تفسیر سورهی قلم
مدنی و ۵۲آیه است.
آیهی ۷-۱:
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسۡطُرُونَ١﴾[القلم: ۱]. «نون. سوگند به قلم و آنچه مینویسند».
﴿مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ بِمَجۡنُونٖ٢﴾[القلم: ۲]. «(که) تو به فضل پروردگارت دیوانه نیستی».
﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجۡرًا غَيۡرَ مَمۡنُونٖ٣﴾[القلم: ۳]. «و بیگمان تو پاداشی پاین ناپذیر داری».
﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾[القلم: ۴]. «و همانا تو از خوی سترگی برخوردار هستی».
﴿فَسَتُبۡصِرُ وَيُبۡصِرُونَ٥﴾[القلم: ۵]. «پس خواهی دید و (آنان) هم خواهند دید».
﴿بِأَييِّكُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ٦﴾[القلم: ۶]. «که کدام یک از شما دیوانه است»؟.
﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ٧﴾[القلم: ۷]. «بیگمان پروردگارت به کسیکه از راهش بیراه شده داناتر است و او به راهیافتگان (هم) داناتر میباشد».
خداوند متعال به قلم سوگند میخورد. قلم اسم جنس است و همه قلمها را شامل میشود، قلمهایی که با آنها انواع علوم و انواع سخنهایی که با آن نوشته میشود از آیات خداوند میباشد و سزاوار است که برای اثبات برائت پیامبر اسلام حضرت محمّدصاز دیوانگی و غیره که دشمنانش به او نسبت میدادند بدان سوگند خورده شود.
پس خداوند بیان نمود که بر پیامبر انعام کرده و به او عقل کامل و رأی پسندیده و سخن قاطع ارزانی نموده است، و این بهترین چیزی است که قلمها نگاشتهاند و این بهترین سعادت دنیا برای آدمی است. به همین خاطر اتّهام دیوانگی را از پیامبر نفی نمود. سپس سعادت و خوشبختی پیامبر را در آخرت بیان کرد و فرمود: ﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجۡرًا غَيۡرَ مَمۡنُونٖ٣﴾و همانا تو پاداشی بزرگ داری. همانطور که نکره بودن «اجر» این مطلب را میرساند. این پاداش تمام شدنی نیست بلکه همیشگی است. و این پاداش بزرگ به خاطر کارهای شایسته و اخلاق و رهنمود شدن به هر خیر و خوبی است که پیامبر برای خود پیش فرستاده است.
بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾و بیگمان تو از اخلاقی بزرگ برخوردار هستی و با این اخلاق که خداوند به تو ارزانی نموده است والا و برتر هستی. اخلاق بزرگ پیامبر آن است که عایشهلآن را تفسیر کرده و میفرماید: «اخلاق پیامبر قرآن بود» و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ١٩٩﴾[الأعراف: ۱۹۹]. «گذشت را پیشهکن و به کار خوب امر نما و از جاهلان روی گردان». ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡ...﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان ونرم گشتی». ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ ...﴾[التوبة: ۱۲۸]. «پیامبری از خودتان به نزد شما آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید». و دیگر آیاتی که بر این دلالت مینماید پیامبر به فضایل اخلاقی متصف است، وآیاتی که بر خوی و رفتار زیبا تشویق دلالت میکنند.
پیامبر کاملترین و بزرگترین اخلاق را دارا بوده و او در هر خصلتی در آخرین حد بوده است. پس پیامبرصنرم خو مهربان بود، به مردم نزدیک بود و هرکس او را دعوت میکرد دعوتش را میپذیرفت و نیازهای مردم را برطرف میساخت ودل هرکس را که از او چیزی میخواست شاد میکرد و او را محروم نمینمود و او را ناکام بر نمیگرداند. وهرگاه یارانش از او چیزی میخواستند با آنها بر آن چیز توافق میکرد و اگر در آن کار ممنوعّیتی شرعی وجود نداشت از نظر آنها پیروی میکرد.
و اگر تصمیم کاری را میگرفت به خودکامگی عمل نمیکرد بلکه با آنها مشورت میکرد. او نیکی ِ نیکوکارانشان را میپذیرفت و از بدکارانشان گذشت میکرد و با هرکس که همنشین میشد به بهترین صورت با وی همنشینی میکرد. او چهرهاش را در هم نمیکشید و به همنشین خود سخنان تندی نمیگفت و از لغزش زبان همنشین خود خرده نمیگرفت.
