تفسیر سورهی حشر
مدنی و ۲۴ آیه است.
آیهی ۱۰-۱:
﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١﴾[الحشر: ۱]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خدا را به پاکی یاد میکند و او پیروزمند فرزانه است».
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَخۡرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن دِيَٰرِهِمۡ لِأَوَّلِ ٱلۡحَشۡرِۚ مَا ظَنَنتُمۡ أَن يَخۡرُجُواْۖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمۡ حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِنۡ حَيۡثُ لَمۡ يَحۡتَسِبُواْۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَۚ يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ وَأَيۡدِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٢﴾[الحشر: ۲]. «او خدایی است که کافران اهل کتاب را در نخستین گردهمآیی از سرزمینشان بیرون کرد، شما گمان نمیبردید که آنان بیرون روند و آنان گمان میبردند که دژهایشان آنانرا از (عذاب) خداوند محافظت میکند پس خداوند از آنجا به سراغشان رفت که گمان نمیکردند و رد دلهایشان هراس انداخت به گونهای که با دستهای خود و دستهای مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند. پس ای خردمندان پند گیرید»!.
﴿وَلَوۡلَآ أَن كَتَبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡجَلَآءَ لَعَذَّبَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابُ ٱلنَّارِ٣﴾[الحشر: ۳]. «اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نمیکرد در دنیا ایشان را به عذاب گرفتار میکرد و آنان در آخرت عذاب آتش دوزخ را دارند».
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۖ وَمَن يُشَآقِّ ٱللَّهَ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٤﴾[الحشر: ۴]. «این بدان خاطر است که آنان با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیدهاند و هرکس که با خداوند دشمنی ورزد (بداند که) خداوند سخت کیفر است».
﴿مَا قَطَعۡتُم مِّن لِّينَةٍ أَوۡ تَرَكۡتُمُوهَا قَآئِمَةً عَلَىٰٓ أُصُولِهَا فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِيُخۡزِيَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٥﴾[الحشر: ۵]. «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر پایهها و ریشههایش برجای گذاشتید به فرمان خداوند بوده است و تا بدکاران را خوار و رسوا گرداند».
﴿وَمَآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡهُمۡ فَمَآ أَوۡجَفۡتُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ خَيۡلٖ وَلَا رِكَابٖ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُۥ عَلَىٰ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٦﴾[الحشر: ۶]. «و آنچه خداوند از (اموال) آنان بر پیغمبرش ارزانی داشت شما اسبان و شترانی را برای آن به تاخت درنیاوردهاید بلکه خداوند پیامبرانش را بر هرکس که بخواهد چیره میگرداند وخداوند بر هر چیزی تواناست».
﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡۚ وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٧﴾[الحشر: ۷]. «آنچه خداوند از (اموال) اهالی این آبادیها به پیغمبرش ارزانی داشت متعلّق به خدا و پیغمبر و خویشاوندان (پیغمبر) و یتمیان و بینوایان و در راه ماندگان است تا تنها درمیان ثروتمندانِ شما دست به دست نگردد. و آنچه که پیغعمبر به شما بدهد آنرا بگیرید و از آنچه که شما را از آن باز میدارد باز آیید. و از خداوند بترسید بیگمان خداوند سخت کیفر است».
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨﴾[الحشر: ۸]. «(همچنین غنائم) از آن فقرای مهاجرینی است که از خانههایشان و اموالشان رانده شدهاند از خداوند فضل و خشنودی میجویند و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند. اینانند که راستگویند».
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩﴾[الحشر: ۹]. «و کسانیکه پیش از آنان خانه و کاشنه را آماده کردند و ایمان (نیز) در دلشان جای گرفت، کسانی را که بهسوی آنان هجرت کنند دوست میدارند، و در دلهای خود از آنچه (به مهاجران) دادهاند احساس نیازی نکنند و (دیگران را) بر خودشان ترجیح میدهند هرچند که خود سخت نیازمند باشند. و کسانیکه از آزمندی نفس خویش مصون باشند اینانند که رستگارند».
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰]. «و کسانیکه پس از (مهاجرین و انصار) آمدند میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما هیچ کینهای در حقّ کسانیکه ایمان آوردهاند قرار مده، پروردگارا! تویی که بخشندۀ مهربانی».
این سوره، سوره بنی نضیر نامیده میشود. بنی نضیر طایفه بزرگی بودند که در گوشهای از مدینه در زمان پیامبرصساکن بودند. وقتی پیامبرصمبعوث شد و به مدینه هجرت کرد به همراه دیگر یهودیانی که به پیامب کفر ورزیدند آنها نیز بدو کافر شدند.
سپس پیامبر با قبیلههای یهودی که در مدینه همسایه او بودند پیمان صلح امضا کرد. نزدیک شش ماه بعد از رخداد جنگ بدر، پیامبر نزد آنها رفت و با آنها سخن گفت تا در پرداخت دیه کلابّیهایی که عمرو بن امیه ضمری کشته بود او را یاری نمایند. آنها گفتند چنین خواهیم کرد ای ابالقاسم، اینجا بنشین تا نیاز تو را برآورده سازیم.
آنگاه برخی از یهودیان بنی نضیر با هم به نجوا و خلوت پرداختند و شیطان شقاوتی را که برایشان مقرّر شده بود زیبا جلوه داد و نقشه کشتن پیامبر را کشیدند و گفتند کدام یک از شما حاضر است این سنگ را بالای بام ببرد و آن را روی سر پیامبرصبیاندازد تا سنگ به سرش بخورد. شقیترین آنها عمرو بن جحاش گفت: من این کار را میکنم.
سلام بن مشکم به آنها گفت: چنین مکنید، سوگند به خدا که او از آنچه اراده کردهاید با خبر خواهد شد و این کار شما شکستن عهدی است که میان ما و اوست. بلافاصله از سوی خداوند به پیامبر وحی شد و از قصد یهودیان با خبر گردید. پس شتابان از جای خود برخاست و بهسوی مدینه رهسپار شد و یارانش به او پیوستند و گفتند: برخاستی و متوّجه نشدیم! پیامبرصیارانش را از آنچه یهودیان میخواستند انجام دهند با خبر کرد.
