ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

۱۲۵۴ - [۱] (مُتَّفق عَلَیهِ)

عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «صَلَاةُ اللَّیْلِ مَثْنَى مَثْنَى فَإِذَا خَشِیَ أَحَدُكُمُ الصُّبْحَ صَلَّى رَكْعَةً وَاحِدَة توتر لَهُ مَا قد صلى» [۲۵].

۱۲۵۴- (۱) عبدالله بن عمر س گوید: نماز شب، دو رکعت دو رکعت خوانده می‌شود؛ و اگر کسی از شما بیم آن داشت که صبح صادق طلوع کند، (پس پیش از طلوع صبح صادق،) یک رکعت بخواند، که این رکعت، تمام نمازهای دو رکعتی قبل از خودش را که خوانده است، به صورت وتر (فرد) درمی‌آورد؛ (چون نمازهای قبل از وتر، دو رکعتی بوده‌اند و با خواندن یک رکعت وتر، به صورت «وتر» درمی‌آیند).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «صلاة اللیل مثنی مثنی»:

جمهور ائمه و ابویوسف و امام محمد - بر مبنای حدیث بالا - بر این باورند که بهتر آن است که نمازهای نفل شب، دو رکعت دو رکعت گزارده شوند؛ تا جایی که امام مالک/، گزاردن چهار رکعت نفل با یک سلام را ناجایز می‌داند.

از امام ابوحنیفه/، روایت شده است که بهتر آن است که نمازهای نفل شب، چهار رکعت چهار رکعت، با یک سلام گزارده شوند؛ دلیل امام ابوحنیفه/، حدیثی است که در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایت شده است که در آن عایشه ل می‌گوید: «ما کان رسول الله ج یزید فی رمضان ولا فی غیره علی احدی عشرة رکعة؛ یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهنّ وطولهنّ؛ ثم یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهّن وطولهنّ؛ ثم یصلّی ثلاثاً»؛ «پیامبر ج چه در رمضان و چه در غیر رمضان از یازده رکعت بیشتر نماز شب را نمی‌خواند؛ چهار رکعت را می‌خواند که بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس چهار رکعت دیگر را می‌خواند که آن‌ها هم بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس سه رکعت را می‌خواند».

جمهور علماء و صاحب‌نظران دینی، در پاسخ به دلیل امام ابوحنیفه/گفته‌اند: از حدیث مسلم، معلوم شده است که پیامبر ج این چهار رکعت را با دو سلام می‌خوانده‌اند. آنجا که عایشه ل گوید: «کان رسول الله ج یصلّی فیما بین ان یفرغ من صلاة العشاء - وهی الّتی یدعوا الناس العتمة - الی الفجر، احدی عشرة رکعتین، یسلّم بین کلّ رکعة ویوتر بواحدة».

از این رو، صاحب‌نظران متأخر فقهی احناف نیز گفته‌اند که دیدگاه جمهور در این زمینه - به اعتبار دلیل - قوی‌تر است، و روایتی از امام ابوحنیفه/نیز مطابق با دیدگاه جمهور علماء نقل شده است؛ و فتوای متأخرین مذهب احناف نیز بر همین دیدگاه و نظریه می‌باشد.

۱۲۵۵ - [۲] (صَحِیح)

وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «الْوَتْرُ رَكْعَةٌ مِنْ آخر اللَّیْل». رَوَاهُ مُسلم [۲۶].

۱۲۵۵- (۲) عبدالله بن عمر س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «وتر، یک رکعت از آخر شب است».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

۱۲۵۶ - [۳] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً یُوتِرُ مِنْ ذَلِكَ بِخَمْسٍ لَا یَجْلِسُ فِی شَیْء إِلَّا فِی آخرهَا» [۲۷].

۱۲۵۶- (۳) عایشه ل گوید: رسول خدا ج در شب، سیزده رکعت نماز می‌گزاردند و پنج رکعت آخر را با یک سلام، وتر می‌خواندند و تنها در رکعت آخر آن، (برای تشهّد) می‌نشستند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «الوتر» یا «الایتار»: واژه‌ی «ایتار» در احادیث و روایات، به دو معنا به کار رفته است: نخست به معنای «نماز وتر»، و دیگر به معنای «نماز شب» (تهجّد).

احادیث و روایات نقل شده از پیامبر ج درباره‌ی «وتر»، دارای اختلاف زیادی می‌باشند و از یک رکعت تا هفده رکعت، روایت شده است. برخی از علماء و اندیشمندان اسلامی، همه‌ی روایت‌ها را گردآوری نموده و به بهترین نحو، آن‌ها را با یکدیگر تطبیق داده‌اند؛ بدین ترتیب که گفته‌اند‌: عادت پیامبر ج بر آن بود که برای شروع نماز تهجّد، ابتدا دو رکعت کوتاه می‌گزاردند که از مقدّمات و مبادی نماز تهجّد به شمار می‌آمد؛ بعد از آن، هشت رکعت طولانی می‌گزاردند که این هشت رکعت، اصل نماز تهجّد را تشکیل می‌داد.

پس از آن، سه رکعت وتر می‌گزاردند؛ آن‌گاه دو رکعت دیگر به طور نشسته می‌خواندند که این دو رکعت، از توابع وتر، به شمار می‌آمد. سپس - به هنگام طلوع صبح صادق - دو رکعت سنّت صبح را می‌گزاردند؛ و بدین ترتیب، تعداد رکعت‌ها به هفده رکعت می‌رسد.

از این رو، صحابه‌هایی که همه‌ی رکعت‌های فوق را یک جا ذکر کرده‌اند، گفته‌اند: «اوتر بسبع عشرة».

و برخی نیز، دو رکعت کوتاه اول را حساب نکرده‌اند و دو رکعت بعد از وتر را به عنوان سنّت صبح به شمار آورده‌اند و گفته‌اند: «اوتر بثلاث عشرة»؛ و برخی دیگر نیز، دو رکعت ابتدا و دو رکعت بعد از وتر و سنّت‌های صبح را بیرون کرده و گفته‌اند: «احدی عشرة رکعة».

و چون وزن رسول خدا ج در آخر عمر شریفشان، اندکی بیشتر شده بود، به همین جهت شش رکعت نماز تهجّد و سه رکعت وتر می‌گزاردند که در مجموع نه رکعت می‌شدند و کسانی که این عمل را روایت کرده‌اند، گفته‌اند: «اوتر بتسع».

