فصل سوم
۱۳۹۵ - [۱۵] (مُتَّفق عَلَیهِ)
عَنْ نَافِعٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عُمَرَ یَقُولُ: نَهَى رَسُولُ الـلّٰهِ ج أَنْ یُقِیمَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ مِنْ مَقْعَدِهِ وَیَجْلِسَ فِیهِ. قِیلَ لِنَافِعٍ: فِی الْـجُمُعَةِ قَالَ: فِی الْـجُمُعَة وَغَیرهَا [۲۴۷].
۱۳۹۵- (۱۵) نافع س گوید: از عبدالله بن عمر س شنیدم که میگفت: رسول خدا ج نهی فرمودند از این که مردی، دیگری را از جایش بلند کند و خود به جایش بنشیند.
از نافع س پرسیده شد: آیا این حکم، برای روز جمعه است؟ وی در پاسخ گفت: برای روز جمعه و غیر جمعه است.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: حدیث بالا، با این روایت نیز آمده است:
«عن ابن عمر س عن النبی ج قال: لایقیم الرجلُ الرجلَ من مجلسه ویجلس فیه آخر ولکن تفسّحوا وتوسّعوا» (بخاری ح ۶۲۷).
«ابن عمر س گوید: پیامبر خدا ج فرمودند: هیچ کسی، شخص دیگر را از جایش بلند نکند تا دیگری و یا خود در جای او بنشیند؛ ولی برای دیگران جا باز کنید و جمع و جور بنشینید تا جا برای دیگران باز شود».
۱۳۹۶ - [۱۶] (حسن)
وَعَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «یَحْضُرُ الْـجُمُعَةَ ثَلَاثَةُ نَفَرٍ: فَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِلَغْوٍ فَذَلِكَ حَظُّهُ مِنْهَا. وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللهَ إِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ وَإِنْ شَاءَ مَنعه. وَرجل حَضَره بِإِنْصَاتٍ وَسُكُوتٍ وَلَمْ یَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ وَلَمْ یُؤْذِ أَحَدًا فَهِیَ كَفَّارَةٌ إِلَى الْـجُمُعَةِ الَّتِی تَلِیهَا وَزِیَادَةِ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ وَذَلِكَ بِأَنَّ اللهَ یَقُولُ: [مَنْ جَاءَ بِالْـحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا]».
رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۲۴۸].
۱۳۹۶- (۱۶) عبدالله بن عمرو س گوید: رسول خدا ج فرمودند:
«در نماز جمعه، سه دسته از مردم حاضر میشوند: نخست، مردی است که در نماز جمعه شرکت کرده و (به هنگام خطبه) به بیهودهگویی و یاوه سرایی پرداخته است؛ بهرهی چنین فردی از نماز جمعه، همان بیهوده گویی و یاوهسراییاش میباشد (و از پاداش و ثواب جمعه، محروم است).
دیگر، مردی است که در نماز جمعه شرکت کرده و (به هنگام خطبه) به دعا و نیایش پرداخته (و به تمام و کمال به خطبه گوش فرا نداده است)؛ چنین فردی، خداوند بلندمرتبه را به فریاد خوانده و خواستههای خویش را از او طلبیده است؛ اگر خدا بخواهد، خواستههای او را اجابت میکند و اگر صلاح بداند، آن خواسته را بدو عنایت نمیکند.
و سوّمی، مردی است که در نماز جمعه شرکت کرده و (به هنگام خطبه) خاموشی و سکوت را مراعات نموده (و با دقّت و توجّه، به خطبه گوش فرا داده) و گردن مسلمانی را لگدمال نکرده (و از روی شانهاش عبور نکرده) و کسی را مورد آزار و اذیت قرار نداده است؛ پس نماز چنین فردی، کفّارهی گناهان (صغیرهای) است که بین این جمعه تا جمعهی دیگر و سه روز افزون بر آن، مرتکب شود؛ و این، بدان خاطر است که خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿ مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا... ﴾[الأنعام: ۱۶۰]. «هر کس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دست کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد».
