ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

۱۲۴۱ - [۱] (صَحِیح)

عَنْ أَنَسٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى یُظَنَّ أَنْ لَا یَصُومَ مِنْهُ وَیَصُومُ حَتَّى یُظَنَّ أَنْ لَا یُفْطِرَ مِنْهُ شَیْئًا وَكَانَ لَا تَشَاءُ أَنْ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلَّا رَأَیْتَهُ وَلَا نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتَهُ. رَوَاهُ البُخَارِیّ.

۱۲۴۱- (۱) انس بن مالک س گوید: گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که پیامبر ج چنان پیوسته در یک ماه افطار می‌کردند (و روزه‌ی مستحبی نمی‌گرفتند) که چنین پنداشته می‌شد که آن حضرت ج دیگر نمی‌خواهند روزی از آن ماه را روزه باشند؛ و گاهی نیز چنان پیوسته در یک ماه روزه می‌گرفتند که چنین گمان می‌شد که ایشان دیگر نمی‌خواهند روزی از آن ماه را بخورند و افطار نمایند؛ (بلکه می‌خواهند تمام ماه را روزه باشند و روزی از آن را افطار نکنند).

و گاهی چنان بود که می‌پنداشتی در این وقت از شب، باید آن حضرت ج خواب باشد و حال آن که ایشان را در حال نماز می‌دیدی؛ و گاهی می‌پنداشتی که باید ایشان را در حال نماز ببینی و حال آن که ایشان خواب بودند.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «کان رسول الله ج یفطر...»:مراد این است که برای روزه‌ی مستحبی رسول خدا ج وقت مشخّصی نبود، بلکه ایشان گاهی چنان پیوسته روزه‌ی مستحبی می‌گرفتند که صحابه با خود می‌گفتند: گویا رسول خدا ج نمی‌خواهند هیچ روزی از ماه را افطار کنند.

و گاهی نیز چنان پیوسته افطار می‌کردند که با خود می‌گفتند: گویا پیامبر ج نمی‌خواهند هیچ روزه بگیرند.

«و کان لاتشاء ان تراه من اللیل مصلّیاً الا رأیته»: مراد این است که برای نماز شب رسول خدا ج نیز وقت مشخّص و معینی وجود نداشت که حصّه‌ی مشخّصی از شب را برای خواب و حصّه‌ی معینی را برای عبادت و نماز قرار دهند؛ بلکه عادت پیامبر ج چنان بود که گاه چنین تصور می‌شد که در این وقت شب، آن حضرت ج باید خواب باشند، حال آن که ایشان بیدار و در حال خواندن نماز بودند؛ و گاهی چنین تصور می‌شد که در این وقت شب، ایشان نماز می‌خوانند، حال آن که ایشان خواب بودند.

«امّت اسلام، یک امّت میانه و معتدل است»:

امّت اسلامی، یک امّت میانه و مُعتدل است؛ زیرا شرافت و زیبایی آن، در آن است که از افراط و تفریط به دور است و در حدّ اعتدال و میانه قرار دارد.

معتدل از نظر «عقیده»؛ که نه راه «غلوّ» را می‌پیمایند و نه راه «تقصیر و شرک»؛ نه طرفدار «جبر» هستند و نه «تفویض»؛ نه درباره‌ی صفات خدا معتقد به «تشبیه» هستند و نه «تعطیل».

معتدل از نظر «ارزش‌های معنوی و مادّی»: که نه به کلّی در جهان مادّه فرو می‌روند که معنویت به فراموشی سپرده شود و نه آن چنان در عالم معنا فرو می‌روند که از جهان ماده به کلّی بی‌خبر گردند؛ نه همچون گروه عظیمی از یهود، جز گرایش مادّی چیزی را نشناسند و نه همچون راهبان مسیحی که به کلّی ترک دنیا گویند.

معتدل از نظر «علم و دانش»؛ که نه آن چنان بر دانسته‌های خود، جمود دارند که علوم دیگران را پذیرا نشوند و نه آن‌گونه خودباخته‌اند که به دنبال هر صدایی برخیزند.

معتدل از نظر «روابط اجتماعی»؛ که نه اطراف خود حصاری می‌کشند که از جهانیان به کلّی جدا شوند، و نه اصالت و استقلال خود را از دست می‌دهند که همچون غرب‌زدگان و شرق‌زدگان در این ملّت و آن امّت، ذوب شوند!.

معتدل از نظر «شیوه‌های اخلاقی»، «عبادت»، «تفکّر» و خلاصه معتدل در تمام جهات زندگی و حیات.

یک مسلمان واقعی و راستین، هرگز نمی‌تواند انسان یک بعدی باشد، بلکه انسانی است دارای ابعاد مختلف، متفکّر، با ایمان، دادگر، مجاهد، مبارز، شجاع، مهربان، فعّال، آگاه و باگذشت.

۱۲۴۲ - [۲] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى الله أدومها وَإِن قل» [۱].

۱۲۴۲- (۲) عایشه ل گوید: رسول خدا ج فرمودند: «محبوب‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین کارها به پیشگاه خداوند، با دوام‌ترین آن‌ها است؛ اگر چه اندک باشد».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

۱۲۴۳ - [۳] (صَحِیحٌ)

وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «خُذُوا مِنَ الْأَعْمَالِ مَا تُطِیقُونَ فَإِنَّ اللهَ لَا یمل حَتَّى تملوا» [۲].

۱۲۴۳- (۳) عایشه ل گوید: رسول خدا ج فرمودند: «به اندازه‌ی توان خویش، کار بگیرید و اعمال انجام دهید؛ چرا که خدا تا آن‌گاه که شما خسته نشوید، ملول نخواهد شد».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «فانّ الله لایملّ»: «لایملّ»به معنای «لایترک اعطاء ثوابه» است؛ یعنی دادن پاداشش را از شما دریغ نمی‌کند.

«حتّی تـملّوا»: تا شما از انجام اعمال، ملول و خسته شوید و از آن دست بکشید.

در صحیح بخاری و صحیح مسلم، این حدیث با این عبارت آمده است: عایشه ل گوید: «اَنّ النبیّ ج دخل علیها وعندها امراُة؛ قال: «من هذه؟» قالت: فلانة، تذکر من صلاتها؛ قال: «مَه! علیکم بما تطیقون؛ فو الله! لایملّ الله حتی تملّوا». وکان احبّ الدّین الیه، ما داوم علیه صاحبه».

«پیامبر ج» به منزل من آمد؛ زنی پیشم بود؛ پرسید: این زن کیست؟ جواب دادم که فلان زن (حولاء دختر تویت) است. عایشه ل درباره‌ی کثرت نماز آن زن، به ویژه نماز شبش سخن گفت. پیامبر ج فرمود: «این کار را نکنید! باید شما آنچه در توان دارید، انجام دهید. سوگند به خدا! خداوند بلندمرتبه، ثواب عبادت شما را قطع نمی‌کند مگر این که در اثر خستگی، عبادت را ترک کنید و آن را ادامه ندهید؛ و محبوب‌ترین عبادت به نزد خدا، عبادتی است که انسان بر آن دوام داشته باشد».

۱۲۴۴ - [۴] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ أَنَسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «لِیُصَلِّ أَحَدُكُمْ نَشَاطَهُ وَإِذَا فَتَرَ فَلْیَقْعُدْ» [۳].

۱۲۴۴- (۴) انس بن مالک س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر یک از شما باید وقتی که با نشاط و سرحال است، نماز بخواند؛ و هرگاه خسته گردید، باید بنشیند (و استراحت کند تا کسالت و خستگی از بین برود)».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «نشاطه»: تا زمانی که با نشاط و سرحال و با انرژی و نیرومند است.

«فتر»: ضعیف شد؛ خسته شد؛ توانش تحلیل رفت؛ کم‌حوصله شد؛ سست و اِهمال‌کار شد.

«فلیقعد»: این عبارت را به دو گونه می‌توان ترجمه و تفسیر کرد:

۱- «فلیقعد عن القیام بالعبادة»: یعنی باید از عبادت دست بکشد و دمی بیاساید و استراحت کند تا کسالت و خستگی برطرف شود.

۲- «لیصلّ قائـمـاً واذا فتر فلیقعد مصلّیاً»: یعنی، نماز خویش را باید ایستاده شروع کند و اگر خسته شد، می‌تواند نماز را به حالت نشسته بگزارد.

ناگفته نماند که این حدیث به طور کامل در بخاری و مسلم چنین روایت شده است:

«عن انس بن مالك س قال: دخل النبیّ ج فاذا حبل مـمدود بین الساریتین؛ فقال: «ما هذا الحبل؟» قالوا: هذا حبل لزینب؛ فاذا فترت تعلّقتّ. فقال النبی ج: «لا حُلُّوه، لیصلّ احدکم نشاطه، فاذا فتر فلیقعد».