پیامبرصکسی را نزد آنها فرستاد و فرمود: «از مدینه بیرون بروید و در کنار من در مدینه ساکن مباشید. من به شما ده روز مهلت میدهم و هرکس را بعد از آن ده روز ببینم گردنش را خواهم زد». بعد از آن چند روزی بود که آنها مشغول آماده کردن خود برای خروج ازمدینه بودند که عبدالله بن ابی بن سلول منافق، فردی را نزد آنها فرستاد و گفت: از سرزمین خود بیرون نروید، من دو هزار نفر دارم که همراه شما وارد قلعه اتان خواهند شد و در دفاع از شما خواهند مُرد، و قبیله بنیقریظه و هم پیمانانتان از غطفان شما را یاری خواهند کرد. رئیس وسردار یهودیان حیی بن اخطب به آنچه عبدالله منافق گفته بود امیدوار شد و قاصدی نزد پیامبرصفرستاد و گفت: ما از سرزمین خود بیرون نمیرویم، هرچه که میخواهی بکن.
آنگاه پیامبرصو یارانش تکبیر گفتند و بلند شدند بهسوی آنها حرکت کردند و پرچم مسلمین را علی بن ابی طالب ÷به دوشت داشت. مسلمانها قلعههای یهودیانرا محاصره کرده و بهسوی آنها تیراندازی گزیدند و عبدالله بن ابی و هم پیمانانشان از قبیله غطفان به آنها خیانت کردند. پیامبرصآنها را محاصره کرد و درختان خرمای آنها را قطع نمود و آتش زد.
آنها کسی را نزد رسول خدا فرستادند و گفتند: از مدینه خارج میشویم. پس رسول خدا اجازه داد که خودشان و زن و بچهّهایشان از مدینه خارج شوند، و از اموال و داراییهاشان بار ِ یک شتر را با خود بردند. اما پیامبر فرمود که حقّ ندارند اسلحههایشان را با خود ببرند. پس رسول خدا همه اموال و دارایی و اسلحههای آنان را به غنیمت برد. و تمام اموال و اسلحههای برجای مانده از طایفه بنی نضیر به طور خالص برای رسول خدا و مصالح مسلمانان بود. و پیامبر آن را به صورت خُمس تقسیم نکرد. چرا که خداوند آن را به رسم «فَیء» عاید پیامبر خود گردانید و مسلمانان برای تصاحب آن اسب یا شتری نتاختند. پس رسول خداصآنانرا بهسوی خیبر بیرون راند. و حیی ابن اخطب بزرگ آنان از جملهی بیرون راندگان بود. پس بر زمین و خانههایشان سیطره یافت و اسلحههایشان را به غنیمت برد که (۵۰) سپر، و (۵۰) کلاه، و (۳۴۰) شمشیر بود. این داستان آنان بود، آن چنان که اهل سیره روایت کردهاند.
خداوند متعال این سوره را طوری آغاز کرد که در آن بیان نمود تمامی آنچه که در آسمانها و زمین به سر میبرند در برابر عظمت او کرنش میکنند. و همه چیز در برابر او فروتن میباشد چون او توانمندی است که بر همه چیز چیره و غالب است، پس هیچ چیزی برای او دشوار نیست و او در آفرینش و فرمان خود با حکمت است و هیچ چیزی را بیهوده نمیآفریند و آنچه را که مصلحتی در آن نیست مشروع نمینماید، و فقط کاری میکند که مقتضای حکمت اوست.
از جمله کارهای حکیمانهی خداوند این است که پیامبرش را بر کافرانِ اهل کتاب (بنینضیر) - وقتی که به پیامبر خیانت کردند - پیروز گردانید، و آنها را از سرزمین و وطنشان که به آن انُس گرفته بودند بیرون راند. و بیرون راندنشان اوّلین خروج و جلای وطنی بود که خداوند به دست پیامبرشصبر آنها مقرّر داشت. آنها از مدینه بهسوی خیبر بیرون رفتند.
این آیه کریمه دلالت میکند که آنها علاوه بر این بار، باری دیگر نیز از وطن خود بیرون رانده خواهند شد. و آن این بود که پیامبرصآنها را از خیبر نیز بیرون راند و بعد از ایشان عمرسبازماندههای یهودیان را هم بیرون راند. ﴿مَا ظَنَنتُمۡ أَن يَخۡرُجُواْ﴾شما مسلمانها گمان نمیکردید که یهودیان از سرزمین و خانههایشان بیرون بروند، چون آنها دژهای محکمی داشتند و قدرتمند بودند. ﴿وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمۡ حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ﴾و گمان بردند که دژهایشان آنان را از عذاب خدا محافظت میکند. بنابراین به دژهای خود بالیدند و دژهای محکم آنها را فریب داد و گمان بردند که در آن جا گزندی به آنها نخواهد رسید و هیچکس توانایی دسترسی به آنها را نخواهد داشت. امّا خداوند چنین مقّرر کرده بود که دژها و قلعهها چیزی از عذاب خداوند را از آنها دور نخواهد کرد و در برابر فرمان الهی، قدرت و دفاع فایدهای نخواهد داشت. بنابراین فرمود: ﴿فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِنۡ حَيۡثُ لَمۡ يَحۡتَسِبُواْ﴾پس خداوند از جایی که به سراغشان آمد که گمان نبرده بودند از آنجا گرفتار میشوند. و آن این بود که ﴿وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ﴾خداوند در دلهایشان ترس و هراس انداخت.
رعب یعنی ترس و هراس شدید، که به مثابه بزرگترین لشکر خداوند است و اگر دشمن را فرابگیرد هیچساز و برگ و نیرویی افاقه نخواهد کرد. آنچه آنها گمان میبردند که خطر را از آنان دور میکند قلعه و دژهایی بودکه خود را در آن حفاظت نموده و در آن سنگر گرفته بودند و در پناه آن آسوده به سر میبردند. امّا هرکس که به غیر از خداوند اعتماد کند خوار و ذلیل خواهد گشت، و هرکس به غیر از خداوند تکیه نماید همان چیز بلای جانش خواهد شد.
پس امری آسمانی بر دلهای یهودیان فرود آمد. دلها محل پایداری و شکیبایی و یا ترس و ضعف میباشند. پس این امر آسمانی و هراس، قدرت و توانمندی دلهایشان را از بین برد و به جای آن ضعف و ترس و بزدلی قرار داد و برای دفع آن چارهای نداشتند. و این ترس، دشمنی دیگر برای آنها گردید. بنابراین فرمود: ﴿يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ وَأَيۡدِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾خانههایشان را با دستهای خود و دستهای مومنان ویران میکردند چون آنها با پیامبر بر این چیز صلح کردند که فقط به اندازه بار شترهایشان با خود ببرند. از این رو بسیاری از خانههایشان را منهدم و خراب کردند.
خانههایی که آنرا بسیار خوب ساخته بودند، و مومنان بر آنها چیره شدند. خانههایشان را خراب و دژها و قلعههایشان را منهدم کردند. پس آنها بودند که بر خود جنایت کردند و به خود ضربه زدند.
﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾پس ای صاحبان خرد و بصیرت! و ای کسانی که دارای عقلهای کامل هستید! پند و عبرت بگیرید. چون این درست عبرتی است که چگونگی برخورد خداوند با کسانیکه مخالف حقّ هستند و از هوی و هوس خود پیروی میکنند از آن شناخته میشود، آنهایی که قدرتشان به آنان سودی نبخشید و قلعههایشان نتوانست آنها را حفاظت کند، بدانگاه که فرمان الهی به سراغشان آمد. پس آنها به سبب گناهانشان مورد شکنجه و عذاب قرار گرفتند. و این موضوع امری کلّی است، و آنچه اعتبار دارد عموم مفهوم و موضوع است نه سبب و دلیل خاص آن.
این آیه امر مینماید که از سرنوشت بنی نضیر درست عبرت گرفته شود، و این که امور مشابه با یکدیگر مقایسه گردند و در مفاهیم و حکمتهایی که جای خردورزی و اندیشیدن است، و با این کار عقل کامل میگردد و بصیرت نافذ میشود و ایمان فزونی مییابد و انسان را به فهم و درک حقیقی میرساند تامل و اندیشه صورت گیرد.
سپس خداوند متعال خبر داد که یهودیان به همه کیفرهایی که سزاوار آن بودند نرسیدند بلکه خداوند به آنها تخفیف داد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَوۡلَآ أَن كَتَبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡجَلَآءَ﴾و اگر خداوند ترک دیار و آوارگی را بر آنان مقرّر نمیکرد به عذاب دیگری در دنیا گرفتار میشدند. ولی آنها - گرچه عذاب سخت دنیوی به آنها نرسید - در آخرت عذاب آتش دوزخ را دارند که شدّت و سختی آنرا کسی جز خداوند نمیداند. پس آنها نباید چنین کنندکه عذاب و کیفرشان به آنها رسیده و تمام شده است، زیرا عذابی که خداوند در آخرت برای آنها آماده کرده بزرگتر و کاملتر است.
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾این بدان خاطر است که آنان با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده و به مبارزه برخاستهاند و برای سرپیچی از خدا و رسولش کوشیدهاند، و هرکس ه با خدا دشمنی روزد سنت الهی درباره او همین است. ﴿وَمَن يُشَآقِّ ٱللَّهَ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾و هرکس با خداوند دشمنی ورزد بداند که خداوند سخت کیفر است.
قبیله بنینضیر، پیامبرصو مسلمانها را سرزنش کردند که چرا درختان خرما و دیگر درختان را قطع کرده است، و ادعا نمودند که این کار فساد و تباهی است، از این رو مسلمین را مورد طعنه و عیبجویی قرار دادند. خداوند متعال خبر داد که بریدن درختان خرما و بر جای گذاشتن آن از سوی مسلمانان ﴿فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾به فرمان و اذن خداوند بوده است. ﴿وَلِيُخۡزِيَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾و برای آن بوده تا خداوند بدکاران را خوار و رسوا بگرداند.
شما را مسلّط کرد تا درختانشان را قطع کنید و بسوزانید تا این کار عذابی باشد برای آنها و مایه خواری و رسواییشان در دنیا گردد. و تا ضعف و ناتوانی کاملشان مشخّص شود. این بود حالت قبیله بنینضیر و این که خداوند چگونه آنها را در دنیا کیفر داد.
سپس بیان کرد که اموال و کالاهایشان به چه کسی میرسد. پس فرمود: ﴿وَمَآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡهُمۡ﴾چیزهایی از دارائی اهل این آبادی یعنی بنی نضیر که خداوند به پیامبرش ارزانی داشت، ﴿فَمَآ أَوۡجَفۡتُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ خَيۡلٖ وَلَا رِكَابٖ﴾شما ای گروه مسلمانها! برای من دست آوردن آن اسبان و شترانی را نتاخته بودید.
یعنی برای به دست آوردن آن رنجی نبردهاید، نه خودتان و نه چهارپایانتان بلکه خداوند در دلهای یهودیان ترس و هراس انداخت و این اموال بدون زحمت به دست شما رسید. بنابراین فرمود: ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُۥ عَلَىٰ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ولی خداوند پیغمبرانش را بر هرکس که خداوند چیره میگرداند و خداوند بر هر چیزی تواناست. و از کمال قدرت الهی این است که هیچ امر محال و ناممکنی برای او ناممکن نیست، و هیچ قدرتمندی در برابر او نیرویی ندارد.
«فیء» در اصطلاح فقها به اموالی گفته میشود که بدون جنگ و به حق از کافران ستانده میشود. مانند مال و داراییاش که یهودیان فرار کردند و آنرا از ترس مسلمین رها نمودند. چنین مالی «فیء» نامیده میشود، چون از کافرانی که مستحق آن نیستند به مسلمانهایی برگشته است که حقّ کامل در آن دارند.
حکم کلی«فیء» همانطور که خداوند بیان داشته است، ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ﴾هر آنچه از اموال و داراییهای اهالی آبادیها که خداوند به پیغمبرش ارزانی داشته است، هم چنین به طور کلّی چه در زمان پیامبر و چه بعد از او کسی که حکومت را در دست دارد اگر چنین اموالی را به دست آورد، ﴿فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ﴾این اموال متعلّق به خدا وپیغمبر و خویشاوندان پیغمبر و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است.
این آیه شبیه آیه ایست که در سوره انفال آمده است: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ﴾[الأنفال: ۴۱]. «و بدانید هر آنچه که به صورت غنیمت به دست میآورید یک پنجم آن از آن پیغمبر و خویشاوندان او و یتیمان و بینوایان ودر راه ماندگان است». پس این غنیمت به پنج گروه میرسد: سهم خدا و پیغمبرش در مصالح و منافع عمومی و کلّ مسلمین صرف میگردد. و یک پنجم آن به خویشاوندان پیامبر یعنی بنیهاشم و فرزندان مطلب میرسد هرکجا که باشند، و سهمیه زن و مردشان برابر است.
بنی مطلب به خلاف سایرین بنی عبد مناف بدین خاطر با بنیهاشم در یک پنجم شریک هستند چون در ورود به شعب ابی طالب وقتی که قریش پیامبر و بنیهاشم را تحریک اقتصادی کردند و بر دشمنی ورزیدن و قهر کردن از آنها پیمان بستند با بنیهاشم همراه بودند. بنابراین پیامبرصدر مورد بنی عبدالمطلب فرمود: آنها در زمان جاهلیت و در اسلام مرا تنها نگذاشتند و از من جدا نشدند.