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها»: در این آیه، آمده است که پاداش «نیکی»، ده برابر است، در حالی که در بعضی دیگر از آیات قرآن، تنها به عنوان «اضعافاً کثیرة» (چندین برابر) اکتفا شده است؛ مانند آیهی ۲۴۵ سورهی بقره؛ آنجا که خداوند میفرماید:
﴿ مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَيُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗۚ وَٱللَّهُ يَقۡبِضُ وَيَبۡصُۜطُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٤٥ ﴾[البقرة: ۲۴۵].
«کیست که به خدا قرض نیکویی دهد تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و خداوند (روزی بندگان را) محدود و گسترده میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید».
در بعضی دیگر از آیات، پاداش پارهای از اعمال، مانند انفاق را به هفتصد برابر بلکه بیشتر میرساند؛ آنجا که خداوند میفرماید:
﴿ مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ٢٦١ ﴾[البقرة: ۲۶۱].
«مَثَل کسانی که دارایی خود را در راه خدا صرف میکنند؛ همانند دانهای است که هفت خوشه برآرد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هر که بخواهد آن را چندین برابر میگرداند و خدا (قدرت و نعمتش) فراگیر (و از همه چیز) آگاه است».
در بعضی دیگر از آیات، اجر و پاداش بیحساب ذکر شده است؛ آنجا که قرآن کریم میفرماید:
﴿ إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ ﴾[الزمر: ۱۰].
«به یقین، به شکیبایان، اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده میشود».
پرواضح است که این آیات، هیچ گونه اختلافی با هم ندارند؛ در حقیقت حداقل پاداشی که به نیکوکاران داده میشود، ده برابر است و همینطور به نسبت اهمیت عمل و درجهی اخلاص آن و کوششها و تلاشهایی که در راه آن انجام شده است، بیشتر میشود تا به جایی که هر حدّ و مرزی را در هم میشکند و جز خدا، حدّ آن را نمیداند.
به عنوان مثال، «انفاق و بخشش در راه خدا»، که فوقالعاده در اسلام اهمیت دارد، پاداشش از حدّ معمول پاداش عمل نیک که ده برابر است، فراتر رفته و به «اضعاف کثیرة» (چندین برابر) یا «هفتصد برابر» و بیشتر رسیده است؛ و در مورد «استقامت و پایمردی» که ریشهی تمام موفقیتها و سعادتها و خوشبختیها است و هیچ عقیده و عمل نیکی بدون آن پا بر جا نخواهد بود، پاداش بیحساب ذکر شده است.
از اینجا روشن میشود که اگر در روایات، پاداشهایی بیش از ده برابر برای بعضی از اعمال نیک ذکر شده نیز هیچگونه منافاتی با آیهی بالا ندارد.
و همچنین اگر در آیهی ۸۴ سورهی «قصص» میخـوانیـم:
﴿ مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا...﴾[القصص: ۸۴].
«کسی که کار نیکی انجام دهد، پاداشی بهتر از این خواهد داشت».
مخالفتی با آیهی:
﴿ مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا... ﴾[الأنعام: ۱۶۰].
ندارد تا احتمال نسخ در آن برود؛ زیرا بهتر بودن، معنای وسیع و گستردهای دارد که با ده برابر، به طور کامل سازگار است.
۱۳۹۷ - [۱۷] (ضَعِیف)
وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ تَكَلَّمَ یَوْمَ الْـجُمُعَةِ وَالْإِمَامُ یَخْطُبُ فَهُوَ كَمَثَلِ الْـحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا وَالَّذِی یَقُولُ لَهُ أَنْصِتْ لَیْسَ لَهُ جُمُعَة». رَوَاهُ أَحْمد [۲۴۹].
۱۳۹۷- (۱۷) عبدالله بن عباس س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس به هنگامی که امام، خطبهی جمعه را ایراد میکند، سخن گوید، به درازگوشی میماند که کتابهایی را برمیدارد (ولی از محتوای آنها خبر ندارد)؛ و هرکس به چنین فردی بگوید: ساکت باش و خاموشی گزین؛ برای او (پاداش کامل آن) نماز جمعه، وجود ندارد».
