تفسیر سورهی قیامه
مکی و ۴۰ آیه است.
آیهی ۶-۱:
﴿لَآ أُقۡسِمُ بِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ١﴾[القیامة: ۱]. «به روز قیامت سوگند یاد میکنم».
﴿وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ٢﴾[القیامة: ۲]. «و به نفس سرزنشگر سوگند یاد میکنم».
﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ٣﴾[القیامة: ۳]. «آیا انسان میپندارد که استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد».
﴿بَلَىٰ قَٰدِرِينَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُۥ٤﴾[القیامة: ۴]. «آری! (چنین خواهیم کرد) درحالیکه تواناییم بر آن که (حتی) سرانگشتانش را (هم) یکسان سازیم».
﴿بَلۡ يُرِيدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِيَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ٥﴾[القیامة: ۵]. «بلکه انسان میخواهد در مدت زمانی که در پیش دارد بدکاری کند».
﴿يَسَۡٔلُ أَيَّانَ يَوۡمُ ٱلۡقِيَٰمَةِ٦﴾[القیامة: ۶]. «میپرسد: روز قیامت چه زمانی است»؟.
«لا»در اینجا به معنی نفی نیست، و همچنین زائد نمیباشد، بلکه برای استفتاح و اهمیت دادن به چیزی است که بعد از آن ذکر میشود. و استعمال «لا»با سوگند بسیار شایع است، لذا استفتاح با آن چیز عجیبی نیست، گرچه «لا»در اصل برای استفتاح وضع نشده است. آنچه به آن قسم یاد شده همان چیزی است که برای اثبات آن قسم خورده شده، یعنی زنده شدن پس از مرگ و برخاستتن مردم از گورهایشان و ایستادن آنها به انتظار این که پروردگار چه حکمی بر آنها مینماید.
﴿وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ٢﴾و به نفس سرزنش کننده سوگند یاد میکنم. و این همه نفسهای نیکوکار و بدکار را شامل میشود. و همه «لوامه» یعنی سرزنشگر، نامیده شدهاند چون حالاتشان م تنوع است و بریک حالت ثابت نیستند، نفس انسان کافر، پس از مرگ صاحبش را به خاطر کارهایی که انجام میداد سرزنش میکند، اما نفس مومن، صاحب خود را به خاطر کوتاهیهایی که ورزیده یا غفلتی که کرده است در دنیا سرزنش میکند.
پس هم به جزا و اثبات آن و هم به مستحق جزا سوگند یاد کرده است. سپس خبر دادهاست که برخی از مخالفان روز جزا را تکذیب میکنند. پس فرمود: ﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ٣﴾آیا انسان میپندارد که ما استخوانهایش را پس از مردنش گردِ نخواهیم آورد؟ همانطور که فرموده است: ﴿قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ﴾[یس: ۷۸]. «گفت: چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده میگرداند»؟!. پس چنین انسانی به خاطر جهالت و عداوتش قدرت خداوند را بر آفرینش مجدد استخوانهایش که ستون بدن او هستند بعید میداند. ولی خدا سخن او را رد کرد و فرمود: ﴿بَلَىٰ قَٰدِرِينَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُۥ٤﴾آری! آنها را گرد میآوریم. ما حتّی میتوانیم سرانگشتان و استخوانهایش را برابر کنیم و این مستلزم آفریدن همه بدن است. چون وقتی انگشتان به وجود بیایند آفرینش جسد تمام شده است. و انکار قدرت خداوند بدان خاطر نیست که دلیل محکمی او را به قدرت خداوند راهنمایی نکرده باشد، بلکه ﴿يُرِيدُ... لِيَفۡجُرَ﴾بدان خاطر است که ـ عمداً ـ میخواهد رستاخیزی را که در پیش دارد انکار کند و مرتکب گناه شود و قصدا دروغ بگوید. سپس حالات قیامت را بیان کرد و فرمود:
آیهی ۱۵-۷:
﴿فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ٧﴾[القیامة: ۷]. «پس آنگاه که چشم خیره شود».
﴿وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ٨﴾[القیامة: ۸]. «و نور و روشنایی ماه از بین برود».
﴿وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ٩﴾[القیامة: ۹]. «و خورشید و ماه به هم آورده میشوند».