«انس بن مالک س گوید: پیامبر ج داخل مسجد شد؛ دید که طنابی به دو ستون (به نام ساریتین) بسته شده است؛ پرسید: این ریسمان چیست؟ مردمانی که در آن جا بودند، جواب دادند که این ریسمان، مربوط به زینب دختر جحش (همسر پیامبر جاست؛ وقتی که خسته و کسل می‌شود، به آن تکیه می‌کند تا نیافتد. پیامبر ج فرمود: «این کار را نکنید و طناب را باز کنید؛ هریک از شما باید وقتی که بانشاط و سرحال است، نماز بخواند و اگر خسته گردید، باید بنشیند و استراحت کند تا کسالت و خستگی‌اش از بین رود».

انس بن مالک س در روایتی دیگر، پیرامون «تشویق به میانه‌روی در عبادات و بهره‌گیری از طیبات» می‌گوید:

«جاء ثلاثة رهط إلى أزواج النبی ج یسألون عن عبادة النبی ج، فلما أخبروا بها كأنهم تقالوها؛ فقالوا: أین نحن من النبی ج، وقد غفرالله له ما تقدم من ذنبه وما تأخر؟! فقال أحدهم: أما أنا فأصلی اللیل أبداً. وقال الآخر: أنا أصوم النهار ابداً، ولا أفطر. وقال الآخر: أنا أعتزل النساء فلا أتزوج أبداً، فجاء النبی ج إلیهم فقال: «أنتم الذین قلتم كذا وكذا؟! أما والله إنی لأخشاكم لله، وأتقاكم له، لكنی أصوم وأفطر، وأصلی وأرقد، وأتزوج النساء، فمن رغب عن سنتی فلیس منی» [۴].

انس س گوید: «سه نفر نزد همسران پیامبر ج آمدند و از کمیت و کیفیت و شیوه و روش عبادت پیامبر ج سؤال نمودند.

چون آنان را از شیوه‌ی عبادت آن حضرت ج باخبر ساختند، گویا آنان عبادت پیامبر ج را کم شمردند و با خود گفتند: ما کجا و پیامبر کجا. بی‌گمان خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را آمرزیده و بخشیده است.

پس از آن، یکی از آن سه نفر گفت: اما من همیشه نماز شب به پا می‌دارم. دیگری گفت: من تمام عمر را روزه می‌گیرم و یک روز آن را نخواهم خورد. سومی گفت: (پاره‌ای از لذائد و راحتی‌ها را بر خود حرام می‌کنم) و از زنان کناره‌گیری می‌نمایم و هرگز ازدواج نمی‌کنم (و راه درویشی و رهبانیت و دوری از لذائذ و آمیزش جنسی با زنان را در پیش می‌گیرم. سخنانشان را به گوش پیامبر ج رسانیدند، لذا) پیامبر ج به نزد آنان رفت و فرمود: شما کسانی هستید که چنین و چنان گفته‌اید؟ (و پاره‌ای از طیبات و لذائذ و راحتی‌ها را بر خود تحریم کرده و سوگند یادکرده‌اید که شب‌ها مشغول عبادت و روزها مشغول روزه باشید و همانند کشیشان مسیحی و رهبان‌ها و مرتاضان، دنیا را ترک گویید و رهبانیت و ترک آمیزش جنسی با همسر و امتناع از ازدواج را در پیش گیرید)؟

به خدا سوگند که من بیشتر از همه‌ی شما از خدا می‌ترسم و از شما پرهیزگارتر و باتقواترم. با این وجود هم روزه می‌گیرم و هم می‌خورم و قسمتی از شب را به اقامه‌ی نماز می‌پردازم و قسمتی از آن را می‌خوابم و با زنان نیز ازدواج می‌کنم و با همسرانم آمیزش دارم.

(سنت و روش من این است) پس هرکس از سنت و منش من روی گرداند از من نیست».

در این حدیث پیامبر ج نسبت به کسانی که به دلیل تدین و ایمان، حلال خدا را بر خود حرام می‌گردانند، به شدت مخالفت نموده است. چنانچه خداوند نیز با چنین افرادی آهنگ مخالفت را زده و سخت آنها را محکوم کرده است. آنجا که می‌فرماید:

﴿ قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِ [الأعراف: ۳۲].

«بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خویش آفریده است و هم‌چنین مواهب و روزی‌های پاکیزه را تحریم کرده است».

و نیز می‌فرماید‌:

﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٨٧ [المائدة: ۸۷].

«‌ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید و از حلال به حرام تجاوز ننمایید و از حدود و مقررات الهی تخطی نکنید، زیرا که خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد».

و در حقیقت شریعت مقدس اسلام، ستم بر بدن و واردآوردن تکلیف بیش از حد بر آن و زیاده‌روی و مبالغه در عبادات از طریق کار و بیداری زیاد و گرسنگی و ترک لذائذ و طیبات و راحتی‌ها، اگر چه به منظور عبادت خداوند هم باشد را حرام گردانیده است، تا جایی که پیامبر اکرم ج هنگامی که شنید یکی از یاران او خواست، همیشه شب زنده‌داری کند و دیگری خواست که تمام عمرش روزه‌دار باشد و هیچ روزی را افطار ننماید و سومی خواست که از زنان دوری گزیند و تن به ازدواج ندهد، پیامبر ج به آنان اعتراض نمود و خطاب به آنان فرمود:

«من از شما نسبت به خداوند داناتر و ترسناک ترم، با این وجود گاهی شب را به قیام و شب زنده‌داری به سر می‌برم و گاه می‌خوابم و بعضی روزها روزه می‌گیرم و بعضی را افطار می‌نمایم و با زنان ازدواج می‌کنم. و هر کسی از سنت و شیوه‌ی من روی گردان شود، جزو امت من نیست».

و نیز در حدیثی دیگر آمده که پیامبر ج بر عثمان‌بن‌مظعون و عبدالله‌بن‌عمرو و عده‌ای دیگر از صحابه شبه خاطر افراط و غلوّ آنان در تعبد، اعتراض نمود و سخت با آنان مخالفت کرد و به آنان یادآوری نمود که بدن، خانواده، زن، مهمان، چشم، گوش و جامعه بر آنان حق و وظیفه دارند و باید به تمام شئون اسلامی اعم از حقوق‌الناس و حقوق الله پایبند باشند و دست از افراط و تفریط و غلوّ و زیاده‌روی و تحریم طیبات و چیزهای پاکیزه بردارند.

به طور کلی از این حدیث چند نکته را می‌توان برداشت کرد:

اسلام دین رهبانیت نیست و تحریم پاره‌ای از لذائذ و پاکی‌ها مانند: خواب، آمیزش جنسی با همسر، خوردن غذا، ازدواج و... از کارهای کشیشان مسیحی، راهبان و مرتاضان هندی به شمار می‌آید که در اسلام هیچ جایگاهی ندارد.

تشویق به میانه‌روی و آسان‌گیری و سهولت در عبادت و بهره‌گیری از طیبات و چیزهای پاک و پاکیزه.

فضیلت نکاح و ترغیب به آن.

مباح بودن استفاده از خوراک، لباس و زن خوب. البته بدون هیچ‌گونه اسراف و تبذیر و کبر و نخوتی.

کوشش در پیروی از سنت و دوری از مخالفت با آن.

عدم غلو و افراط در دین و دوری‌گزیدن از حلال‌های خداوندی و ترک بدعت و نوآوری و چیزهای نوساخته و نوپیدا.

۱۲۴۵ - [۵] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُكُمْ وَهُوَ یُصَلِّی فَلْیَرْقُدْ حَتَّى یَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا صَلَّى وَهُوَ نَاعِسٌ لَا یدْرِی لَعَلَّه یسْتَغْفر فیسب نَفسه» [۵].

۱۲۴۵- (۵) عایشه ل گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هرگاه کسی از شما به هنگام گزاردن نماز خسته شد و خواب بر او غلبه کرد و چُرت زد، باید تا زمانی که خواب از سر او بپرد، بخوابد؛ چون هرگاه یکی از شما در حال چرت زدن نماز گزارد، شاید بخواهد دعا کند و (به جای آن) به

سبب چرت زدن (نداند که چه می‌گوید و) خود را دشنام دهد».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «نعس»: خواب‌آلود شد؛ چرتی شد؛ خواب بر او غلبه کرد و چرت زد.

«فیسبّ نفسه»: خودش را دشنام و ناسزا گوید.

از حدیث بالا، می‌توان یک موضوع بسیار مهم را برداشت کرد و آن این که:

در زندگی خود و دیگران، بسیار دیده‌ایم که گاه انسان کار خلافی انجام می‌دهد، در حالی که فکر می‌کند که کار خوب و مهمی را انجام داده است؛ این‌گونه جهل مرکبّ، ممکن است یک لحظه و یا یک سال - و یا حتی یک عمر - ادامه یابد؛ و به راستی چنین طرز تفکری، بدبختی و شقاوتی بسیار بزرگ به شمار می‌آید.

