تفسیر سورهی صاد
مکی و ۸۸ آیه است.
آیهی ۱۱-۱:
﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِي ٱلذِّكۡرِ١﴾[ص: ۱]. «صاد. سوگند به قرآن والا و پند آموز».
﴿بَلِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ٢﴾[ص: ۲]. «بلکه کافران در سرکشی و ستیزند».
﴿كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٖ٣﴾[ص: ۳]. «چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم که فریاد برآوردند ولی زمان (زمان) رهایی و نجات نبود».
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ كَذَّابٌ٤﴾[ص: ۴]. «و در شگفتند از این که بیم دهندهای از خودشان بهسویشان آمده است. و کافران گفتند: این جادوگری دروغگوست».
﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «آیا معبودان (متعدد) را معبود واحدی قرار داده؟ این واقعاً چیز عجیبی است».
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٞ يُرَادُ٦﴾[ص: ۶]. «و سران ایشان (با این دعوت) به راه افتادند که بروید و بر (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید، بیگمان این همان چیزی است که خواسته میشود».
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِي ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ٧﴾[ص: ۷]. «و ما در این آیین اخیر (دین قریش و دین نصرانیت) این را نشنیدهایم، این جز دروغی ساختگی نیست».
﴿أَءُنزِلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ مِنۢ بَيۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّن ذِكۡرِيۚ بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَابِ٨﴾[ص: ۸]. «آیا از میان همۀ ما این قرآن بر او نازل شده است؟ آنان از قرآن من در شکاند بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند».
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّكَ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡوَهَّابِ٩﴾[ص: ۹]. «آیا در نزد آنان گنجینههای رحمت پروردگار پیروزمند بخشایندهات هست».
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَاۖ فَلۡيَرۡتَقُواْ فِي ٱلۡأَسۡبَٰبِ١٠﴾[ص: ۱۰]. «آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و چیزهایی که درمیان آن دو است از آن ایشان است؟ پس اگر چنین است با وسایل و اسباب بالا روند».
﴿جُندٞ مَّا هُنَالِكَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١﴾[ص: ۱۱]. «اینانکه اینجا هستند سپاه ناچیزِ شکست خوردهای از دستهها و گروههایند».
در اینجا خداوند حالت قرآن و وضعیت تکذیب کنندگان در برابر قرآن و در برابر کسی که قرآن را آورده است بیان میدارد. پس فرمود: ﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِي ٱلذِّكۡرِ١﴾صاد. سوگند به قرآن که دارای منزلت و شرافت بزرگ است و همه آنچه را که بندگان به آن نیاز دارند از قبیل دانستن اسماء و صفات وافعال خداوند و دانستن احکام شرعی و احکام معاد و جزا، به آنان تذکر میدهد و میآموزد پس قرآن اصول و فروع دین را به بندگان میآموزد. و در اینجا و فروع دین را به بندگام میآموزد. و در اینجا نیازی به ذکر آنچه برای آن سوگند یاد شده است نمیباشد، زیرا آنچه برای آن سوگند یاد شده وآنچه که بدان سوگند یاد شده است یک چیز هستند، و آن قرآنی میباشد که دارای چنین صفت بزرگی است. پس وقتی قرآن دارای چنین صفتی میباشد معلوم است که نیاز بندگان به آن بالاتر از هر نیازی است. و بر بندگان لازم است که به آن ایمان بیاورند و آنرا تصدیق نمایند و به استنباط آموزههای جدید از قرآن روی آورند. خداوند متعال کسانی را به سوی این قرآن هدایت نمود، و کافران از تصدیق آن و تصدیق کسی که قرآن بر او نازل شده ابا ورزیدند و همواره در برابر قرآن و پیغمبر در ﴿عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ﴾به سر میبرند، یعنی متکبر بودند و از ایمان آوردن به آن دو امتناع میورزیدند و با آن به دشمنی و ستیز میپرداختند تا قرآن را رد نمایند و آن را باطل قلمداد نمایند و به آن و کسی که آنرا آورده است طعنه بزنند.
خداوند با بیان این که اقوام گذشته را که پیامبران را تکذیب کردند هلاک کرده است آنها را تهدید نمود، و فرمود: وقتی که هلاکت به سراغشان آمد، فریاد برآوردند و کمک خواستند تا عذاب از آنها دور شود، ﴿وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٖ﴾امّا زمان، دیگر زمان رهایی از آنچه بدان گرفتار شده بودند، نبود. پس اینها بپرهیزند از این که به تکبر و ستیزهجویی و مخالفت خود ادامه دهند که آنگاه به آنچه گذشتگان گرفتار شدند گرفتار خواهند شد.
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ﴾تکذیب کنندگان از چیزی تعجب کردند که جای تعجب ندارد، و آنها از این تعجب کردند که بیم دهندهای از خودشان به نزد آنها آمد تا آنها بتوانند از او یاد بگیرند و او را به گونه شایسته بشناسند. و چون او از قوم آنهاست با ید غرور و تکبر ناسیونالیستی آنها را فرا بگیرد و از تبعیت او سر باز زنند. پس این چیزی است که باعث میشود تا آنان سپاسگزاری نمایند و کاملا از پیامبر پیروی کنند. اما آنها قضیه را برعکس کردند و به تعجب انکاری روی آوردند. ﴿وَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾و کافران از روی ستمگری و کیفر ورزی خود گفتند: ﴿هَٰذَا سَٰحِرٞ كَذَّابٌ﴾این جادوگری دروغگوست.
و گناه پیامبر نزد آنها این بود که ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًا﴾چگونه او از گرفتن شریکان و همتایان نهی میکند و دستور میدهد عبادت تنها برای الله انجام گیرد؟ ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ﴾بیگمان چیزی که او آورده است به دلیل باطل و فاسد بودنش بسیار عجیب میباشد.
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ﴾آن دسته از سران که گفتهشان پذیرفته میشد، به راه افتادند و قوم خود را به تمسّک به شرکی که برآن اقرار داشتند تشویق کردند و گفتند: ﴿أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡ﴾بروید و بر پرستش خدایان خود شکیبا باشید. یعنی به عبادت آنها ادامه و بر پرستش آنها پایداری کنید و هیچ چیزی نباید شما را از پرستش آنها باز دارد. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٞ يُرَادُ﴾بیگمان چیزی که محمّد آورده است مبنی بر نهی از عبادت آنها، ساخته و پرداخته خود او است و از آن هدف و قصدی سوء دارد.
این شبههایست که فقط انسانهای بیخرد گول آنرا میخورند. چون هرکس سخن حق با ناحقی را بر زبان آورد، به خاطر قصد و نیت بدش سخنش رد نمیشود، چرا که نیت و عمل او مال خود اوست، بلکه با آنچه از دلایل و حجّتهایی که آن را باطل و فاسد مینماید گفتهاش رد کرده میشود. و منظور آنها این بود که محمّد برای این شما را دعوت میکند تا بر شما ریاست کند و نزد شما بزرگ باشد و از او پیروی کنید.
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِي ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ما سخنی را که او میگوید و دینی که بهسوی آن دعوت میکند در آیین قریش و آیین نصرانیت نشنیدهایم. پس نه پدران ما چنین دینی داشتهاند و نه پدران ما پدران خود را بر چنین چیزی یافتهاند. پس بمانید بر آنچه پدرانتان بر آن بودهاند، این حق است و آنچه محمّد شما را به سوی آن میخواند جز دروغی که خود آن را ساخته است نیست. و این نیز یک شبهه از نوع شبهات اول آنهاست. آنان حق را با استناد به چیزی که حتّی برای رد کردن کوچکترین و بیارزشترین گفتهای کافی نیست، رد کردند و آن اینکه این دعوت با آنچه که پدران گمراهشان بر آن بودهاند مخالف است. پس این چه دلیلی است که بر بطلان آن دلالت نماید؟
﴿أَءُنزِلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ مِنۢ بَيۡنِنَا﴾چه چیزی او را بر ما برتری دادهاست تا از میان ما قرآن بر او نازل شود و خداوند قرآن را به او اختصاص دهد؟ این نیز یک شبهه است، و چگونه این شبهه میتواند دلیلی باشد که بتوان با آن، آنچه را که پیامبر گفته است رد کرد؟ زیرا خداوند همه پیامبران را با رسالت خویش مورد تکریم قرار داده و آنان را به دعوت کردن خلق به سوی خدا امر نموده است. و از آنجا که گفتههای صادر شده از سوی مشرکان صلاحیت آن را ندارد که با آن رسالت پیامبر رد شود خداوند خبر داد که این گفتههایشان از کجا سرچشمه میگیرد. پس فرمود: ﴿بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّن ذِكۡرِي﴾آنها از قرآن من در شک و تردید هستند، و علم و شناختی از آن ندارند. پس وقتی که در شک و تردید افتادند و به آن راضی شدند، و حق واضح و آشکار به نزد آنها آمد و از آنجا که آنان به طور قطعی تصمیم گرفته بودند که بر شک خود باقی بمانند چنین سخنهایی را برای دفع حق بر زبان آوردند. و آنها این سخنان را از روی دلیل و حجت نگفتند، بلکه از روی دروغ چنین گفتند، و معلوم است که هرکس چنین باشد از روی شک و عناد سخن میگوید و سخن او پذیرفته نیست و کوچک ترین نقص و عیب به حق وارد نمیکند و به محض حرفزدنش مورد مذمت و نکوهش قرار میگیرد. بنابراین، خداوند آنها را به عذاب تهدید کرد و فرمود: ﴿بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَابِ﴾آنها از آنجا که در دنیا از نعمتها بهرهمند هستند و چیزی از عذاب خدا هنوز به آنها نرسیده این سخنها را میگویند، و بر گفتن این سخنها جرات کردهاند، و اگر عذاب را بچشند به گفتن چنین حرفهایی جرأت نخواهند کرد.
