀ آزاد کردن برده، کوچک و بزرگ و زن یا مرد جایزه است چون در آیه به طور مطلق گفته شده که باید بردهای آزاد کند.
۹- کفّاره اگر آزاد کردن برده یا روزه باشد باید قبل از آمیزش جنسی انجام بگیرد. همان طور که خداوند با این قید بیان کرده است، به خلاف کفّاره خوراک دادن که در هنگام خوراک دادن آمیزش جایز است.
۱۰- شاید حکمت ادای کفّاره قبل از نزدیکی کردن و آمیزش این باشد که در این صورت شوهر بهتر و زودتر کفاره را میدهد چون وقتی که علاقمند به نزدیکی کردن با همسرش باشد و بداند که بدون دادن کفاره نمیتواند چنین کاری را انجام دهد هرچه زودتر به دادن کفّاره اقدام میکند.
۱۱- باید به شصت نفر مسکین و فقیر خوراک بدهد و اگر خوراک شصت نفر فقیر را به یک نفر یا کمتر از شصت نفر داد جایز نیست، چون خداوند فرموده است: ﴿فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗا﴾اگر توانایی آزاد کردن برده و دو ماه و روزه گرفتن را نداشت باید به شصت نفر فقیر خوراک بدهد.
آیهی ۵:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ كُبِتُواْ كَمَا كُبِتَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ وَقَدۡ أَنزَلۡنَآ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖۚ وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٞ مُّهِينٞ٥﴾[المجادلة: ۵]. «بیگمان کسانیکه با خدا و پیغمبرش مخالفت میورزند خوار و ذلیل میشوند همانگونه که پیشینیانشان خوار شدند و بهراستی نشانههای روشنی نازل کردیم و کافران عذاب خوارکنندهای دارند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾بیگمان کسانیکه با خدا و پیامبرش مخالفت میورزند و از آنها نافرمانی میکنند خصوصا با انجام کارهای بسیار زشت مانند کفر ورزیدن و دشمنی کردن با دوستان خدا، ﴿كُبِتُواْ كَمَا كُبِتَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾مخالفان خدا خوار و ذلیل میشوند همانطور که کسانی که پیش از ایشان بودهاند به سزای کارشان خوار گشتهاند.
و اینها حجتّی در برابر خدا نخواهند داشت چون خداوند حجّت را بر مردم اتمام کرده و آیات روشنی را نازل کرده است و دلایلی ارائه داده که به وسیله آن حقایق و مقاصد روشن میگردند.
پس هرکس از این آیات و دلایل پیروی کند و به آن عمل نماید از راه یافتگان و رستگاران است. ﴿وَلِلۡكَٰفِرِينَ﴾و کسانیکه به این آیات کفر میورزند، ﴿عَذَابٞ مُّهِينٞ﴾عذاب خوارکنندهای دارند. پس همانطور که آنها با برتریجویی و تکبّر در مقابل آیات الهی، اعراض کردهاند خداوند نیز آنها را خوار و ذلیل میگرداند.
آیهی ۷-۶:
﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْۚ أَحۡصَىٰهُ ٱللَّهُ وَنَسُوهُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ٦﴾[المجادلة: ۶]. «روزیکه خداوند همۀ آنانرا برمیانگیزد سپس به آنچه کردهاند خبرشان میدهد خداوند حساب آنرا نگاه داشته و آنان فراموشش کردهاند و خداوند بر همه چیز گواه است».
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ٧﴾[المجادلة: ۷].«مگر ندیدهای که خداوند آنچه را که در آسمانهاست و آنچه را که در زمین است میداند؟ هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر اینکه خدا چهارمین ایشان است و نه پنج نفری مگر اینکه خدا ششمین ایشان است و نه کمتر از این و نه بیشتر از این مگر اینکه خدا با ایشان است در هر کجا که باشند. سپس روز قیامت به آنچه کردهاند خبرشان میدهد چرا که خداوند به همه چیز داناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا﴾روزی که خداوند مردم را زنده میگرداند و همه شتابان از گورهایشان برمی خیزند، ﴿فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْ﴾پس آنگاه به نیک و بدی که کردهاند خبرشان میدهد، زیرا خداوند از همه آنچه که کردهاند آگاه است. ﴿أَحۡصَىٰهُ ٱللَّهُ﴾و خداوند کار نیک و بد آنها رادر لوح محفوظ نوشته و به فرشتگان دستور داده است تا آن را ثبت و ضبط نمایند. ﴿وَنَسُوهُ﴾درحالیکه انجام دهندگان، کاری را که کردهاند از یاد بردهاند، امّا خداوند حساب آن را نگاه داشته است.