﴿يَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ يَوۡمَئِذٍ أَيۡنَ ٱلۡمَفَرُّ١٠﴾[القیامة: ۱۰]. «انسان در آن روز میگوید: راه گریز کجاست»؟.
﴿كَلَّا لَا وَزَرَ١١﴾[القیامة: ۱۱]. «نه هیچ پناهی نیست».
﴿إِلَىٰ رَبِّكَ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ١٢﴾[القیامة: ۱۲]. «در آن روز قرارگاه در دست پروردگار تو است».
﴿يُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ يَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ١٣﴾[القیامة: ۱۳]. «انسان در آن روز به آنچه از پیش فرستاده و به آنچه باز پس گذاشته است خبر داده میشود».
﴿بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِيرَةٞ١٤﴾[القیامة: ۱۴]. «اصلاً انسان خودش از وضع خود آگاه است».
﴿وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِيرَهُۥ١٥﴾[القیامة: ۱۵]. «گرچه برای خود عذرهای درمیان آورد».
﴿فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ٧﴾وقتی قیامت برپا شود چشم از هول و هراس بزرگ آن روز، خیره و باز میماند. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿...إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمۡ لِيَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِيهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٤٢ مُهۡطِعِينَ مُقۡنِعِي رُءُوسِهِمۡ لَا يَرۡتَدُّ إِلَيۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفِۡٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ٤٣﴾[إبراهیم: ۴۲-۴۳]. «آنها را برای روزی به تاخیر میاندازد که چشمها در آن روز خیره میگردند. شتابان سر برداشته و چشم برهم نمیزنند و دلهایشان تهی است». ﴿وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ٩﴾و خورشید و ماه جمع میگردند. از وقتی که خداوند خورشید و ماه را آفریده است یکجا جمع نشدهاند. در روز قیامت خداوند آنها را جمع میکند و ماه بینور میگردد و خورشید تیره و تار میشود، و هر دو در آتش انداخته میشوند تا بندگان ببینند که خورشید و ماه دو بنده و تحت اختیار خدایند. و تا کسانی که خورشید و ماه را پرستش میکردهاند بدانند و ببینند که دروغگو بودهاند.
﴿يَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ يَوۡمَئِذٍ أَيۡنَ ٱلۡمَفَرُّ١٠﴾وقتی انسان این پریشانیها را میبیند میگوید: راه رهایی از آنچه بر ما آمده و گرفتارش شدهایم کجاست؟ ﴿كَلَّا لَا وَزَرَ١١﴾هیچکس پناهگاهی جز خدا ندارد.
﴿إِلَىٰ رَبِّكَ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ١٢﴾در آن روز قرارگاه سایر بندگان در دست پروردگار تو است. پس هیچکس نمیتواند خود را پنهان و استتار نماید یا از آنجا بگریزد بلکه به ناچار باید بایستد تا سزای عملش را ببیند. بنابراین فرمود: ﴿يُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ يَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ١٣﴾انسان به همه کارهای نیک و بدی که در اول دوران زندگی و در آخر آن کرده است خبر داده میشود و نمیتواند آنرا انکار کند.
﴿بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِيرَةٞ١٤﴾انسان بر خودش گواه است و حسابرش خودش میباشد. ﴿وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِيرَهُۥ١٥﴾گرچه برای خود عذرهایی بیاورید، اما بداند که عذرهایش پذیرفته نخواهد شد، بلکه مجبور میشود که به عملکرد خود اقرار نماید. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا١٤﴾[الإسراء: ۱۴]. «کارنامه خویش را بخوان، همین کافی است که خودت بر خود گوه باشی».
پس بنده گرچه انکار کند یا برای آنچه که کرده است عذر بیاورد از او پذیرفته نمیشود و به او فایده نخواهد بخشید چون گوش و چشم و همه اعضایش بر آنچه کرده است گواهی میدهد. و اصولا زمانی برای عذرخواستن باقی نمانده است و عذر خواستن فایدهای ندارد. ﴿فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يَنفَعُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ وَلَا هُمۡ يُسۡتَعۡتَبُونَ٥٧﴾[الروم: ۵۷]. «پس امروز به ستمکاران عذر خواستنشان فایده نخواهد داد و از آنان خواسته نمیشود تا خداوند را خشنود کنند».