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّكَ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡوَهَّابِ٩﴾آیا گنجهای رحمت پروردگار بسیار توانمند و بخشایندهی تو در دست ایشان است؟ تا هرکس را که بخواهند از آن بدهند و هرکس را که بخواهند از آن محروم کنند و بگویند: ﴿أَءُنزِلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ مِنۢ بَيۡنِنَا﴾آیا از میان همه ما قرآن بر او نازل شده است؟ یعنی این از فضل و نعمت خداست و در دست آنها نیست تا به خود جرأت دهند و درباره خدا سخن بگویند.
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است از آن ایشان است طوری که آنها بر آنچه میخواهند توانایی داشته باشند؟ ﴿فَلۡيَرۡتَقُواْ فِي ٱلۡأَسۡبَٰبِ﴾پس اگر چنین است با وسایل و اسبابی که آنها را به آسمانها بالا میبرد، بالا روند، و مانع رسیدن رحمت خدا به پیامبر شوند. پس چگونه سخن میگویند در حالی که آنان ناتوان ترین و ضعیفترین خلق خدا نسبت به چیزی هستند که درباره آن سخن گفتهاند؟! یا اینکه هدفشان تحزّب و جمع کردن لشکر و همکاری کردن برای کمک نمودن به باطل و خوار کردن حق است؟ و واقعیت همین است.
آنان به این هدف نمیرسند، بلکه تلاش و سعی آنها بینتیجه خواهد ماند و لشکرشان شکست میخورد. بنابراین فرمود: ﴿جُندٞ مَّا هُنَالِكَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١﴾همانند لشکریانی هستند که پیش از تو علیه انبیا بسیج شده بودند و آنها مغلوب و هلاک گشتند. پس ما نیز اینها را نابود میکنیم.
آیهی ۱۵-۱۲:
﴿كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ١٢﴾[ص: ۱۲]. «پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون که دارای لشکر و قدرت بودند (پیامبران ما را) تکذیب کردند».
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔيۡكَةِۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَحۡزَابُ١٣﴾[ص: ۱۳]. «و قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ایکه، این گروهها (پیامبران را تکذیب کردند)».
﴿إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤﴾[ص: ۱۴]. «هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند پس کیفر من (بر آنان) محقق شد».
﴿وَمَا يَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥﴾[ص: ۱۵]. «اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدای مرگباری فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد».
خداوند آنها را برحذر میدارد از این که با آنها کاری شود که با امتهای پیش از آنان شده است، کسانی که قدرتشان از قدرت اینها بیشتر بود و سپاه و لشکر بزرگتری داشتند و بر باطل گرد هم آمده بودند، ﴿قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ﴾قوم نوح و عاد (که قوم هود بودند) و قوم فرعون که دارای لشکریان زیاد و قدرت سهمگینی بودند.
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔيۡكَةِ﴾و ثمود (که قوم صالح بودند) و قوم لوط و اصحاب ایکه یعنی صاحبان درختان بوستانها و درختان فراوان در پیرامون خود بودند، و آنها قوم شعیب بودند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَحۡزَابُ﴾اینها گروهها و دستههایی بودند که با قدرت و سپاهیان و ساز و برگ خود برای مقابله با حق گرد هم آمدند اما قدرتشان هیچ چیزی را از آنان دفع نکرد.
﴿إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤﴾هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند، پس کیفر خدا گریبانگیرشان شد. و به جز عذابی که به این دستهها رسید چه چیزی قوم قریش را که به تکذیب پیامبران پرداخته است به راه «تزکیه» و «تطهیر» میآورد و مانع میشود تا عذابی که به آنها رسیده از آنان دور شود؟!.
پس باید منتظر باشند ﴿وَمَا يَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥﴾و اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدایی مرگبار فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد، و این صدا آنها را نابود و ریشه کن مینماید، اگر بر آنچه هستند باقی بمانند.
آیهی ۲۰-۱۶:
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ١٦﴾[ص: ۱۶]. «و گفتند: پروردگارا! سهم (عذاب) ما را پیش از روز حساب به ما برسان».
﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَيۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ١٧﴾[ص: ۱۷]. «در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش و بندۀ ما داودِ توانمند را یاد کن، واقعاً او بسی توبهکار بود».
﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ يُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ١٨﴾[ص: ۱۸]. «ما کوهها را با او رام کردیم شامگاهان و بامدادن به تسبیح و تقدیس (خدا) میپرداختند».
﴿وَٱلطَّيۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ كُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ١٩﴾[ص: ۱۹]. «و پرندگان را نیز مسخرّ نمودییم درحالیکه با او جمع شده بودند، همگی فرمانبردار او (=خدا) بودند».
﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡكَهُۥ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحِكۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ٢٠﴾[ص: ۲۰]. «و فرمانرواییاش را استوار ساختیم و به او حکمت و قدرتِ داوری دادیم».
تکذیب کنندگان به علّت نادانی و مخالفت با حق در حالی که برای آمدن عذاب شتاب داشتند، گفتند: ﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا﴾پروردگارا! سهمیه عذاب ما را هم اکنون، ﴿قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ﴾و قبل از رسیدن قیامت بده. ای محمد! آنها در این گفته لجاجت ورزیدند و ادعا نمودند که نشانه راستگوییات این است که عذاب را بر آنها بیاوری.
پس خداوند به پیامبر فرمود: ﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ﴾در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش، همانطور که پیامبرانی که پیش از تو بودند شکیبایی ورزیدند، و بدان که سخن مشرکین زیانی به حق نمیرساند و هیچ گاه نمیتوانند زیانی به تو برسانند، بلکه آنها به خودشان زیان وارد میکنند. وقتی خداوند پیامبرش را دستور داد که در برابر سخن و آزارهای قومش شکیبایی ورزد پیامبر را فرمان داد که با انجام عبادت خالص برای خدا، صبر پیشه کند و حالت عبادتگزاران را به خاطر بیاورد. همان طور که در آیهای دیگر فرموده است: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَا﴾[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه میگویند شکیبا باش و قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبیح بگوی». و یکی از بزرگترین عبادتگزاران پیامبر خدا داود ÷است. ﴿ذَا ٱلۡأَيۡدِ﴾که دارای قدرت فراوان بدنی و قلبی برای عبادت خدا بود. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾بیگمان او در همه کارها به سوی خدا باز میگشت و با محبت و بندگی و ترس و امید و کثرت تضرع و زاری و دعا همواره رو به سوی خدا داشت، و وقتی که کاستیهایی از او سر میزد، با دست برداشتن از گناه و توبه نصوح، بهسوی خدا باز میگشت.
و یکی از مصادیق انابت او بهسوی پروردگار و عبادتش این بود که خداوند کوهها را با او هم آوار و رام کرده بود، به گونهای که هم صدا با او پاکی پروردگارشان را ﴿بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ﴾صبحگاهان و شامگاهان در اوّل و آخر روز بیان میکردند.
﴿وَٱلطَّيۡرَ مَحۡشُورَةٗ﴾و پرندگان را رام او کرد در حالی که با او جمع شده بودند، و مجموعه کوهها و پرندگان فرمانبردار و تسبیح کننده خدا بودند، و این اطاعت و تسبیح پرندگان از سرِ استجابت این فرمودهی خداوند بود که فرمود: [سبأ: ۱۰]. ﴿يَٰجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُۥ وَٱلطَّيۡرَ﴾[سبأ: ۱۰]. «ای کوهها و پرندگان! همراه با داود خدا را تسبیج گویید». پس این منّت خداست که به او توفیق عبادت داده بود.
سپس خداوند این را بیان کرد که با دادن پادشاهی بزرگ به او بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡكَهُ﴾و با اسبابی که به او دادیم و با لشکریان و ساز و برگ فراوان، فرمانروایی او را قدرت بخشیدیم. سپس خداوند بیان نمود که با دادن علم و دانش به او بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحِكۡمَةَ﴾و به او پیامبری و دانش فراوان دادیم، ﴿وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ﴾و به وی قدرت داوری عطا کردیم که میان مردم در اختلافهایشان داوری میکرد.
آیهی ۲۶-۲۱:
﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾[ص: ۲۱]. «و آیا خبر شاکیان به تو رسیده است بدانگاه که از دیوار عبادتگاه بالا رفتند».
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡكُم بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ٢٢﴾[ص: ۲۲]. «هنگامیکه بر داود وارد شدند و او از آنان ترسید، گفتند: مترس! ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، پس درمیان ما به حق و عدل داوری کن، و ستم روا مدار و ما را به راه راست رهنمون شو».
﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِي لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِيَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا وَعَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ٢٣﴾[ص: ۲۳]. «بهدرستی که این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم و (وی به من) میگوید: آنرا به من واگذار، و او بر من در سخن چیره شده است».
﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ وَأَنَابَ۩٢٤﴾[ص: ۲۴]. «(داود) گفت: بیگمان او با درخواست (اینکه) گوسفندت (را به او بدهی) تا (آنرا به) گوسفندانش (اضافه کند) بهتو ستم کرده است. و حقاً که بسیاری از شریکان به همدیگر ستم میکنند، مگر آنانکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند ولی چنین کسانی بسیار اندک و کم هستند. پس داود دانست که ما او را آزمودهایم، بنابراین، از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد».
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِكَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٢٥﴾[ص: ۲۵]. «و ما این را بر او بخشیدیم و به یقین او در نزد ما قربت و بازگشت نیک دارد».
﴿يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾[ص: ۲۶]. «ای داود! ما تو را در زمین جانشین ساختهایم، پس به حق درمیان مردم حکم کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد، بیگمان آنانکه از راه خدا منحرف میشوند به (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کردند کیفری سخت دارند».