و اگر جفا میکرد او را مواخذه نمینمود بلکه با او به نیکی رفتار میکرد و همنشین خود را تا آخرین حد مورد تکریم قرار میداد. وقتی خداوند پیامبرش محمدصرا در بالاترین جایگاه قرار داد، دشمنانش او را متهم کردند که دیوانه است، به همین خاطر خداوند متعال فرمود: ﴿فَسَتُبۡصِرُ وَيُبۡصِرُونَ٥ بِأَييِّكُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ٦﴾پس خواهی دید و آنان هم خواهند دید که کدام یک از شما دیوانه است؟ و روشن گردیده است که پیامبر از همه مردم راهیافتهتر و در راستای رساندن سود و منفعت به خودش و دیگران کاملترین انسان است. و مشّخص است که دشمنان پیامبر گمراهترین مردم و برای دیگران بدترین مردم هستند، زیرا بندگان خدا را به فتنه مبتلا کرده و مردم را از راه خدا گمراه کردهاند و همین کافی است که خداوند به این امور آگاه است و او حسابرس و مجازات کننده است.
﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ٧﴾در اینجا گمراهان تهدید شدهاند و به هدایت یافتگان نوید داده شده است. نیز بیان حکمت الهی است که کسی را هدایت میکند که شایستهی هدایت است.
آیهی ۱۶-۸:
﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُكَذِّبِينَ٨﴾[القلم: ۸]. «پس، از تکذیبکنندگان پیروی مکن».
﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَيُدۡهِنُونَ٩﴾[القلم: ۹]. «آنان دوست میدارند که نرمش و سازششان دهی تا آنا هم نرمش و سازش از خود نشان دهند».
﴿وَلَا تُطِعۡ كُلَّ حَلَّافٖ مَّهِينٍ١٠﴾[القلم: ۱۰]. «و از هر فرومایهای که بسیار سوگند میخورد پیروی مکن».
﴿هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِيمٖ١١﴾[القلم: ۱۱]. «بسیار عیبجوئی که دائما سخنچینی میکند».
﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِيمٍ١٢﴾[القلم: ۱۲]. «بسیار مانع کار خیر (و) تجاوزگر گناهکار است».
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ١٣﴾[القلم: ۱۳]. «سخت روی، گذشته از این که بیاصل و نسب است».
﴿أَن كَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِينَ١٤﴾[القلم: ۱۴]. «از آن روی که دارای مال و فرزند است».
﴿إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٥﴾[القلم: ۱۵]. «هنگامیکه آیههای ما بر او خوانده میشود میگوید: افسانههای پیشینیان است».
﴿سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ١٦﴾[القلم: ۱۶]. «ما بر بینی او داغ خواهیم نهاد».
خداوند متعال به پیامبرشصمیفرماید: ﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُكَذِّبِينَ٨﴾از کسانیکه تو را تکذیب کرده و با حق به مخالفت برخاستهاند پیروی مکن چون آنها سزاوار نیستندکه از آنان پیروی شود زیرا جز به آنچه که مطابق خواستههایشان باشد فرمان نمیدهند و جز باطل چیزی را نمیخواهند و کسیکه از آنها اطاعت کند به کاری روی آورده که به زیانش میباشد. و این عام است در مورد هر تکذیب کننده و هر طاعتی که از تکذیب نشأت گرفته باشد گرچه آیه درباره مورد خاصّی بیان گردیده است و آن این که مشرکان از پیامبر خواستند تا از طعنه زدن به معبودان و دینشان دست بردارد تا آنها نیز او را عیبجویی نکنند.
بنابراین فرمود: ﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَيُدۡهِنُونَ٩﴾مشرکان دوست دارند که با آنها سازش کنی. یعنی در رابطه با برخی از آنچه که بر آن هستند با آنها در سخن یا در عمل موافقت کنی و یا در جایی که باید سخن بگویی ساکت شوی، و آن هم با تو سازش کنند. اما فرمان خداوند را آشکارا بیان کن و دین اسلام را اظهار بدار و کمال اظهار دین این است که آنچه با دین مخالف و متضاد است نقض شود و مورد عیبجویی قرار گیرد.