و پس از آن، پیامبر ج تعداد رکعت‌های نماز را کمتر کردند و فقط چهار رکعت نماز تهجّد می‌گزاردند؛ از این رو در برخی از روایات چنین آمده است: «اوتر بسبع».

و علاوه بر این، - چنان که پیش‌تر بیان کردیم - واژه‌ی «ایتار» به دو معنا به کار رفته است: ۱) نماز وتر ۲) تمامی نماز تهجّد.

روایت‌ها و احادیثی که اکنون مورد بحث و بررسی قرار گرفت، کلمه‌ی «ایتار» در آن‌ها، به معنای «نماز شب» (تهجّد) است. البته روایاتی که در آن‌ها «اوتر بخمس» آمده بود (پنج رکعت وتر گزارد)، منظور از «ایتار»، فقط نماز وتر است و دو رکعت بعد از وتر را تابع وتر گفته‌اند که هردو را با هم ذکر کرده‌اند.

و روایات «اوتر بثلاث» (سه رکعت وتر گزارد)، همان سه رکعت وتر هستند؛ و منظور از «اوتر بواحدة» (یک رکعت وتر خواند)، این است که پیامبر ج نماز تهجّد را دو رکعت دو رکعت می‌خواند و در آخر به هنگام خواندن وتر به همراه دو رکعت، یک رکعت اضافه کرده و بدین ترتیب، وتر را به جای می‌آورد؛ نه این که فقط یک رکعت وتر بخواند.

و بدین‌سان، در میان همه‌ی روایت‌ها، تطبیق صورت می‌گیرد.

اختلاف در تعداد رکعت‌های نماز وتر:

درباره‌ی تعداد رکعت‌های نماز وتر، در بین علماء و صاحب‌نظران فقهی، اختلاف‌نظر وجود دارد؛ از دیدگاه امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، نماز وتر، از یک رکعت تا هفت رکعت جایز است و بیش از آن، جایز نیست.

و به طور کلّی، طرز عمل آنان در نماز وتر، چنین است که سه رکعت را با دو سلام می‌گزارند؛ بدین ترتیب که بعد از دو رکعت، سلام می‌دهند و رکعت سوم را مستقل می‌گزارند.

ناگفته نماند که فقط امام شافعی بر جواز وتر یک رکعتی، تأکید دارد؛ و امام مالک - اگر چه آن را جایز می‌داند - امّا وتر یک رکعتی را بی‌نهایت مرجوح و ضعیف به شمار می‌آورد و از عبارت «موطأ امام مالک» نیز چنین به نظر می‌رسد که از دیدگاه وی، وتر یک رکعتی، به هیچ عنوان درست نیست.

و علماء و صاحب‌نظران احناف، بر این باورند که رکعت‌های نماز وتر، در عدد سه، معین و مشخص هستند و با یک بار سلام دادن گزارده می‌شوند و گزاردن سه رکعت با دو سلام - از دیدگاه احناف - جایز نیست.

امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، از روایت‌هایی استدلال می‌کنند که در آن‌ها، عبارت «اوتر بواحدة» تا «اوتر بسبع» آمده است.

و دلایل و براهین احناف، عبارتند از:

۱- ابوسلمة بن عبدالرحمن گوید: از عایشه ل درباره‌ی نماز شب پیامبر ج در ماه رمضان پرسیدم؛ وی در پاسخ گفت: «ما کان رسول الله ج یزید فی رمضان ولا فی غیره علی احدی عشرة رکعة؛ یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهنّ وطولهنّ؛ ثم یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهنّ وطولهنّ؛ ثم یصلّی ثلاثاً»(بخاری، مسلم و ترمذی). «پیامبر ج چه در رمضان و چه در غیر رمضان از یازده رکعت بیشتر نماز شب را نمی‌خواند؛ چهار رکعت را می‌خواند که بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس چهار رکعت دیگر را می‌خواند که آن‌ها هم بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس سه رکعت را می‌خواند».

در این حدیث، تصریح شده است که پیامبر ج علاوه از تهجّد، سه رکعت وتر خوانده است.

۲- علی بن ابی طالب س گوید: «کان رسول الله ج یوتر بثلاث یقرأ فیهنّ بتسع سور من المفصّل؛ یقرأ فی کلّ رکعة بثلاث سور آخرهنّ قل هو الله»(ترمذی). «رسول خدا ج سه رکعت وتر می‌گزارد که در آن‌ها نه سوره از سوره‌های مفصّل (از سوره‌ی حجرات تا آخر قرآن) را می‌خواند؛ این طور که در هر رکعت از نماز وتر، سه سوره می‌خواند که در آخر آن‌ها سوره‌ی «اخلاص» نیز وجود داشت».

۳- عبدالله بن عباس س گوید: «کان رسول الله ج یقرأ فی الوتر ب«سبّح اسم ربك الاعلی»؛ و«قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» وفی رکعة رکعة»(ترمذی).

«پیامبر ج سه رکعت نماز وتر می‌گذارد و در هر رکعت از آن سه رکعت، یکی از این سه سوره را به ترتیب می‌خواند؛ در رکعت اول، سوره‌ی «اَعلی»؛ در رکعت دوم، سوره‌ی «کافرون»؛ و در رکعت سوم؛ سوره‌ی «اخلاص».

۴- عایشه ل گوید: «کان یقرأ فی الاولی ب «سبح اسم ربك الاعلی»؛ وفی الثانیةب«قل یا ایها الکافرون» وفی الثالثة ب «قل هو الله احد» والـمعوّذتین»(ترمذی).

«رسول خدا ج در رکعت اول نماز وتر، سوره‌ی «اعلی»، در رکعت دوم، سوره‌ی «کافرون» و در رکعت سوم، سوره‌های «اخلاص»، «فلق» و «ناس» را می‌خواند».

۵- در سنن ابوداود از عبدالله بن ابی قیس س روایت است که گفت: «قلتُ لعایشة: بکم کان رسول الله ج یوتر؟ قالت: کان یوتر باربع وثلاث؛ وستّ وثلاث؛ وثمان وثلاث، وعشر وثلاث ولم یکن بانقص من سبع ولا باکثر من ثلاث عشرة»(ابوداود).