وقتی خداوند خبر داد که قدرت داوری میان مردم را به پیامبرش داود عطا کرد، و معروف بود که مردم برای داوری به داود مراجعه میکردند، خداوند داستان دو متخاصم را که برای داوری نزد او رفته بودند بیان کرد. آنها دربارهی قضیهای رفتند که خداوند آن را آزمایشی برای داود و موعظهای برای جبران تقصیری که او مرتکب شده بود قرار داد. پس خداوند توبهاش را پذیرفت و او را آمرزید و این قضیه را برایش فراهم آورد. و به پیامبرش محمّدصفرمود: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾و آیا داستان شاکیانی که از دیوار عبادتگاه بالا رفته و نزد داود آمدند به تو رسیده است؟ به راستی که داستانی عجیب است. یعنی آنها بدون اجازه و بدون این که از در وارد شوند از بالای دیوار به نزد او آمدند.
وقتی با این صورت بر او وارد شدند، داور از آنها ترسید. پس آنان به داود گفتند: ﴿خَصۡمَانِ﴾ما دو مدّعی هستیم. پس مترس، ﴿بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، ﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ﴾به حق و عدل میان ما داوری کن، و به یکی از ما گرایش پیدا مکن، ﴿وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ﴾و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایی کن. منظور این است که هردو طرف به او گفتند منظورشان دستیابی به حق روشن و محص است. پس آن دو داستان خود را به حق تعریف کردند. و پیامبر خدا داود از موعظه آنها ناراحت نشد و آنها را سرزنش نکرد.
یکی از آن دو شاکی گفت: ﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِي﴾این برادر من است. به صراحت گفت این برادرم میباشد، و فرق نمیکند که برادر نسبی یا برادر دینی یا از روی دوستی و رفاقت برادرش بوده باشد، چون برادری اقتضا مینماید که تجاوز نکند، زیرا تجاوز و ستم برادر از ستم دیگران بزرگتر است. ﴿لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِيَ نَعۡجَةٞ﴾او نود و نه میش دارد. یعنی نود و نه همسر دارد، و این خیر فراوانی است که بر او ایجاب میکند تا به انچه خداوند به او بخشیده است قناعت ورزد.
﴿وَلِيَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾و من یک میش (=همسر) دارم و او به همین یک میش من چشم دوخته است. ﴿فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا﴾و میگوید: آنرا به من واگذار، ﴿وَعَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ﴾و در سخن و گفتار بر من چیره شده است و همواره این را از من طلب میکرد تا اینکه آن را حاصل نمود یا نزدیک بود آنرا حاصل نماید. وقتی داود سخن او را شنید، گفت: او بر تو ستم کرده است. از نحوهی صحبت کردن قبلی طرفین چنین بر میآید که این ستم از ناحیهی طرف دوم صورت گرفته باشد، به همین جهت لزومی نیافت که طرف دوم صحبت کند، بنابراین، جای اعتراضی نیست اگر کسی بگوید: «چرا داود قبل از این که سخن طرف دوم را بشنود داوری کرد»؟ پس داود گفت: ﴿لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ﴾بیگمان او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود به تو ستم روا میدارد، و عادت بسیاری از شریکان چنین است پس فرمود: ﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ﴾و بسیاری از شریکان به یکدیگر ستم میکنند، چون ظلم و ستم یکی از ویژگیهای انسانهاست. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند و ایمان و عمل صالحی که دارند آنها را از ستم کردن باز میدارد. ﴿وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡ﴾و چنی کسانی اندک و کم هستند. ﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ﴾[سبأ: ۱۳]. «و بندگان شکرگزار من بسیار اندک و کم میباشند».
﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ﴾و داود دانست وقتی که میان آنها حکم کرد، ما او را آزمودهایم و این قضیه را برای او فراهم آورده ایم تا همواره آگاه باشد. ﴿فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ﴾پس، از پروردگارش به خاطر آنچه از وی سر زده بود آمرزش خواست و به سجده افتاد. ﴿وَأَنَابَ﴾و با توبه واقعی و عبادت، به سوی خدا روی آورد.
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِكَ﴾پس آنچه را که از او سرزده بود آمرزدیم و خداوند او را با انواع کرامات گرامی داشت. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ﴾و او نزد ما دارای مقامی والا و مقرّب است. ﴿وَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾و بازگشتی نیک دارد. و خداوند گناهی را که از داود÷سر زد بیان نکرد، چون به ذکر آن نیازی نیست.
پس پرداختن به آن تکلف است، و صلاح همان است که خداوند برای ما تعریف کرده است مبنی بر این که بر او لطف نمود و توبهاش را پذیرفت، و جایگاه او را بالا برد و داود بعد از توبه بهتر و نیکوتر شد. ﴿يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ای داود! ما تو را در زمین فرمانروا قرار دادیم تا به حل و فصل قضایای دینی و دنیوی بپردازی، ﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ﴾پس میان مردم به دادگری حکم کن، و او این کار را نمیتواند بکند مگر با شناخت ِ بایدها و شناخت وضعیت حاکم و توانایی داشتن بر اجرای حق. ﴿وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ﴾و از هوای نفس پیروی مکن به گونهای که به خاطر خویشاوندی، دوستی و رفاقت یا از روی محبت به یکی روی آوری، یا به خاطر نفرت داشتن از طرف دیگر از وی روی برتابی. ﴿فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾پس پیروی کردن از هوای نفس تو را از راه خدا منحرف میسازد و تو را از راه راست خارج میکند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ﴾بیگمان کسانی که از راه خدا گمراه میشوند به سزای این که از روز قیامت غافل هستند و آن را فراموش میکنند سزای سختی در پیش دارند. پس اگر آنان روز قیامت را به یاد میآوردند و ترس آن در دلهایشان جای میگرفت به هوای فتنهگری روی نمیآوردند.
آیهی ۲۹-۲۷:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ٢٧﴾[ص: ۲۷]. «و ما آسمانها و زمین و چیزهایی را که بین آن دو است بیهوده نیافریدهایم. این پندار کافران است، پس وای به حال کافران از آتش (دوزخ)».
﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾[ص: ۲۸]. «آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهی کنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم»؟.
﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٩﴾[ص: ۲۹]. «(این) کتابی است که پر خیر و برکت که آنرا بر تو فرو فرستادهایم تا دربارۀ آیههایش بیاندیشند و خردمندان پند گیرند».
خداوند متعال از کمال حکمت خود در آفرینش آسمانها و زمین خبر داده و میفرماید او آسمانها و زمین را بیهوده و بیفایده نیافریده است. ﴿ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾این گمان کسانی است که به پروردگارشان کفر ورزیدهاند، و آنها در مورد پروردگارشان گمانهایی بردهاند که شایست شکوه او نیست. ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾پس وای به حال کافران از آتش دوزخ، و آتش دوزخ کیفر کارهایشان را به آنها خواهد داد و سراپای وجودشان را فرا میگیرد. خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، آنها را آفریده تا بندگان به کمال علم و قدرت او و گستردگی فرمانرواییاش ایمان بیاورند و بدانند که او تنها معبود یگانه است، و کسانیکه به اندازه ذرّهای چیزی را در آسمانها و زمین نیافریدهاند معبود حقیقی نیستند. و بدانند که رستاخیز حق است و خداوند میان اهل خیر و اهل شر داوری خواهد کرد.
کسیکه نسبت به حکمت خداوند جاهل و ناآگاه است، گمان نبرد که خداوند اهل خیر و اهل شر را در حکم و داوری خود برابر قرار میدهد. بنابراین فرمود: ﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهیکنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم؟ چنین چیزی شایسته و مناسب حکمت و حکم داوری ما نیست.
﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ﴾این کتابی است پر خیر و برکت که در آن خیر فراوان و دانش زیادی هست، آن را بر تو فرو فرستادهایم و در آن، راهِ هدایت از گمراهی و شفا از بیماری مشخص شده است. این کتاب نوری است که در تاریکیها به وسیله آن راه روشن میشود، و در آن هر حکمی که مکلفان بدان نیاز دارند موجود میباشد و برای هر امر مطلوبی دلایل قطعی ارائه شده است، و این امر سبب گردیده تا بزرگترین کتابی باشد که از ابتدای آفرینش هستی به سوی جامعه بشری فرستاده شده است.
﴿لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِ﴾تا در آیههای آن بیاندیشند. یعنی حکمت از فرو فرستادن آن این است که مردم در آیههای آن بیاندیشند و علم و دانش آنرا بیرون آورند و در اسرار و حکمتهای آن تدبر نمایند. زیرا با تدبر در آن و تامّل و اندیشیدن در مفاهیم آن میتوان به برکت و خیر قرآن دست یافت. دراینجا بر تدبر در قرآن تشویق شده، و این که تامل در قرآن از بهترین اعمال است، و خواندنِ با تدبر بهتر از تلاوت سریع و تند است، چرا که هدف تدبر از آن حاصل نمیشود. ﴿وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا صاحبان خرد و عقلهای درست با تدبّر در آن هر علم و خواستهای را به یاد آورند. و این دلالت مینماید که آدمی برحسب عقل و خرد خویش از این کتاب پند میگیرد و بهرهمند میشود.
آیهی ۴۰-۳۰:
﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ٣٠﴾[ص: ۳۰]. «و به داود سلیمان را عطا کردیم، او بسیار بندۀ خوبی بود چراکه او توبهکار بود».
﴿إِذۡ عُرِضَ عَلَيۡهِ بِٱلۡعَشِيِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِيَادُ٣١﴾[ص: ۳۱]. «آنگاه شامگاهان اسبهای اصیل (و تندبا) به او عرضه شد».
﴿فَقَالَ إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ٣٢﴾[ص: ۳۲]. «گفت: واقعاً من دوستی اسبها را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا (هنگام نماز گذشت و خورشید) در ورای حجاب ظلمت قرار گرفت».