آیهی ۱۹-۱۶:
﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ١٦﴾[القیامة: ۱۶].«زبان را به (تکرار) و مجُنبان تا به شتاب آنرا (به خاطر بسپاری)».
﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧﴾[القیامة: ۱۷]. «بیگمان گرد آوردن قرآن و خواندنش بر عهدۀ ماست».
﴿فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨﴾[القیامة: ۱۸]. «و چون آنرا بر خواندیم (به همان صورت) خواندن آنرا تبعیت کن».
﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ١٩﴾[القیامة: ۱۹]. «سپس بیان و توضیح آن بر ماست».
وقتی جبرئیل همراه با وحی نزد پیامبرصمیآمد و شروع به خواندن آن میکرد پیامبر از بس که حریص و علاقمند بود با شتاب آن را فرا میگرفت قبل از آنکه جبرئیل کارش تمام شود، و به همراه جبرئیل آن را میخواند. پس خداوند او را از این نهی کرد و فرمود: ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُ﴾[طه: ۱۱۴]. «و در خواندن قرآن پیش از آن که وحی آن تمام شود شتاب مکن»، و در اینجا فرمود: ﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ﴾هنگام نزول وحی و قرآن، شتابگرانه زبان به خواندن آن مجنبان. سپس خداوند برای او تضمین کرد که حتما او قرآن را حفظ میکند و میخواند و خداوند آن را در سینهاش جمع خواهد کرد و فرمود: ﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧﴾گردآوردن قرآن و آسان ساختن خواندنش بر عهده ماست، پس تلاشی که تو مینمایی برای آن است که مبادا چیزی از آنرا از دست بدهی یا فراموش کنی. اما خداوند ضامن است که آن را در سینه ات حفظ کند. بنابراین، نیازی به تلاش مضاعف و آزمند بودن برای حفظ آن نیست.
﴿فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨﴾پس هرگاه جبرئیل آنچه را که بهسوی تو وحی میکند، کامل گرداند، از آنچه که قرائت نمود تبعیت کن و آن را بخوان. ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ١٩﴾و انگهی بیان مفاهیم آن بر عهده ماست. خداوند به پیامبر وعده داد که کلمات و معانی آن را حفظ کند و این بالاترین چیزی است که باید انجام شود.
پس پیامبرصدر برابر پروردگارش ادب را رعایت کرد و بعد از آن هر وقت جبرئیل قرآن را بر او تلاوت میکرد به جبرئیل گوش فرا میداد، و وقتی که جبرئیل تمام میکرد پیامبر آنرا میخواند. این آیه آداب فراگرفتن علم را بیان مینماید که دانش آموز باید بگذارد تا معلم مسئله را بیان کند و وقتی مسئله را بیان کرد دانش آموز اشکالش را بپرسد.
همچنین اگر در ابتدای کلام چیزی بود که ایجاب میکرد تا سخن را رد کند یا آنرا تایید نماید، در حالی که هنوز سخن تمام نشده است نباید آنرا رد کند یا تایید نماید، تا درست و نادرستی سخن روشن گردد و شنونده آنرا خوب بفهمد و بتواند به درستی در مورد آن اظهار نظر نماید. در این همچنین به این مساله اشاره شده است که پیامبرصهمچنانکه کلمات وحی را برای امت بیان کرده، مفاهیم آن را نیز بیان کرده است.
آیهی ۲۵-۲۰:
﴿كَلَّا بَلۡ تُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ٢٠﴾[القیامة: ۲۰]. «چنین نیست (که شما میگویید) شما دنیا را دوست میدارید».
﴿وَتَذَرُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ٢١﴾[القیامة: ۲۱]. «و آخرت را رها میکنید».
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢﴾[القیامة: ۲۲]. «در آن روز چهرههایی تازه (و خرم) هستند».
﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۳]. «به پروردگار خود مینگرند».
﴿وَوُجُوهٞ يَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ٢٤﴾[القیامة: ۲۴]. «و در آن روز چهرههایی درهم کشیده هستند».
﴿تَظُنُّ أَن يُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ٢٥﴾[القیامة: ۲۵]. «یقین دارند که مصیبتی کمرشکن به آنان میرسد».