از این حدیث به صراحت معلوم می‌شود که تعداد رکعت‌های تهجّد آن حضرت ج تغییر کرده و گاهی کم و زیاد می‌شدند؛ امّا رکعت‌های نماز وتر، در عدد سه ثابت بوده است و هیچ‌گونه تغییری در آن‌ها به وجود نیامده بود.

به راستی چرا اختلاف؟!

اختلاف ائمه‌ی مذاهب، به این دلیل است که منبع و مصدر دین که خداوند بلند مرتبه برای بندگان خود تشریع نموده، عبارت از نصوص دینی است و لاجرم مردم در فهم نصوص، اختلاف دارند و این یک امر طبیعی در زندگی بشری است که بعضی متمسک به ظواهر لفظ می‌شوند و بعضی روح مقاصد نصوص را در نظر می‌گیرند، لذا واگذاردن مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختلاف می‌باشد.

گاهی خود لغتِ نصوص، عامل اختلاف میان فقیهان به شمار آمده است مانند: واژه‌ی «قُرء» در آیه‌ی «والـمطلقات یتربصن بانفسهنّ ثلاثة قروء» وگاهی اسباب اختلاف فقهاء این است که بعضی الفاظ، احتمال معنای حقیقی و مجازی را در بردارد، لذا بعضی متمسک به معنای حقیقی آن هستند و بعضی به معنای مجازی آن.

یکی دیگر از اسباب اختلاف فقهاء در رابطه با اطمینان و عدم اطمینان نسبت به روایت است که یکی به این راوی «وثوق واعتماد» دارد و روایت او را می‌پذیرد و دیگری به آن اطمینان و اعتماد ندارد و روایتش را مبنای عمل قرار نمی‌دهد یا اینکه بعضی در پذیرفتن حدیثی بویژه در امور مبتلابه و عمومی، قایل به شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکرده‌اند.

یکی دیگر از موارد اختلاف فقهاء در ارتباط با اعتبار و عدم اعتبار دلایل شرعی و اسلامی است برای مثال: نظر امام مالک بر این است که عمل اهل مدینه در مسائلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی، مقدم بر خبر واحد است.

یکی دیگر از اسباب اختلاف این است که برخی از علماء حدیث ضعیف ـ که بعدها به حدیث «حسن» نام گذاری شد ـ را بر قیاس مقدم می‌دارند و برخی بر عکس، بعضی حدیث مرسل را بطور کلی قبول دارند و بعضی آن را به طور کلی مردود می‌شمارند و بعضی با شرایطی آن را می‌پذیرند و بعضی به طور مطلق، شریعت امت‌های قبل از اسلام را می‌پذیرند و بدان اعتبار می‌نمایند و بعضی بدان اعتبار نمی‌دهند بعضی قول صحابه شرا به عنوان یکی از ادله می‌دانند و بدان استدلال می‌کنند و بعضی آن را به عنوان ادله‌ی شرعی نمی‌پذیرند و بدان اجتجاج نمی‌کنند.

بعضی «مصالح مرسله» را به عنوان یکی از ادله‌ی شریعت می‌پذیرند و بعضی آن را نمی‌پذیرند برخی از فقهاء اعتقاد دارند که نقل حدیث ضعیف از طرق متعدد، موجب تقویت روایت است در صورتی که دیگران چنین اصلی را قبول ندارند زمانی هم هست که حدیث راجع به مسئله‌ای عمومی و همیشگی در عالم تشریع صحبت می‌کند اما در دلالت حدیث بر معنای مراد، اختلاف روی می‌دهد. مثلاً: اگر حدیث شامل بر صیغه‌ی امر یا نهی باشد می‌توان سؤال کرد که آیا این امر بیانگر وجوب است یا استحباب و یا ارشاد؟ آیا صیغه‌ی نهی در حدیث گویای حرمت است یا کراهت؟ اگر دال بر کراهت باشد این کراهت از چه نوعی است؟ تحریمی یا تنزیهی؟

گاهی اختلاف در رابطه با دلالت امر و نهی، عام و خاص، مطلق و مقید، منطوق و مفهوم و غیر این‌ها که در علم اصول فقه به تفصیل بیان شده است می‌باشد.

و بالاخره گاهی علت اختلاف رأی فقها و مجتهدین به توثیق و تضعیف راویان حدیث بر می‌گردد که یکی راوی خاصی را مؤثق می‌شمارد و دیگری همان را نامؤثق معرفی می‌کند.

بنابراین اختلاف در مسائل فرعی، یک ضرورت، رحمت، وسعت و ثروت گرانبهایی است، چنانچه وقتی خلیفه منصور، خواست که تمام مردم ممالک اسلامی از کتاب مؤطای امام مالک پیروی کنند و کتاب وی را به عنوان کتاب مرجع برای همه‌ی افراد موجود در ممالک اسلامی معرفی نماید، امام مالک با فقاهت و ورع خویش به منصور گفت:

«امیرالمؤنین! چنین کاری نکن که اصحاب رسول‌خدا ج به شهرها و مناطق پراکنده شده‌اند و هر قومی دارای یک نوع علم و دانش و حکمت و بینش است و اقوال و فتاوایی بر آنان پیشی گرفته و بدان راضی و قانع گشته‌اند، اگر همه‌ی مردم را به سوی یک نظریه و یک فتوا برگردانی، در میان امت، فتنه ایجاد خواهد شد».

آری! آنان این‌گونه به اختلاف میان ائمه می‌نگریستند که آن یک اختلاف در قضایای فرعی است و هیچ‌گونه زیانی ندارد و بلکه ضروری است. امکان ندارد که در این‌گونه مسائل فرعی، امت اسلامی بر روی یک نظریه اتفاق نمایند و خود این اختلاف آراء از لطف و موهبت خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مسائل فرعی را بیان ننموده تا فرصتی برای اجتهاد و وسعت‌بخشی نسبت به تعدّد افهام باشد.

پس تعدد مذاهب وگوناگونی آراء فقهاء و مجتهدان اسلامی و دلایل مورد استناد هرکدام از آنها، بیانگر این است که هریک از آنها از دریای بیکران شریعت، با صداقت و اخلاص جرعه‌ای برگرفته‌اند.

در باب تعداد رکعت‌های نماز وتر نیز، فقهاء و مجتهدان غیور و علمای مجاهد، بر اساس روایات و اخبار رسیده بدان‌ها و بر مبنای مطالعه و بررسی احادیث و تحقیق و تفحّص تعالیم و آموزه‌های الهی، اوامر و فرامین نبوی و احکام و دستورات شرعی و طرز عمل پیامبر ج و صحابه س آن هم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، قولی را انتخاب و اختیار نموده‌اند.