﴿وَلَا تُطِعۡ كُلَّ حَلَّافٖ مَّهِينٍ١٠﴾کسی که بسیار سوگند میخورد دروغگوست. بنابراین، از او پیروی مکن و هرکس که دروغگو باشد فرومایه و فاقد فرزانگی است و به خیر و خوبی علاقهای ندارد بلکه فقط به دنبال شهوتهای فرومایه خودش میباشد. ﴿هَمَّازٖ﴾زیاد از مردم عیب میگیرد و با غیبت کردن و تمسخر به مردم طعنه میزند. ﴿مَّشَّآءِۢ بِنَمِيمٖ﴾سخن چین است و سخن بعضی از مردم را به بعضی دیگر میرساند تا بین آنها فساد و دشمنی به وجود بیاورد.
﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ﴾کارهای خیر و آنچه بر او واجب است از قبیل نفقات واجب و کفارهها و زکات و غیره را نمیدهد. ﴿مُعۡتَدٍ﴾به مردم تجاوز میکند. یعنی با ستم کردن و حمله به خون و مال و آبروی مردم بر آنها تجاوز میکند. ﴿أَثِيمٍ﴾گناهان زیادی در حق خدا مرتکب میشود.
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِكَ﴾درشت خو و سنگدل و نافرمان است. ﴿زَنِيمٍ﴾یعنی اصل و نسبی ندارد که از آن خیر و خوبی برآید بلکه اخلاق او زشتترین اخلاق است و امید هیچ رستگاری از او نمیرود و دارای نشانهای در شر و بدی است که با آن شناخته میشود. خداوند متعال ما را از پیروی کردن کسیکه بسیار سوگند میخورد و فرومایه و بداخلاق میباشد نهی کرده است خصوصا اخلاق بدی که همراه با خودپسندی و تکبّر در برار حق و مردم باشد، و مردم را با غیبت و سخن چینی و عیبجویی تحقیر نماید و گناهان زیادی مرتکب شود. خداوند ما را از اطاعت از چنین کسی نهی کرده است.
این آیات در مورد بعضی از مشرکین مانند ولید بن مغیره و غیره نازل شده است که خداوند دربارهی او میفرماید: ﴿أَن كَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِينَ١٤ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٥﴾به خاطر مال و فرزندانش سرکشی کرد و با خود بزرگبینی از پذیرفتن حق سرباز زد.
و وقتی حق نزد او آمد آنرا نپذیرفت و آن را از افسانههای پیشینیان برشمرد، افسانههایی که صدق و کذب آن محتمل است. گرچه این آیات در مورد ولید است، اما هرکس را که چنین حالتی داشته باشد شامل میگردد، چون قرآن برای هدایت همه مردم نازل شده است. و اول و آخر امت در آن داخل است. و شاید بعضی از آیهها به سبب امری و یا فردی از افراد نازل شده باشند تا به وسیله آن قاعده کلی روشن گردد و به وسیله آن امثال جزئیاتی که در قضایای کلی داخلاند شناخته شوند. سپس خداوند چنین کسی را تهدید کرد که بر بینیاش داغ مینهد و به او عذاب آشکاری خواهد داد و بر صورت او که مهمترین عضو اوست نشانهای خواهد گذاشت.
آیهی ۳۳-۱۷:
﴿إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ كَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَيَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِينَ١٧﴾[القلم: ۱۷]. «بیگمان ما آنانرا آزمودیم چنانکه صاحبان آن باغ را آزمودیم، هنگامیکه سوگند یاد کردند که میوههای باغ را بامدادن بچینند».
﴿وَلَا يَسۡتَثۡنُونَ١٨﴾[القلم: ۱۸]. «و نگفتند: إن شاء الله».
﴿فَطَافَ عَلَيۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّكَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ١٩﴾[القلم: ۱۹]. «پس بر آن باغ بلایی از سوی پروردگارت فرود آمد درحالیکه آنان خفته بودند».
﴿فَأَصۡبَحَتۡ كَٱلصَّرِيمِ٢٠﴾[القلم: ۲۰]. «آنگاه مانند شب تاریک گردید».