این که شما غافل هستید و از اندرز الهی روی گردان میباشید برای آن است که ﴿تُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ﴾دنیا را دوست میدارید و برای به دست آوردن دنیا و لذتهایش تلاش میکنید و آن را بر آخرت ترجیح میدهید و عمل برای آخرت را رها مینمایید چون نعمتها و لذتهای دنیا حاضر و در دسترس میباشند و انسان چیزی را که حاضر و در دسترس باشد دوست میدارد و شیفته آن میگردد.
و نعمتهای آخرت پس از مرگ به دست خواهند آمد، بنابراین، شما از آن غافل گشته و آنرا رها کردهاید، انگار اصلا برای آخرت آفریده نشدهاید و این جهان، جهان همیشگی است که باید عمر گرانبها را صرف آن کرد و شب و روز برای آن تلاش نمود. پس حقیقت برایتان وارونه گردید و زیانمند شدید. بنابراین، اگر آخرت را بر دنیا ترجیح دهید و عاقلانه به عواقب و سرانجام کارها نگاه کنید رستگار میشوید و سودی بیپایان و موفّقیتی کامل به دست خواهید آورد.
سپس چیزهایی را بیان کرد که آدمی را به ترجیح دادن آخرت فرا میخوانند، و برای این منظور به بیان حال اهل آخرت و تفاوت و تمایزی که در آنجا (با دیگران) دارند، پرداخت. پس درباره پاداش کسانی که آخرت را بر دنیا ترجیح میدهند فرمود: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢﴾در آن روز چهرههایی زیبا و درخشان هستند و دلهایشان شاد و مسرور است.
﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾برحسب مقامهایشان به پروردگار خود نگاه میکنند. برخی از آنها هر صبح و شام به پروردگارشان مینگرند و برخی هر جمعه یک بار او را میبینند. پس آنها از نگاه کردن به چهره و جمال خداوندی که هیچ چیز مانند آن نیست بهرهمند میشوند. پس وقتی خداوند را میبینند نعمتهایی را که در آن هستند فراموش مینمایند و چنان لذّت و شادمانی به آنها دست میدهد که قابل توصیف و بیان نیست و چهرههایشانتر و تازه میگردد. پس بر زیباییشان افزوده میگردد. از خداوند بزرگوار میخواهیم که ما را از زمره آنها بگرداند.
و در مورد کسانی که دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند، میفرماید: ﴿وَوُجُوهٞ يَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ٢٤﴾و چهرههایی در روز قیامت درهم کشیده و عبوس و خوار و ذلیلاند. ﴿تَظُنُّ أَن يُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ٢٥﴾یقین دارند که به عقوبتی شدید و عذابی دردناک گرفتار میآیند. بنابراین چهرههایشان تغییر کرده و عبوس شده است.
آیهی ۴۰-۲۶:
﴿كَلَّآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلتَّرَاقِيَ٢٦﴾[القیامة: ۲۶]. «چنین نیست (که میگویید) هنگامیکه (روح) به گلوگاهها برسد».
﴿وَقِيلَ مَنۡۜ رَاقٖ٢٧﴾[القیامة: ۲۷]. «و گفته شود: چه کسی افسونگر است».
﴿وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ٢٨﴾[القیامة: ۲۸]. «و یقین پیدا میکند که زمان فراق فرا رسیده است».
﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ٢٩﴾[القیامة: ۲۹]. «و پاها جفت میگردند».
﴿إِلَىٰ رَبِّكَ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡمَسَاقُ٣٠﴾[القیامة: ۳۰]. «در آن روز همه را به نزد پروردگارت باز برند».
﴿فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ٣١﴾[القیامة: ۳۱]. «پس (انسان سرکش) نه تصدیق کرد و نه نماز گزارد».
﴿وَلَٰكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ٣٢﴾[القیامة: ۳۲]. «بلکه دروغ انگاشت و رویگرداند».
﴿ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ يَتَمَطَّىٰٓ٣٣﴾[القیامة: ۳۳]. «سپس متکبرانه به نزد خانوادهاش رفت».
﴿أَوۡلَىٰ لَكَ فَأَوۡلَىٰ٣٤﴾[القیامة: ۳۴]. «وای بر تو، باز وای بر تو».
﴿ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَكَ فَأَوۡلَىٰٓ٣٥﴾[القیامة: ۳۵]. «باز وای بر تو، وای بر تو».
﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى٣٦﴾[القیامة: ۳۶]. «آیا انسان میپندارد که بیهدف رها میشود».