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾و خداوند بر همه چیز گواه و حاضر و ناظر است. بر آنچه آشکار است و بر پنهانیها و پوشیدگیها گواه و حاضر و ناظر است. بنابراین، از گستردگی آگاهی خویش خبر داد و این که او به همه چیزهای کوچک و بزرگی که در آسمانها و زمین است آگاه میباشد.
﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْ﴾هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر اینکه خداوند چهارمین ایشان است، ونه پنج نفر مگر اینکه خداوند ششمین ایشان است و نه کمتر از این و نه بیشتر مگر اینکه او هرجا که باشند با آنان است.
منظور از این همراه بودن این است که علم خدا همراه آنهاست و از رازگوییای که با یکدیگر میکنند آگاه و با خبر است. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾هان! خداوند به هرچیزی تواناست. سپس خداوند متعال فرمود:
آیهی ۹-۸:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نُهُواْ عَنِ ٱلنَّجۡوَىٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَيَتَنَٰجَوۡنَ بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَمَعۡصِيَتِ ٱلرَّسُولِۖ وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوۡكَ بِمَا لَمۡ يُحَيِّكَ بِهِ ٱللَّهُ وَيَقُولُونَ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ لَوۡلَا يُعَذِّبُنَا ٱللَّهُ بِمَا نَقُولُۚ حَسۡبُهُمۡ جَهَنَّمُ يَصۡلَوۡنَهَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٨﴾[المجادلة: ۸]. «آیا ننگریستهای به کسانیکه از نجوی بازداشته شدهاند سپس به آنچه از آن بازداشته شدهاند بازمیگردند و برای انجام گناه و دشمنانگی و نافرمانی از پیغمبر با همدگیر به نجوا میپردازند و هنگامیکه نزد تو آیند به گونهای تو را سلام میگویند که خدا تو را بدانگونه سلام نگفته است و در دل خود میگویند: پس چرا خداوند ما را به خاطر آنچه میگوییم عذاب نمیدهد؟ دوزخ آنانرا بس است، به آنجا درمیآیند و (آن) بدجایی است».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَنَٰجَيۡتُمۡ فَلَا تَتَنَٰجَوۡاْ بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَمَعۡصِيَتِ ٱلرَّسُولِ وَتَنَٰجَوۡاْ بِٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِيٓ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ٩﴾[المجادلة: ۹]. «ای مؤمنان! هرگاه با همدیگر به رازگویی پرداختید برای انجام گناه و دشمنانگی و نافرمانی از پیغمبر ارز مگویید. و به نیکی و پرهیزگاری راز بگویید و از خداوند پروا بدارید که بهسوی او برانگیخته میشوید».
نجوی یعنی رازگویی بین دو نفر یا بیشتر، و گاهی این رازگویی برای انجام کار خوب انجام میشود و گاهی برای انجام کار بد. پس خداوند مومنان را فرمان داد که درباره نیکی و پرهیزگاری نجوا کنند. کلمه «بر» به هر کار خوب و هر عبادتی گفته میشود. «برّ» یعنی ادای حقّ خدا و حق بندگانش، و تقوا یعنی ترک همه کارهای حرام و گناه.