و یک پنجم به مستمندان یتیم میرسد. یتیم کسی است که پدرش را از دست داده و هنوز به سن رشد و بلوغ نرسیده است. و یک پنجم به فقرا میرسد. و یک پنجم سهم مسافرانی است که در دیار غربت ماندهاند و مخارج سفر ندارند. خداوند تقسیم «فیء» را در این افراد مشخّص منحصر گرداند.
﴿كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡ﴾تا بین ثروتمندان دست به دست نگردد، به گونهای که به دیگر افراد ناتوان و عاجز نرسد، که قطعا از چنین امری فساد بزرگی روی خواهد داد.
همانطور که در پیروی کردن از فرمان خدا و شریعت و آئین او منافع و مصلحتهای بیشماری وجود دارد. بنابراین، خداوند به رعایت قاعده و اصل کلّی دستور داد و فرمود: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾آنچه پیامبر برای شما از (احکام الهی) آورده است آنرا اجرا کنید و آنچه شما را از آن بازداشته است از آن دست بکشید.
و این شامل اصول و فروع دین و ظاهر و باطن آن میشود. و هر حکمی که پیامبر میدهد بندگان باید به آن چنگ بزنند و آن را اجرا کنند و مخالفت با فرمان پیغمبر جایز نیست. و هرآنچه پیامبر بگوید همانند دستور خداوند لازم الاجرا است و هیچکس اجازه ندارد آنرا ترک نماید و برای ترک کردن آن عذری بیاورد. و مقدم داشتن سخن هیچ کسی بر سخن و حکم پیامبر جایز نیست.
سپس خداوند مردم را فرمان داد تا از او بترسند و پروا کنند زیرا دلها و ارواح و دنیا و آخرت با تقوای الهی آباد میگردند و به وسیله تقوا و پرهیزگاری است که سعادت همیشگی و رستگاری بزرگ به دست میآید. و با ضایع کردن تقوا و بیاعتنایی به آن شقات و همیشگی و عذاب جاودانگی به سراغ انسان میآید. پس فرمود: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾و از خداوند بترسید، بیگمان خداوند سخت کیفر است و هرکس تقوا را ترک کند و پیروی کردن از هوی و هوس و خواستههای نفس را ترجیح دهد او را سخت کیفر میدهد.
سپس خداوند متعال حکمت و سبب اختصاص یافتن غنایم به افراد مشخصّی را بیان کرد، و این که آنها سزاوار کمک هستند و سزاوارند که غنایم به آنها تعلّق گیرد. پس بیان کرد که آنها یا مهاجر هستند که چیزهای دوست داشتنی از قبیل سرزمین و اموال خود و دوستان خویش را به خاطر خداوند و به خاطر محبّت پیامبر ترک کرده و هجرت نموده ا ند. اینها راستگویانی هستند که به مقتضایا یمان خ ویش عمل کردهاند و با اعمال صالح خود و عبادتهای دشوار، صداقت ایمان خود را ثابت نمودهاند.
به خلاف کسیکه ادّعای ایمان میکند امّا ادّعای خویش را با جهاد و هجرت ودیگر عبادتها ثابت نکرده است. و این مستحقان یا انصار هستند از قبیله اوس و خزرج که با میل و رغبت خود و بدوناجبار به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، و پیامبرصرا جای دادند و او را از هر دشمنی محافظت کردند، و دارالجهره ودارالایمان را آماده نمودند تا اینکه تبدیل به پناهگاهی برای مومنان گردید که به آن مراجعه کردند و به آن پناه بردند. و زمانی که همه شهرها و آبادیها محل مبارزه با دین خدا و لانه شرک و فساد بود مسلمانها فقط در مدینه میتوانستند اقامت نمایند.
پس همواره یاوران دین به انصار پناهنده میشدند تا اینکه اسلام گسترش یافت و قدرت گرفت و روز به روز تعداد مسلمانان و قلمرو اسلام بیشتر شد و دلهای مردم را به وسیله علم و ایمان و قرآن فتح کردند و کشورها و شهرها را با شمشیر و نیزه گشودند.
انصار از جمله صفتهای زیبایشان این بود که ﴿يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ﴾کسانی را که به نزد ایشان هجرت کردهاند دوست میدارند. و این به خاطر آن است که آنها خدا و پیغمبرش را دوست دارند از این رو دوستان خدا را دوست میدارند و هرکس را که دین خدا را یاری نماید دوست میدارند. ﴿وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ﴾و در دلهای خود نسبت به مهاجران ـ به خاطر نعمتهایی که خداوند به آنان داده است حسد ـ و کینه نمیورزند و این نشانگر پاکی و سالم بودن دلهای آنهاست ودالّ بر این است که دلهایشان از خیانت و کینه و حسد و پاک و به دور است. و این دلالت مینماید که مهاجران از انصار برتر هستند چون خداوند اول از مهاجران یاد نموده و خبر داده است که انصار به خاطر فضیلتها و برتریهایی که مخاجرین دارند نسبت به آنان حسد نمیورزند. و این دلالت مینماید که خداوند به آنها چیزهایی داده که به انصار و دیگران نداده است، چون مهاجران هم هجرت کرده و هم پیامبر را یاری نمودهاند.
﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾یکی از صفتهای انصار به سبب ایثار و از خودگذشتگی بر دیگران برتری یافتهاند. ایثار کاملترین نوع بخشندگی است، و این که انسان اموال و چیزهایی را که دوست دارد و به آن نیازمند است برای دیگران خرج کند.
و ضمن آنکه نیاز مبرم داشته باشد آن را به دیگران بدهد. چنین امری جز از اخلاق و خویی وارسته بر نمیآید. نیز سرچشمه آن محبّت خداست که آنرا بر محبّت و خواستهها و امیال نفس و لذّتهای آن مقدم داشتهاند. از همین مورد است داستان مرد انصاری که آیه در رابطه با او نازل شده است. او مهمانش را بر خودش ترجیح داد و غذا را به مهمان داد و خود و خانواده و فرزندانش گرسنه خوابیدند تا مهمانشان سیر بخوابد.
ایثار امری پسندیده است، و بخل ورزیدن ناپسند، و هرکس که دارای ایثار و از خود گذشتگی باشد به راستی که از آفت بخل مصون مانده است: ﴿وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾و هرکس که از بخل نفس خود مصون گردد چنین کسانی قطعا رستگارند. و مصون بودن نفس از بخل شامل مصون بودن از بخل در همه چیزهایی است که انسان بدان امر شده است. پس هرگاه بنده از بخل نفس خود مصون باشد نفس او فرامین خدا و رسولش را اجرا میکند و این فرامین را با علاقه و شرح صدر انجام میدهد.