و اگر می‌بینیم که شریعت مقدس اسلام، چنین کسانی را زیانکارترین مردم نام نهاده است، دلیلش روشن است، برای این که کسانی که مرتکب گناهی می‌شوند، اما می‌دانند که خلافکارند، غالباً حدّ و مرزی برای خلافکاری خود قرار می‌دهند و حداقل، چهار اسبه نمی‌تازند و بسیار می‌شود که به خود می‌آیند و برای جبران آن به سراغ توبه و اعمال صالح می‌روند.

امّا آن کسانی که گنهکارند و در عین حال، گناهشان را عبادت و اعمال بدشان را کردار شایسته و نیک و کژی‌ها را درستی می‌پندارند، نه تنها در صدد جبران نخواهند بود، بلکه با شدّت هر چه تمام‌تر به کار خود ادامه می‌دهند، تا جایی که تمام سرمایه‌های وجود خود را در این مسیر به کار می‌گیرند.

راهبانی که یک عمر در گوشه‌ی «دیرها» تن به انواع محرومیت‌ها می‌دهند و از ازدواج چشم می‌پوشند و از لباس و غذای خوب، صرف‌نظر می‌کنند و دیرنشینی را بر همه چیز مقدّم می‌شمارند و گمان می‌کنند این محرومیت‌ها، سبب قُرب و نزدیکی آن‌ها به خدا است، آیا مصداق این گونه افراد نیستند؟

آیا هیچ مذهب و آیین الهی، ممکن است برخلاف قانون عقل و فطرت، انسان اجتماعی را به انزوا دعوت کند و این کار را سرچشمه‌ی قُرب و نزدیکی به خدا بداند؟

هم‌چنین آن‌ها که در آیین خدا بدعت گذاردند و تثلیث را به جای توحید و مسیح بنده‌ی خدا را به عنوان فرزند خدا و خرافاتی دیگر از این قبیل را وارد آیین پاک الهی نمودند، به گمان این که دارند خدمتی می‌کنند، آیا این گونه افراد از زیانکارترین مردم نیستند؟!

اکنون این سؤال پیش می‌آید که سرچشمه‌ی این حالت انحرافی خطرناک، چیست؟

به طور مسلّم، تعصّب‌های شدید، غرورها، تکبرها و خودمحوری‌ها، و حُبّ ذات، از مهم‌ترین عوامل پیدایش این گونه پندارهای غلط است.

گاهی اوقات، تملّق و چاپلوسی دیگران و زمانی در گوشه‌ی انزوا نشستن و تنها به قاضی رفتن، سبب پیدایش این حالت می‌گردد که تمام اعمال و افکار انحرافی و زشت انسان در نظر او زینت می‌دهد؛ آن چنان که به جای احساس شرمندگی و ننگ از این زشتی‌ها، احساس غرور و افتخار و مباهات می‌کند؛ همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: ﴿ أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗا...[فاطر: ۸]. «آیا کسی‌که اعمال زشتش در نظرش زینت داده شده است و آن را نیکو می‌پندارد...».

و در بعضی دیگر از آیات قرآن، عامل این تزیین زشتی‌ها، شیطان معرّفی شده است؛ و به یقین، ابزار شیطان در وجود انسان، همان خلق و خوی‌های زشت و انحرافی است. خداوند می‌فرماید: ﴿ وَإِذۡ زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ... [الأنفال: ۴۸]. «به یاد آورید هنگامی را که شیطان، اعمال مشرکان را در نظرشان زینت داد».

و هم‌چنین پس از ذکر داستان بُرج معروف فرعون می‌گوید: ﴿...وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ [غافر: ۳۷]. «این چنین برای فرعون، اعمال زشتش در نظرش تزیین شده است که دست به این گونه کارهای احمقانه و خنده‌آور برای مبارزه با خدا می‌زند و گمان می‌کند کار مهمی انجام داده است».

به هر حال، این بحث را بدین سان می‌توان جمع‌بندی کرد که:

همان‌گونه که بهره‌مندی‌ها، متفاوت و دارای درجاتی است (دو برابر؛ چند برابر؛ ده برابر: ضِعف، اَضعاف، عشرۀ امثالها) و گاهی هفت‌صد برابر ﴿ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ و گاهی فوق تصور ﴿ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم [السجدة: ۱۷]؛ همان‌طور، ضرر و زیان‌ها نیز دارای مراحل و تفاوت‌هایی است:

گاهی معامله‌ی بدی است؛ ﴿ بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡا...ْ [البقرة: ۹۰].

گاهی سودی ندارد؛ ﴿...فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ... [البقرة: ۱۶].

گاهی خسارت و زیان است؛ ﴿...ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ... [البقرة: ۱۷۵].

گاهی غرق در زیان است؛ ﴿...لَفِي خُسۡرٍ... [العصر: ۲].

گاهی خسارت بزرگ و آشکار است؛ ﴿...خُسۡرَانٗا مُّبِينٗا [النساء: ۱۱۹].

گاهی خسارت در تمام ابعاد است؛ ﴿...بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا [الکهف: ۱۰۳].

و زیانکاران نیز چند گروهند:

الف) گروهی که کار نیک نمی‌کنند.

ب) گروهی که برای دنیا کار می‌کنند، نه آخرت.

ج) گروهی که کار می‌کنند و می‌دانند که کارشان صحیح نیست.

د) گروهی که در زیانند و می‌پندارند که سود می‌برند.

سه گروه اول، ممکن است با توبه، به فکر اصلاح خود و جبران بیفتند، ولی گروه چهارم، چون به فکر چاره نمی‌افتند، بدترین و زیانکارترین مردم هستند، مثل راهبان مسیحی که خود را از لذّت‌های حلال دنیا محروم می‌کنند و مورد انتقاد پیامبران نیز هستند؛ یا مثل زاهدنماهای ریاکار.

و کسانی که اعتقادات و باورهای صحیحی ندارند و از پندارهای باطل خود پیروی می‌کنند، تنها در یک عمل خسارت نمی‌کنند، بلکه در همه‌ی برنامه‌‌ها زیان می‌بینند؛ زیرا معیار ارزش هر کاری، انگیزه‌ی درست است و قرآن نیز با تعابری چون «اَحسب»، «یحسبون»، «لایحسبنّ»، «افحسبتم» و... از حسابگری‌‌های متّکی به خیال و پندار بی‌اساس، انتقاد کرده است.

۱۲۴۶ - [۶] (صَحِیحٌ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِنَّ الدِّینَ یُسْرٌ وَلَنْ یُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَیْءٍ مِنَ الدُّلْـجَةِ». رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ [۶].

۱۲۴۶- (۶) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «بی‌گمان، دین آسان است و هیچ‌کس آن را بر خود سخت نمی‌گیرد مگر آن که سرانجام، خسته و مُستأصل خواهد شد؛ بنابراین، راه راست و میانه را در پیش گیرید و خوشحال باشید و از عبادت صبح و شام و پاسی از شب، کمک بگیرید».

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «یسر»: آسان؛ سهولت؛ ساده؛ در دسترس؛ انعطاف‌پذیر.

«سدّ دوا»: راه راست و درست را در پیش گیرید و از آن منحرف نشوید.

«قاربوا»: خویشتن را به سهولت و آسانگیری، نزدیک کنید و از آن دوری مکنید.

«بالغدوة والروحة»: با عبادت‌هایی که در صبح هنگام و شب هنگام گزارده می‌شوند.

«الدّلجۀ»: ساعت آخر شب؛ پاسی از شب.

در حدیثی دیگر، ابوموسی اشعری س گوید: «لمّا بعثه رسول الله ج و معاذ بن جبل الی الیمن، قال لهما: «یسرّا ولا تُعسّرا وبشّرا ولا تنفّرا، وتطاوعا ولا تختلفا»(بخاری).

«هنگامی که رسول خدا ج او و معاذ بن جبل س را به یمن فرستاد، به آن‌ها فرمود: «آسان گیرید و سخت مگیرید؛ بشارت دهید و مردم را متنفّر و گریزان نکنید؛ و از یکدیگر اطاعت کنید و با هم مخالف نکنید».

پیامبر بزرگوار اسلام ج، عادت داشتند که هرگاه یکی از والیان و یا کارگزارانش را به یکی از شهرها روانه می‌نمود او را سفارش و اندرز می‌فرمود تا برای مردم الگو باشد و دل‌ها را به سوی اسلام جذب نماید. هنگامی که أبو موسی اشعری و معاذ بن جبل را به یمن اعزام نمود آنها را اندرز داد و به سه چیز امر کرد و از سه چیز نهی نمود.

۱- امر به آسانگیری و نهی از سختگیری، که قرآن هم به آن دستور داده است ﴿ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ [البقرة: ۱۸۵]. و یا می‌فرماید ﴿ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ [الحج: ۷۸].