پس مومن از این فرمان الهی اطاعت میکند و فقط درباره چیرهایی رازگویی و نجوا میکند که آن چیزها او را به خدا نزدیک مینمایند و از نافرمانی خدا دوری میکنند. امّا فرد بدکار به فرمان الهی بیتوجهّی میکند و درباره انجام گناه و دشمنانگی و نافرمانی از پیغمبر به نجوا و رازگویی میپردازد، مانند منافقان که چنین رفتار و شیوهای با پیامبرصداشتند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوۡكَ بِمَا لَمۡ يُحَيِّكَ بِهِ ٱللَّهُ﴾و هنگامیکه نزد تو میآیند به گونهای تو را سلام میگویند که خداوند بدانگونه تو را سلام نگفته است. یعنی با بیادبی به تو سلام میگویند. ﴿وَيَقُولُونَ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ﴾و در دل خود میگویند: ﴿لَوۡلَا يُعَذِّبُنَا ٱللَّهُ بِمَا نَقُولُ﴾پس چرا خداوند ما را به خاطر آنچه میگوییم عذاب نمیدهد؟
آنها این را در دلشان میگویند امّا خداوندی که دانای پیدا و پنهان میباشد به آن آگاه است. یعنی در این باره بیاعتنایی میکنند و از این که بلافاصله گرفتار عذاب نمیشوند گمان میبرند که این کارشان ممنوع نیست.
و خداوند متعال میفرماید: او مهلت میدهد امّا فراموش نمیکند. ﴿حَسۡبُهُمۡ جَهَنَّمُ يَصۡلَوۡنَهَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾دوزخ آنانرا بس است و داخل آن خواهند شد و چه بد جایگاهی است! یعنی جهنّم آنها را بسنده است، جهنّمی که هر نوع عذاب و بدبختی در آن فراهم است و از هر سو آنان را احاطه مینماید و به وسیله آن عذاب داده میشوند. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾و بد سرانجام و جایگاهی است جهنّم!.
کسانی که در اینجا ذکر شدهاند یا افرادی از منافقان هستند که به ظاهر ایمان آوردهاند و در دل کافرند و پیامبرصرا اینگونه خطاب میکنند انگار که نسبت به او اراده خیره دارند، در حالی که دروغ میگویند، و یا کسانی از اهل کتاب هستند که به پیامبرصسلام نمودند و گفتند: « السَّامُ عَلَیکَ یا محمّد»یعنی: «مرگ بر تو ای محمد»!.
آیهی ۱۰:
﴿إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ لِيَحۡزُنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَيۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَيًۡٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١٠﴾[المجادلة: ۱۰]. «جز این نیست که رازگویی از (کارهای) شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین سازد، و جز به ارادۀ خداوند نمیتواند هیچ زیانی به آنان برساند و مؤمنان باید بر خدا توکّل کنند».
﴿إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾رازگویی و نجوای دشمنان مبنی بر توطه علیه مومنان از شیطان است و مکر شیطان ضعیف است. ﴿لِيَحۡزُنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾و هدف از این مکر و توطئه این است تا مومنان را اندوهگین سازد. ﴿وَلَيۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَيًۡٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾و جز به اراده خداوند نمیتواند هیچ زیانی به آنان برساند. چراکه خداوند به مومنان وعده دادهاست که آنها را کفایت خواهد کرد، و آنان را بر دشمنانشان پیروز مینماید. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا يَحِيقُ ٱلۡمَكۡرُ ٱلسَّيِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِ﴾[فاطر: ۴۳]. «و توطئه و مکر بد فقط به اهل آن برمیگردد».
پس دشمنان خدا و پیغمبر ودشمنان مؤمنان هرچند رازگویی کنند و مکر ورزند زیان این توطئه و رازگویی به خودشان بر میگردد، و هیچ زیانی به مومنان نمیرسد مگر آنچه که خداوند مقرّر نموده است. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾و باید مؤمنان بر خداوند توکل نمایند و بر او اعتماد کنند و به وعده خدا اطمینان داشته باشند، چون هرکس بر خداوند توکّل ن ماید خداوند او را از مکر دشمنان محافظت مینماید و در امر دین و دنیایش او را بسنده خواهد بود.