[این حدیث را احمد بن حنبل روایت کرده است].
شرح: «فهو کمثل الحمار یحمل اسفاراً»:
بدون شک، تحصیل و فراچنگ آوردن ثواب و پاداش، مشکلات فراوانی دارد، ولی این مشکلات هر اندازه باشد، در برابر برکات حاصل از پاداش الهی، ناچیز است؛ بیچارگی انسان، روزی خواهد بود که زحمت عبادات و طاعات را بر خود هموار کند، امّا چیزی از برکاتش، عاید او نشود؛ درست به سان چهارپایی است که سنگینی یک بار کتاب را به پشت خود احساس میکند، بیآن که از محتوای آن بهره گیرد.
۱۳۹۸ - [۱۸] (صَحِیح)
وَعَنْ عُبَیْدِ بْنِ السَّبَّاقِ مُرْسَلًا قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج فِی جُمُعَةٍ مِنَ الْـجُمَعِ: «یَا مَعْشَرَ الْـمُسْلِمِینَ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ جَعَلَهُ اللهُ عِیدًا فَاغْتَسِلُوا وَمَنْ كَانَ عِنْدَهُ طِیبٌ فَلَا یَضُرُّهُ أَنْ یَمَسَّ مِنْهُ وَعَلَیْكُمْ بِالسِّوَاكِ». رَوَاهُ مَالِكٌ وَرَوَاهُ ابْنُ مَاجَه عَنهُ [۲۵۰].
۱۳۹۸- (۱۸) از عبید بن سبّاق - به طور مُرسل - روایت شده است که وی گفت: رسول خدا ج در یکی از نمازهای جمعه، خطاب به مسلمانان فرمودند:
«ای گروه مسلمانان! بیگمان خداوند بلندمرتبه، این روز (جمعه) را روز عید و جشن قرار داده است؛ از این رو، در این روز غسل کنید و تن بشویید و هرکس عطر و مواد خوشبویی در اختیار دارد، برایش زیانی در پی ندارد که از آن استفاده کند و خود را بدان خوشبو و معطّر نماید؛ و بایستی در آن روز مسواک بزنید و دهان و دندانهای خویش را تمیز و پاکیزه گردانید».
[این حدیث را مالک روایت کرده است].
۱۳۹۹ - [۱۹] (لم تتمّ دراسته)
وَهُوَ عَن ابْن عَبَّاس مُتَّصِلا [۲۵۱].
۱۳۹۹- (۱۹) و ابن ماجه این حدیث را از عبیدالله و او نیز از عبدالله بن عباس س به صورت متّصل روایت کرده است.
شرح: «معشر»: جمعیت؛ انبوه؛ جامعه؛ گروه؛ گروه مردم؛ عامهی مردم.
«عیداً»: جشن؛ روز جشن؛ هر روزی که در آن یادبودی باشد از خوشی و شادی برای گروهی از مردم.
۱۴۰۰ - [۲۰] (حَسَنٌ)
وَعَنِ الْبَرَاءِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «حَقًّا عَلَى الْـمُسْلِمِینَ أَنْ یَغْتَسِلُوا یَوْمَ الْـجُمُعَةِ وَلْیَمَسَّ أَحَدُهُمْ مِنْ طِیبِ أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَالْـمَاءُ لَهُ طِیبٌ». رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالتِّرْمِذِیُّ وَقَالَ: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ [۲۵۲].
۱۴۰۰- (۲۰) براء بن عازب س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «بر مسلمانان واجب است که در روز جمعه غسل کنند؛ و باید هریک از آنان، از عطر و مواد خوشبویی خانهی خودش، استفاده کند؛ و اگر چنانچه عطر و مواد خوشبویی در دسترس نداشت، پس آب، مواد خوشبویی وی به شمار میآید».
[این حدیث را احمد بن حنبل و ترمذی روایت کردهاند؛ و ترمذی گفته است: این، حدیثی حسن است.].