و از آنچه که خدا نهی کرده است دوری میگزیند گرچه برایش دوست داشتنی باشد، و نفس و شهوت، او را به انجام آن فرا بخواند. نیز اموال خود را در راه خدا و طلب رضایت او خرج میکند و با این کار رستگاری و کامیابی را به دست میآورد. به خلاف کسی که از بخل نفس خود مصون نباشد و به بخل مبتلا گردد و در انجام هر کار خیری بخیل باشد، بخلی که اساس و ماده هر شرّ و بدی است.
پس این دو گروه وارسته اصحاب و یاران بزرگوار پیامبر و پیشوایان هستند، کسانی که به فضیلتها و خوبیهایی دست یافتهاند که آنان که بعد از آنها آمدهاند به چنان خوبیهایی نایل نگردیدهاند. پس اینها برجستگان و سران مسلمانان و رهبران پرهیزگاران گشتهاند.
و برای کسانی که پس از آنها میآیند همین فضیلت کافی است که در مسیر آنها حرکت کنند و به رهنمود آنان اقتدا نمایند. بنابراین خداوند پیشینیانی را که به آنها اقتدا نمودهاند بیان کرد و فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾و کسانیکه بعد از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند، ﴿يَقُولُونَ﴾در قالب خیرخواهی برای خود و همه مومنان میگویند: ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتهاند بیامرز.
و این دعایی است که همه مومنان گذشته را از قبیل اصحاب و کسانیکه پیش از آنها و بعد از آنها بودهاند شامل میشود. و این از فضائل ایمان است که مؤمنان از یکدیگر استفاده میبرند و برای یکدیگر دعا میکنند، چون همه در ایمان مشارکت دارند و ایمان است که میان مومنان پیوند برادری ایجاد میکند، و به سبب این پیوند برای یکدیگر دعا میکنند و یکدیگر را دوست میدارند.
بنابراین، خداوند در این دعا بیان کرد که کینهای در دلهایشان نسبت به همدیگر ندارند، و هرگاه در دل کینه نباشد ضد آن که محبّت و دوستی و خیرخواهی برای همدیگر است جای میگیرد. و خداوند کسانی را که پس از اصحاب میآیند مومن قلمداد نمود، چون وقتی میگویند: ﴿سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾دلیلی است بر این که در ایمان آوردن با گذشتگان مشارکت دارند و در عقاید و ایمان و اصول آن پیرو اصحاب هستند. و اینها اهل سنت و جماعت میباشند که این وصف کامل فقط بر آنها صدق پیدا میکند.
خداوند صفت آنها را بیان کرد که به گناهان اقرار مینمایند و از خداوند برای یکدیگر طلب آمرزش میکنند و تلاش مینمایند تا در دلهایشان نسبت به برادران مومن خود کینهای نداشته باشند. آنها که این دعا را میکنند مستلزم آن است یکدیگر را دوست داشته باشند و هرکس چیزی را که برای خود میپسندد برای برادرش نیز بپسندد و در بودن و نبودن برادرش و در زمانی که زنده یا مرده است خیرخواهش باشد.
آیه کریمه دلالت مینماید که این از جمله حقوق مومنان است که بر یکدیگر دارند. سپس دعای مؤمنان را با دو اسم بزرگوار خداوند به پایان برد، دو اسمی که بر کمال رحمت خداوند و شدّت مهربانیاش نسبت به بندگان دلالت مینمایند. از جمله رحمت و رأفت او این است که به مومنان توفیق دادهاست تا حقوق خدا و بندگانش را به جا بیاورند. پس این گروههای سهگانه، گروههای این امّت هستند و اینها سزاوار غنیمت میباشند و مسلّم است که غنیمت در جایی مصرف میشود که مصلحت و منفعت مسلمین در آن باشد. و اینها اهل غنیمت هستند، خداوند ما را از زمره آنان بگرداند!.
آیهی ۱۴-۱۱:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نَافَقُواْ يَقُولُونَ لِإِخۡوَٰنِهِمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَئِنۡ أُخۡرِجۡتُمۡ لَنَخۡرُجَنَّ مَعَكُمۡ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمۡ أَحَدًا أَبَدٗا وَإِن قُوتِلۡتُمۡ لَنَنصُرَنَّكُمۡ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ١١﴾[الحشر: ۱۱]. «آیا به منافقفان ننگریستهای که به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: هرگاه شما را بیرون کنند ما هم با شما بیرون خواهیم آمد و در حقّ شما هرگز از کسی فرمان نمیبریم، و اگر با شما جنگ و پیکار شود قطعاً شما را یاری میرسانیم. و خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگو هستند».
﴿لَئِنۡ أُخۡرِجُواْ لَا يَخۡرُجُونَ مَعَهُمۡ وَلَئِن قُوتِلُواْ لَا يَنصُرُونَهُمۡ وَلَئِن نَّصَرُوهُمۡ لَيُوَلُّنَّ ٱلۡأَدۡبَٰرَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ١٢﴾[الحشر: ۱۲]. «اگر اخراج شوند با آنان بیرون نمیروند و اگر با آنان کارزار شود به آنان یاری نمیرسانند و اگر همه به کمک و یاریشان بروند پشت میکنند و میگریزند آنگاه یاری نخواهند شد».
﴿لَأَنتُمۡ أَشَدُّ رَهۡبَةٗ فِي صُدُورِهِم مِّنَ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ١٣﴾[الحشر: ۱۳]. «قطعاً هراس شما در سینههای ایشان بیش از هراس آنان از خداست، این بدان خاطر است که آنان قومی هستند که نمیفهمند».
﴿لَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرٗى مُّحَصَّنَةٍ أَوۡ مِن وَرَآءِ جُدُرِۢۚ بَأۡسُهُم بَيۡنَهُمۡ شَدِيدٞۚ تَحۡسَبُهُمۡ جَمِيعٗا وَقُلُوبُهُمۡ شَتَّىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ١٤﴾[الحشر: ۱۴]. «آنان هرگز با شما به صورت دسته جمعی جز در پس دژهای محکم و یا از پشت دیوارها نمیجنگند. عداوت و جنگشان درمیان خودشان سخت است، ایشان را متّحد میبینی حال آنکه دلهایشان پراکنده است. این بدان خاطر است که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند».
سپس خداوند شگفتی حالت منافقان را بیان میکند، آنهایی که به برادران اهل کتاب خود قول میدهند که شما را یاری میکنیم و به اهل کتاب میگویند: ﴿لَئِنۡ أُخۡرِجۡتُمۡ لَنَخۡرُجَنَّ مَعَكُمۡ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمۡ أَحَدًا أَبَدٗا﴾هرگاه شما را بیرون کنند ما هم با شما بیرون خواهیم آمد و هرکس ما را سرزنش کند یا بترساند تا شما را یاری نکنیم از او اطاعت نخواهیم کرد.