﴿فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِينَ٢١﴾[القلم: ۲۱]. «آنگاه صبحگاهان همدیگر را ندا دادند».
﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰرِمِينَ٢٢﴾[القلم: ۲۲]. «اگر میخواهید میوههای خود را بچینید صبحِ زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید».
﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ يَتَخَٰفَتُونَ٢٣﴾[القلم: ۲۳]. «آنگاه پج پچکنان به راه افتادند».
﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ٢٤﴾[القلم: ۲۴]. «که نباید امروز بینوائی در باغ پیش شما بیاید».
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ٢٥﴾[القلم: ۲۵]. «و بامدادن بدین قصد که میتوانند (از ورود فقرا) جلوگیری کنند و (ایشان را) بازدارند (بهسوی باغ) روان شدند».
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ٢٦﴾[القلم: ۲۶]. « و هنگامیکه باغ را دیدند، گفتند: ما راه را گم کردهایم».
﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ٢٧﴾[القلم: ۲۷]. «بلکه ما محروم هستیم».
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ٢٨﴾[القلم: ۲۸]. «بهترین آنان گفت: آیا به شما نگفته بودیم که چرا خداوند را به پاکی یاد نمیکنید».
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ٢٩﴾[القلم: ۲۹]. «گفتند: پروردگارمان پاک و منزّه است، ما ستمکار بودهایم».
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَلَٰوَمُونَ٣٠﴾[القلم: ۳۰]. «پس سرزنشکنان روی به یکدیگر آوردند».
﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا طَٰغِينَ٣١﴾[القلم: ۳۱]. «گفتند: وای بر ما بهراستی که ما طغیانگر بودهایم».
﴿عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن يُبۡدِلَنَا خَيۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ٣٢﴾[القلم: ۳۲]. «امیدواریم پروردگارمان بهتر از آنرا برای ما جایگزین کند، همانا ما رو بهسوی پروردگارمان داریم».
﴿كَذَٰلِكَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٣٣﴾[القلم: ۳۳]. «عذاب این چنین است و عذاب آخرت بزرگتر میباشد اگر میدانستند».
خداوند متعال میفرماید: ما کسانی را که خیر را تکذیب کردند آزمودیم و مهلتشان دادیم و به آنها مال و فرزند و طول عمر و آنچه خواستند دادیم و این بدان خاطر نیست که آنها نزد ما گرامی و با ارزش هستند بلکه آنها را از آنجا که نمیدانند دچار استدراج میکنیم. پس فریب خوردن آنها به مال و دارایی مانند فریب خوردن صاحبان آن باغ است که در باغ شریک بودند و زمانی که میوههای باغ رسید و زمان چیدن میوهها فرا سید یقین کردند که اینک میوهها در دستشان است و مانعی نیست که آنها را از برداشت میوهها باز دارد.
بنابراین، انشاءالله نگفتند و سوگند خوردند که آنها به هنگام صبح زود میوههای آن را خواهند چید و و ندانستند که خداوند در کمین آنهاست و عذاب به سراغشان خواهد آمد.
﴿فَطَافَ عَلَيۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّكَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ١٩﴾شب هنگام که آنها خوابیده بودند عذابی بر باغ فرود آمد و آن را نابود کرد. ﴿فَأَصۡبَحَتۡ كَٱلصَّرِيمِ٢٠﴾و باغ مانند شب تاریک و سیاه گردید و درختان و میوهها از بین رفت. این در حالی بود که آنها این واقعیت دردناک را درک نمیکردند. بنابراین، وقتی از خواب بیدار شدند یکدیگر را صدا زدند و به یکدیگر گفتند: ﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰرِمِينَ٢٢﴾اگر میخواهید میوههای باغ خود را بچینید صبح زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید. ﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ يَتَخَٰفَتُونَ٢٣﴾سپس آنها بهسوی باغ به راه افتادند درحالیکه با همدیگر آهسته صحبت میکردند که حق خدا را بر این باغ ندهند و میگفتند: ﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ٢٤﴾نباید امروز بینوایی در باغ پیش شما بیاید. یعنی و صبح زود قبل از آن که مردم پخش شوند و حرکت کنند به راه افتادند و یکدیگر را توصیه کردند که بینوایان و مستمندان را به باغ راه ندهند و از بس که آزمند و بخیل بودند این سخن را آهسته با همدیگر میگفتند تا هیچکس آن را نشنود و آن را به فقیران و بینوایان برساند.