﴿رُدُّوهَا عَلَيَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ٣٣﴾[ص: ۳۳]. «(گفت:) آن (اسبها) را به نزد من بازآورید، پس شروع به دست کشیدن بر ساقها و گردنهای آنان کرد».
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَيۡمَٰنَ وَأَلۡقَيۡنَا عَلَىٰ كُرۡسِيِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ٣٤﴾[ص: ۳۴]. «و بهراستی سلیمان را آزمودیم و بر تخت او کالبدی افکندیم، آنگاه رو بهسوی (خدا) آورد».
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥﴾[ص: ۳۵]. «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای».
﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّيحَ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَيۡثُ أَصَابَ٣٦﴾[ص: ۳۶]. «پس باد را برایش مسخّر کردیم که به آسانی به فرمان او هرجا که میخواست سیر میکرد».
﴿وَٱلشَّيَٰطِينَ كُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ٣٧﴾[ص: ۳۷]. «و از دیوها هر بنّا و غوّاصی (را به فرمانش درآوردیم)».
﴿وَءَاخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ٣٨﴾[ص: ۳۸]. «و گروه دیگری از دیوها (را هم با دست و پاهای) بههم بسته در بندها (مسخّر او کردیم)».
﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٩﴾[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست پس بیهیچ حسابی ببخش یا نگاهدار».
﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٠﴾[ص: ۴۰]. «و بیگمان او در نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک دارد».
وقتی خداوند داود را ستود و آنچه را که برایش اتفاق افتاد تعریف کرد، فرزندش سلیمان را نیز ستایش کرد و فرمود: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَ﴾و سلیمان را به داود عطا کردیم و او را مایه شادمانیاش گرداندیم. ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾سلیمان بسیار بنده خوبی بود، چون دارای صفتی بود که ایجاب میکرد مورد ستایش قرار گیرد، و آن این بود که ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾او در همه کارها و احوال و اوضاع با انجام دادن عبادت و توبه، و محبت و ذکر و دعا و زاری، و تلاش برای به دست آوردن خشنودی خداوند بر همه چیز رو به خدا داشت. بنابراین، وقتی اسبهایی به او نشان داده شد که بر روی دو پا و یک دست ایستاده و یک دست را کمی بلند کرده و منظرهای زیبا داشتند، به خصوص برای کسانی همچون پادشاهان که به صحنهها بیشتر نیاز دارند، و این صحنهها برای آنان زیباتر جلوه میکند، و همچنان اسبها بر او عرضه میشد تا این که خورشید غروب کرد و تماشای این اسبها او را از نماز شامگاه و به یادآوردن آن غافل گرداند.
سلیمان با ندامت از آنچه که از او سر زده و او را از ذکر خدا غال گردانده بود و با نزدیکی جستن به خدا و مقدّم داشتن محبت خدا بر محبت غیر او، گفت: ﴿فَقَالَ إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي﴾بیگمان من محبت «خیر» که همان مال دنیاست و در اینجا منظور اسب میباشد را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم، ﴿حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ﴾و این صحنهها (صحنۀ رژه اسبان) مرا همچنان غافل نگهداشت تا اینکه خورشید پنهان شد.
﴿رُدُّوهَا عَلَيَّ﴾اسبها را به سوی من بازگردانید، ﴿فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ﴾پس شروع به دست کشیدن بر ساقهها و گردنهای اسبها کرد. یعنی با شمشیر خود بر گردنها و ساقهایشان میزد و گردن و ساقهایشان را قطع میکرد. ﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَيۡمَٰنَ﴾و به درستی که سلیمان را با از بین رفتن پادشاهی و جدایی از فرمانرواییاش - به خاطر خللی که اقتضای طبیعت بشری است - آزمودیم. ﴿وَأَلۡقَيۡنَا عَلَىٰ كُرۡسِيِّهِۦ جَسَدٗا﴾و بر تخت او کالبدی افکندهایم. یعنی شیطانی که خداوند مقرر نموده بود بر تخت او بنشیند و در زمان آزمایش سلیمان، در پادشاهی او تصرف کند، ﴿ثُمَّ أَنَابَ﴾سپس سلیمان بهسوی خدا بازگشت و توبه کرد.
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥﴾[ص: ۳۵]. سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانرواییاش را به او باز گرداند، و فرمانرواییاش را افزود، به گونهای که برای هیچکسی بعد از او به دست نیامده است، و آن این بود که خداوند شیطانها و جنها را به فرمانش درآورد که هرچه خواست برای او میساختند و در دریاها برایش غواّصی میکردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون میآوردند، و هرکدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی میکرد آن را به زنجیر میبست.
و به او گفتیم: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا﴾این بخشش ماست، پس بدان شادمان باش، ﴿فَٱمۡنُنۡ﴾و به هرکس که میخواهی بده و ببخش، ﴿أَوۡ أَمۡسِكۡ﴾و هرکس را که نمیخواهی ببخش، ﴿بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾یعنی در این مورد حرج و گناهی بر تو نیست، و حسابی بر تو نیست چون خداوند از کمال عدالت و احکام و دستورات نیکِ سلیمان آگاه بود. و بیان فرمودکه این مقام نیک فقط در دنیا برای سلیمان نیست بلکه در آخرت نیز از خیر بزرگی بهرهمند است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٠﴾و بیگمان او از مقرّبان درگاه خداوند است، از کسانی است که با انواع تکریمها و تنعّمها نزد خداوند گرامی داشته میشود.
فواید و حکمتهایی که در داستان داود و سلیمانإبرای ما روشن نشده است:
۱- خداوند برای پیامبرش محمّدصداستان کسانی را که پیش از او بودهاند بیان کرده است تا دلش آرام گیرد و اطمینان یابد، و خداوند نحوه عبادت و شدّت بردباری و بازگشت آنها را به سوی خویش بیان میدارد و این چیزها پیامبر را تشویق میکند تا با آنها به رقابت بپردازد و به خدا نزدکی جوید، و در برابر اذیت و آزار قومش شکیبایی ورزد. بنابراین، - در اینجا - وقتی خداوند اذیت و آزار قومش و سخن آنها را در مورد او و در مورد آنچه که او آورده است بیان کرد، او را به شکیبایی فرمان داد و این که بندهاش داود را یاد کن و از وی الگو برداری نماید.
۲- خداوند توانمندی در اطاعت، و برخورداری از قوت قلب و جسم را ستایش میکند و آن را دوست میدارد. چون به وسیله قدرت و توانایی جسمی آثاری از اطاعت و ادای نیکو و کثرت آن به دست میآید که با ناتوانی و سستی به دست نمیآید. و مناسب است که بنده اسباب آن را فراهم نماید و به تنبلی روی نیاورد که در توانایی خلل ایجاد میکند و نفس را ضعیف میگرداند.
۳- بازگشت به خدا در همه کارها از اوصاف پیامبران و از صفتهای بندگان برگزیدهی خداست. همانطور که خداوند داود و سلیمان را به خاطر این کارها ستوده است. پس اقتدا کنندگان باید به آن دو اقتدا کنند، و سالکان به رهنمود آن رهنمون گردند، [الأنعام: ۹۰]. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾[الأنعام: ۹۰]. «ایشان کسانیاند که خداوند آنها را هدایت نموده است، پس به هدایت آنها اقتدا کن».
۴- صدای خوب و دلنشینی که خداوند به پیامبرش داود، عطا کرده بود سبب میشد که کوههای جامد و پرندگان بیزبان با او هم آوا شوند. وقتی او آوای تسبیح سر میداد کوهها و پرندگان شامگاهان و صبحگاهان به همراه او تسبیح میگفتند.
۵- از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بنده این است که به او علم مفید ارزانی دارد و شیوه داوری میان مردم را بداند، همانطور که خداوند این نعمت را به بندهاش داود÷ارزانی کرده بود.
۶- خداوند به پیامبران و برگزیدگانش عنایت ویژه دارد و آنها را میآزماید تا کاستیهایی را که از آنان سر میزند، بزداید. پس آنان به کاملترین حالت خود برگردند، آن چنان که برای داود و سلیمان اتفاق افتاد.
۷- پیامبرانصدر آنچه از جانب خدا میرسانند از اشتباه معصوم میباشند، چون اگر آنها در رساندن رسالت الهی معصوم نباشند، مقصودِ رسالت حاصل نمیشود. اما برخی از گناهان به اقتضای داشتن طبیعت بشری از آنها سر میزند ولی خداوند آنها را در مییابد و لطف خویش را فورا شامل حال آنان میگرداند.
۸- داود÷اغلب اوقات در عبادتگاه خود بود، تا خدمت پروردگارش را انجام دهد، بنابراین، آن دو شاکی از دیوار عبادتگاه بالا رفتند و نزد او آمدند، چون وقتی که در عبادتگاه بود و به خلوت مینشت، هیچ کس نزد او نمیآمد. بلکه برای خود وقتی مقرّر کرده بود که در آن با پروردگار خود به خلوت مینشست و با عبادت پروردگارش شاد میشد، و عبادت، او را کمک میکرد تا همه کارهایش را مخلصانه انجام دهد.
۹- باید به هنگام وارد شدن بر حکام و دیگران، ادب را رعایت کرد. زیرا آن دو شاکی وقتی بر داود داود شدند در حالتی غیر عادی و از راه غیر معمولی بر او وارد شدند، و داود از آنها ترسید، و این بر او دشوار آمد و آن را مناسب ندید.
۱۰- بیادبی شاکی و انجام دادن کاری از سوی او که شایسته وی نمیباشد نباید حکم را از حکم کردن به حق باز دارد.
۱۱- از این جریان کمال بردباری داود÷استنباط میشود، چون وقتی که آنها بدون اجازه وارد شدند داود بر آنها خشم نگرفت درحالیکه او پادشاه بود. و نیز داود بر آنها پرخاش نکرد و آنها را سرزنش ننمود.