آیهی ۱۱:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَكُمۡ تَفَسَّحُواْ فِي ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ يَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ وَإِذَا قِيلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ١١﴾[المجادلة: ۱۱]. «ای مؤمنان! هنگامیکه به شما گفته شد: در مجلس جا باز کنید، جا باز کنید، تا خداوند براتیان فراخ گرداند. و چون گفته شد: برخیزید! برخیزید. اگر چننین کنید خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و بهرهای از علم دارند درجات بزرگی میبخشد، و خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
خداوند در اینجا به بندگان مومنش ادب میآموزد که هرگاه در مجلسی گرد هم آمدند و یکی از آنان، یا یکی از کسانی که بر آنان وارد میشود نیاز داشت که برایش جا باز کنند، ادب اقتضا میکند که جا برایش باز کنند تا مقصود حاصل شود. و اگر کسی جا باز کند زیانی متوجّه او نمیشود. او به برادرش جای میدهد بدون این که زیانی ببیند و پاداش از نوع عمل است.
پس هرکس برای برادرش جا باز کند خداوند در کارش گشایش میآورد. ﴿وَإِذَا قِيلَ ٱنشُزُواْ﴾و هرگاه به شما گفته شد به خاطر کاری که پیش آمده است برخیزید، ﴿فَٱنشُزُواْ﴾بلافاصله برای انجام آن کار برخیزید. چون انجام دادن چنین کارهایی نشانه علم و ایمان است و خداوند مقام اهل علم و ایمان را برحسب علم و ایمانی که به آنها دادهاست بالا میبرد. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾و خداوند به آنچه میکنید آگاه است و هرکس را طبق کارهایش جزا و سزا میدهد، اگر کار خیر کرده باشد به او پاداش نیک میدهد و اگر کار بد کرده باشد به او سزای بد میدهد. در این آیه به فضیلت علم اشاره شده است و بیان شده که زینت و ثمره علم رعایت آداب و عمل به مقتضای آن است.
آیهی ۱۳-۱۲:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَٰجَيۡتُمُ ٱلرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيۡ نَجۡوَىٰكُمۡ صَدَقَةٗۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ وَأَطۡهَرُۚ فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ١٢﴾[المجادلة: ۱۲]. «ای مؤمنان! هرگاه خواستید با پیامبر نجوا کنید، پیش از نجوایتان صدقههایی را بدهید، این برایتان بهتر و پاکیزهتر است آنگاه اگر (صدقه) نیابید (بدانید که) خداوند آمرزگار مهربان است».
﴿ءَأَشۡفَقۡتُمۡ أَن تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيۡ نَجۡوَىٰكُمۡ صَدَقَٰتٖۚ فَإِذۡ لَمۡ تَفۡعَلُواْ وَتَابَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمۡ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٣﴾[المجادلة: ۱۳]. «آیا میترسید که پیش از نجوایتان صدقههایی را بدهید؟ پس چون نکردید و خداوند هم شما را بخشید، پس نماز را برپای دارید و زکات را بپردازید و از خداوند و پیغمبرش فرمان برید و خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
خداوند به مؤمنان فرمان میدهد که قبل از رازگویی با پیامبرصصدقه بدهند، این برای آن است تا آنها ادب بیاموزند و اینگونه پیامبرصرا تعظیم کنند چون این تعظیم برای مومنان بهتر و پاکیزهتر است. یعنی با این کار خیر و پاداش شما بیشتر میگردد و از آلودگیها پاک میشوید که از جمله ناپاکیها احترام نگذاشتن به پیامبرصو عدم رعایت ادب با کثرت رازگویی بیفایده. پس به مؤمنان امر شد که قبل از نجوا صدقه بدهند و این معیار و میزانی است برای تشخیص کسی که به علم و خیر علاقمند است، چنین کسی از دادن صدقه پروا نمیکند.
و هرکس که علاقهای به خیر نداشته باشد و منظورش فقط پرحرفی باشد از آن جا که باید صدقه بدهد از نجوا با پیامبر دست بر میدارد، نجوایی که بر پیامبر دشوار است. و این برای کسی است که توانایی صدقه دادن را دارد. امّا کسیکه صدقهای نمییابد که بپردازد خداوند کار را برای او دشوار نکرده بلکه از او گذشت نموده و وی را بخشیده است و رازگویی با پیامبرصرا برای او بدون اینکه صدقهای بپردازد جایز قرار دادهاست.