﴿وَغَدَوۡاْ﴾و با این حالت زشت و سنگدلی و بیمهری، ﴿عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ﴾و با این قصد که خواهند توانست حق خداوند را از رسیدن به مستحقان دریغ دارند و به قدرت و توانایی خود یقین داشتند، بهسوی باغ حرکت کردند.
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا﴾وقتی باغ را نابود و همانند شب سیاه و تاریک دیدند، ﴿قَالُوٓاْ﴾از حیرت و پریشانی گفتند: ﴿إِنَّا لَضَآلُّونَ﴾ما راه را گم کردهایم و شاید این باغ نباشد. وقتی دانستند که این باغ خودشان است و عقلشان سر جایش آمد و گفتند: ﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ٢٧﴾بلکه ما از باغ بیبهره هستیم. پس در این هنگام دانستند که این عقوبت و بلایی است.
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ﴾نیک مردترین و بهترین آنها گفت: ﴿أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ﴾آیا به شما نگفته بودم که چرا خداوند را از آنچه شایسته او نیست منزه نمیدارید؟!.
و از جمله آنچه که شایسته خداوند نیست این است که شما گمان بردید قدرت و توانایی شما مستقل است. پس اگر شما «إن شاء الله» میگفتید و خواست خود را تابع خواست خداوند میدانستید چنین چیزی اتفاق نمیافتاد».
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ٢٩﴾سپس متوجه شدند، ولی بعد از آن که عذابی به سراغشان آمد که برطرف نمیشد. گفتند: «پاک است پروردگار ما، قطعا ما ستمکار بودهایم» و آنان خدا را به پاکی یاد کردند و اعتراف نمودند که ستم کردهاند، شاید این امر گناه آنها را سبکتر نماید و توبهای باشد، بنابراین، آنها به شدت پشیمان شدند.
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَلَٰوَمُونَ٣٠﴾پس به خاطر کاری که کرده بودند رو به همدیگر نموده و یکدیگر را سرزنش کردند. ﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا طَٰغِينَ٣١﴾امیدواریم پروردگارمان بهتر از این باغ را به ما بدهد، همانا ما رو بهسوی پروردگارمان کردهایم. آنها به خدا امیدوار شدند که بهتر از این باغ را به آنان بدهد و وعده کردند که رو بهسوی خدا نهند. پس اگر آنطور باشند که گفتند ظاهر امر چنین است که خداوند در دنیا بهتر از آن باغ را به آنها دادهاست چون هرکس صادقانه خدا را به فریاد بخواند و رو بهسوی او کند و به او امید ببندد خداوند خواستهاش را به او میدهد.
خداوند متعال با بزرگ شمردن آنچه اتفاق افتاد فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ ٱلۡعَذَابُ﴾عذاب دنیوی اینگونه است برای کسی که اسباب عذاب را فراهم نماید آنگاه خداوند چیزی را که سبب سرکشی و تجاوز او شده و باعث شده تا زندگانی دنیا را برآخرت ترجیح دهد از دست او میگیرد و آنچه را که بیش از همه بدان نیاز دارد از دست او خارج میسازد.
﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ﴾و عذاب آخرت از عذاب دنیا بزرگتر است اگر میدانستند. دانستن این حقیقت باعث میشود تا آدمی از هر سببی که باعث نزول عذاب میشود و انسان را از پاداش محروم میکند دوری گزیند.
آیهی ۴۱-۳۴:
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ٣٤﴾[القلم: ۳۴]. «همانا پرهیزگارشان نزد پروردگارشان باغهای پر ناز و نعمت دارند».
﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ كَٱلۡمُجۡرِمِينَ٣٥﴾[القلم: ۳۵]. «آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان قرار میدهیم»؟!.
﴿مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ٣٦﴾[القلم: ۳۶]. «شما را چه شده است! چگونه حکم میکنید»؟.
﴿أَمۡ لَكُمۡ كِتَٰبٞ فِيهِ تَدۡرُسُونَ٣٧﴾[القلم: ۳۷]. «آیا شما کتابی دارید که در آن میخوانید».