بر آنان سخت نگیرد، کارهای طاقت فرسا را بر آنان تحمیل نکند که دچار آزردگی و ملالت شوند. در امامت، نماز را طولانی نکند، بلکه رعایت حال آنها را بکند زیرا در میان مأمومین بیمار و ناتوان و نیازمند است و یا اگر یکی از آنان با تندی با او رفتار کرد، نسبت به او رفتارش دگرگون نشود. در گرفتن مالیات سهل گیرد، بدون اینکه در گرفتن حق الهی قصور ورزد و هرگاه آنان را از کار زشت باز می‌دارد روش ملایمی را در پیش گیرد که خالی از قسوت و غلظت باشد و به پیامبر رحمت تأسی جوید که روایت می‌کنند: یک عرب بیابانی وارد مسجد پیامبر شد و در داخل مسجد ادرار کرد حاضرین در مسجد از این جسارت خشمگین شدند و قصد زدن ایشان را داشتند، پیامبر فرمود «او را بحال خود گذارید و بر روی ادرار آب بریزید، زیرا شما مأمورید که سهل گیرید و نه اینکه سخت گیر باشید»

همچنانکه بر مردم در رفتار و نهی و بازداشتن آسان می‌گیری بر خود نیز آسان گیر، از انجام طاعات، زیاده‌روی مکن مبادا دچار خستگی و آزردگی شوی و در انجام واجبات سخت گیری مکن وقتیکه امکان سهل گیری هست. کسی‌که ایستادن در نماز برایش دشوار است نشسته بخواند و یا کسی‌که بخاطر مسافرت یا بیماری یا پیری روزه گرفتن برایش دشوار است می‌تواند افطار کند و یا کسی‌که وضو گرفتن در سرمای شدید برایش مشکل است می‌تواند تیمم نماید. بنابراین انسان می‌تواند بر خود سخت نگیرد مگر اینکه از محدوده مشخص خارج شود. شناخت سختگیری بدون فهم سهل گیری ممکن نیست با اینکه امر به چیزی مستلزم نهی از ضد آن است اما لفظ تعسیر را بخاطر تقویت و تأکید آورده است تا اینکه جایی برای افراد مشکل پسند و افراطی نماند چون اگر تنها به گفتن «یسروا» اکتفا می‌کرد با یکبار امتثال متحقق می‌شد اما نهی مقتضی ترک و منع فعل بطور دائم است پس مداومت در سهل گیری را می‌فهمیم. و نیز امر در تبشیر و تنفیر چنین است.

۲- امر به بشارت دان و نهی از بیزار کردن مردم از دین.

باید در آغاز پیامهایی را به مردم برسانی که آنها را شاد و آسوده خاطر گرداند، غم‌ها را از دلها بزداید، همت‌ها را قوی، عزم‌ها را راسخ کند تا با طیب خاطر به کارها روی آورند. اگر افرادی را به سوی دین دعوت می‌کنیم باید از میوه‌هایی بحث کنیم که انسان بعداً آنها را می‌چیند، عزت و فرمانروائی و ثروت را برایشان بازگو کنیم. ﴿ وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ [المنافقون: ۸]. و یا ﴿ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ [النور: ۵۵]. و یا ﴿...وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مِنۡ أَمۡرِهِۦ يُسۡرٗا [الطلاق: ۴]. و از نعمتهای بهشتی صحبت کنیم که خداوند در بهشت برای مؤمنین آماده نموده که نه چشم، آنها را دیده و نه گوش آنها را شنیده و نه در ذهن بشر خطور کرده است. سهولت دین را برایشان توضیح دهیم و اینکه دین بار سنگینی بر انسان نیست و او را دچار مشکلات نمی‌کند. بلکه دین یعنی پاکی، خوشبختی و آسودگی است. هرگاه شخص بدکاری را اندرز دادیم تا از انحرافاتش دست کشد او را به توبه و بازگشت به سوی خدا ترغیب نمائیم و به او یاد دهیم که توبه گناهان را زائل و درهای توبه هم بر روی او گشوده است. و استقامت برای او بهتر از ارتکاب گناهان است.

و یا هرگاه دانش آموزی را نصحیت کردیم تا درسهایش را بخواند آثار کوشش و ثمراتش را به او بگوئیم و اینکه افرادی که به مقامی بلند، جاه، شوکت و ثروت رسیده‌اند تنها از راه زحمت و کوشش بوده است.

اما روش متنفر کردن از دین را ترک کن، برای کسی‌که تازه مسلمان شده و هنوز ایمان در دلش رسوخ نیافته از انواع آبها و احکام استنجاء، واجبات و سنتهای وضوء، احکام غسل و تیمم و ارکان آن سخن گفتن کاری بیهوده است. شخص تازه مسلمان وقتی که همه‌ی این احکام و تعلیمات دشوار را در مقابل خود برای انجام یک فریضه مانند نماز می‌بیند، با خود می‌گوید در حالی که اینها مقدماتند پس باید وضع اهداف و نتیجه چگونه باشد؟ این شخص ناچار می‌شود بعد از روی آوردن به دین از دین بگریزد و بعد از چند قدم پیشروی عقب نشینی کند. و نیز شخص گناهکار را با گفتن اینکه گناهان گذشته مشمول توبه نمی‌شوند نرماند که باز هم به ادامه‌ی گناهان مشغول شود.

برای ترغیب دانشجوی تنبل نباید از عاقبت وخیم و نتیجه بد شروع کنی که سبب سست شدن اراده و به هدر رفتن بقیه‌ی نیروهایش شوی و بجای نفع او را متضرر سازی.

و یا کسی‌که تازه ازدواج کرده نباید او را از سختی زندگی، مشکلات و ناملایمات و اختلاف خانوادگی و معایب همسرش بترسانی و یا از گفتن اینکه همسرت بداخلاق است، خانواده اش خوشنام نیستند، در کارهای خانه ناتوان است، در اختیار شوهر نیست، کسی به خواستگاری او نرفته و یا اگر رفته او را رد کرده‌اند اجتناب نمائی، بلکه باید او را به زندگی، آینده، امیدوار نمائی، گلهای امید را در دلش برویانی، از محبت، همکاری، دلسوزی و فرزندان صالح، برای او بگویی و او را به خوشبختی، تفاهم اخلاقی و همسر عفیف و پاکدامن بشارت دهی. که در غیر این صورت کوته نظری و ناآگاهیت را می‌رساند.

اینکه پیامبر در مقابل تبشیر، اِنذار را نفرموده بخاطر این است که انذار مَنهی عنه نیست زیرا خود رسول، هم مُبشّر است و هم نذیر.

اِنذار برای کسانی است که تهدید و بیم دادن، آنان را بر سر راه نگاه می‌دارد و تبشیر برای کسانی است که بارقه‌ی امید آنان را وادار به کار می‌کند و هردو پسندیده‌اند. اما تنفیر مادامی که فرد را از حق دور می‌کند و از نیکی منصرف می‌کند بد است.

نمونه‌های بیزار کردن و تنفیر: مانند اینکه معلمی برای دانش آموزانش از سختی درس و مسائل مشکل و موضوعات دشوار سخن گوید و اینکه امیدی برای دست یافتن و احاطه بر آنها نیست و فائده‌ای هم در یاد گرفتن آنها نمی‌باشد، که این کار ناپسندی است، بلکه باید روزنه‌های امید را به روی آنان بگشاید و اینکه اراده‌ی قاطع، هر مشکلی را حل می‌کند، از مسائل سهل و آسان شروع کند تا به مسائل مشکل می‌رسد. و نیز وظیفه‌ی هرکس که با دیگران کار می‌کند چنین است که باید از کارهای آسان آغاز کند و بتدریج حرکت نماید تا به هدف می‌رسد و این حکمت و فرزانگی است.

۳- امر به اطاعت و نهی از مخالفت، زیرا در اطاعت قوت و الفت و اتحاد نهفته، و در مخالفت، ضعف و نفرت. مادامی که امر به معروف است اطاعت کند اگر نظر مخالفی را ابراز داشت، درباره‌ی وجوه اختلاف بحث کنند تا موضوع روشن شود.

این نصیحت پیامبر به أبوموسی و معاذ است، و لازم است هر زمامداری که افرادی را برای اداره‌ی استانها و یا نمایندگیها تعیین می‌کند این نصیحت پیامبر ج را نصب العین خود قرار دهد تا در ادامه‌ی کشور و در حکومت موفق و کامیاب باشد.

و در روایتی دیگر، انس بن مالک س گوید: پیامبر ج پیوسته می‌فرمودند: «لا تشددوا على أنفسكم فیشدد الله علیكم، فإن قوماً شددوا على أنفسهم، فشدد الله علیهم، فتلك بقایاهم فی الصوامع والدیار (رهبانیة ابتدعوها ما كتبناها علیهم)». رواه أبوداود [۷].