۱۲- جایز است مظلوم به کسی که بر او ستم کرده است بگوید: «فلانی بر من ستم کرده است:. یا بگویید: ای ظالم یا بر من تعدّی کرده است». و امثال اینها. چون آن دو شاکی گفتند: ﴿خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾«ما دو شاکی هستیم که بر یکدیگر ستم کردهایم».
۱۳- فردی که موعظه و نصحیت میشود اگر گرانقدر و دارای علم و دانش باشد، خشمگین و ناراحت نمیشود، بلکه شتابان پند را میپذیرد و تشکر میکند. چون آن دو شاکی داود را نصیحت کردند و داود ناراحت و خشمگین نشد، و این کارِ آنها او را از حق باز نداشت، بلکه او به حق محض حکم نمود.
۱۴- مخالطت میان خویشاوندان و یاران و کثرت تعلّقات و روابط دنیوی و مالی باعث میشود تا میان آنها دشمنی ایجاد گردد، و بر یکدیگر تجاوز کنند، و هیچ چیزی این دشمنی را باز نمیدارد جز پیشه کردن تقوای الهی و صبر کردن بر کارها با ایمان و عمل صالح، و این در میان مردم اندک یافت میشود.
۱۵- استغفار و عبادت به ویژه نماز، گناهان را میزدایند، چون خداوند آمرزیده شدن گناه داود را نتیجه استغفار و سجده او میداند.
۱۶- خداوند بندهاش داود و سلیمان را با نزدیک قرار دادن به خود و اعطای پاداش نیک به آنان مورد بزرگداشت قرار داد. و نباید چنین پنداشته شود که آنچه از آنها سرزد، از مقامشان نزد خداوند میکاهد. و این از کمال لطف خدا نسبت به بندگان مخلصش میباشد که هرگاه آنها را بخشید و اثر گناهانشان را دور کرد، همه آثاری را نیز که به دنبال گناه میآیند از آنها دور میکند، حتی چیزی را که در دل بندگان میافتد نیز دور مینماید، چون بندگان وقتی از برخی از گناهانشان آگاه شوند به دلشان چنین میآید که آنها از مقام اوّل خود سقوط کردهاند. پس خداوند متعال این آثار را دور نمود و این برای خداوند بزرگوار و بخشنده مشکل نیست.
۱۷- داوری کردن میان مردم مقامی دینی است و پیامبران خدا و بندگان برگزیدهاش این کار را به عهده داشتهاند، و کسی که این کار را میکند وظیفه دارد به حق داوری نماید، و از هواپرستی بپرهیزد. پس حکم کردن به حق اقتضا مینماید فردی که میخواهد حکم نماید، باید به امور شرعی آگاه باشد و از صورت قضیهای که در آن حکم میکند مطلّع باشد و کیفیت وارد کردن آن در حکم شرعی را بداند. پس کسی که یکی از این دو چیز را نداند، صلاحیت داوری کردن را ندارد و جایز نیست به داوری اقدام نماید.
۱۸- برای حاکم شایسته است که از هوی پرستی بپرهیزد و همواره مواظب خود باشد، چون نفسها از هوی و امیال خالی نیستند. بنابراین، باید با نفس خود مبارزه کند و همیشه حق را نصب العین خود قرار داده، و به هنگام داوری کردن هرگونه محبت و نفرتی را نسبت به یکی از طرفین از خود دور کند.
۱۹- سلیمان÷از فضیلتهای داود و از منّتهای خدا بر اوست که خداوند او را به داود بخشید. و یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بندهاش این است که به او فرزندی صالح عطا کند و اگر این فرزند عالم باشد نور علی نور خواهد بود.
۲۰- خداوند سلیمان را ستود و فرمود: ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾«بسیار بنده خوبی بود سلیمان، او بسی توبهکار بود».
۲۱- یکی از مصادیق کثرت خیرخواهی خداوند نسبت به بندگانش این است که اعمال صالح و اخلاق نیکو را به آنها عطا میکند سپس آنها را به خاطر این چیزها که خودش به آنان بخشیده است ستایش میکند.
۲۲- سلیمان محبّت خداوند متعال را بر محبّت هر چیزی مقدّم میداشت.
۲۳- هرآنچه که بنده را از خداوند غافل و به خود مشغول نماید آن چیز مذموم و بد است، پس باید از آن جدا شود و به چیزی روی آورد که برایش مفیدتر است.
۲۴- قاعده مشهوری است که هرکس چیزی را برای خداوند ترک نماید خداوند در عوض به او چیزی میدهد که برایش بهتر است. سلیمان÷اسبهایی را که بر روی سه دست و پا ایستاده بودند و تیز رو و بسیار دوست داشتنی بودند، پاها و گردنهایشان را قطع کرد و او با این محبت خدا را بر محبت آنها مقدم داشت. پس خداوند در عورض آن چیزهای بهتری به او داد و باد را در اختیار او قرار داد که به فرمان او به هرجا که میخواست حرکت میکرد، و راه یک ماه را در یک صبحگاه و راه یک ماه دیگر را در یک شامگاه میپیمود. و دیوها را برای سلیمان مسخر کرد که توانایی کارهایی را دارند که انسانها توان انجام آن را ندارند.
۲۵- بعد از سلیمان÷، اجنّه و شیاطین رام کس دیگری نمیشوند.
۲۶- سلیمان÷پادشاه و پیامبر بود و هرچ میخواست انجام میداد، اما جز عدالت و دادگری چیزی دیگر نمیخواست. به خلاف پیامبری که بنده است، چنین پیامبری ارادهاش تابع امر خداست، و او هیچ کاری را نمیکند مگر به فرمان خدا همانند پیامبر ما محمّدصو این حالت کاملتر است.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ٤١﴾[ص: ۴۱]. «و بندۀ ما ایّوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد که همانا شیطان به من رنج و دردی رسانده است».
﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾[ص: ۴۲]. «پای خود را به زمین بکوب، این آبی است که هم برای شستشو و هم برای نوشیدن است».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ٤٣﴾[ص: ۴۳]. «و به عنوان بخشایشی از سوی خود و پندی برای خردمندان، خانوادهاش و همسان آنانرا به او عطا کردیم».
﴿وَخُذۡ بِيَدِكَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ٤٤﴾[ص: ۴۴]. «و (فرمان دادیم) که دستهای از شاخههای باریک را بگیر و (او را) با آن بزن و سوگند خود را مشکن، ما ایّوب را شکیبا یافتیم، چه بندۀ خوبی بود بیگمان او بسیار توبهکار بود».
﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ﴾و در این کتاب بنده ما ایوب را به بهترین وجه به یادآور، و او را به بهترین شیوه ستایش کن. آنگاه که رنج و زیان به او رسید پس او بر رنج و مشقت شکیبایی کرد و به سوی هیچکسی غیر از پروردگارش شکایت نبرد و به هیچکسی جز او پناه نیاورد. ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾هنگامی که پروردگارش را به فریاد خواند و با شکایت به درگاهش نه درگاه کسی دیگر او را صدا زد و گفت: پروردگارا! ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ﴾همانا شیطان به من امری مشقّتآور و طاقتفرسا و عذابدهنده رسانده است. شیطان بر جسد او مسلط شد و در آن دمید تا اینکه غدههایی در بدنش پدید آمد، سپس از آن غدهها چرک و خونابه بیرون جهید و بسیار حالت سختی به او دست داد، و همچنین خانواده و اموالش نابود شد و از بین رفتند.
پس به او گفته شد: ﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَ﴾پای خود را به زمین بکوب تا از آن چشمهای برایت بجوشد که از آن برای شستشوی بدنت استفاده کنی و از آن بنوشی، و آنگاه بیماری و ناراحتی از تو دور شود، پس اینکار را کرد و خداوند او را شفا داد.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُ﴾و خانوادهاش را به او بخشیدیم. گفته شده که خداوند خانواده و فرزندانش را دوباره زنده کرد. ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾و همسان آنها را همراهِ آنان در دنیا به او دادیم و خداوند او را بینیاز کرد و به او مالی بزرگ بخشید. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنَّا﴾رحمتی از جانب ما برای بنده ما ایوب بود که صبر کرد پس به پاداش آن از رحمت خویش در دنیا و آخرت به او پاداش دادیم. ﴿وَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا خردمندان از حالت ایوب پند بیاموزند و عبرت بگیرند و بدانند که هرکس بر سختی شکیبایی بورزد، خداوند پاداشی زودرس در دنیا و آخرت به او میدهد و هرگاه او را به فریاد بخواند دعایش را میپذیرد.
﴿وَخُذۡ بِيَدِكَ ضِغۡثٗا﴾و دستهای از شاخههای باریک خرما یا انگور را بگیر، ﴿فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡ﴾و با آن او را بزن و سوگند خود را مشکن. مفسران گفتهاند که ایوب در بیماری و رنج خود به خاطر برخی کارها بر همسرش خشمگین شد، آنگاه سوگند خورد که اگر خداوند او را شفا بدهد، صد ضربه شلاّق به او خواهد زد. وقتی خداوند او را شفا داد، از آنجا که همسرش صالح بود و با ایوب رفتار خوبی داشت، خدا بر هر دو رحم نمود و به ایوب دستور داد که او را با دستهای از شاخههای نازک که صد شاخه باشند، یک ضربه بزند و سوگندش را اینگونه عملی کند. ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗا﴾همانا ما ایوب را شکیبا یافتیم.
یعنی او را به بیماری و سختی بزرگی گرفتار کردیم و او به خاطر خدا شکیبایی ورزید. ﴿نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾ایوب چه بنده خوبی بود که مقام عبودیت را در حالت خوشی و ناخوشی و سختی و راحتی به طور کامل پاسداری میکرد. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾بیگمان او بسیار به سوی خدا باز میگشت، و در همه کارهای دینی و دنیویاش رو به سوی خدا داشت، پروردگارش را بسیار یاد میکرد و دعا مینمود و نسبت به او محبت میورزید و او را عبادت میکرد.