﴿أَلَمۡ يَكُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِيّٖ يُمۡنَىٰ٣٧﴾[القیامة: ۳۷]. «آیا نطفهای از منی نبود که (در رحم) ریخته میشود».
﴿ثُمَّ كَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ٣٨﴾[القیامة: ۳۸]. «آنگاه خون بستهای بود که (خداوند آنرا) آفرید سپس (آفرینش او را) استوار داشت».
﴿فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣٩﴾[القیامة: ۳۹]. «آنگاه از آن دو زوج، مرد و زن را پدید آورد».
﴿أَلَيۡسَ ذَٰلِكَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰ٤٠﴾[القیامة: ۴۰]. «آیا این (خدا) بر آنکه مردگان را زنده کند توانا نیست»؟.
خداوند متعال با بیان حالت فرد در حال احتضار و جان دادن، و هنگامیکه بهسوی پروردگارش برده میشود، بندگانش را موعظه میکند که هرگاه روح به گلوگاه برسد در این وقت مشکل و اندوه شدّت میگیرد و هر وسیله و سببی که گمان میرود با آن شفا و راحتی حاصل میگردد، طلبیده میشود. بنابراین فرمود: ﴿وَقِيلَ مَنۡۜ رَاقٖ٢٧﴾و گفته میشود: آیا کسی است هست که افسون و تعویذی برایش بخواند؟ چون آنها دیگر از اسباب عادی قطع امید کردهاند و به اسباب الهی دل میبندند. اما قضا و تقدیر هرگاه قطعی باشد بازگشتی ندارد.
﴿وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ٢٨﴾و یقین پیدا میکند که زمان جدا شدن از دنیاست. ﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ٢٩﴾و پاها با یکدیگر جفت میگردند، یعنی سختیها جمع میگردد و اندوه شدت میگیرد و روح میخواهد از بدنی که همواره با آن بوده و با آن انس گرفته است خارج شود و بهسوی خدا برده میشود تا آنرا طبق اعمالش جزا و سزا دهد و به کارهایی که انجام داده است اعتراف نماید.
هشداری که خداوند بیان کرد دلها را بهسوی چیزی میبرد که مایهی هلاکتشان باز میدارد. وی ستیزه جو و مخالفی که آیات به او سود نمیرساند همچنان به سرکشی و کفر و عناد خویش ادامه میدهد.
﴿فَلَا صَدَّقَ﴾او به خدا و ملائکه و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت و تقدیر خیر و شر او، ایمان نیاورد. ﴿وَلَا صَلَّىٰ٣١ وَلَٰكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ٣٢﴾و نه نماز گزارد، بلکه حق را به جای تصدیق تکذیب کرد و از امر و نهی روی گرداند. این در حالی است که دلش آرام بود و از پروردگارش هراس و ترسی نداشت.
﴿ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ يَتَمَطَّىٰٓ٣٣﴾سپس متکّبرانه و بیتوجه به نزد خانوادهاش رفت.
سپس تهدید کرد وفرمود: ﴿أَوۡلَىٰ لَكَ فَأَوۡلَىٰ٣٤ ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَكَ فَأَوۡلَىٰٓ٣٥﴾اینها کلمههای تهدیدی است که آنرا تکرار کرده است.
سپس آفرینش نخستین را به انسان یادآور شد و فرمود: ﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى٣٦﴾آیا انسان میپندارد که بیهدف رها میشود؟ و امر و نهی نمیگردد و پاداش و سزا نمیبیند؟ این پنداری باطل درباره خداوند است که شایسته حکمت او نیست.
﴿أَلَمۡ يَكُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِيّٖ يُمۡنَىٰ٣٧ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ٣٨﴾آیا نطفهای از منی نبود که در رحم ریخته میشود؟ سپس به خون بستهای درآمد و آنگاه خداوند او را زنده گرداند و آفرینش او را محکم و استوار گرداند؟!.
﴿فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣٩ أَلَيۡسَ ذَٰلِكَ﴾آنگاه از آنها دو زوج، مرد و زن را آفرید. آیا کسیکه انسان را آفریده و آفرینش آنرا به مراحل مختلفی درآورده است. ﴿بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾بر این که مردگان را زنده کند توانا نیست؟ آری! او بر هرچیزی تواناست.
پایان تفسیر سورهی قیامت