﴿إِنَّ لَكُمۡ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ٣٨﴾[القلم: ۳۸]. «و شما آنچه را که برمیگزینید در آن است»؟.
﴿أَمۡ لَكُمۡ أَيۡمَٰنٌ عَلَيۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّ لَكُمۡ لَمَا تَحۡكُمُونَ٣٩﴾[القلم: ۳۹]. «آیا شما بر (عهدۀ) ما تا به قیامت عهدهایی استوار دارید؟ که هرچه حکم کنید خواهید داشت»؟.
﴿سَلۡهُمۡ أَيُّهُم بِذَٰلِكَ زَعِيمٌ٤٠﴾[القلم: ۴۰]. «از آن بپرس کدام یک از ایشان ضامن چنین پیمانهایی است»؟!.
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَآءُ فَلۡيَأۡتُواْ بِشُرَكَآئِهِمۡ إِن كَانُواْ صَٰدِقِينَ٤١﴾[القلم: ۴۱]. «یا اینکه شریکهائی دارند، اگر راست میگویند شریکان خود را بیاورند».
خداوند متعال از آنچه که برای پرهیزگاران و دوری کنندگان از کفر و گناهان آماده کرده است خبر میدهد، و آن انواع نعمتها و زندگی سالم در کنار خداوند بزرگوار میباشد. پرهیزگارانی که فرمانبردار پروردگارشان بوده و از دستورات او اطاعت کرده و به دنبال خشنودی او بودهاند.
پروردگار متعال میفرماید: «حکمت من اقتضا نمیکند که چنین کسانی را مانند مجرمانی قرار دهم که مرتکب گناه و نافرمانی و کفر ورزیدن به آیات خدا و مخالفت با پیامبران و جنگ با دوستانش شدهاند».
و هرکس گمان برد که خداوند در امان پاداش، مجرمان را با پرهیزگاران برابر قرار میدهد به راستی که بد حکم و قضاوتی کرده است و حکم او باطل و نظرش فاسد است. مجرمان که چنین ادعایی میکنند هیچ مستند و دلیلی ندارند، کتابی ندارند که در آن بخوانند که آنها اهل بهشت هستند و هرچه بخواهند و برگزینند به آنان خواهد رسید.
آیا آنها عهد و سوگندی تا روز قیامت بر ما دارند که هرچه حکم کنند مال آنان باشند؟! خیر، آنان شریکان و یاورانی ندارند که آنها را برای دریافت آنچه خواستهاند یاری کنند و اگر شریکان و یاورانی دارند آنها را بیاورند اگر راست میگویند. و مشخص است که همهی اینها منتفی است. پس آنها نیز نه کتابی دارند و نه با خدا پیمانی بستهاند که آنها را نجات دهد، و نه شریکانی دارند که آنها را یاری نمایند. پس معلوم شد که ادعای آنها و باطل و فاسد است. ﴿سَلۡهُمۡ أَيُّهُم بِذَٰلِكَ زَعِيمٌ٤٠﴾از آنان بپرس که کدام یک از آنها ضامن این ادعا است که باطل بودن آن مشخص گردید؟! هیچکس نمیتواند این کار را بکند و ضامن و کفیل این کار باشد.
آیهی ۴۳-۴۲:
﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٤٢﴾[القلم: ۴۲]. «روزی که ساق آشکار میشود و به سجده فراخوانده میشوند ولی نمیتوانند».
﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ٤٣﴾[القلم: ۴۳]. «این در حالی است که چشمانشان بهزیر افتاده و خواری و پستی وجودشان را فرا گرفته است، این در حالی است هنگامیکه سالم و تندرست بودند به سجده فراخوانده شدند».
وقتی روز قیامت فرا میرسد و زلزلهها و هولها و آشفتگیهای که در تصور نمیگنجد آشکار میگردد و خداوند برای قضاوت میان بندگانش و برای مجازات آنها میآید و سیاق خود را که هیچ چیزی مانند آن نیست آشکار مینماید و مردم چیزهایی از عظمت و شکوه خداوند مشاهده میکنند که نمیتوان آن را بر زبان آورد، در این هنگام مردم به سجده فراخوانده میشوند.