آیهی ۴۷-۴۵:
﴿وَٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ أُوْلِي ٱلۡأَيۡدِي وَٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٥﴾[ص: ۴۵]. «و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که توانمند و دارای بینش بودند».
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِكۡرَى ٱلدَّارِ٤٦﴾[ص: ۴۶]. «ما آنانرا با صفت خاصّی ویژگی بخشیدیم که یاد سرای آخرت بود».
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَيۡنَ ٱلۡأَخۡيَارِ٤٧﴾[ص: ۴۷]. «و بیگمان آنان نزد ما از برگزیدگان نیک بودند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ﴾بندگان ما را به نیکویی یاد کن، آنهایی که عبادت را خالصانه برای ما انجام دادند، ابراهیم خلیل و پسرش اسحاق و پسرش یعقوب که اینها دارای قدرت بودند و بر عبادت خداوند توانایی داشتند، ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾و در دین خدا دارای بینش بودند، پس آنها را به برخورداری از علم مفید و عمل صالح توصیف کرد.
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ﴾ما به آنها ویژگی بزرگ و مهمّی داده بودیم، و آن ﴿ذِكۡرَى ٱلدَّارِ﴾یاد کردن سرای آخرت بود. ما یاد کردن آخرت را در دلهایشان قرار داده بودیم، و عمل کردن برای آخرت را نصب العین آنها قرار داده و اخلاص و مراقبت خدا را صفت همیشگی آنها گردانده بودیم، و آنها را چنان نموده بودیم که هرکس آنها را میدید، به یاد قیامت میافتاد، و پندگیرنده با دیدن حالت آنها پند میگرفت و با بهترین یاد از آنها یاد میکرد.
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَيۡنَ﴾و ایشان نزد ما از کسانی بودند که خداوند آنها را از میان بندگانش برگزیده است. ﴿ٱلۡأَخۡيَارِ﴾و از نیکان است، کسانی که رفتار و اخلاق خوب و عملی درست دارند.
آیهی ۴۹-۴۸:
﴿وَٱذۡكُرۡ إِسۡمَٰعِيلَ وَٱلۡيَسَعَ وَذَا ٱلۡكِفۡلِۖ وَكُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡيَارِ٤٨﴾[ص: ۴۸]. «و اسماعیل ویسع و ذالکفل را یاد کن و همگی آنانرا از نیکان بودند».
﴿هَٰذَا ذِكۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٩﴾[ص: ۴۹]. «این یادی (از ایشان) است و مسلّماً پرهیزگاران سرانجام نیک دارند».
این پیامبران را به بهترین وجه یاد کن و آنها را با بهترین شیوه ستایش کن، زیرا هریک از آنها از نیکانی بودند که خداوند آنها را برگزیده است، و کاملترین اعمال و اخلاق و صفات پسندیده و خصال درست را به ایشان دادهاست. ﴿هَٰذَا ذِكۡرٞ﴾یاد این پیامبران برگزیده و بیان اوصافشان در این قرآن والا مقام و یادآور، ذکر شده است که پندگیرندگان از احوال آنها پند میگیرند، و اقتدا کنندگان به تبعیت از صفتهای پسندیده آنها علاقمند میشوند، و صفتهای پسندیدهای را که خداوند به آنها بخشیده است میشناسند و به نام نیک آنها که درمیان مردم ماندگار است پی میبرند. این یکی از انواع ذکر است که مختص اهل خیر است. و یکی دیگر از انواع ذکرها بیان پاداش اهل خیر و اهل شر است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ﴾و بیگمان برای کسانی که با اطاعت از اوامر و پرهیز از نواهی خدا تقواپیشه میکنند، ﴿لَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾سرانجامی نیک وجود دارد.
آیهی ۵۴-۵۰:
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ٥٠﴾[ص: ۵۰]. «باغهای جاودان (بهشتی) درحالیکه دروازههای (آنها) برای آنان گشوده است».
﴿مُتَّكِِٔينَ فِيهَا يَدۡعُونَ فِيهَا بِفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ وَشَرَابٖ٥١﴾[ص: ۵۱]. «در آنجا تکیه میزنند و میوههای فراوان و نوشیدنیهای زیادی را میطلبند».
﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ٥٢﴾[ص: ۵۲]. «و در نزد آنان زنانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و همگی همسن و سال میباشند».
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ٥٣﴾[ص: ۵۳]. «این چیزهایی است که برای روز حساب و کتاب به شما وعده داده میشد».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ٥٤﴾[ص: ۵۴]. «بیگمان این عطا و روزی ماست و هرگز پایان ندارد».
سپس پاداش و سرانجام آنها را چنین تفسیر کرد و فرمود: ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾باغهای جاودان که ساکنان آن از بس که این باغها کامل و نعمتهایی بیکم و کاست میباشد هیچ جایگزینی را برای آن نمیجویند و از آن بیرون نمیآیند، و بیرون کرده نمیشوند. ﴿مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ﴾درحالیکه درهای منازل و مسکنهای بهشت برایشان گشوده است، و نیازی ندارند که خود درهای آن را باز کنند، بلکه به آنها نعمت میشود. و این نیز دلیلی بر امنیت کامل و دلیلی است برای این که در باغهای بهشت چیزی نیست که ایجاب کند درهای آن بسته شوند.
﴿مُتَّكِِٔينَ فِيهَا يَدۡعُونَ فِيهَا بِفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ وَشَرَابٖ﴾بر تختهای آراسته شده تکیه زده و خدمتگزاران خود را دستور میدهد تا میوههای فراوان و از همه نوشیدنیهایی که دلشان میخواهد و چشمهایشان از دیدن آن لذّت میبرد برایشان بیاورند. و این بر کمال برخورداری از نعمت و آسایش و راحتی و کمال لذّت دلالت مینماید. ﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ﴾و در کنار آنها از حوریان چشم زیبا همسرانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و شوهرانشان نیز تنها به آنها چشم میدوزند و این به خاطر آن است که هر دو بسیار زیبا هستند و همدیگر را دوست میدارند و چشم به کسی دیگر ندارند و هیچ گاه نمیخواهند که به جای همدیگر کسی برگزینند، ﴿أَتۡرَابٌ﴾هم سن و سال هستند، سنی که بهترین و زیباترین دوران و زمان جوانی است.
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ٥٣﴾این، چیزهایی است که در روز حساب و کتاب به پاداش اعمال و کارهای شایستهتان به شما پرهیزگاران وعده داده میشود.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ٥٤﴾چیزهایی را که به اهل بهشت دادهایم عطا و روزی ماست که پایانی ندارد، بلکه همیشگی است و در همه اوقات ماندگار است و در همه لحظات فزونی مییابد. و این بر پروردگار بزرگوار و مهربان و نیکوی بخشنده و گشایشگر و توانا و ستوده گران نمیآید، خداوندی که دارای فضل آشکار و سخاوت مستمر است، و نعمتهایش قابل شمارش نیست، و نمیتوان اندکی از نیکویی و نیکیهای او را احاطه کرد.
آیهی ۶۴-۵۵:
﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِينَ لَشَرَّ مََٔابٖ٥٥﴾[ص: ۵۵]. «این (پاداش پرهیزگاران است) و امّا سرکشان بد سرانجامی دارند».
﴿جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٥٦﴾[ص: ۵۶]. «و آن دوزخ است که بدانجا درمیآیند و بدان میسوزند و چه بد جایگاهی است»!.
﴿هَٰذَا فَلۡيَذُوقُوهُ حَمِيمٞ وَغَسَّاقٞ٥٧﴾[ص: ۵۷]. «این آب داغ و خونابه است که آنرا باید بچشند و بخورند».
﴿وَءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾[ص: ۵۸]. «و از اینگونه انواع عذابهای دیگری دارند».
﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَكُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ٥٩﴾[ص: ۵۹]. «(به آنان گویند:) این گروهی است که همراه شما به دوزخ درآیند ـ خوش نیامدند و خوش نبینند ـ آنان با آتش دوزخ سوخته میشوند».
﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِكُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٦٠﴾[ص: ۶۰]. «میگویند: بلکه شما خوش نیامدید، شما بودید که ما را دعوت نمودید بهسوی راهی که ما را دچار این سرنوشت نمود، پس بدجایگاهی است».
﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِي ٱلنَّارِ٦١﴾[ص: ۶۱]. «و میگونید: پروردگارا! هرکس سبب شد که دچار این سرنوشت شویم عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان».
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢﴾[ص: ۶۲]. «و گفتند: ما را چه شده است کسانی را نمیبینیم که آنانرا از بدان میدانستیم»؟.
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِيًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣﴾[ص: ۶۳]. «آیا آنانرا به ریشخند میگرفتیم؟ و یا اینکه چشمان ما ایشان را نمیتوانند ببینند».
﴿إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ٦٤﴾[ص: ۶۴]. «بیگمان این مخاصمۀ دوزخیان حق است».
﴿هَٰذَا﴾پاداشی که آن را توصیف نمودیم برای پرهیزگاران است، ﴿وَإِنَّ لِلطَّٰغِينَ﴾و همانا کسانی که در ارتکاب کفر و گناهان از حد میگذرند، ﴿لَشَرَّ مََٔابٖ﴾سرانجام بدی دارند. سپس آن را توضیح داد و فرمود: ﴿جَهَنَّمَ﴾سزای آنها جهنّمی است که در آن هرنوع عذابی وجود دارد، گرمای آن بسیار سخت است و سرمای آن نیز بیاندازه شدید. ﴿يَصۡلَوۡنَهَا﴾به آن عذاب در میآیند و آنها را از هرطرف احاطه مینماید، آنها از بالای سرشان سایه بانهایی از آتش دارند و از زیرشان نیز چنیناند. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾بدجایگاهی است که برای آنها به عنوان مسکن و پناه گاه آماده شده است.