﴿وَإِن قُوتِلۡتُمۡ لَنَنصُرَنَّكُمۡ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾و اگر با شما جنگ و پیکار شود قطعا شما را یاری خواهیم کرد و خداوند گواهی میدهد که آنان در این وعدهای که با آن برادران اهل کتاب خود را فریب میدهند دروغگو هستند.
و این از آنها بعید نیست چون دروغ، صفت آنهاست و مکر و فریب و نفاق و بزدلی را همواره به همراه دارند. بنابراین خداوند آنها را تکذیب کرد، و همانطور که خداوند خبر داده بود اتفاق افتاد، و فرمود: ﴿لَئِنۡ أُخۡرِجُواْ﴾اگر از خانههایشان بیرون رانده شوند و آواره گردند، ﴿لَا يَخۡرُجُونَ مَعَهُمۡ﴾منافقان به همراه آنها بیرون نخواهند رفت، چون وطن خود را دوست دارند و بر جنگیدن و پیکار کردن شکیبا نیستند، و به عهد خود وفادار نمیباشند.
﴿وَلَئِن قُوتِلُواْ لَا يَنصُرُونَهُمۡ﴾و اگر با آنان کارزار شود به آنان یاری نمیرسانند، بلکه ترس و بزدلی بر آنها مستولی میگردد و سستی آنها را فرا میگیرد و در زمانی که برادرانشان به شدّت به آنها نیاز دارند خوارشان میگردانند. ﴿وَلَئِن نَّصَرُوهُمۡ﴾و به فرضاگر آنها را یاری کنند، ﴿لَيُوَلُّنَّ ٱلۡأَدۡبَٰرَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ﴾قطعا پشت خواهند کرد و میگریزند. یعنی نمیجنگند و پا به فرار میگذارند و خداوند هم آنها را یاری نمیکند.
و آنچه آنها را بر این امر واداشت این است که ترس از شما مؤمنان، ﴿أَشَدُّ رَهۡبَةٗ فِي صُدُورِهِم مِّنَ ٱللَّهِ﴾در سینههای ایشان بیش از هراس آنان از خداست. پس آنها ترسشان از شما بیشتر از ترسشان از خداست و آنها ترس از مخلوقی که اختیرا کوچکترین سود و زیانی را برای خودش ندارد بر ترس از آفرینندهای که سود و زیان و دادن و ندادن در دست اوست مقّدم داشتهاند.
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ﴾این بدان خاطر است که آنان قومی هستند که مراتب امور و حقایق آنرا نمیفهمند و عواقب کارها را تصوّر نمیکنند. و فهمیدن کامل و درک واقعی این است که ترس از خداوند و امید و محبّت به او بر محبّت و ترس دیگران مقدم باشد.
﴿لَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرٗى مُّحَصَّنَةٍ أَوۡ مِن وَرَآءِ جُدُرِۢ﴾آنان به صورت دسته جمعی جز در پس دژهای محکم و یا از پشت دیوارها نمیجنگند. یعنی در پیکار با شما ثابت قدم و مصمّم نخواهند بود مگر این که در آبادی و قلعهها پناه بگیرند و یا این که پشت دیوارها باشند، در چنین مواقعی ممکن است که آنها با تکیه بر قلعهها و دیوارهایشان مقاومت کنند، نه این که بر اثر شجاعت خودشان جنگیده باشند، و این بزرگترین مذمّت است.
﴿بَأۡسُهُم بَيۡنَهُمۡ شَدِيدٞ﴾عداوت و جنگشان در میان خودشان سخت است. آنها در جسم و تواناییشان آفتی ندارند. بلکه آفتشان این است که ایمانشان ضعیف است و متّحد نیستند بنابراین فرمود: ﴿تَحۡسَبُهُمۡ جَمِيعٗا﴾وقتی آنها را گرد هم میبینی گمان میبری که متّحد هستند، ﴿وَقُلُوبُهُمۡ شَتَّىٰ﴾حال آنکه دلهایشان پراکنده است. یعنی نسبت به یکدیگر حسد و نفرت دارند.
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ﴾آنها چون عقل و خرد ندارند چنین هستند، و اگر عقل داشتند آنچه را که بهتر است برای خود بر میگزیدند و برای خویشتن خوارترین شیوه را نمیپسندیدند و متّحد میشدند و همدل میگشتند و یکدیگر را یاری میکردند. و همدیگر را در راستای منافع دینی و دنیویشان کمک مینمودند.
آیهی ۱۷-۱۵:
﴿كَمَثَلِ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ قَرِيبٗاۖ ذَاقُواْ وَبَالَ أَمۡرِهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٥﴾[الحشر: ۱۵]. «(وصف اینان) چون داستان کسانی است که اندکی پیش از آنان بودند، طعم کارشان را چشیدند و آنان عذابی دردناک دارند».
﴿كَمَثَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِذۡ قَالَ لِلۡإِنسَٰنِ ٱكۡفُرۡ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكَ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦﴾[الحشر: ۱۶]. «مانند داستان شیطان چون به انسان گفت: کفر ورز، پس چون کفر ورزیدند گفت: من از تو بیزارم، من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم».
﴿فَكَانَ عَٰقِبَتَهُمَآ أَنَّهُمَا فِي ٱلنَّارِ خَٰلِدَيۡنِ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ١٧﴾[الحشر: ۱۷]. «پس سرانجام هردوی آنان این شد که هردوی آنان در آتش (دوزخ) باشند، در آن جاودانه خواهند بود، و جزای ستمکاران این است».
داستان این خوارشدگان اهل کتاب که خداوند انتقام پیامبرش را از آنها گرفت و طعم خواری و ذلت را در دنیا به آنها چشاند و از سوی کسانی که به آنها وعده داده بودند یاریشان کنند، یاری نشدند، همچون داستان کسانی است که اندکی پیش از اینان بودند. آنها کفّار قریش بودند که شیطان کارهایشان را برایشان زیبا جلوه داد و گفت: ﴿لَا غَالِبَ لَكُمُ ٱلۡيَوۡمَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَإِنِّي جَارٞ لَّكُمۡۖ فَلَمَّا تَرَآءَتِ ٱلۡفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكُمۡ إِنِّيٓ أَرَىٰ مَا لَا تَرَوۡنَ﴾[الأنفال: ۴۸]. «امروز هیچکس از مردم بر شما چیره نخواهد شد و من همراه شما هستم».
وقتی دو گروه رو در روی هم قرار گرفتند شیطان به عقب فرار کرد و گفت: «من از شما بیزارم، من چیزی میبینم که شما نمیبینید». پس آنان فریب خودشان را خوردند، نیز کسانی دیگر آنها را فریب دادند که به آنان سودی نرساندند و عذاب را از آنان دور نکردند تا این که با تکبّر و غرور به محل «بدر» وارد شدند به گمان این که آنها به آرزویی که درباره پیامبر و مومنان داشتند میرسند.