انس ابن مالک س گوید: پیامبر ج پیوسته می‌فرمود: (چون مبنای شریعت اسلامی برآسان‌گیری و رفع عسر و حرج از بندگان است، از این‌رو شما نیز) برخود سخت نگیرید، چراکه اگر شما برخود سخت گرفتید، خداوند هم بر شما سخت خواهد گرفت.

اقوامی پیش از شما بودند که بر خویشتن سخت گرفتند (وبه جانب تیسیر و تخفیف و آسان‌گیری و رفع عسر و حرج، اعتنایی نورزیدند، بنابراین) خداوند نیز، بر آنان سخت گرفت وآنان را در عسر و حرج و سختی و مشقت انداخت.

و این بقایا و آثار برجای مانده‌ی آنها در صومعه‌ها و دیرها است (حال به آنها بنگرید و ببینید که چه بر سرشان به خاطر سخت‌گیری و تشدّد و بدعت و نوآوری در دین آمده است).

سپس پیامبر ج این آیه را تلاوت فرمود:

﴿...وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ...[الحدید: ۲۷].

«پیروان عیسی÷رهبانیت سختی را از پیش خود پدید آوردند که ما آنها را بر آنان واجب نکرده بودیم و لیکن خودشان بر خود سخت گرفتند و آن را برای بدست آوردن خوشنودی خدا پدید آورده بودند و بر خویشتن نذر واجب نموده بودند».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: در این حدیث به این نکته اشاره رفته است که: مبنای شریعت برآسان‌گیری و رفع عسر و حرج و تشدید و سختگیری از بندگان است. و برای مسلمانان نیز مناسب است که پیوسته رعایت حد وسط و اعتدال میان افراط و تفریط، آن هم بر مبنای اصول و موازین اسلامی را سرلوحه‌ی کار خود قرار دهند.

خداوند در آیات زیادی نیز به این موضوع اشاره کرده است، به عنوان مثال، در سوره مائده، درپایان آیه تیمم و طهارت می‌فرماید:

﴿...مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ [المائدة: ۶].

«خدا نمی‌خواهد بر شما سخت بگیرد، لیکن می‌خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد که سپاس او بدارید».

و در سوره‌ی بقره در پایان آیه روزه و مسائل آن از قبیل رخصت افطار برای بیمار و مسافر می‌فرماید:

﴿ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ [البقرة: ۱۸۵]

«خدا برای شما آسانی می‌خواهد و برای شما دشواری نمی‌خواهد».

و در پایا ن آیات محرّمات ازدواج، و بیان رخصت‌های خداوند درآن از قبیل: جواز نکاح کنیزان مؤمن برای کسانی که از ازدواج زنان آزاد، ناتوان هستند می‌فرماید:

﴿ يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا٢٨ [النساء: ۲۸]

«خدا می‌خواهد تا بارتان را سبک گرداند و می‌داند انسان ناتوان آفریده شده است».

و نیز در پایان سوره حج به دنبال یک سلسله اوامر و نواهی می‌فرماید:

﴿ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ [الحج: ۷۸]

«خداست که شما را برای خود برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است».

پیامبر ج نیز می‌فرماید:

«یسّروا ولاتعسّروا وبشّروا ولا تُنفّروا». «آسان گیرید و سخت نگیرید و بشارت دهید و متنفر نگردانید».

و نیز می‌فرماید:

«انّما بُعثتم مُیسّرین ولم تُبعثوا معسرین». «شما برای آسان‌گیری مبعوث شده‌اید نه برای سخت‌گیری».

در این حدیث نیز، پیامبر ج به راهب‌ها و راهبه‌های مسیحی اشاره کرده که آنها نه‌تنها آئین توحیدی مسیح را رعایت نکردند و آن را با انواع شرک و چندگانه‌پرستی آلودند، بلکه دست به تشریع و قانون‌گذاری و بدعت و(رهبانیت)، تحریم ازدواج برای مردان و زنان تارک دنیا و انزوای اجتماعی و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع را ابداع نمودند وکاری را بر خود نذر و واجب کردند که خداوند آنها را بر ایشان فرض و واجب نکرده بود، اما آنها از تخفیف و تیسیر و آسان‌گیری الهی بهره نبردند و دست به نوآوری زدند و صومعه‌های و و دَیرهایی دورافتاده برای عبادت و زندگی در محیطی دور از اجتماع بشری را برای خویش برگزیدند و به تمام وظائف انسان در اجتماع پشت پا زدند و انزوای اجتماعی را در پیش گرفتند. و خلاصه، آنها بر خود سخت گرفتند و خداوند نیز برآنها سخت گرفت.

از این رو، پیامبر ج از پیروانش می‌خواهد که بسان آنها برخود سخت نگیرند و به دنبال بدعت و نوآوری در دین که رهاورد و ارمغانش جز سختی و مشقت، نیست نروند، چرا که این از اصول ثابت شده شریعت مقدس اسلام است که بدعت، دین را سخت می‌کند و آن را با طبیعت سهل و آسانش بیگانه می‌سازد.

اسلام بشدت مخالف بدعت و نوآوری در دین است تا مردم از پیش خود چیزهایی را به دین نیافزایند تا باعث سختی و مشقت در دین شود و روح شریعت که بر مبنای آسان‌گیری و رفع عسر و حرج است، تحت‌الشعاع بدعت‌های آنها قرار بگیرد. چراکه اگر مردم دست به نوآوری بزنند و به احکام و فرامین ساده و بی‌آلایش خدا، اعتنایی نورزند وآنها را ناقص وکم پندارند و چندین برابر آنچه خدا نازل کرده است به دین بچسبانند، دست آخر نتیجه‌اش این می‌شود که تکالیف و وظایف دینی بر مردم سنگین می‌شود و دین‌زده می‌گردند و بسان راهب‌ها و راهبه‌های مسیحی به انحراف و الحاد و نا هنجاری‌ها و ناملایمات دینی و اجتماعی گرفتار می‌آیند.

۱۲۴۷ - [۷] (صَحِیح)

وَعَن عمر رَضِی الله ع نه قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ نَامَ عَنْ حِزْبِهِ أَوْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ فَقَرَأَهُ فِیمَا بَیْنَ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَصَلَاةِ الظُّهْرِ كُتِبَ لَهُ كَأَنَّمَا قَرَأَهُ مِنَ اللَّیْل». رَوَاهُ مُسلم [۸].

۱۲۴۷- (۷) عمر بن خطاب س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «اگر کسی از تمام تلاوت و نماز شب و یا از بخشی از آن، (غفلت کرد و) به خواب رفت و آن را بین نماز صبح و ظهر انجام داد، پاداشی برای او مقرّر می‌گردد مانند پاداشی که گویی در شب خوانده است»؛ (یعنی هرکس در شب برای خویش، وظیفه‌ی خاصّی مقرّر کرده باشد - به عنوان مثال: چند رکعت نماز، یا تلاوت قرآن و... - و شبی از آن غافل ماند و به خواب رود و وظیفه‌ی خویش را به انجام نرساند، در آن صورت اگر چنانچه در همان روز، پیش از نماز ظهر آن را بگزارد و انجام دهد، خداوند بلندمرتبه، بدو به اندازه‌ی انجام آن در شب، پاداش ارزانی می‌کند).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: تخفیف برای سالمندان، بیماران و خستگان

جناب رسول اکرم ج به تلاوت قرآن در شب و شب زنده داری بسیار تأکید می‌کرد و هیچگاه خودش این عمل پسندیده را ترک نمی‌کرد، و اگر بنا بر عذری نمی‌توانست آن را انجام دهد، بعداً قضای آن را بجای می‌آورد، [۹]. به طوری که تا آخر عمر این عمل پسندیده را ادامه داد. حضرت عایشه ل ا می‌گوید: «ما رأیتُهُ جیَقرَأ فی شَیءٍ مِنْ اللَّیل جالساً حَتّی إذا كَبُرَ قَرَأَ جالساً فَإذا بَقِیَ عَلَیْهِ مِنَ السُّورَةِ ثَلاثُونَ اَوْ اَربَعُونَ آیَةً قامَ فَقَراهُنَّ ثُمَّ رَكَعَ»؛ [۱۰]«آن حضرت را هیچ وقت ندیدم که مقداری از شب را نشسته بخواند، مگر زمانی که به سن کهولت رسید. آن وقت نشسته می‌خواند، و چون سی یا چهل آیه باقی می‌ماند بلند می‌شد و آنها را در حال ایستاده می‌خواند و بعد از آن رکوع می‌کرد».

همچنین در مورد نماز شب آن حضرت ج، از حضرت عایشه سؤال شد، وی در پاسخ گفت: «هفت رکعت، نه رکعت و یازده رکعت، جز از دو رکعت سنت صبح، می‌خواند» [۱۱].