۱۲۵۷ - [۴] (صَحِیح)

وَعَن سعد بن هِشَام قَالَ انْطَلَقْتُ إِلَى عَائِشَةَ فَقُلْتُ یَا أُمَّ الْـمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ خُلُقِ رَسُولِ الـلّٰهِ ج قَالَتْ: أَلَسْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟ قُلْتُ: بَلَى. قَالَتْ: فَإِنَّ خُلُقَ نَبِیِّ الـلّٰهِ ج كَانَ الْقُرْآنَ. قُلْتُ: یَا أُمَّ الْـمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ وَتْرِ رَسُولَ الـلّٰهِ ج فَقَالَتْ: كُنَّا نُعِدُّ لَهُ سِوَاكَهُ وَطَهُورَهُ فَیَبْعَثُهُ اللهُ مَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَهُ مِنَ اللَّیْلِ فَیَتَسَوَّكُ وَیَتَوَضَّأُ وَیُصَلِّی تِسْعَ رَكَعَاتٍ لَا یَجْلِسُ فِیهَا إِلَّا فِی الثَّامِنَةِ فَیَذْكُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ ثُمَّ یَنْهَضُ وَلَا یُسَلِّمُ فَیُصَلِّی التَّاسِعَةَ ثُمَّ یَقْعُدُ فَیَذْكُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ ثُمَّ یُسَلِّمُ تَسْلِیمًا یُسْمِعُنَا ثُمَّ یُصَلِّی رَكْعَتَیْنِ بَعْدَمَا یُسَلِّمُ وَهُوَ قَاعد فَتلك إِحْدَى عشرَة رَكْعَة یابنی فَلَمَّا أَسَنَّ ج وَأَخَذَ اللَّحْمَ أَوْتَرَ بِسَبْعٍ وَصَنَعَ فِی الرَّكْعَتَیْنِ مِثْلَ صَنِیعِهِ فِی الْأُولَى فَتِلْكَ تِسْعٌ یَا بُنَیَّ وَكَانَ نَبِیُّ الـلّٰهِ ج إِذَا صَلَّى صَلَاةً أَحَبَّ أَنْ یُدَاوِمَ عَلَیْهَا وَكَانَ إِذَا غَلَبَهُ نَوْمٌ أَوْ وَجَعٌ عَنْ قِیَامِ اللَّیْلِ صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَكْعَةً وَلَا أَعْلَمُ نَبِیَّ الـلّٰهِ ج قَرَأَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ فِی لَیْلَةٍ وَلَا صَلَّى لَیْلَةً إِلَى الصُّبْحِ وَلَا صَامَ شهرا كَامِلا غیر رَمَضَان. رَوَاهُ مُسلم [۲۸].

۱۲۵۷- (۴) سعد بن هشام س گوید: به نزد عایشه ل رفتم و بدو گفتم: ای مادر مؤمنان! از صفات و ویژگی‌های اخلاقی پیامبر ج برایم بگو. عایشه ل گفت: آیا تو قرآن تلاوت نمی‌کنی؟ گفتم: چرا؛ تلاوت می‌کنم. گفت: اخلاق رسول خدا ج (مطابق با اوامر و فرامین، تعالیم و آموزه‌ها، احکام و دستورات و حقایق و مفاهیم والای) قرآن بود.

عرض کردم: ای مادر مؤمنان! درباره‌ی (کیفیت و تعداد رکعت‌های) وتر آن حضرت ج برایم بگو. عایشه ل در پاسخ گفت: ما مسواک و آب وضو، برای آن حضرت ج آماده می‌کردیم؛ آن‌گاه رسول خدا ج در پاره‌ای از شب که خدا می‌خواست، بیدار می‌شدند؛ مسواک می‌زدند و وضو می‌گرفتند و نُه رکعت نماز می‌گزاردند که فقط در رکعت هشتم می‌نشستند و به ذکر و یاد خدا می‌پرداختند و حمد و سپاس او را می‌گفتند و او را به فریاد می‌خواندند. آن‌گاه برمی‌خاستند و سلام نماز را نمی‌دادند و رکعت نهم را به جای می‌آوردند؛ سپس می‌نشستند و ذکر خدا را می‌کردند و حمد و سپاس او را می‌گفتند و او را به فریاد می‌خواندند. و در پایان، به گونه‌ای سلام می‌گفتند که صدایشان را به ما می‌شنواندند.

آن‌گاه بعد از سلام گفتن، دو رکعت نماز در حالت نشسته می‌گزاردند که مجموع آن‌ها یازده رکعت می‌شد.

(عایشه ل در ادامه گفت:(‌ای فرزندم! هنگامی که رسول خدا ج پا به سن گذاشتند و مقداری فربه و پرگوشت شدند، هفت رکعت نماز وتر به همان روش پیشین می‌خواندند و دو رکعت نشسته به جای می‌آوردند که مجموع آن‌ها، نه رکعت می‌شد.

ای فرزندم! هرگاه آن حضرت ج نمازی را می‌گزاردند، دوست داشتند تا بر آن مواظبت و پای‌بندی نمایند؛ و هرگاه خواب بر ایشان غلبه می‌کرد و خواب می‌افتادند و یا بیمار و دردمند می‌شدند و نمی‌توانستند نماز شب (تهجّد) بخوانند، (به جای آن) در روز، دوازده رکعت می‌خواندند.

قابل یادآوری است که من سراغ ندارم که پیامبراکرم ج در یک شب، همه‌ی قرآن را خوانده باشند و (یا) این که یک شب تا صبح، نماز گزارده باشند و (یا) این که غیر از ماه مبارک رمضان، یک ماه را به طور کامل روزه گرفته باشند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «یا امّ المؤمنین»: همسران پیامبر ج به منزله‌ی مادر برای همه‌ی مؤمنان محسوب می‌شوند؛ البته مادر معنوی و روحانی؛ همان‌گونه که پیامبر اکرم ج پدر روحانی و معنوی امّت است.