﴿هَٰذَا﴾این جایگاه و این عذاب سخت و خواری و رسوایی و شکنجه، «حمیم» و «غسّاقی» است که باید از آن بچشند و بخورند. ﴿حَمِيمٞ﴾آب بسیار داغی است که آنرا مینوشند و به سبب آن تمام رودههایشان تکّه و پاره میشود.
﴿وَغَسَّاقٞ﴾بدترین نوع نوشیدنی است، و آن عبارت از چرک و خونابه است که تلخ و بدبو است. ﴿وَءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾و برایشان عذابی دیگر همسان آن در انواع گوناگون خواهد بود. یعنی با انواع گوناگون از عذاب شکنجه داده میشوند و با آن خوار میگردند. هنگامیکه وارد جهّنم میشوند یک دیگر را ناسزا گفته و به یکدیگر میگویند: ﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَكُمۡ﴾این گروهی است که همراه شما به دوزخ وارد شدهاند، ﴿لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ﴾خوش نیامدند، آنان در آیندگانِ به آتش دوزخاند، و با آن میسوزند.
﴿قَالُواْ﴾گروهی که وارد میشود میگوید: ﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِكُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَا﴾شما خوش نیامدید، چرا که این شما بودید که با دعوت کردنتان و مبتلا نمودنمان به فتنه، و با گمراهساختن ما عذاب را بهره ما کردید و ما را به چنین جایی کشاندید. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ﴾پس چه بد جایگاهی است جایگاه همه آنها! جایگاه بدی و شر.
سپس کسانی را مورد نفرین قرار میدهند که آنها را گمراه کرده بودند و ﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِي ٱلنَّارِ٦١﴾میگویند: پروردگارا! هرکس سبب شد که به این سرنوشت دچار شویم، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿قَالَ لِكُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰكِن لَّا تَعۡلَمُونَ﴾[الأعراف: ۳۸]. «گفت: هریک عذاب دو چندان دارد ولی شما نمیدانید».
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢﴾و آنان درحالیکه در آتش هستند، میگویند: چرا کسانی را نمیبینیم که گمان میبردیم آنها از بدکاران هستند، و سزاوار عذاب آتش جهّنم میباشند؟ اینها مومنان هستند که اهل جهّنم به جستجوی آنها میپردازند و تا بدانند که آیا آنان را در جهنّم میبینند یا نه؟
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِيًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣﴾یعنی ندیدن ما آنها را در میان اهل جهنّم دو حالت دارد: یا ما در اینکه آنها را از بدکاران به حساب میآوردیم اشتباه کردهایم، زیرا آنها از برگزیدگان هستند، و سخن ما درباره آنها از روی تمسخر بوده است. و واقعیت همین است، همانطور که خداوند متعال به اهل جهنم فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ١٠٩ فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِيًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡكُمۡ ذِكۡرِي وَكُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَكُونَ١١٠﴾[المؤمنون: ۱۰۹-۱۱۰]. «بیگمان گروهی از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم، پس ما بیامرز و بر ما رحم بفرما، و تو بهترین رحم کنندگان هستی. پس شما آنها را به مسخره گرفتید تا اینکه شما را از یاد من فراموش گرداندند و شما به آنها میخندیدید».
و حالت دوم این است که ما نمیتوانیم آنها را در عذاب و در کنار خود ببینیم، چرا که آنها با ما هستند وعذاب داده میشوند ولی چشمان ما از آنها برگشته و آنها را نمیبینیم. احتمالا این همان عقایدی است که در دنیا به آن باور داشتند، زیرا همواره برای مومنان حکم به جهنّمی بودن میکردند تا جایی که این باور در دلهایشان جای گرفت و در بافت دلهایشان نفوذ کرد. پس آنها با این حالت و وضعّیت وارد جهنّم میشوند، و از این رو چنین سخنانی میگویند. و احتمال دارد که از سخنشان از روی فریبکاری باشد، آنها همانطور که در دنیا مردمان را فریب دادند، حتّی در جهنّم هم دیگران را گول میزنند. بنابراین، اهل اعراف به اهل جهنم میگویند: [الأعراف: ۴۹]. ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا يَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍۚ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ٤٩﴾[الأعراف: ۴۹]. «آیا اینان کسانی هستند که شما سوگند خوردید خداوند رحمتی نصیب آنها نمیگرداند؟! اما اینک به آنها گفت شد: که وارد بهشت شوید، هیچ ترسی بر شما نیست، و اندوهگین نمیشوید».
خداوند با تاکید بر آنچه که از آن خبر دادهاست میفرماید: ﴿إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقّٞ﴾چیزی را که برایتان بیان کردم یک واقعّیت است، و شک و تردیدی در آن نیست، ﴿تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ﴾نزاع و مخاصمه دوزخیان با یکدیگر یک حقیقت است.
آیهی ۸۸-۶۵:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٦٥﴾[ص: ۶۵]. «بگو: من تنها بیمدهنده هستم و بس، و هیچ معبود به حقّی جز خداوند یگانه و چیره وجود ندارد».
﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفَّٰرُ٦٦﴾[ص: ۶۶]. «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است. (خداوند) توانمند آمرزگار».
﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ٦٧﴾[ص: ۶۷]. «بگو: آن خبر بزرگی است».
﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ٦٨﴾[ص: ۶۸]. «شما از آن روی میگردانید».
﴿مَا كَانَ لِيَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ٦٩﴾[ص: ۶۹]. «من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) وقتیکه با همدیگر گفتگو میکنند خبری ندارم».
﴿إِن يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ٧٠﴾[ص: ۷۰]. «به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیمدهندهای آشکار هستم».
﴿إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ٧١﴾[ص: ۷۱]. «وقتیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من انسانی از گل خواهم آفرید».
﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ٧٢﴾[ص: ۷۲]. «پس هنگامیکه آنرا سر و سامان دادم و از روح خود در او دمیدم در برابرش سجده ببرید».
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٧٣﴾[ص: ۷۳]. «پس همۀ فرشتگان جملگی سجده بردند».
﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ ٱسۡتَكۡبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٧٤﴾[ص: ۷۴]. «جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران شد».
﴿قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ أَسۡتَكۡبَرۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِينَ٧٥﴾[ص: ۷۵]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از اینکه برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟ تکبّر ورزیدی یا از بلندپایگان هستی»؟!.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ٧٦﴾[ص: ۷۶]. «گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل آفریدهای».
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ٧٧﴾[ص: ۷۷]. «(خداوند) فرمود: از آن بیرون شو که بهراستی تو رانده شدهای».
﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ لَعۡنَتِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٧٨﴾[ص: ۷۸]. «و بیگمان تا روز جزا نفرین من بر تو خواهد بود».
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ٧٩﴾[ص: ۷۹]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که بندگان برانگیخته میشوند مرا مهلت بده».
﴿قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ٨٠﴾[ص: ۸۰]. «گفت: همانا تو از مهلت یافتگانی».
﴿إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٨١﴾[ص: ۸۱]. «تا روز زمان معیّن».
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٨٢﴾[ص: ۸۲]. «گفت: پس سوگند به عزّت و عظمت تو که همگی آنانرا گمراه میکنم».
﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٨٣﴾[ص: ۸۳] «مگر آن بندگان مخلص تو را».
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ٨٤﴾[ص: ۸۴]. «گفت: پس (این) حقّ است و حق را میگویم».
﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِينَ٨٥﴾[ص: ۸۵]. «به یقین دوزخ را هم از تو و هم از کسانیکه از تو پیروی کنند پر خواهم کرد».
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ٨٦﴾[ص: ۸۶]. «بگو: من در مقابل (رساندن) قرآن هیچ پاداشی از شما نمیطلبم، و از مدّعیان (دروغین نبوّت هم) نیستم».
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ٨٧﴾[ص: ۸۷]. «این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست».
﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِينِۢ٨٨﴾[ص: ۸۸]. «و حتماً خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! اگر این تکذیب کنندگان از تو چیزی خواستند که در اختیار تو نیست به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞ﴾تنها چیزی که من در اختیار دارم این است که من یک بیمدهنده هستم و بس، و اختیار کار در دست خداوند است، و من شما را امر و نهی میکنم، و شما را به انجام خیر تشویق مینمایم و از بدی و شر باز میدارم. پس هرکس راهیاب شد به سود خودش میباشد، و هرکس گمراه گردید به زیان خودش گمراه شده است. ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ﴾و هیچ معبود به حقّی نیست جز الله، ﴿ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ﴾خداوندِ یگانه غالب این تاکید بر الوّهیت خداوند با استناد به دلایل قاطع است. و آن دلیل یگانه بودن خداوند و غالب و چیره بودن او بر هرچیزی است. زیرا چیرگی ملازم یگانگی است. و هرگز چنین نمیشود که دو چیره و غالب برابر باشند، پس کسی که بر همه چیز غالب و چیره میباشد خداوند یگانه است و نظیر و همانندی ندارد.
و او خدایی است که سزاوار است تنها وی پرستش شود، همان طور که تنها او غالب و چیره میباشد. و این را با تاکید بر توحید ربوبّیت بیان نمود و فرمود: ﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾آفریننده آسمانها و زمین و آنچه میان آنها میباشد، و پرورگار آنهاست. اوست که در آنها هر نوع تدبیر و تصرّفی را انجام میدهد. ﴿ٱلۡعَزِيزُ﴾دارای قدرت و توانایی است و با قدرت و توانایی خویش همه مخلوقات را آفریده است. ﴿ٱلۡغَفَّٰرُ﴾و همه گناهان کوچک و بزرگ را برای کسی که بهسوی او باز گردد و توبه نماید و از گناهان دست بکشد میآمرزد. پس او خدایی است که باید پرستش شود و روزی نمیدهد و زیان و سودی نمیرساند و هیچ چیزی در اختیار او نیست و فاقد توانایی است و آمرزش گناهان و بدیها در دست او نیست سزاوار پرستش نمیباشد.