وقتی خداوند متعال دید که مؤمنان میترسند که پیش از هر نجوایی با پیامبر صدقه بدهند، و این کار برایشان دشوار بود، پس کار را برایشان آسان گرداند و آنها را به خاطر این که پیش از نجوا کردن صدقههایی ندادهاند مواخذه نکرد. و فقط احترام گذاشتن به پیامبر و بزرگداشت او باقی ماند که این امر منسوخ نشده است چون منظور از این رعایت ادب در پیشگاه پیامبر و بزرگداشت اوست.
خداوند به مومنان فرمان داد از دستورات بزرگی که باید انجام شوند اطاعت کنند، سپس فرمود: ﴿فَإِذۡ لَمۡ تَفۡعَلُواْ﴾اگر دادن صدقه برایتان آسان نبود، هرچند که محض آسان نبودن این کار برای انجام ندادن آن کافی نیست، چرا که شرط نیست اجرای فرمان برای بنده حتما باید آسان باشد بلکه باید بنده آن را اجرا نماید (هرچند که بر او دشوار آید). از اینرو آن را مقید کرد و فرمود: ﴿وَتَابَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمۡ﴾و خداوند هم شما را بخشید. ﴿فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾پس نماز را با ارکان و شرایط آن و همه حدود و لوازمش برپای دارید ﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾و زکاتی را که در اموالتان واجب است بپردازید و به مستحقان بدهید.
این دو عبادت مادر عبادتهای بدنی و مالی میباشند. پس هرکس این دو عبادت را به صورت شرعی انجام دهد به راستی که حقوق خداوند و حقوق بندگانش را انجام داده است. بنابراین، بعد از آن فرمود: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید و این فراگیرترین دستور الهی است. پس اطاعت خدا و پیغمبرش با اطاعت از اوامرشان و پرهیز از آنچه از آن نهی کردهاند و تصدیق آنچه از آن خبر دادهاند و تجاوز نکردن از حدود و مرزهای شرعی در این داخل است.
آنچه در انجام این امور اعتبار دارد اخلاص و نیک انجام دادن است. بنابراین، فرمود: ﴿وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. پس خداوند اعمالشان را میداند و آگاه است که به چه صورت آنرا انجام دادهاند و خداوند طبق اطلّاعی که از دلهایشان دارد به آنها جزا میدهد.
آیهی ۱۹-۱۴:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ١٤﴾[المجادلة: ۱۴]. «آیا ننگریستهای به کسانیکه دوستی کردند با قومی که خداوند بر آنان خشمگین است! اینان نه از شمایند و از آنانند و آگاهانه به دروغ سوگند میخورند».
﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ عَذَابٗا شَدِيدًاۖ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٥﴾[المجادلة: ۱۵]. «خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است آنان چه کار بدی میکنند!».
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ١٦﴾[المجادلة: ۱۶]. «آنان سوگندهایشان را سپری ساختهاند و مردم را از راه خدا بازداشته اند بنابراین، عذاب خوارکنندهای دارند».
﴿لَّن تُغۡنِيَ عَنۡهُمۡ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُم مِّنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ١٧﴾[المجادلة: ۱۷]. «اموالشان و فرزندانشان هرگز چیزی از (عذابِ) خدا را از آنان دفع نخواهد کرد، اینان دوزخیانند و در دوزخ جاودانه میمانند».
﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا فَيَحۡلِفُونَ لَهُۥ كَمَا يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍۚ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٨﴾[المجادلة: ۱۸]. «روزیکه خداوند همۀ آنانرا زنده میگرداند آنگاه برایش سوگند یاد میکنند چنانکه برای شما سوگند میخورند و گمان میبرند که ایشان دارای چیزی هستند. هان! ایشان دروغگویانند».