این ارتباط و پیوند معنوی، تنها تأثیرش در موضوع «حفظ احترام» و «حرمت ازدواج» با زنان پیامبر ج بود؛ چنان که در آیاتی از قرآن، حکم صریح تحریم ازدواج با آن‌ها بعد از رحلت پیامبر ج آمده است؛ وگرنه از نظر مسأله‌ی ارشاد و هم‌چنین سایر محرمات «نسبی» و «سببی»، کمترین اثری ندارد؛ یعنی مسلمانان حق داشتند با دختران پیامبر ج ازدواج کنند در حالی که هیچ‌کس با دختر مادر خود نمی‌تواند ازدواج کند؛ و نیز مسأله‌ی محرمیت و نگاه نکردن به همسران پیامبر ج برای هیچ‌کس جز محارم آن‌ها مجاز نبود.

«اَنبئینی»: مرا آگاه گردان؛ به من خبر بده؛ به من گزارش بده.

«نُعِدُّ»: فراهم می‌کردیم؛ آماده می‌نمودیم؛ تهیه می‌دیدیم.

«طَهورۀ»: به فتح طاء: ابزار و وسایل پاکی همانند آب و آفتابه؛ به ضم طاء: به معنای طهارت و پاکی؛ پاکیزگی و تمیزی.

«وجع»: درد، بیماری؛ ناراحتی؛ مریضی.

ناگفته نماند که این حدیث به طور کامل در مسلم چنین آمده است:

عَنْ زُرَارَةَ، أَنَّ سَعْدَ بْنَ هِشَامِ بْنِ عَامِرٍ، أَرَادَ أَنْ یَغْزُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ، فَقَدِمَ الْمَدِینَةَ، فَأَرَادَ أَنْ یَبِیعَ عَقَارًا لَهُ بِهَا فَیَجْعَلَهُ فِی السِّلَاحِ وَالْكُرَاعِ، وَیُجَاهِدَ الرُّومَ حَتَّى یَمُوتَ، فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ لَقِیَ أُنَاسًا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ، فَنَهَوْهُ عَنْ ذَلِكَ، وَأَخْبَرُوهُ أَنَّ رَهْطًا سِتَّةً أَرَادُوا ذَلِكَ فِی حَیَاةِ نَبِیِّ اللهِ ج، فَنَهَاهُمْ نَبِیُّ اللهِ ج، وَقَالَ: «أَلَیْسَ لَكُمْ فِیَّ أُسْوَةٌ؟» فَلَمَّا حَدَّثُوهُ بِذَلِكَ رَاجَعَ امْرَأَتَهُ، وَقَدْ كَانَ طَلَّقَهَا وَأَشْهَدَ عَلَى رَجْعَتِهَا فَأَتَى ابْنَ عَبَّاسٍ، فَسَأَلَهُ عَنْ وِتْرِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَلَا أَدُلُّكَ عَلَى أَعْلَمِ أَهْلِ الْأَرْضِ بِوِتْرِ رَسُولِ اللهِ ج؟ قَالَ: مَنْ؟ قَالَ: عَائِشَةُ، فَأْتِهَا، فَاسْأَلْـهَا، ثُمَّ ائْتِنِی فَأَخْبِرْنِی بِرَدِّهَا عَلَیْكَ، فَانْطَلَقْتُ إِلَیْهَا، فَأَتَیْتُ عَلَى حَكِیمِ بْنِ أَفْلَحَ، فَاسْتَلْحَقْتُهُ إِلَیْهَا، فَقَالَ: مَا أَنَا بِقَارِبِهَا، لِأَنِّی نَهَیْتُهَا أَنْ تَقُولَ فِی هَاتَیْنِ الشِّیعَتَیْنِ شَیْئًا، فَأَبَتْ فِیهِمَا إِلَّا مُضِیًّا، قَالَ: فَأَقْسَمْتُ عَلَیْهِ، فَجَاءَ فَانْطَلَقْنَا إِلَى عَائِشَةَ، فَاسْتَأْذَنَّا عَلَیْهَا، فَأَذِنَتْ لَنَا، فَدَخَلْنَا عَلَیْهَا، فَقَالَتْ: «أَحَكِیمٌ؟» فَعَرَفَتْهُ، فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَتْ: «مَنْ مَعَكَ؟» قَالَ: سَعْدُ بْنُ هِشَامٍ، قَالَتْ: «مَنْ هِشَامٌ؟» قَالَ: ابْنُ عَامِرٍ، فَتَرَحَّمَتْ عَلَیْهِ، وَقَالَتْ خَیْرًا - قَالَ قَتَادَةُ: وَكَانَ أُصِیبَ یَوْمَ أُحُدٍ - فَقُلْتُ: یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللهِ ج، قَالَتْ: «أَلَسْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟» قُلْتُ: بَلَى، قَالَتْ: «فَإِنَّ خُلُقَ نَبِیِّ اللهِ ج كَانَ الْقُرْآنَ»

قَالَ: فَهَمَمْتُ أَنْ أَقُومَ وَلَا أَسْأَلَ أَحَدًا عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أَمُوتَ، ثُمَّ بَدَا لِی، فَقُلْتُ: أَنْبِئِینِی عَنْ قِیَامِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَتْ: «أَلَسْتَ تَقْرَأُ یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ؟» قُلْتُ: بَلَى، قَالَتْ: «فَإِنَّ اللهَ افْتَرَضَ قِیَامَ اللَّیْلِ فِی أَوَّلِ هَذِهِ السُّورَةِ، فَقَامَ نَبِیُّ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ حَوْلًا، وَأَمْسَكَ اللهُ خَاتِمَتَهَا اثْنَیْ عَشَرَ شَهْرًا فِی السَّمَاءِ، حَتَّى أَنْزَلَ اللهُ فِی آخِرِ هَذِهِ السُّورَةِ التَّخْفِیفَ، فَصَارَ قِیَامُ اللَّیْلِ تَطَوُّعًا بَعْدَ فَرِیضَةٍ»