نیز می‌افزاید: «آن حضرت ج درحالی از دنیا رحلت نمود که نه رکعت نماز شب می‌گزارد.» بنابراین، برای شخص خسته و پیر و بیمار جایز است که از تعداد رکعات نمازهای مستحب خود بکاهد؛ هم‌چنین جایز است که نماز را نشسته بگزارد و سپس بلند شود و قبل از رکوع هر مقدار از قرآن را که برایش میسر بود تلاوت کند. هر چند می‌تواند نمازش را در حال نشسته با رکوع و سجده بدون آن که بایستد به اتمام برساند.

پدر و مادرم فدایت باد ای رحمۀ للعالمین! با وجود آنکه پیر و ناتوان بودید هنوز بر شب زنده داری مواظبت می‌کردید، اما ما با وجود آن که هنوز در عنفوان جوانی و در اوج توانمندی هستیم، اگر برای سه رکعت بعد از عشا بلند شویم بی‌نهایت احساس ضعف و سستی می‌کنیم و آن قدر سنگینی و کسالت از خود نشان می‌دهیم که نزدیک است مصداق آیه‌ی ذیل قرار گیریم که می‌فرماید: ﴿...وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ [النساء: ۱۴۲] [۱۲].

پناه بر خدا! آری، این وضعیت برای انجام فرایض است که متأسفانه در بسیاری از حالات در ما وجود دارد، بخصوص نماز صبح که غالباً یا آن را در وقت خودش همراه با جماعت نمی‌خوانیم اگر هم بخوانیم، خضوع و فروتنی در آن وجود ندارد. مانند خروسی که با عجله و شتاب با نوکش از زمین دانه می‌چیند، چون تمام شد، انگار بار بسیار بزرگ و سنگینی را از دوش خود برداشته‌ای.

برای گریز از شب زنده داری بسیاری از مردم عذرهای گوناگون عرضه می‌کنند، از جمله این که به سبب انجام پاره‌ای از کارها و یا به سبب اشتغال به امر تدریس و غیره... خسته‌اند. و لیستی عریض و طویل از کارهایشان را ارائه می‌کنند. اینان در حقیقت با خودشان روراست نیستند و خودشان راگول می‌زنند، چرا که همان فرد را، چند لحظه‌ی دیگر مشاهده می‌کنید که مشغول تماشای تلویزیون و یا سرگرم شوخی و سخنان بیهوده و غیبت و تهمت و انواع و اقسام منکرات دیگر... است و با این کارها تا پاسی از شب بیدار می‌ماند، بدون آن که احساس خستگی کند. چون صحبت از نماز می‌شود به بهانه تراشی می‌پردازد و هنگام خواب چند رکعت می‌گزارد و سپس به سراغ رختخواب می‌رود. اگر تلویزیون فیلم خوب و دیدنی داشته باشد در آن صورت نماز را پیش از آن به جای می‌آورد، تا فکرش را مشغول نکند و بتواند فیلم را خوب تماشا کند و از آن لذت ببرد. ای مسلمانان! شما را به خدا سوگند می‌دهم مواظب اوقات و لحظه‌های عمرتان باشید و برای انجام کارهای خیر، امروز و فردا نکنید و آنها را هدر ندهید و بدانید که شیطان همواره در صدد گمراه و منحرف کردن شماست و اگر به وسوسه‌های آن گوش فرا دهید، شما را به مسخره و استهزا می‌گیرد. این سستی و تنبلی به فضل و لطف الهی زایل خواهد شد، به شرطی که به نماز روی آوریم و به پیشگاه پروردگار بایستیم و آیات الهی را با تفکر و تدبر زمزمه کنیم، آن وقت است که باران رحمت الهی به سوی ما سرازیر می‌شود، و در درون احساس قُرب و نزدیکی با خدا ایجاد می‌گردد، و غرق در عالم معنوی و روحانی خواهیم شد، و شب زنده داری برای ما بسیار محبوب و لذتبخش خواهد شد.مسلمانان! باید غبار خواب و کسالت را از وجودتان بزدایید و از رسول الله ج که حقاً بهترین اسوه و الگوی مؤمنان است، پیروی کنید و از هیچ چیزی نهراسید، که - ان شآء الله - سستی و تنبلی با اقدام به شب زنده داری و دعا و نیایش در شب، از بین خواهد رفت و در عوض تندرستی و شادابی نصیب شما خواهد شد.‌ای کاش فکر می‌کردیم که چه چیزی سبب شده بود که رسول الله ج با وجود کهولت سن و بیماری، باز هم شب زنده داری کند. بی‌شک در آن، راز بسیار بزرگی نهفته است که عبارت است از قرب و نزدیکی با پروردگار و انس گرفتن با محبوب و معبود خویش. آن لحظات خوشترین و سعادت آورترین لحظاتِ حیاتِ انسان است و این همان سرّی است که حضرت عمر بن الخطاب س آن را دریافته بود، چنانکه می‌فرماید: «سه چیز هستند که بدون آنها ماندن در این دنیا را هرگز نمی‌پسندیدم؛ یکی از آنها شکافتن دل شب و دست و پنجه نرم کردن با تاریکی‌های آن است.» لذا سعادتمند کسی است که از این موهبت الهی و از این لذت، محروم نماند و از آن غفلت نورزد. منظور از این سخنان، ترویج سختگیری و فشار نیست، بلکه هدف این است که انسان وسوسه‌های شیطان را از خود دور کند و هر اندازه که می‌تواند به شب زنده داری بپردازد. چنانکه پیامبر اسلام ج می‌فرماید: «لِیُصَلِّ اَحَدُكُم نَشاطَه فَاِذا اَفْتَر فَلْیَرْقد»؛ [۱۳]«هر کدام از شما تا وقتی که نشاط دارد نماز بگزارد و چون احساس ضعف و خستگی کرد از نماز گزاردن دست بکشد و استراحت کند».

همچنین از طریق بعضی از روایات ثابت شده است که آن حضرت هنگام بیماری یک شب و یا دو شب قیام اللیل نفرمود [۱۴](و الله اعلم).

حکم کسی‌که از نمازهای تهجد غفلت ورزیده و خوابیده است.

در حکم نبوی شریف چنین آمده است: «ما مِن اِمْرِیءٍ تَكُونُ لَه صَلوة بِلَیلٍ فَغُلِبَ عَلَیْهِ نَوْم اِلا كُتِبَ لَهُ اَجْرُ صَلاتِهِ وكانَ نَوْمُهُ صَدَقَةً» [۱۵]؛ «هر کسی‌که به نماز شب پایبند باشد و [در شبی از شبها] خواب بر او چیره شد، پاداش و اجر آن نماز برای او نوشته می‌شود و خوابش صدقه به شمار می‌رود».

این حدیث در حقیقت نشان دهنده‌ی عظمت و اهمیت نیت خالصانه است؛ نیز این بخش از حدیث که می‌فرماید: «تَکُونُ لَهُ صَلوةٌ» بیانگر این است که این حکم در حق کسی است که در گزاردن نمازِ شب و انجام شب زنده داری همیشه مواظبت کند و اگر بنا به خستگی و یا بیماری از انجام آن ناتوان شد و خواب بر او چیره شد، ثواب و پاداش آن برای او منظور خواهد شد، نیز از سوی خداوند، خواب او به عنوان صدقه ثبت خواهد شد.

البته با وجود این همه فضل، باز هم قضای آن مستحب است، آن حضرت ج می‌فرماید: «مَنْ نامَ مِن حِزْبِهِ اَوْ عَن شَیْءٍ مِنْهُ فَقَرأهُ مابَیْنَ صَلوةِ الْفَجْرِ وصَلْوةِ الظُّهْرِ كُتِبَ لَهُ كَأنَّها قَرأَهُ مِن اللَّیْل» [۱۶]؛ «هر کسی از گزاردن تمام وظیفه یا بخشی از آن به خواب رود، قضای آن را بین نماز صبح و نماز ظهر بجای آورد؛ اگر چنین کند انگار که آن را در شب گزارده است».

در این حدیث پیامبر اکرم ج بر قضای نماز شب تشویق کرده است، نیز در آن اشاره‌ی زیبایی نهفته است که عبارت از اراده بر قیام و شب زنده داری است. چون انسان باید بداند که اگر نتوانست آن را بخواند، باید قضای آن را بجای آورد. پس یقیناً از انجام آن کوتاهی و غفلت نخواهد کرد و انجام آن برای او پسندیده و محبوب خواهد بود. هم‌چنین با این اقدام خود اهریمن را مغلوب خواهد کرد، چرا که او همیشه در کمین نشسته و علیه انسان توطئه چینی می‌کند و می‌کوشد تا انسان را از انجام کارهای خوب و پسندیده منصرف کند؛ چون می‌داند که اگر انسان به خواب رود و خداوند هم به محض نیت خالصانه و صادقانه به او پاداش و ثواب عنایت کند، و خواب نیز برای او به عنوان صدقه ثبت می‌شود، و گذشته از آن می‌تواند قضای نماز شب را بین نماز فجر و نماز ظهر به جای آورد و پاداش و ثواب دیگری هم دریافت کند، در این صورت شیطان هم دوست دارد که انسان نماز را در وقت خودش بگزارد، تا پاداش و ثوابش مضاعف و دو چندان نشود.