شرح:
«حقاً علی المسلمین ان یغتسلوا یوم الجمعة»:
امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام احمد بن حنبل و جمهور علماء و صاحبنظران فقهی، بر این باورند که غسل روز جمعه سنّت است و واجب نیست؛ اهل ظاهر میگویند: غسل جمعه، واجب است؛ این نظریه به امام مالک نیز نسبت داده شده است.
قائلان به وجوب غسل روز جمعه، از عبارت «فلیغتسل» که در حدیث عبدالله بن عمر س آمده است، استدلال کردهاند؛ آنجا که میگوید: رسول خدا ج فرمودند: «من اتی الجمعة فلیغتسل» (ترمذی)؛ «هر کس به جمعه میآید، باید غسل کند». آنها امر را در این حدیث، برای وجوب میدانند.
و همچنین از حدیث ابوسعید خدری استدلال میکنند که گفت: رسول خدا ج فرمودند: «غسل یوم الجمعة واجب علی کلّ محتلم» (بخاری و مسلم).
توضیح این که: دربارهی وجوب و عدم وجوب غسل روز جمعه، احادیث و روایات گوناگونی به ما رسیده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- عبدالله بن عمر س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «اذا جاء احدکم الجمعة فلیغتسل» (بخاری و مسلم)؛ «وقتی هریک از شما به نماز جمعه میآید، باید قبلاً غسل نماید (و خویشتن را پاک و پاکیزه و خوشبو و معطّر نماید)».
۲- ابوسعید خدری س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «غسل یوم الجمعة واجب علی کلّ محتلم» (بخاری و مسلم)؛ «غسل روز جمعه بر هر مکلّف و عاقل و بالغی واجب است».
۳- ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «حقّ علی کلّ مسلم ان یغتسل فی کلّ سبعة ایّام یوماً؛ یغسل فیه رأسه وجسده» (بخاری و مسلم)؛ «بر هر مسلمانی لازم و ضروری است که در فاصلهی هر هفت روز، روزی را برای شستن سر و اندامش، اختصاص دهد و در هر هفته، یکبار غسل کند و سر و تن خویش را بشوید».
۴- سمرة بن جندب س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «من توضّأ یوم الجمعة فبها ونعمت ومن اغتسل فالغسل افضل» (احمد، ابوداود، ترمذی، نسایی و دارمی)؛ «هر کس روز جمعه (برای نماز جمعه) وضو بگیرد، وضو کافی میباشد و خوب است؛ و هرکس غسل کند، غسل بهتر و برتر است».
۵- «عن عکرمة، قال: إِنَّ ناساً منْ أهلِ العِراقِ جاؤُوا فقالوا: یا ابن عبَّاسٍ! أَتَرى الغُسلَ یومَ الجُمعةِ واجِباً؟ قال: لا؛ ولكنه أطْهَرُ وخیرٌ لمنِ اغتَسَلَ، ومنْ لم یَغتَسِلْ فلیسَ علیه بواجبٍ. وسَأُخْبِرُكُم كَیفَ بَدْءُ الغُسْلِ: كانَ النَّاسُ مَجْهُودِینَ یَلبَسُونَ الصُّوفَ، وَیَعمَلونَ على ظُهُورِهِم، وكانَ مَسْجِدُهم ضَیِّقاً مُقارِبَ السَّقفِ، إِنما هوَ عَرِیشٌ، فَخَرَجَ رسول الله ج فی یومٍ حارٍّ، وعَرِقَ النّاسُ فی ذلك الصُّوفِ، حتى ثارَتْ مِنهُمْ رِیاحٌ آذى بذلكَ بعضُهم بعضاً. فلمَّا وَجَدَ رسولُ الله ج تلكَ الرِّیاحَ، قال: «أیُّها الناسُ! إِذا كانَ هذا الیومُ؛ فاغتسلوا، ولْیَمُسَّ أحَدُكُم أفضَلَ ما یَجِدُ منْ دُهنه وطِیبِه». قال ابنُ عباسٍ: ثمَّ جاء اللهُ بالخَیرِ، ولبِسوا غیرَ الصُّوفِ، وكُفُّوا العَمَلَ، ووُسِّعَ مَسْجِدُهُم، وذَهَبَ بَعْضُ الَّذِی كانَ یُؤْذِی بَعضُهُم بَعضاً منَ العَرَقِ». رواه ابوداود [۲۵۳].