قَالَ: قُلْتُ: یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ وِتْرِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَتْ: «كُنَّا نُعِدُّ لَهُ سِوَاكَهُ وَطَهُورَهُ، فَیَبْعَثُهُ اللهُ مَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَهُ مِنَ اللَّیْلِ، فَیَتَسَوَّكُ، وَیَتَوَضَّأُ، وَیُصَلِّی تِسْعَ رَكَعَاتٍ لَا یَجْلِسُ فِیهَا إِلَّا فِی الثَّامِنَةِ، فَیَذْكُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ، ثُمَّ یَنْهَضُ وَلَا یُسَلِّمُ، ثُمَّ یَقُومُ فَیُصَلِّ التَّاسِعَةَ، ثُمَّ یَقْعُدُ فَیَذْكُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ، ثُمَّ یُسَلِّمُ تَسْلِیمًا یُسْمِعُنَا، ثُمَّ یُصَلِّی رَكْعَتَیْنِ بَعْدَ مَا یُسَلِّمُ وَهُوَ قَاعِدٌ، فَتِلْكَ إِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً یَا بُنَیَّ، فَلَمَّا أَسَنَّ نَبِیُّ اللهِ ج، وَأَخَذَهُ اللَّحْمُ أَوْتَرَ بِسَبْعٍ، وَصَنَعَ فِی الرَّكْعَتَیْنِ مِثْلَ صَنِیعِهِ الْأَوَّلِ، فَتِلْكَ تِسْعٌ یَا بُنَیَّ، وَكَانَ نَبِیُّ اللهِ ج إِذَا صَلَّى صَلَاةً أَحَبَّ أَنْ یُدَاوِمَ عَلَیْهَا، وَكَانَ إِذَا غَلَبَهُ نَوْمٌ، أَوْ وَجَعٌ عَنْ قِیَامِ اللَّیْلِ صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَكْعَةً، وَلَا أَعْلَمُ نَبِیَّ اللهِ ج قَرَأَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ فِی لَیْلَةٍ، وَلَا صَلَّى لَیْلَةً إِلَى الصُّبْحِ، وَلَا صَامَ شَهْرًا كَامِلًا غَیْرَ رَمَضَانَ، قَالَ: فَانْطَلَقْتُ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ فَحَدَّثْتُهُ بِحَدِیثِهَا، فَقَالَ: صَدَقَتْ لَوْ كُنْتُ أَقْرَبُهَا، أَوْ أَدْخُلُ عَلَیْهَا لَأَتَیْتُهَا حَتَّى تُشَافِهَنِی بِهِ، قَالَ: قُلْتُ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّكَ لَا تَدْخُلُ عَلَیْهَا مَا حَدَّثْتُكَ حَدِیثَهَا. (م/۷۴۶)

قتاده به روایت از زراره می‌گوید: سعد بن هشام بن عامر تصمیم گرفت تا در راه خدا جهاد کند؛ پس به مدینه آمد و می‌خواست املاک خود را در آن به فروش برساند و از پول آنها اسلحه و اسب بخرد و تا فرارسیدن مرگ با رومیها جهاد نماید. اما هنگامی که وارد مدینه شد، با تعدادی از مردم مدینه ملاقات کرد؛ آنان او را از این کار، جلوگیری نمودند و گفتند: گروهی شش نفره در حیات نبی اکرم ج می‌خواستند این کار را انجام دهند؛ اما رسول خدا ج آنها را از این کار منع کرد و فرمود: «آیا من برای شما اسوه و الگو نیستم»!؟ هنگامی که آنان این حدیث را برایش بیان کردند، او که همسرش را طلاق داده بود، رجوع کرد و بر رجوعش گواه گرفت؛ سپس نزد ابن عباس ب ا آمد و از او درباره‌ی نماز وتر رسول خدا ج پرسید. ابن عباس ب گفت: آیا تو را نزد داناترین شخص روی زمین نسبت به نماز وتر نبی اکرم ج معرفی نکنم؟ سعد پرسید: آن شخص کیست؟ ابن عباس گفت: عایشه است؛ نزد او برو و از وی در این باره بپرس؛ بعد از آن، نزد من بیا و جوابش را برایم بازگو کن. سعد می‌گوید: بسوی عایشه ل براه افتادم؛ در راه حکیم بن افلح را دیدم؛ از او خواستم تا همراه من نزد عایشه ل بیاید. او گفت: من نزد عایشه نمی‌روم؛ زیرا من از ایشان خواستم تا درباره‌ی این دو گروه (صحابه‌ای که با هم اختلاف داشتند) چیزی نگوید؛ اما او سخنم را نپذیرفت. راوی می‌گوید: من حکیم راسوگند دادم تا با من بیاید. سرانجام او پذیرفت و ما با هم نزد عایشه ل رفتیم و از وی اجازه‌ی ورود خواستیم؛ ایشان اجازه داد و ما وارد خانه اش شدیم. عایشه ل که حکیم را شناخت، پرسید:آیا تو حکیم هستی؟ حکیم گفت: بلی. عایشه ل پرسید: همراه شما چه کسی است؟ حکیم گفت: سعد بن هشام. عایشه ل گفت: کدام هشام؟ حکیم گفت: هشام بن عامر. عایشه ل برای هشام دعای رحمت نمود و از او به نیکی سخن گفت. قتاده (راوی حدیث) می‌گوید: هشام در جنگ اُحُد زخمی شده بود.

سعد می‌گوید: من گفتم: ای مادر مؤمنان! از اخلاق رسول الله ج برایم صحبت کن. عایشه ل گفت: آیا تو قرآن تلاوت نمی‌کنی؟ گفتم: چرا؛ گفت: قرآن اخلاق رسول الله ج بود. سعد می‌گوید: خواستم بلند شوم و تا هنگام مرگ از هیچ کس، چیزی نپرسم؛ اما آنچه در جستجویش بودم به فکرم رسید؛ پس پرسیدم: نماز شب (تهجد) رسول الله ج چگونه بود؟ عایشه ل گفت: آیا شما سوره‌ی مزمل را نمی‌خوانید؟ گفتم: بله. گفت: خداوند در اول این سوره، نماز شب (تهجد) را فرض قرار داد؛ در نتیجه، رسول خدا ج و یارانش یک سال، نماز شب (تهجد) خواندند؛ آنگاه خداوند خاتمه‌ی این سوره را دوازده ماه در آسمان نگه داشت تا آنکه سرانجام، در پایان این سوره، تخفیف را نازل فرمود و اینگونه فرضیت نماز شب به نفل تبدیل شد.