کسانی که به نماز شب عادت دارند و به انجام آن پایبند می‌باشند، لازم است که اگر آن را در وقت خودش انجام ندادند، قضای آن را در روز بجای آورند و همان گونه که از این حدیث بر می‌آید، باید دوازده رکعت به عنوان نماز قضا بگزارند: «كانَ اِذا صَلّی صَلوةً اَحَبَّ اَنْ یُداوِمَ عَلَیْها وكانَ اِذا غَلَبَهُ نَوْمٌ اَوْ وَجْعٌ عَن قِیامِ اللّیْلِ صَلِّی مِنَ النَّهارِ ثِنَتی عَشَرَةَ رَكْعَة» [۱۷]؛ «عادت آن حضرت ج بر این بود که هرگاه نمازی می‌گزاردند دوست داشتند بر آن مداومت کنند و چون خواب بر ایشان چیره می‌شد و یا به علت بیماری نمی‌توانستند به قیام شب بپردازند، در روز دوازده رکعت می‌گزاردند».

مسلمانان! این است برخورد سرور دو جهان با نماز شب، چه الگوی زیبا و چه پیشوای باعظمتی! کسی‌که خداوند گناهان گذشته و آینده اش را بخشیده است، باز هم دوست ندراد از این فضیلت بزرگ بی‌بهره باشد، بلکه دوست دارد که از بندگان شاکر و سپاسگزار خدا باشد. شما هم‌ای رهبران دعوت اسلامی! از این نعمت بزرگ غفلت نورزید و آن را به عنوان بخشی از زندگی خویش قرار دهید تا بر شیوه و سنت پیشوای خود، پیامبر اسلام ج قرار گیرید. همان گونه که خداوند سبحان بیان می‌دارد

﴿ لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١ [الأحزاب: ۲۱] [۱۸].

۱۲۴۸ - [۸] (صَحِیح)

وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «ج قَائِمًا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا فَإِنْ لَمْ تستطع فعلى جنب». رَوَاهُ البُخَارِیّ [۱۹].

۱۲۴۸- (۸) عمران بن حصین س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «حتّی الامکان، نماز را ایستاده بخوان؛ اگر نتوانستی، نشسته بخوان؛ و اگر این هم برایت مقدور نبود، بر پهلو خوابیده و نماز را بگزار».

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: این حدیث در بخاری، به صورت کامل، چنین آمده است:

«عن عمران بن حصین س قال: کانت بی‌بواسیرُ، فسألتُ النبیّ ج عن الصلاة؟ فقال: «صلّ قائماً، فان لم تستطع فقاعداً، فان لم تستطع فعلی جنب»(بخاری، ح ۱۱۱۷).

«عمران بن حصین س گوید: من به بیماری بواسیر، مبتلا بودم. از رسول خدا ج پرسیدم که چگونه نماز بخوانم؟ آن حضرت ج فرمود: «حتّی الامکان، نماز را ایستاده بخوان؛ اگر نتوانستی، نشسته بخوان؛ و اگر این هم برایت مقدور نبود، بر پهلو خوابیده، نماز بخوان».

از این حدیث، معلوم می‌شود: بیماری که ایستادن برای او به جهت دردی، سخت دشوار و طاقت‌فرسا است، نشسته با رکوع و سجده نماز بخواند.

اگر شخص بیمار و دردمند، توان رکوع و سجده کردن را نداشت، در این صورت تکلیف وی چیست؟

اگر چنانچه بیمار از رکوع کردن و سجده نمودن عاجز و ناتوان بود، در این صورت رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید؛ و اشاره‌ی خود را برای سجده پایین‌تر از اشاره‌ی خود برای رکوع قرار دهد؛ و درست نیست که چیزی را به سوی صورت خویش بالا نموده و بر آن سجده نماید.

اگر شخص بیمار از نشستن عاجز گردید، در این صورت چگونه باید نماز خویش را بخواند؟

هر گاه شخص بیمار از نشستن عاجز و ناتوان گردید، افتاده بر پشت نماز بگزارد در حالی که پاهای او به سوی قبله است؛ و هردو زانوی خویش را بالا نماید و سر خویش را بر بالشی بلند کند تا روی او به سوی قبله گردد و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید.

اگر چنانچه شخص بیمار [از نشستن عاجز و ناتوان گردید و] خویشتن را بر پهلوی خویش انداخت و نماز را گزارد، آیا در این صورت نماز وی درست است؟

اگر شخص بیماری خویشتن را بر پهلو انداخت در حالی که صورتش به سوی قبله است و رکوع و سجده را با اشاره ادا نمود، در این صورت نمازش درست است.

اگر شخص بیمار از نمازگزاران با اشاره‌ی سر عاجز و ناتوان گردید، آیا می‌تواند نماز خویش را با اشاره‌ی چشم، یا ابرو یا قلب ادا نماید؟

نماز گزاردن فقط با اشاره‌ی سر درست است؛ و هر گاه شخص بیمار از نماز گزاردن با اشاره‌ی سر عاجز گردید، در این صورت ادای نماز از وی [به مدت یک شبانه روز] به تأخیر می‌افتد؛ [پس آن را بعد از آن که بر قضا آوردن قادر گردید، قضا آورد و آنچه را که بر یک شبانه روز افزون گردید، از وی ساقط است؛ و اشاره با چشم؛ یا با ابرو، یا با قلب درست نیست].

اگر چنانچه شخص بیمار، توان ایستادن را داشت ولی از رکوع و سجده کردن عاجز و ناتوان بود، در این صورت چگونه باید نماز خویش را بخواند؟

در این صورت برای شخص بیمار ایستادن لازم نیست، و برای وی بهتر آن است که نماز خویش را به حالت نشسته و با اشاره بخواند؛ و اگر نمازش را به حالت ایستاده و با اشاره گزارد، باز هم درست است.

اگر کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد و سپس - به جهت عارض شدن دردی - از ایستادن عاجز و ناتوان گردید، در این صورت چگونه نماز خویش را به پایان برساند؟

هر کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد، و سپس از ایستادن عاجز گردید؛ نشسته رکوع و سجده نماید و نمازش را به پایان برساند.

و اگر چنانچه از رکوع و سجده کردن عاجز بود؛ رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید و با اشاره نمازش را به پایان برساند؛ و اگر از نشستن عاجز و ناتوان بود، در این صورت خویشتن را بر پشت بیاندازد و با اشاره، نماز خویش را به پایان برساند.

اگر شخصی بیمار، به خاطر درد و مرض، نماز خویش را نشسته می‌خواند و در حالت نشسته رکوع و سجده می‌نمود، و سپس در اثنای نماز سلامتی و تندرستی خویش را به دست آورد، در این صورت آیا باید نماز خویش را اعاده کند؟

در این صورت نماز خویش را اعاده نکند؛ بلکه مقدار باقی مانده‌ی نماز خویش را به حالت ایستاده بخواند.

اگر بیمار نماز خویش را با اشاره می‌خواند، سپس به رکوع کردن و سجده نمودن قادر و توانا شد، آیا در این صورت می‌تواند باقی مانده‌ی نماز خویش را با رکوع و سجده بخواند؟

در این صورت نمی‌تواند باقی مانده‌ی نماز خویش را با رکوع و سجده بخواند، بلکه باید نمازش را اعاده نماید.

اگر از کسی چندین نماز به جهت عارض شدن بیهوشی فوت گردید، در این صورت حکم نمازهای قضایی وی چیست؟

کسی که بر وی بیهوشی عارض گردید، و این بیهوشی فوت گردید، در این صورت حکم نمازهای قضایی وی چیست؟

کسی که بر وی بیهوشی عارض گردید، و این بیهوشی تا پنج نماز یا کمتر از آن ادامه پیدا کرد، بعد از آن که به هوش آمد، این نمازهای فوت شده‌ی خویش را قضا آورد.

و اگر چنانچه بر او بیهوشی عارض گردید و این بیهوشی تا بیشتر از پنج نماز ادامه یافت، در این صورت این نمازها از ذمه‌ی وی ساقط است و نیازی به قضا آوردن آن‌ها نیست.

۱۲۴۹ - [۹] (صَحِیح)

وَعَن عمرَان بن حُصَیْن: أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ ج عَنْ صَلَاةِ الرَّجُلِ قَاعِدًا. قَالَ: «إِنْ صَلَّى قَائِمًا فَهُوَ أَفْضَلُ وَمَنْ صَلَّى قَاعِدًا فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ الْقَائِمِ وَمَنْ صَلَّى نَائِمًا فَلَهُ نصف أجل الْقَاعِد». رَوَاهُ البُخَارِیّ [۲۰].