عکرمه (غلام آزاد شده و شاگرد ابنعباس لگوید: گروهی از مردمان عراق به نزد ابنعباس آمدند و گفتند: ای ابنعباس! به نظر شما غسل روز جمعه (برای نماز جمعه) واجب است یا خیر؟
ابنعباس بدر پاسخ گفت: خیر (واجب نیست) لیکن برای کسیکه در روز جمعه غسل کند و خویشتن را خوب بشوید، طهارت و پاکیزگی و خیر و نیکی بسیاری وجود دارد و نیز هرکس در چنین روزی غسل نکند، گناهی متوجهی او نمیشود، چرا که بر او واجب نیست.
(سپس ابنعباس بگفت: عنقریب برایتان بیان خواهم کرد که چگونه غسل روز جمعه برای مردم تشریع شد (واقعه از این قرار است که در ابتدای اسلام) مردم خدمه و کارگر و زحمتکش بودند و خود، کار میکردند و لباسهای پشمی بسیار ضخیم و کلفت به تن میکردند و بر پشت خویش بار و وسائل، حمل مینمودند، از اینرو با لباس و سر و صورت عرق کرده و غبارآلود به نماز جمعه میآمدند).
و مسجد آنها (مسجد نبوی) نیز در آن روزگار بسیار کوچک و تنگ بود، و از سقفی بسیار پائین و کوتاه برخوردار بود (و بهتر بگویم) مسجد بسان خیمهای بود که از شاخههای درخت درست کنند (که از گرمای زیاد و انبوه جمعیت برخوردار بود).
در جمعهای بسیار گرم، پیامبراکرم ج در حالی از خانه به مسجد تشریف آورد که مردمان لباسهای ضخیم پشمین به تن کرده بودند و از شدت گرما، عرق از بدنشان بر روی آن لباسها جاری شده بود (در نتیجهی این هیئت و قیافهی غبارآلود و عرق کردهی آنها) بوی بد و نامطبوعی در مسجد پیچید که در اثر آن، برخی موجبات اذیت و آزار برخی دیگر را فراهم آوردند.
چون پیامبر ج آن تعفن و بوی بد را احساس کرد، فرمود: هانای مردم! هرگاه روز جمعه فرا میرسد، بر هریک از شما لازم است که غسل کنید و از بهترین و برترین مواد معطر و خوشبویی که دارید استفاده نمائید.
ابنعباس بگوید: پس از آن (روزگار سخت و طاقتفرسا) وقتی فضل و کرم خداوند شامل حال مسلمانان گردید و خداوند خیر (فتوحات و غنائم) را بدانها عنایت کرد و فقر و فاقه و تهیدستی و بینوایی از آنها دور شد و لباسهای ضخیم پشمی دیگر پوشیده نشد و محنت و مشقت مردم در کارهای روزمره نیز از میان رفت و مسجد (مسجدالنبی) نیز توسعه یافت، نتیجه آن است که آن بوی بد و نامطبوع که قبلاً فضای پاک مسجد را آلوده و متعفن میکرد (و باعث اذیت و آزار مسلمانان میشد) باقی نماند.
(به هر حال مقصود ابنعباس باین است که غسل روز جمعه در ابتدای اسلام و به دلایل مذکور، بر مسلمانان لازم بود، اما وقتی که آن حالت باقی نماند، حکم وجوب غسل نیز تخفیف پیدا کرد. از اینرو در عصر کنونی ما نیز، بالخصوص در روستاها و دهات، مسلمانان سعی کنند تا با سر و صورت عرق کرده و با هیئت و قیافهی غبارآلوده، به جمعه نیایند، بلکه تلاش کنند تا در روز جمعه خود را بیارایند، غسل کنند، خود را عطرآگین کنند، موی را شانه زنند و تمیزترین لباسهای خود را بپوشند و با نظافت و زیبایی هر چه تمامتر در اجتماع سیاسیـ عبادی جمعه حاضر شوند و بدون اینکه موجبات اذیت و آزار مسلمانانی را فراهم آورند به خطبهی امام گوش کنند و به نیایش و ستایش خدا بپردازند و پروردگار را به خوبی عبادت و پرستش نمایند.)