امّا خداوند پیامبرش و مؤمنان را بر آنها پیروز گرداند و بزرگان و سرانشان کشته شدند و تعدادی از آنها به اسارت در آمدند و برخی پا به فرار گذاشتند. از این رو ﴿ذَاقُواْ وَبَالَ أَمۡرِهِمۡ﴾طعم کارشان و سرانجام شرک و تجاوز خویش را چشیدند. این عذابشان در دنیا بود، ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾و در آخرت عذاب دردناکی دارند.
مثال منافقانی که برادران اهل کتاب خود را فریب دادند، ﴿كَمَثَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِذۡ قَالَ لِلۡإِنسَٰنِ ٱكۡفُرۡ فَلَمَّا كَفَرَ﴾مانند مثال شیطان است که به انسان گفت: کافر شو. یعنی کفر را برای او زیبا جلوه داد و او را بر آن فراخواند. وقتی انسان فریب شیطان را خورد و کافر شد و به بدبختی گرفتار آمد، شیطانی که با او دوست بود و او را به این کارها فرا میخواند، به او فایدهای نرساند بلکه از او گریزان شد و بیزاری جست، و ﴿قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكَ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾گفت: من از تو بیزارم، من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم. یعنی من برای دور کردن عذاب از تو قدرتی ندارم و به اندازه یک ذره نمیتوانم به تو سود برسانم.
﴿فَكَانَ عَٰقِبَتَهُمَآ﴾و سرانجام دعوت دهنده که شیطان است و دعوت داده شده که انسان است این شد که ﴿أَنَّهُمَا فِي ٱلنَّارِ خَٰلِدَيۡنِ فِيهَا﴾هر دوی آنان در آتش دوزخ هستند و در آن جاودانه خواهند بود. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾[فاطر: ۶]. «بیگمان شیطان گروهش را دعوت میدهد تا از دوزخیان باشند».
﴿وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾و این سزای ستمکاران است، کسانیکه در ستمگری و کفر ورزیدن با همدیگر مشارکت دارند، گرچه در شدت عذاب با یکدیگر متفاوت هستند. و این عادت و شیوه شیطان با همه دوستانش میباشد، او آنها را فرا میخواند و با حیله و فریب، آنها را بهسوی آنچه که به زیانشان است میکشاند تا این که در دام میافتند و اسباب هلاکت و نابودی، آنها را فرا میگیرد. در این هنگام از آنها بیزاری میجوید و از آنها دست میکشد.
و کسیکه از شیطان اطاعت کند قابل سرزنش است چون خداوند آدمی را از او برحذر داشته است. پس کسی که اقدام به اطاعت از او نماید از روی بینش مرتکب گناه میشود و چنین کسی عذری ندارد.
آیهی ۲۱-۱۸:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨﴾[الحشر: ۱۸]. «ای مؤمنان! از خدا بترسید و هرکسی باید بنگرد که چه چیزی را برای فردا پیش فرستاده است. و از خداوند بترسید، بیگمان خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ١٩﴾[الحشر: ۱۹]. «و مانند کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند در نتیجه (خداوند نیز) خودشان را از یاد خودشان برد اینان که بدکارند».
﴿لَا يَسۡتَوِيٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۚ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠﴾[الحشر: ۲۰]. «دوزخیان با بهشتیان برابر نیستند، بهشتیانند که رستگارند».
﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ عَلَىٰ جَبَلٖ لَّرَأَيۡتَهُۥ خَٰشِعٗا مُّتَصَدِّعٗا مِّنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِۚ وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٢١﴾[الحشر: ۲۱]. «اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم همانا آنرا از ترس خدا کرنشکنان و از هم پاشیده میدیدی، و این مثالها را برای مردمان بیان میداریم تا که ایشان بیندیشند».
خداوند متعال بندگان مومن خویش را به آنچه که ایمان اقتضا مینماید، و آن ترس از خدا در همه حالات و در پنهان و پیداست امر مینماید، و به آنها فرمان میدهد تا آنچه را که خداوند به آن امر نموده و یا از آنهی به عمل آورده است رعایت کنند، و به آنچه که سود یا زیانشان در آن است بنگرند و در آن بیاندیشند، چون آنها وقتی آخرت را نصب العین خود قرار دهند و برای جای گرفتن در بهشت اهمّیت بدهند بیشتر در انجام دادن کارهایی که انسان را به بهشت میرسانند کوشش خواهند نمود و از آنچه که مانع رسیدن به بهشت میشود و یا آنها را از حرکت در مسیر آن باز میدارد دوری خواهند کرد.
نیز وقتی که بدانند خداوند به آنچه آنها انجام میدهند، آگاه است و اعمالشان بر خداوند پوشیده نمیماند و نزد او ضایع نمیگردد و خداوند آن را فراموش نمیکند این باعث میشود تا بکوشند و تلاش نمایند. این آیه کریمه اصل و قاعده ایست برای این که انسان خودش را محاسبه کند و به خویشتن بپردازد، پس اگر در خود لغزشی یافت با دست کشیدن از آن، و توبه نصوح و روی گردانی از اسبابی که او را به آن لغزش میرساند آن را جبران نماید. و اگر دید که در انجام امری از اوامر الهی کوتاهی ورزیده است تلاش نماید آن را جبران کند و فضایل را در وجود خویش رشد دهد، و برای انجام دادن اوامر الهی از پروردگارش کمک بخواهد.
و منّتها و نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته است با تقصیر و کوتاهیهایی که از او سر زده است مقایسه کند، و این کار باعث میشود تا او قطعا شرم کند. محرومّیت حقیقی آن است که بنده را از یاد برده و از ذکر او و ادای حقّ او غافل شده و به امیال و خواستههای نفس خود روی آورده باشند.
قطعا چنین کسانی فایدهای به خود نرساندهاند. بلکه خداوند آنها را از آنچه که به مصلحتشان میباشد غافل گردانده است و در هر دو جهان زیانمند شدهاند. و چنان کلاهی بر سرشان رفته است که امکان جبران آن نیست چون آنان بدکارند و از اطاعت پروردگارشان منحرف شده و به نافرمانیهای خداوند گرفتار آمدهاند.
پس آیا کسی که تقوای الهی را رعایت کرده و از آنچه که برای فردی قیامتش از پیش فرستاده فکر کرده و سزاوار برخورداری از باغهای بهشت و زندگی سالم با کسانیکه خداوند بر آنها انعام نموده از قبیل پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان شده است با کسی یکسان است که از ذکر خدا غافل بوده و حقوق الهی را فراموش کرده و در دنیا بدبخت شده و سزاوار عذاب آخرت گردیده است؟! تردیدی نیست که گروه اوّل رستگارانند و گروه دوّم زیانکاران میباشند.