راوی می‌گوید: آنگاه من گفتم: درباره‌ی وتر رسول الله ج برایم صحبت کن. عایشهل گفت: ما مسواک و آب وضو برای آنحضرت ج آماده می‌کردیم؛ پس رسول خدا ج در بخشی از شب که خدا می‌خواست، بیدار می‌شد؛ مسواک می‌زد؛ وضو می‌گرفت و نه رکعت نماز می‌خواند که فقط در رکعت هشتم می‌نشست و به ذکر و یاد خدا می‌پرداخت، حمد و سپاس می‌گفت و دعا می‌کرد و قبل از سلام گفتن، برمی خاست و رکعت نهم را بجا می‌آورد؛ سپس می‌نشست و ذکر خدا را می‌کرد و حمد و سپاس می‌گفت و دعا می‌کرد و در پایان، طوری سلام می‌گفت که صدایش را به ما می‌شنواند و بعد از سلام گفتن، دو رکعت نماز در حالت نشسته می‌خواند که مجموع آنها یازده رکعت می‌شود؛‌ای فرزندم! هنگامی که رسول خدا ج پا به سن گذاشت و مقداری چاق شد؛ هفت رکعت نماز وتر به همان روش گذشته می‌خواند و دو رکعت، نشسته بجا می‌آورد که مجموع آنها نه رکعت می‌شد،‌ای فرزندم! هرگاه آنحضرت ج نمازی می‌خواند، دوست داشت تا بر آن مداومت نماید، و اگر خواب می‌افتاد یا بیمار می‌شد و نمی‌توانست نماز شب (تهجد) بخواند، در روز، دوازده رکعت می‌خواند. قابل یادآوری است که من سراغ ندارم پیامبر خدا ج در یک شب، همه‌ی قرآن را بخواند یا اینکه یک شب تا صبح نماز بخواند یا اینکه غیر از رمضان، یک ماه را بطور کامل، روزه بگیرد.

سعد می‌گوید: پس از آن، نزد ابن عباس ب رفتم و حدیث عایشه ل را برایش بیان کردم؛ وی گفت: عایشه راست می‌گوید؛ اگر من با عایشه صحبت می‌کردم یا با او ملاقات می‌نمودم، حتماً نزدش می‌رفتم تا این حدیث را از زبان خودش بشنوم. من گفتم: اگر می‌دانستم که تو نزد عایشه نمی‌روی، حدیثش را برایت بیان نمی‌کردم.

۱۲۵۸ - [۵] (صَحِیح)

وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اجْعَلُوا آخِرَ صَلَاتِكُمْ بِاللَّیْلِ وترا». رَوَاهُ مُسلم [۲۹].

۱۲۵۸- (۵) عبدالله بن عمر س گوید: پیامبر ج فرمودند: «آخرین نمازتان را در شب، نماز وتر قرار دهید».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

۱۲۵۹ - [۶] (صَحِیح)

وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «بَادرُوا الصُّبْح بالوتر». وَرَاه مُسلم [۳۰].

۱۲۵۹- (۶) عبدالله بن عمر س گوید: پیامبر ج فرمودند: «با گزاردن وتر، از صبح صادق پیشی گیرید [و پیش از آن که صبح صادق طلوع کند، نماز وتر بگزارید]».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «الصبح»: فجر صادق؛ سپیدی صبح؛ سپیده دم؛ سپیدی آخر شب. در شریعت مقدّس اسلام، دو گونه «فجر» وجود دارد:

فجر کاذب: فجر اول؛ صبح کاذب؛ دم گرگ؛ روشنایی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است؛ ولی فجر صادق نیست.

فجر صادق: فجر ثانی؛ فجر دوّم؛ صبح صادق؛ سپیدی صبح که افق را فراگیرد و روشنایی روز آشکار شود.

۱۲۶۰ - [۷] (صَحِیح)

وَعَنْ جَابِرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ خَافَ أَنْ لَا یَقُومَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ فَلْیُوتِرْ أَوَّلَهُ وَمَنْ طَمِعَ أَنْ یَقُومَ آخِرَهُ فَلْیُوتِرْ آخِرَ اللَّیْلِ فَإِنَّ صَلَاةَ آخِرِ اللَّیْلِ مَشْهُودَةٌ وَذَلِكَ أَفْضَلُ». رَوَاهُ مُسلم [۳۱].

۱۲۶۰- (۷) جابر بن عبدالله س گوید: «رسول خدا ج فرمودند: «هر کس بیم داشته باشد که مبادا در آخر شب برنخیزد و بیدار نشود، پس باید در اول شب، نماز وتر بگزارد؛ و هرکس امیدوار باشد که در آخر شب برمی‌خیزد و از خواب بیدار می‌شود، باید در آخر شب، نماز وتر بگزارد؛ چون نماز آخر شب با حضور فرشتگان صورت می‌پذیرد (و در آخر شب، فرشتگان رحمت حاضر می‌شوند؛ از این رو، گزاردن نماز در این وقت،] بهتر و بایسته‌تر است».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «فانّ صلاة اخر اللیل مشهودة»: یعنی فرشتگان مأمور بر انسان، آن را می‌بینند و به هنگام تعویض کشیک، در دیوان الهی، بر آن گواهی می‌دهند. و به تعبیری دیگر، نماز شب، توسط فرشتگان شب و فرشتگان روز، مورد بازدید و گواهی قرار می‌گیرد.

از چند حدیث بالا، معلوم می‌شود که آخرین نماز از نمازهای شب، نماز وتر است؛ و هرکس بر بیدار شدن خویش در حصّه‌ی آخر شب مطمئن باشد، در آن صورت وتر را در آخر شب بگزارد؛ و اگر مطمئن نیست که در آخر شب بیدار شود و بیم آن دارد که به خواب افتد، در آن صورت در اول شب، نماز وتر خویش را بخواند.

و رسول خدا ج - بنا به حالاتی خاصّ - برخی از یاران خویش را سفارش کردند که وتر را در اول شب بخوانند؛ و ابوهریره س نیز از زمره‌ی همان‌ها است؛ خود می‌گوید: «رسول خدا ج مرا چند سفارش کردند؛ و یکی از آن‌ها، این بود که نماز وتر را در اول شب بخوانم» (بخاری و مسلم).

۱۲۶۱ - [۸] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: مِنْ كُلَّ اللَّیْلِ أَوْتَرَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ وَأَوْسَطِهِ وَآخِرِهِ وَانْتَهَى وَتْرُهُ إِلَى السَّحَرِ [۳۲].