سپس مؤمنانی که با اختیار خود در دنیا برای خدا سجده کردهاند به سجده میروند و فاسقانِ منافق نیز درصدد برخواهند آمد تا سجده نمایند اما نمیتوانند سجده کنند و پشتهایشان چون پشت و کمر گاو میگردد و نمیتوانند خم شوند.
این جزا از نوع عملشان است، آنها در دنیا به سجده کردن برای خدا و به یگانه دانستن خدا و به عبادت او فراخوانده میشدند در حالی که سالم و تندرست بودند و هیچ اشکالی در وجود و سلامتی آنها نبود اما از سجده کردن ابا میورزیدند و خود را برتر میدانستند. پس امروز از حالت و سرانجام بد آنها مپرس چون خداوند بر آنها خشم گرفته و فرمان عذاب بر آنها قطعی شده است و هیچ راه چارهای ندارند و پشیمانی و عذرخواستن در روز قیامت برای آنها سودی ندارد. بیان این مطلب دلها را از این که آدمی بر گناهان باقی بماند برحذر میدارد و باعث میشود تا هرچه زودتر گذشته را جبران نماید. بنابراین فرمود:
آیهی ۵۲-۴۴:
﴿فَذَرۡنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِۖ سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَيۡثُ لَا يَعۡلَمُونَ٤٤﴾[القلم: ۴۴]. «پس مرا با کسیکه این سخن را دروغ میانگارد رها کن، به تدریج آنانرا از جایی که نمیدانند خواهیم گرفت».
﴿وَأُمۡلِي لَهُمۡۚ إِنَّ كَيۡدِي مَتِينٌ٤٥﴾[القلم: ۴۵]. «و به آنان مهلت میدهم بیگمان چارهجوئی من استوار است».
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ٤٦﴾[القلم: ۴۶]. «آیا از آنان مزدی درخواست میکنی و آنان زیر بار تاوان گرانبارند»؟.
﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَيۡبُ فَهُمۡ يَكۡتُبُونَ٤٧﴾[القلم: ۴۷]. «یا اینکه نزدشان علم غیب وجود دارد و آنان (از روی آن) مینویسند».
﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَكۡظُومٞ٤٨﴾[القلم: ۴۸]. «پس در راستای فرا رسیدن حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند قرین ماهی مباش که با دلی سرشار از غم دعا کرد».
﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَكَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ٤٩﴾[القلم: ۴۹]. «اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را درنمییافت به یقین نکوهش شده در زمین بیآب و علف افکنده میشد».
﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٥٠﴾[القلم: ۵۰]. «آنگاه پروردگارش او را برگزید و او را از درستکاران قرار داد».
﴿وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَيُزۡلِقُونَكَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّكۡرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ٥١﴾[القلم: ۵۱]. «و به یقین نزدیک بود کافران چون قرآن را شنیدند تو را با چشمهای خود بلغزانند و میگویند: او دیوانه است».
﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ٥٢﴾[القلم: ۵۲]. «حال آنکه آن (قرآن) جز پندی برای جهانیان است».
﴿فَذَرۡنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ﴾مرا با کسانیکه قرآن بزرگ را تکذیب میکنند رها کن، به راستی که سزای آنها بر عهده من است، و برای عذاب دادنِ آنان شتاب مکن.
﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَيۡثُ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ما آنانرا اندک اندک و به گونهای که در نیابند بهسوی عذاب خواهیم کشاند. پس به آنان اموال و فرزندان میدهیم و روزیهای فراوان میبخشیم تا فریب بخورند و مغرور شوند و به آنچه که به زیانشان است ادامه دهند. این است چارهجویی و نقشه کشی خدا برای آنها، و نقشه کشی و تدبیر الهی برای دشمانش قوی و محکم است و به آنان سزا و کیفری کامل خواهد داد.
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ٤٦﴾یعنی سببی برای گریزان بودنشان از تو و تصدیق نکردن آنچه که آوردهای وجود ندارد، چرا که آنها را فقط در راستای منفعت خودشان تعلیم میدهی و بهسوی خدا فرا میخوانی بدون این که از اموالشان چیزی را به عنوان پاداش بخواهی که آنان از تحمل چنین تاوانی گرانبار باشند.
﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَيۡبُ فَهُمۡ يَكۡتُبُونَ٤٧﴾یا این که اسرار غیب پیش از ایشان است و آنچه میگویند از روی آن مینویسند؟ و از روی اسرار غیب دریافتهاند که آنها بر حق نیستند و نزد خدا پاداش دارند؟ نه چنین نیست، بلکه آنها ستمگر و لجوج هستند. پس باید در برابر آزار و اذیت آنها شکیبایی بورزی و آنچه را که از آنها سر میزند تحمل نمایی و به دعوتشان ادامه دهی. بنابراین فرمود:
﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ﴾در برابر آنچه که پروردگارت به صورت شعری یا تقدیری بدان حکم مینماید شکیبایی کن، و در برابر فرمانی که مقدر شده و با آن مورد آزار قرار میگیری شکیبا باش و با ناخشنودی و داد و فریاد با آن حکم تقدیری برخورد نکن. نیز باید با پذیرفتن و تسلیم و اطاعت، با حکم شرعی خدا روبرو شوی.
﴿وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ﴾و مانند صاحب ماهی مباش. منظور از صاحب ماهی یونس بن متی÷است. یعنی حالتی چون حالت او اختیار نکن که باعث شد تا در شکم ماهی زندانی شود. و آن حالت این بود که در برابر قومش شکیبایی نورزید و و آن شکیبایی را که از او انتظار میرفت به اتمام نرساند و در حالی بیرون رفت که پروردگارش را خشمگین کرده بود، تا اینکه سوار کشتی شد. پس هنگامیکه کشتی به دلیل وجود مسافران زیاد، سنگین شد، اهل کشتی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس درآمد و او را در دریا انداختند و آنگاه ماهی او را فرو بلعید درحالیکه سزاوار نکوهش بود.
﴿إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَكۡظُومٞ﴾یعنی یونس در شکم ماهی با دلی سرشار از غم و اندوه فریاد زد یا به این معنی است در حالی که ماهی او را فرو بلعیده بود فریاد زد. ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «هیچ معبود به حقی جز تو نیست بیگمان تو از ستمگران بودهام». پس خداوند دعای او را پذیرفت و ماهی او را از شکم خود به بیرون از دریا انداخت در حالی که او مریض بود و خداوند درختی از کدو رویاند تا در سایه آن بیارامد. بنابراین فرمود:
﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَكَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ٤٩﴾اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را در نمییافت در سرزمینی بیآب و علف، و نکوهش شده بیرون افکنده میشد ولی خداوند او را با رحمت خویش فروپوشاند و او به بیرون افکنده شد در حالی که حالت او بهتر بود و مورد ستایش قرار گرفت.
﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُ﴾و پروردگارش او را برگزید و وی را از هر آلودگی پاک کرد. ﴿فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾واو را از کسانی قرار داد که گفته و کارها و نیتها و حالاتشان شایسته و درست است. و پیامبر ما محمدصاز فرمان خداوند اطاعت نمود و در برابر حکم پروردگارش چنان صبر و شکیبایی از خود نشان داد که هیچیک از جهانیان نمیتواند چنان صبر و شکیبایی بورزد. و خداوند سرانجام کار را برای او رقم زد. ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ﴾[القصص: ۸۳]. و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است و دشمنان پیامبر نتوانستند به او گزندی برسانند و هرچه کردند به زیان خودشان تمام شد.
حتی کافران کوشیدند با چشمهای خود به او بلایی برسانند، زیرا نسبت به او کینه و دشمنی داشتند. این نهایت آزار عملی بود که میتوانستند به او برسانند، حال آنکه خداوند نگهبان و یاور پیامبر بود. و با سخنان و حرفهای خود نیز به او آزار میرساندند و در مورد او سخنانی برحسب آنچه دردلهایشان بود میگفتند. پس گاهی میگفتند: «دیوانه» است و گاهی میگفتند: «شاعر» است و گاهی او را «جادوگر» میگفتند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ٥٢﴾این قرآن بزرگ و با حکمت جز اندرز و پندی برای جهانیان نیست که به وسیله آن منافع دنیوی و منافع دینشان را به یاد میآورند. و ستایش از آن خداست.
پایان تفسیر سورهی قلم