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
حال باید پرسید که: آیا بر اساس حدیث ابوسعید خدری س، ابوهریره س و ابن عمرس، غسل روز جمعه واجب است و یا بر اساس حدیث سمرة بن جندب س [فبها و نعمت] و حدیث عبدالله بن عباس س سنّت مؤکده میباشد؟
امام نووی در شرح مسلم میگوید:
«علما و صاحبنظران اسلامی پیرامون حکم غسل روز جمعه با همدیگر اختلاف نظر دارند، گروهی از علما و پیشوایان سلف از برخی از صحابه شوجوب غسل را روایت کردهاند، و اهل ظاهر هم با توجه به حدیث ابوسعید خدری س به وجوب غسل جمعه معتقد میباشند، اما جمهور علماء از سلف و خلف (از جمله امام ابوحنیفه، مالک و شافعی) و بیشتر علما و صاحبنظران اسلامی با توجه به احادیث و روایات صحیح دیگر، معتقدند که غسل روز جمعه واجب نیست، بلکه سنت مؤکده میباشد» [۲۵۴].
و در حقیقت، هرگاه سببی از اسباب نظافت از قبیل: چرک و عرق و امثال آن در بدن باشد، دستور غسل برای انسان مؤکد خواهد بود تا باعث اذیت و آزار کسانی که با او اختلاط و معاشرت دارند نشود.
در روایات (از جمله روایت ابنعباس بکه بعداً خواهد آمد) وارد شده است که مسلمانان در مدینهی منوره در طول هفته به آبکشی و کارهای روزمره مشغول بودند و چون جمعه فرا میرسید در مسجد برای نماز جمعه حاضر میشدند در حالیکه بوی بد زیر بغل و بدن آنها موجب اذیت و آزار مردم میشد، ازاینرو پیامبر ج دستور میداد تا غسل جمعه کنند و از اینجهت، غسل جمعه سنت مؤکده قرار گرفت.
و حضرت عایشه بمیگوید:
«مردم روزهای جمعه پشت سر هم از منازل خود و دهات اطراف مدینه با لباس و سر و صورت عرق کرده و غبارآلود به جمعه میآمدند و عرق از بدنشان جاری میشد، یکی از آنان به نزد پیامبر ج که در منزل من بود، آمد، پیامبر ج فرمود: کاش شما برای چنین روزی خود را تمیز مینمودید و غسل میکردید». [بخاری]
از اینرو از دیدگاه بیشتر علما، مراد از وجوبی که در حدیث ابوسعید س آمده است، وجوب اصطلاحی نیست، بلکه مقصود از آن، همان تأکید برای تمیزی و رعایت بهداشت و نظافت میباشد.
[۲۴۷]- بخاری ۱۱/۶۲ ح ۶۲۷۰؛ مسلم ۴/۱۷۱۴ ح (۲۷-۲۱۷۷)؛ ابوداود ۵/۱۶۵ ح ۴۸۲۸؛ ترمذی ۵/۸۲ ح ۲۷۴۹؛ دارمی ۲/۳۶۵ ح ۲۶۵۳؛ و مسند احمد ۲/۱۷. [۲۴۸]- ابوداود ۱/۶۶۵ ح ۱۱۱۳. [۲۴۹]- مسند احمد ۱/۲۳۰. [۲۵۰]- ابن ماجه ۱/۳۴۹ ح ۱۰۹۸؛ موطأ مالک ۱/۶۵ ح ۱۱۳؛ «کتاب الطهارة». [۲۵۱]- ابن ماجه ۱/۳۴۹ ح ۱۰۹۷. [۲۵۲]- ترمذی ۲/۴۰۷ ح ۵۲۸؛ و مسند احمد ۴/۲۸۲. [۲۵۳]- ابوداود ۱/۲۵۱ ح ۳۵۳. [۲۵۴]- شرح مسلم ج ۶ ۱۲۴.