﴿ٱسۡتَحۡوَذَ عَلَيۡهِمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَأَنسَىٰهُمۡ ذِكۡرَ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٩﴾[المجادلة: ۱۹]. «شیطان بر آنان چیره گشته، آنگاه یاد خدا را زا خاطرشان برده است، اینان حزب شیطان هستند. هان! قطعاً حزب شیطان زیانکارند».
خداوند از زشتی حالت منافقان خبر میدهد، آنهایی که یهود و نصاری و دیگر کسانی را به دوستی میگیرند که خداوند بر آنها خشمگین است و بزرگترین بهره از خشم و نفرین الهی را به دست آوردهاند. اینها نه از مؤمنان هستند و نه از کافران. ﴿مُّذَبۡذَبِينَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ لَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَلَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ﴾[النساء: ۱۴۳]. «در این میان سرگردان و دودل هستند، نه با اینها هستند و نه با آنها». پس این منافقان در ظاهر و باطن مومن نیستند، چون باطن آنها با کافران است.
و نه در ظاهر و باطن با کافران هستند چون ظاهر آنها با مومنان است واین حالت آنهاست که خداوند آنان را با این حالت توصیف کرده است، حال آنکه به دروغ سوگند میخورند. پس آنها سوگند میخورند که مومن هستند درحالیکه مومن نیستند. پس سزای این خائنانِ فاسق ودروغگو این است که خداوند عذاب سختی را ـ که اندازه و حالت آن را کسی نمیداند ـ برای آنها آماده کرده است. اینها چه کار بدی میکنند، چون کاری کردهاند که خداوند را ناشخنودمی نماید و لعنت و عذاب را بر آنها واجب میگرداند.
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ﴾آنان سوگندهایشان را سپری قرار دادهاند که به وسیله آن از سرزنش خدا و پیامبر و مؤمنان خود را محافظت میکنند، پس خود و دیگران را از راه خدا بازداشتهاند. راه خدا همان راهی است که هرکس آن را در پیش بگیرد او را به باغهای پرناز و نعمت بهشت میرساند و هرکس از راه خدا بازداشته شود تنها راهی که پیش روی او میماند راهی است که انسان را به جهنّم میرساند. ﴿فَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ﴾پس اینان عذاب خوارکنندهای پیش روی دارند، چون وقتی آنها از ایمان آوردن به خدا و فرمان برداری از آیات الهی سرباز زدهاند خداوند آنها را با عذاب همیشگی که یک لحظه از آنها دور نمیشود و نه به آنان فرصت داده میشود خوار میگرداند.
﴿لَّن تُغۡنِيَ عَنۡهُمۡ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُم مِّنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔا﴾فرزندان و اموالشان چیزی از عذاب خدا را از آنها دور نخواهند کرد، و نه بهرهای از پاداش به آنها خواهند داد. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾اینان دوزخیانند و همواره در آن خواهند بود و از آن بیرون نمیشوند و در آن جاودانند. و هرکس بر شیوهای زندگی کند بر همان شیوه میمیرد.
سپس منافقان همانطور که در دنیا مومنان را گول میزنند و برایشان سوگند میخورند که ما مومن هستیم، روز قیامت که خداوند همه آنها را زنده میکند برای خداوند سوگند میخورند همانطور که برای مومنان سوگند میخوردند، و گمان میبرند که در این سوگند خوردنشان بر چیزی هستند، چون کفر و نفاق و عقاید باطلشان به تدریج در اذهانشان ریشه دوانیده است تا اینکه آنها را فریب میدهد و گمان میبرند که بر چیزی هستند و پاداش به آن تعلّق میگیرد. آنها دروغ میگویند و مشّخص است که دروغ گفتن پیش خداوند که دانای پیدا و پنهان است فایدهای ندارد.
و آنچه برایشان اتّفاق افتاده به خاطر آن است که شیطان بر آنها چیره شده و کارهایشان را برای آنها آراسته است و آنانرا از یاد خدا غافل کرده و یاد خدا را از خاطرشان برده است. شیطان دشمن آشکار است و جز شر برای آنها چیزی دیگر نمیخواهد. ﴿إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾[فاطر: ۶]. «شیطان فقط بدان خاطر گروهش را دعوت میکند تا از اهل دوزخ باشند».