۱۲۶۱- (۸) عایشه ل گوید: رسول خدا ج در همه‌ی شب: در آغاز آن، میانه‌ی آن و آخر آن، نماز وتر را گزارده‌اند و در آخر (عمرشان)، روش ایشان بر این مستقر شد که وتر را (همواره) هنگام سحر می‌گزاردند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

۱۲۶۲ - [۹] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی بِثَلَاثٍ: صِیَامِ ثَلَاثَةِ أَیَّام من كل شهر وركعتی الضُّحَى وَأَن أوتر قبل أَن أَنَام [۳۳].

۱۲۶۲- (۹) ابوهریره س گوید: دوست من (رسول خدا جمرا به انجام سه چیز سفارش کردند: نخست به گرفتن روزه‌ی سه روز از هر ماه؛ دیگر گزاردن دو رکعت نماز چاشت؛ و سوم این که، پیش از آن که بخوابم، نماز وتر بگزارم.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: خواندن نماز وتر پس از نماز عشاء، تا طلوع صبح صادق جایز است ولی خواندن آن در یک سوم آخر شب، پاداش و اجری بیشتر دارد؛ همچنان که عایشه ل گفت: «پیامبر ج در تمام شب وتر را خوانده است: در آغاز، میانه و آخر شب؛ و وتر او به سحر منتهی می‌شد». و برای کسی‌که بیم آن دارد که در آخر شب بیدار نشود، مستحب است که وترش را در اول شب بخواند؛ همچنان که برای کسی‌که گمان می‌کند آخر شب بیدار می‌شود، تأخیر آن سنّت است.

به تعبیری دیگر، گزاردن وتر پیش از خواب برای کسی مستحب است که مطمئن نیست در آخر شب برمی‌خیزد، ولی اگر اطمینان داشته باشد که در آخر شب برمی‌خیزد، گزاردن آن در پایان شب بهتر است.

ابوقتاده س گوید: پیامبر ج به ابوبکر س فرمود: «متی توتر»؟؛ «کی وتر می‌خوانی»؟ گفت: قبل از آن که بخوابم. و به عمر بن خطاب س فرمود: «متی توتر»؟؛ «کی وتر می‌خوانی»؟ گفت: می‌خوابم؛ بعد بلند می‌شوم و وتر را می‌خوانم. پیامبر ج خطاب به ابوبکر صدّیق س فرمود: «اخذتَ بالحزم او بالوثیقة»؛ «محکم‌کاری و احتیاط کردی». و به عمر س فرمود: «اخذتَ بالقوة»؛ «کارت همراه با قدرت و نیرو بود» (ابوداود، ابن ماجه و صحیح ابن خزیمه)

و عایشه ل گوید: «کان النبیّ ج یصلّی وانا راقدة معترضة علی فراشه؛ فاذا اراد أن یوتر ایقظنی فاوترتُ».(بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج نماز می‌خواند در حالی که من روی بسترش خوابیده بودم؛ وقتی می‌خواست نماز وتر بخواند، مرا بیدار می‌کرد و من هم نماز وتر را می‌خواندم».

از این رو، هرکس بیم آن داشته باشد که مبادا در آخر شب برنخیزد و بیدار نشود، پس باید در اول شب، نماز وتر خویش را بگزارد؛ و هرکس امیدوار باشد که در آخر شب برمی‌خیزد و از خواب بیدار می‌شود، باید در آخر شب نماز وتر بگزارد.

به تعبیری دیگر، هرکس بر بیدار شدن خویش در حصّه‌ی آخر شب مطمئن است، وتر را در آخر شب بگزارد؛ و اگر مطمئن نیست که در آخر شب بیدار شود و بیم آن دارد که به خواب افتد، در آن صورت در اول شب، نماز وتر خویش را بخواند.[۲۵]- بخاری ۲/۴۷۷ ح ۹۹۰؛ مسلم ۱/۵۱۶ ح (۱۴۵-۷۴۹)؛ ابوداود ۲/۸۰ ح ۱۳۳۶؛ ترمذی ۲/۳۰۰ ح ۴۳۷؛ نسایی ۳/۲۳۳ ح ۱۶۹۴؛ دارمی ۱/۴۰۴ ح ۱۴۵۸؛ موطأ مالک ۱/۱۲۳ ح ۱۳ «کتاب صلاة اللیل»؛ و مسند احمد ۲/۵۸. [۲۶]- مسلم ۱/۵۱۸ ح (۱۵۳-۷۵۲). [۲۷]- بخاری ۳/۲۰ ح ۱۱۴؛ مسلم ۱/۵۰۸ ح (۱۲۳-۷۳۷)؛ ابوداود ۲/۸۵ ح ۱۳۳۸؛ ترمذی ۲/۳۲۱ ح ۴۵۹؛ دارمی ۱/۴۴۸ ح ۱۵۸۱؛ و مسند احمد ۶/۱۶۱. [۲۸]- مسلم ۱/۵۱۲ ح (۱۳۹-۷۴۶). [۲۹]- بخاری ۲/۴۸۴ ح ۹۹۸؛ مسلم ۱/۵۱۷ ح (۱۵۱-۷۵۱). [۳۰]- مسلم ۱/۵۱۲ ح (۱۴۹-۷۵۰)؛ ترمذی ۲/۳۳۱ ح ۴۶۷؛ و مسند احمد ۲/۳۷. [۳۱]- مسلم ۱/۵۲۰ ح (۱۶۲-۷۵۵)؛ ترمذی ۲/۳۱۷ ح ۴۵۵؛ ابن ماجه ۱/۳۷۵ ح ۱۱۸۷؛ موطأ مالک ۱/۱۲۴ ح ۱۸ «کتاب صلاة اللیل» و مسند احمد ۳/۳۸۹. [۳۲]- بخاری ۲/۴۸۶ ح ۹۹۶؛ مسلم ۱/۵۱۲ ح (۱۳۷-۷۴۵)؛ ترمذی ۲/۳۱۸ ح ۴۵۶؛ نسایی ۳/۲۳۰ ح ۱۶۸۱؛ و ابن ماجه ۱/۳۷۵ ح ۱۱۸۶. [۳۳]- بخاری ۳/۵۶ ح ۱۱۷۸؛ مسلم ۱/۴۹۹ ح (۸۵-۷۲۱)؛ ابوداود ۲/۱۳۸ ح ۱۴۳۲؛ ترمذی ۳/۱۳۳ ح ۷۶۰؛ نسایی ۳/۲۲۹ ح ۱۶۷۷؛ دارمی ۱/۴۰۲ ح ۱۴۵۴؛ و مسند احمد ۲/۴۵۹.