﴿قُلۡ﴾پس آنان را برحذردار، و هشدارشان ده و به آنها بگو: ﴿هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ﴾آنچه در رابطه با رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و مجازات از آن خبر دادهام، خبر بزرگی است و باید به شدّت به آن اهتمام دهید و از آن غافل نشوید. ﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ٦٨﴾ولی شما از آن روی گردانید، انگار که حساب و کتاب و عذاب و پاداشی در پیش روی ندارید.
پس اگر در گفته و خبر من تردید دارید، بدانید که من به شما خبرهایی میدهم که خود از آن آگاهی ندارم و آنها را در کتابی نخواندهام. پس این خبرها را که مطابق حقیقت هستند و بدون کم و کاست به شما میرسانم بزرگترین شاهد و گواه بر راستگویی من است، و بزرگترین دلیل بر حقانیت چیزی است که برایتان آوردهام. بنابراین فرمود: ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ﴾من هیچ خبری از فرشتگان ندارم، ﴿إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ﴾آن زمان که گفتگو میکنند. پس اگر خداوند به من نمیآموخت و به من وحی نمیکرد من از آنها آگاهی نداشتم. بنابراین فرمود: ﴿إِن يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ٧٠﴾به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیم دهندهای آشکار هستم. پس بیم رسانی من آشکارترین بیم رسانی است. سپس گفتگوی فرشتگان عالم بالا را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ٧١﴾آنگاه که پروردگارت به فرشتگان خبر داد و فرمود: من انسانی که مادّهاش از گل است خواهم آفرید، ﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ٧٢﴾پس هرگاه جسم او را سروسامان دادم و ساخته و پرداختهاش کردم و در آن از روح متعلقّ به خود، دمیدم، همه برای او سجدهکنان به خاک افتید. فرشتگان خود را برای اینکار آماده کردند و مترصد ماندند که هرگاه آفرینش آدم تمام شود و روح در او دمیده شود آنها به اطاعت از پروردگار خود و به احترام آدم÷سجده کنند. وقتی که آفرینش جسم و روح آدم تمام شد و خداوند آدم و فرشتگان را در علم و دانش امتحان کرد و فضیلت برتری آدم بر فرشتگان ظاهر شد، خداوند فرشتگان را دستور داد تا برای وی سجده ببرند.
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٧٣ إِلَّآ إِبۡلِيسَ ٱسۡتَكۡبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٧٤﴾پس همه فرشتگان جملگی سجده بردند، جز ابلیس که سجده نبرد و از دستور پروردگار سرباز زد و خود را از آدم بزرگتر و برتر دانست و او در علم الهی از کافران بود.
﴿قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّ﴾خداوند با سرزنش ابلیس به وی گفت: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از آن که برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟! یعنی من او را با این چیز شرافت و کرامت دادهام و این ویژگی را مختص او گرداندهام و این اقتضا مینماید که نباید بر او تکبر کرد و خود را از او بالاتر دانست. ﴿أَسۡتَكۡبَرۡتَ﴾آیا در امتناع ورزیدنت تکبر ورزیدی. ﴿أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِينَ﴾یا از کسانی هستی که بر جهانیان برتری دارند.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ٧٦﴾ابلیس با مخالفت با پروردگارش گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل. ابلیس گمان میبرد که عنصر و مادّه آتش از عنصر خاک بهتر است. و این قیاس فاسدی بود، چون عنصر آتش شر و فساد و برتریجویی و خشونت و سبکسری است، و عنصر خاک خردورزی و تواضع و رویاندن انواع گیاهان و درختان است، و خاک بر آتش غالب میشود و آن را خاموش میکند.و آتش نیاز به مادّهای دارد که از آن پدید آید امّا خاک به خودی خود وجود دارد. پس قیاس ابلیس که با دستور شفاهی خداوند مخالفت کرد باطل شد و فسادش آشکار گردید. و این قیاس سرکرده شر و فساد است، پس در مورد قیاس شاگردان او که با قیاس خود با حق مخالف میورزند چه فکر میکنی؟ پس قیاس آنها از این قیاس پوچتر و باطلتر است.
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا﴾خداوند به ابلیس گفت: از آسما و جایگاه ارزشمند بیرون برو، ﴿فَإِنَّكَ رَجِيمٞ﴾چرا که تو مطرود و رانده شده از رحمت الهی هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ لَعۡنَتِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٧٨﴾و بیگمان تا روز قیامت تو را لعنت و مطرود خواهم ساخت. ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ٧٩﴾ابلیس از شدّت دشمنی که با آدم و فرزندانش داشت، گفت: پروردگارا! تا روز رستاخیز به من مهلت بده. این دعا را کرد تا بتواند کسانی را گمراه سازد که خداوند گمراهی را برای آنها مقدّر ساخته است.
﴿قَالَ﴾خداوند دعای او را پذیرفت، چون حکمت خداوند چنین اقتضا میکرد، پس فرمود: ﴿فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ٨٠ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٨١﴾تا روز زمان معین به تو مهلت داده میشود و وقتی که نسل آدم تمام شد امتحان نیز تمام میشود.
وقتی شیطان دانست که به او مهلت داده شده است ـزیرا آنقدر کثیف و پلید بودـ برای خداوند آشکار ساخت که چه دشمنی و عداوت شدیدی با خدا و آدم و ذریهی آدم دارد، بنابراین گفت: ﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾احتمال دارد «باء» در ﴿فَبِعِزَّتِكَ﴾برای قسم باشد، آنگاه معنی چنین خواهد بود: سوگند به عظمت و شکوهت که همه آنها را گمراه میکنم.
﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٨٣﴾مگر بندگان مخلصت. بندگان مخلص کسانی هستند که خداوند آنان را برای اطاعت خود برگزیده و آنها را به خاطر کمال ایمانشان و به خاطر این که همه آنچه را که در توان دارند در راه اطاعت از پروردگارشان مبذول میدارند، از گمراهی مصون داشته است. پس ابلیس دانست که خداوند آنها را از توطئه و مکرش محافظت خواهد کرد. و احتمال دارد که « باء» در ﴿فَبِعِزَّتِكَ﴾برای استعانت باشد، زیرا شیطان وقتی دانست که از هر جهت ناتوان است و هیچکس را جز با خواست خدا گمراه نخواهد کرد، از عظمت خود برای گمراه کردن فرزندان آدم کمک گرفت، درحالیکه او دشمن حقیقی خدا بود. پس پروردگارا! ما ناتوان و مقصّر هستیم و به همه نعمتهایت اعتراف میکنیم و ذرّیه و نسل کسی هستیم که او را شرافت و کرامت دادهای.
پس، از عزّت و عظمت و قدرتت کمک میطلبیم و از رحمت فراگیرت که همه مخلوقات را در برگرفته است و از آن به ما نیز رساندهای و به وسیله آن رنجها را از ما دور ساختهای کمک میطلبیم که ما را برای مبارزه و دشمنی با شیطان و سالم ماندن از شر و دام او یاری نمایی. و به تو گمان نیک داریم که دعای ما را اجابت میکنی و به وعدهات که به ما دادهای، ایمان داریم که فرمودهای: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾[غافر: ۶۰] «و پروردگارت گفت: مرا بخوانید تا دعایتان را اجابت کنم». پس ما تو را به فریاد خواندهایم همانطور که به ما فرمان دادهای، پس دعای ما را بپذیر همانگونه که به ما وعده دادهای. ﴿إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ﴾[آل عمران: ۱۹۴]. «بیگمان تو خلاف وعده نمیکنی».
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ٨٤﴾خداوند متعال فرمود: حق صفت من است و گفت من حق است. و آن اینکه ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِينَ٨٥﴾جهنّم را از تو و از آن دسته از فرزندان آدم که از تو پیروی کنند پرخواهم کرد.
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ٨٦﴾بگو: در مقابل دعوت کردنتان از شما مزدی نمیخواهم، و من از کسانی نیستم که چیزی را به دروغ ادعا کنم و به چیزی بپردازم که از آن آگاهی ندارم. من فقط از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم. ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ٨٧﴾این وحی، و قرآن فقط پندی است برای جهانیان و همه منافع دینی و دنیوی جهانیان را به آنها یادآوری مینماید، و مایه سربلندی جهانیان است و نیز حجّت را بر مخالفان اقامه میکند. پس این سوره بزرگ مشتمل بر پند و حکمت و خبربزرگ و اقامه حجت بر کسانی است که قرآن را تکذیب کردند و با آن مخالفت ورزیدند، نیز کسی که قرآن را آورده تکذیب کردند. و در این سوره از بندگان مخلص خدا خبر داده شده و پاداش پرهیزگاران و سزای سرکشان بیان شده است، بنابراین در ابتدای آن سوگند خورد که قرآن دارای مقامی والا و مایه تذکار و یادآوری است.
و در آخر هم بیان کرد که پند و یادآوری است برای جهانیان. و یادآوردن در این سوره فراوان ذکر شده است. مانند ﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا﴾«و به یادآور بنده ما را». ﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا﴾«و بندگان ما را به یادآور».
﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ﴾[الأنبیاء: ۸۴]. «رحمتی از جانب ما و یادآوری است». ﴿هَٰذَا ذِكۡرٞ﴾«این یادآوری است». بار خدایا! آنچه از قرآن را که نمیدانیم به ما بیاموز، و آنچه را که از روی غفلت فراموش کرده یا ترک نمودهایم به یاد ما بیاور. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِينِۢ٨٨﴾و حتما خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست، و آن وقتی است که عذاب بر آنها فرود میآید و اسباب را نخواهند یافت که به آن متوسل شوند، و بیجاره میگردند.
پایان تفسیر سورهی صاد