﴿أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾اینان حزب شیطان هستند. هان! بدانید که حزب شیطان زیانکارند، کسانی که دین و دنیا و خانواده خود را از دست دادهاند.
آیهی ۲۱-۲۰:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ٱلۡأَذَلِّينَ٢٠﴾[المجادلة: ۲۰]. «بیگمان کسانیکه با خدا و پیغمبرش دشمنی میکنند از زمرۀ پستترین و خوارترین (مردمان) خواهند بود».
﴿كَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ٢١﴾[المجادلة: ۲۱]. «خداوند مقرّر داشته است که من و پیغمبرانم پیروز میشویم. بیگمان خداوند توانای پیروزمند است».
این نوید و هشدار است. هشدار است برای کسیکه با کفر ورزیدن و ارتکاب گناه به مخالفت با خدا و پیامبرش برخیزد. خداوند به چنین کسی هشدار داده است که خوار و پست خواهد شد و سرانجامی نیکویی نخواهد داشت و هرگز پیروز نخواهد گردید. و نوید است برای کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و از آنچه پیامبران آوردهاند پیروی کند.
پس چنین کسی از حزب رستگار خداوند است و نوید داده میشود که فتح و پیروزی در دنیا و آخرت از آن او خواهد بود. و این وعدهایست که خلاف آن صورت نخواهد پذیرفت و تغییر نمییابد چون این وعده را خداوند ِ توانای راستگو داده است که هرچه بخواهد میتواند انجام دهد.
آیهی ۲۲:
﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٢٢﴾[المجادلة: ۲۲]. «گروهی را که به خداوند و روز قیامت ایمان میآورند نخواهی یافت با کسیکه با خدا و پیغمبرش مخالفت ورزیده است دوستی کنند هرچند پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خویشاوندانشان باشند. اینانند که (خداوند) در دلهایشان ایمان را نگاشته است و آنانرا به فیضی از سوی خود توان دادهاست. و آنانرا به باغهایی درمیآورد که از زیر (کاخها و درختان) آنها رودبارها روان ست و جاودانه در آنجا میمانند. خداوند از آنان خشنود است و آنان (نیز) از او خشنودند. اینان حزب خدا هستند. هان بدانید که حزب خدا رستگار است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ایمان به خدا و روز قیامت و دوستی کردن با کافران با هم جمع نمیشوند و هر بندهای که واقعا به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد به اقتضای ایمانش با اهل ایمان دوستی نموده و با کسانی که ایمان نیاوردهاند دشمنی میورزد، گرچه اینهایی که ایمان ندارند نزدیکترین مردم به او باشند.
ایمان واقعی همین است، که ثمره و هدف آن تحقّق یافته است. و کسانی که چنین هستند خداوند ایمان را در دلهایشان کاشته است و هرگز متزلزل نمیشود و تردیدها و شبهات در ایمان آنها تاثیری نمیگذارد. و آنها کسانی هستند که خداوند با وحی و معرفت خویش و با مدد و احسان خود آنانرا توانایی دادهاست.
آنها کسانی هستند که در این جهان زندگانی پاکی دارند و در جهان آخرت نیز در باغهای بهشت خواهند بود که در آن باغها هر آنچه دل بخواهد و چشمها از دین آن لذّت ببرند فراهم است. آنها از بهترین و بزرگترین نعمتهای که خشنودی همیشگی خداوند است برخوردار میگردند و به خاطر انواع نعمتهایی که پروردگارشان به آنان عطا نموده است از پروردگارشان خشنود میگردند، اما هرکس که ادعا نماید به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با وجود این با دشمنان خدا دوستی کند و کسی را که ایمان را پشت سرانداخته است دوست بدارد، چنین ایمانی فقط خیال است، و حقیقتی ندارد. برای صحّت هر کاری باید دلیلی باشد که آنرا تصدیق و تائید نماید. پس ادّعای صرفِ فایدهای ندارد و ادّعا کننده را تصدیق نمیکند.
پایان تفسیر سورهی مجادله