وقتی خداوند مطالبی را برای بندگانش بیان کرد و آنها را در کتاب بزرگ خویش امر و نهی نمود، این ایجاب میکند تا آنها به آنچه خداوند آنان را بهسوی آن فرا خوانده و بر آن تشویق نموده است بشتابند، هرچند که دلهایشان چون کوه سخت باشد. چون این قرآن اگر بر کوهی نازل شود از ترس خداوند کرنشکنان از هم پاشیده خواهد شد.
یعنی تأثیر قرآن بر دلها چنان زیاد است که حتّی کوهها هم نمیتوانند در برابر آن مقاومت کنند. زیرا مواعظ و اندرزهای قرآن بهطور مطلق بزرگترین مواعظ هستند و اوامر و نواهی قرآن مشتمل بر حکمتها و مصالحی فراوان میباشد و انجام این اوامر و نواهی برای انسان بسیار آسان است و هیچ تکلّف و تناقض و دشواری در آن نیست و برای هر زمان و مکانی و برای هر کسی مناسب میباشند.
سپس خداوند متعال خبر داد که او برای مردمان مثالها میزند و حرام و حلال را برای بندگانش توضیح میدهد تا در آیات او بیندیشند و تدبّر نمایند، چون اندیشیدن در آیات خداوند گنجینههای علم و دانش را برای انسان میگشاید و راههای خیر و شرّ را برای او روشن میگرداند و او را بر انجام فضایل اخلاقی باز میدارد. پس هیچ چیزی برای بنده از اندیشیدن در قرآن و تدبّر در معانی آن سودبخشتر نیست.
آیهی ۲۴-۲۲:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ٢٢﴾[الحشر: ۲۲]. «اوست خدایی که هیچ معبود به حقّی جز او نیست، دانندۀ نهان و آشکار. اوست بخشایندۀ مهربان».
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٢٣﴾[الحشر: ۲۳]. «اوست خدایی که هیچ معبود به حقّی جز او نیست، او فرمانروا، منزّه و بیعیب و نقص، اماندهنده و امنیّت بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند و چیره، بزرگوار و شکوهمند و والا مقام و فرازمند است. پاک است خداوند از آنچه شرک میآورند».
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢٤﴾[الحشر: ۲۴]. «اوست خداوند، آفریدگار نو آفرینِ صورتگر. نامهای نیک از آن اوست، آنچه در آسمانها و زمین است او را به پاکی یاد میکند، و او پیروزمند فرزانه است».
این آیات کریمه مشتمل بر بسیاری از نامهای نیکوی خداوند و صفات والای او هستند. پس خداوند خبرداد که معبود به حقّ و راستین تنها اوست، خدایی که هیچ معبود به حقّی جز او نیست. و این به خاطر کمال و احسان فراگیر و تدبیر فراگیرش میباشدو هر معبودی غیر از او باطل و پوچ است و سزاوار ذرّهای از عبادت و پرستش نمیباشد، چون ناتوان و ناقص است و برای خودش اختیار کوچکترین سود و زیانی را ندارد.
سپس خودش را به علم و آگاهی فراگیر توصیف نمود که به آنچه از نگاه مخلوق پنهان است و آنچه که مخلوق مشاهده میکنند آگاه و داناست. و خویشتن را به رحمت فراگیرش که همه چیز را در بر گرفته است، و اینکه رحمت او به هر موجود زندهای میرسد توصیف نمود.
سپس این را بیان داشت که او معبود همه است، و تنها او معبود به حقّ است و او صاحب و پادشاه همه هستی است. پس جهان بالا و پایین همه مملوک خدا هستند و همه به او نیازمندند و تحت تدبیر او قرار دارند.
﴿ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ﴾خداوند منّزه و سالم از هر عیب و نقص میباشد، و خداوند بزرگ و دارای مجد و عظمت است، چون «قدّوس» بر پاک بودن از هر عیب و نقصی و بر عظمت خداوند در صفات و شکوهش دلالت مینماید. ﴿ٱلۡمُؤۡمِنُ﴾خداوندی که پیامبرانش را به وسیله معجزات روشن و دلایل قاطع و حجّتهای واضح تصدیق مینماید. ﴿ٱلۡعَزِيزُ﴾توانمند است و هرگز مغلوب نمیشود و کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد، بلکه او بر همه چیز چیره است و همه چیز در برابر او فروتن است.
﴿ٱلۡجَبَّارُ﴾خداوند جبار و چیره که درهمه بندگان چیره است و همه آفریدهها در برابر او مغلوب و فروتناند. خداوندی که شکست خورده را جبران مینماید و فقیر را توانگر میکند. ﴿ٱلۡمُتَكَبِّرُ﴾خداوندی که دارای کبریا و عظمت است و از همه عیبها و ستمها پاک است. ﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾پاک است خداوند از آنچه انباز او میکنند. و این منّزه قرار دادن خداوند از همه چیزهاییاست که مشرکان او را بدان وصف کردهاند.
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُ﴾اوست خداوند، آفرینندۀ همه مخلوقات وتصویرگر همه تصویرها. و این نامهای نیکو: «خالق» و «باریء» و «مصور» به صفات «خلق» و «تدبیر» و «تقدیر» تعلق دارند که صفاتی مختص به خداوند میباشند و هیچکس در آنها با خدا شریک نیست.
﴿لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾او نامهای نیک دارد، نامهای زیاد و بیشماری دارد که کسی جز او (تعداد آنها را) نمیداند، با وجود این همه نامهای او نیک هستند، یعنی دارای صفات کمال میباشند، بلکه بر کاملترین بزرگترین صفتها دلالت مینمایند و به هیچ صورت در آن عیب و نقصی نیست.
و از نیک بودنشان این است که خداوند آن نامها را دوست میدارد و هرکس آنها را دوست بدارد او را نیز دوست میدارد و میپسندد، نیز دوست دارد که بندگان، او را با این نامها فرا بخوانند و نیازهایشان را از او بطلبند. و از کمال خداوند و برخورداری او از نامهای نیک و صفات والای او این است که همه آنچه در آسمانها و زمین هستند همواره به او نیازمندند و او را به پاکی میستایند و نیازهایشان را از او میخواهند. پس، هر آنچه را که لطف خویش به آنان میدهد. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾و او توانمند ِ با حکمت است، هرچه بخواهد میشود و هیچ چیزی جز بر اساس حکمت و مصلحتی انجام نمییابد.
پایان تفسیر سورهی حشر