۱۲۴۹- (۹) از عمران بن حصین س روایت است که گفت: وی از پیامبر ج درباره‌ی مردی سؤال کرد که به حالت نشسته نماز (نفل) می‌گزارد؟ آن حضرت ج در پاسخ بدین سؤال فرمودند: «بهتر آن است که نماز (نفل) را ایستاده بخواند؛ و کسی‌که نشسته (و بدون عذر) نماز (نفل) می‌گزارد، برای او نیمی از پاداش کسی است که آن را به حالت ایستاده می‌خواند؛ و کسی‌که به حالت دراز کشیده یا بر پهلو افتاده نماز می‌گزارد، برای او نیمی از پاداش نمازگزاری است که نماز را به حالت نشسته می‌خواند».

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «اِنْ صلّی»: مراد نماز نفل است.

«من صلّی قاعداً»: کسی‌که نماز نفل را بدون عذر، نشسته بخواند.

به هر حال؛ در اینجا این سؤال مطرح می‌گردد که حدیث بالا درباره‌ی فرض‌گزار است یا نفل‌گزار؟ زیرا اگر در مورد فرض‌گزار باشد و او قادر بر ایستادن و قیام باشد، در آن صورت برای او نماز گزاردن به حالت نشسته به هیچ وجه جایز نیست.

و اگر فرض‌گزار، قادر بر ایستادن نباشد، در آن صورت نمازگزاردن به حالت نشسته، از اجر و مزد نماز نمی‌کاهد؛ و دیدگاه جمهور علماء و اندیشمندان اسلامی نیز همین است که به شخص معذور، اجر و پاداش کامل می‌رسد.

و اگر حدیث بالا درباره‌ی نفل‌گزارِ غیرمعذور باشد، آ‌ن‌گاه عبارت «من صلّی نائمـاً» مفهومی نخواهد داشت؛ چون به اتفاق جمهور علماء و صاحب‌نظران فقهی، انسان سالم و تندرست نمی‌تواند نماز نفل را به حالت خوابیده بخواند؛ البته امام حسن بصری/نماز نفل را به حالت خوابیده جایز می‌داند، هر چند بدون عذر نیز باشد.

علماء و صاحب‌نظران دینی، در پاسخ به این پرسش چنین گفته‌اند: در حقیقت، معذور بر دو نوع است:

۱- کسی که به هیچ وجه، نمی‌تواند بایستد و یا بنشیند.

۲- کسی که با مشقت و سختی فراوان، موفق به نشستن یا ایستادن می‌شود. و حدیث عمران بن حصین س نیز درباره‌ی معذور نوع دوم است. و مفهوم حدیث، این است که شخصی که بدون مشقت نمی‌تواند بایستد، برای او ادای نماز در حالت نشسته یا دراز کشیده جایز است، امّا عمل به عزیمت (حکم اصلی = ایستادن و قیام) بهتر و افضل است.

امّا معنای «نصف اجر» - که در حدیث آمده است - نصف اجر تندرستان نیست؛ بلکه منظور این است که اگر شخصی با تحمّل کردن سختی‌ها و مشکلات و دردها و رنج‌ها، نماز را به حالت ایستاده به جای آورد، در آن صورت اجر و پاداش زیادی دارد و اگر همین شخص، نماز را نشسته گزارد، نصف آن اجر به او می‌رسد که همین نصف، با اجر و پاداش افراد تندرست مساوی می‌باشد؛ گویا کسی‌که بر عزیمت (حکم اصلی) عمل کند، به او دو برابر اجر و پاداش افراد تندرست تعلّق می‌گیرد و کسی‌که بر رخصت عمل کند، پاداش او با پاداش سایر مردم که نماز را ایستاده می‌خوانند، برابر است و این پاداش، نصف اجر کسی است که بر عزیمت عمل کرده است.

در تأیید این توجیه، حدیثی از عبدالله بن عمرو بن عاص س در موطأ امام مالک/و حدیثی از انس بن مالک س در مسند امام احمد بن حنبل روایت شده است که در آن ذکر شده است که پیامبر ج زمانی این حدیث را بیان فرمودند که دیدند برخی از صحابه به علّت تب شدید، نماز را به حالت نشسته می‌گزارند. از این حدیث معلوم و ثابت می‌گردد که حدیث عمران بن حصین س نیز درباره‌ی افراد معذور است. [۱]- بخاری ۱۱/۲۹۴ ح ۶۴۶۲؛ مسلم ۱/۵۴۱ ح (۲۱۸-۷۸۳)؛ ترمذی ۵/۱۳۱ ح ۲۸۵۶؛ نسایی ۳/۲۲۲ ح ۱۶۵۵؛ موطأ مالک ۱/۱۷۴ ح ۹۰، «کتاب قصر الصلاة»؛ و مسند احمد ۶/۴۰. [۲]- بخاری ۴/۲۱۳ ح ۱۹۷۰؛ مسلم ۱/۵۴۰ ح (۲۱۵-۷۸۲)؛ نسایی ۳/۲۱۸ ح ۱۶۴۲؛ ابن ماجه ۲/۱۴۱۶ ح ۴۲۳۸؛ موطأ مالک ۱/۱۱۸ ح ۴، «کتاب صلاة اللیل»؛ و مسند احمد ۶/۶۱. [۳]- بخاری ۳/۳۶ ح ۱۱۵۰؛ مسلم ۱/۵۴۱ ح (۲۱۹-۷۸۴)؛ ابوداود ۲/۷۵ ح ۱۳۱۲؛ نسایی ۳/۲۱۸ ح ۱۶۴۳؛ ابن ماجه ۱/۴۳۶ ح ۱۳۷۱؛ و مسند احمد ۳/۱۰۱. [۴]- بخاری ح۵۰۶۳، مسلم ۲/۱۰۲۰ ح ۵ – ۱۴۰۱. [۵]- مسلم ۱/۵۴۲ ح (۲۲۲-۷۸۶)؛ ابوداود ۲/۷۴ ح ۱۳۱۰؛ ترمذی ۲/۸۶ ح ۳۵۵؛ و ابن ماجه ۱/۴۳۶ ح ۱۳۷۰. [۶]- بخاری ۱/۹۳ ح ۳۹؛ و نسایی ۸/۱۲۱ ح ۵۰۳۴. [۷]- ابوداود ح ۲۹۰۴. [۸]- مسلم ۱/۵۱۵ ح (۱۴۲-۷۴۷)؛ ابوداود ۲/۷۶ ح ۱۳۱۳؛ ترمذی ۲/۴۷۵ ح ۵۸۱؛ نسایی ۳/۲۵۹ ح ۱۷۹۰؛ ابن ماجه ۱/۴۲۶ ح ۱۳۴۳؛ دارمی ۱/۴۱۲ ح ۱۴۱۷؛ موطأ مالک ۱/۲۰۰ ح ۳ «کتاب القرآن». [۹]- در بحث آینده این مطلب را بیان خواهیم کرد. [۱۰]- به روایت بخاری، ح ۱۱۴۷. [۱۱]- به روایت بخاری، ۶/۳۵ ح ۱۱۳۹. [۱۲]- نساء / ۱۴۲: «... منافقان، هنگامی که برای نماز برخیزند، سست و بی‌حال به نماز می‌ایستند...». [۱۳]- به روایت بخاری ۶/۴۳ ح ۱۱۵۰. [۱۴]- به روایت بخاری، باب ترک القیام للمریض، ۶/۹ ح ۱۱۲۴. نیز باب مایکره من التشدد فی العبادة. [۱۵]- به روایت نسایی و ابن ماجه از حدیث ابوالدرداء با سند صحیح، ر.ک: الفیض ۵/۴۲۷ به نقل از جمع الفوائد ۱/ ۳۱۳. [۱۶]- به روایت مسلم ۶/۲۸ -۲۹، نیز ابوداود، ر.ک: بذل المجهود ۷/۷۰. [۱۷]- به روایت مسلم ۶/۲۸ -۲۹. ابوداود و نسایی هم آن را روایت کرده‌اند. [۱۸]- احزاب /۲۱: «سرمشق و الگوی زیبایی در [شیوه‌ی پندار و گفتار و کردار] پیامبر خدا برای شماست. برای کسانی که [دارای سه ویژگی باشند:] امید به خدا داشته و جویای قیامت باشند و خدا را بسیار یاد کنند...» [۱۹]- بخاری ۲/۵۸۷۰ ح ۱۱۱۷؛ ترمذی ۲/۲۰۸ ح ۳۷۲؛ ابن ماجه ۱/۳۸۶ ح ۱۲۲۳؛ و مسند احمد ۴/۴۲۶. [۲۰]- بخاری ۲/۵۸۶ ح ۱۱۱۶؛ و ترمذی ۲/۲۰۷ ح ۳۷۱.