ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل سوم

فصل سوم

۱۳۷۸ - [۹] (صَحِیح)

عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِقَوْمٍ یَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْـجُمُعَةِ: «لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلًا یُصَلِّی بِالنَّاسِ ثُمَّ أُحْرِقَ عَلَى رِجَالٍ یَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْـجُمُعَةِ بُیُوتهم». رَوَاهُ مُسلم [۲۱۴].

۱۳۷۸- (۹) عبدالله بن مسعود س گوید: رسول خدا ج پیرامون گروهی که نماز جمعه را ترک می‌کردند و از آن تخلّف می‌ورزیدند، فرمودند: به راستی قصد کردم که شخصی را مأمور کنم تا برای مردم نماز بگزارد؛ سپس خود بروم و خانه‌های مردانی را که به جمعه نمی‌آیند، بر سرشان آتش بزنم».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

۱۳۷۹ - [۱۰] (ضَعِیف)

وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ تَرَكَ الْـجُمُعَةُ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ كُتِبَ مُنَافِقًا فِی كِتَابٍ لَا یُمْحَى وَلَا یُبَدَّلُ». وَفِی بَعْضِ الرِّوَایَاتِ ثَلَاثًا. رَوَاهُ الشَّافِعِی [۲۱۵].

۱۳۷۹- (۱۰) عبدالله بن عباس س گوید: پیامبر خدا ج فرمودند: «هر کس نماز جمعه را بدون عذر ترک کند، در کتابی که قابل محو و تحریف و تغییر و دگرگونی نیست، منافق نوشته می‌شود».

و در برخی از روایات، با این عبارت آمده است:

«من ترك الجمعة ثلاثا...»؛ «هر کس سه نماز جمعه را بدون عذر ترک کند...».

[این حدیث را شافعی روایت کرده است].

شرح: «کتب منافقاً»:

نفاق و منافق: از نظر اسلام، نفاق بدترین نوع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند، زیرا خطراتی که از ناحیه‌ی منافقان به جوامع اسلامی و انسانی می‌رسد با هیچ خطری قابل مقایسه نیست. آنها با استفاده از مصونیتی که در پناه اظهار ایمان پیدا می‌کنند، ناجوانمردانه و آزادانه به افراد بی‌دفاع حمله‌ور شده و از پشت به آنها خنجر می‌زنند. مسلماً حال چنین دشمنان ناجوانمرد و خطرناک که در قیافه‌ی دوست آشکار می‌شوند، از حال دشمنانی که با صراحت اعلان عداوت کرده و وضع خود را مشخص ساخته‌اند، به مراتب بدتر است.

به هر حال نفاق و دورویی عبارت است از اینکه شخص ظاهر و باطن، یا قول و عملش یکی نباشد، و آن بر دو نوع است: یکی اینکه شخص در عقایدش نفاق و اختلاف وجود داشته باشد، و این نوع شدیدترین و خطرناک‌ترین نوع نفاق است. دوم: نفاق و اختلاف در اقوال و اعمال است که این یکی از نظر گناه از نوع اول پایین‌تر است و انسان را از اسلام خارج نمی‌کند.

قرآن کریم درباره‌ی نفاق در عقیده، یعنی ظاهرسازی ایمان و مخفی داشتن کفر، زیاد بحث کرده است، و خداوند منافقان را وصف نموده است به اینکه در روی زمین فساد و تباهی ایجاد می‌کنند و شرارتها و مصیبتها به بار می‌آورند و بدترین و خطرناک‌ترین عنصری هستند برای ملتها و جماعات، به این علت که آنها برحسب ظاهر چنان وانمود می‌کنند که ملتها را بر نقطه ضعفهای دشمنانشان راهنمایی می‌کنند، اما در باطن، خواست آنان در وهله‌ی اول منافع شخصی خودشان می‌باشد.

نفاق و دورویی، موجب مرتکب شدن به اخلاق ذمیمه و نکوهیده می‌شود از قبیل: ریا، مکر، چاپلوسی، غدر و خیانت، دروغ، پستی و خواری و... همه‌ی اینها آفتهایی هستند که بر پیکر ملّت یورش می‌آورند و آن را به صورت پیکری متروک، و موجودی خوار و بی‌خاصیت درمی‌آورند که در زندگی قادر به انجام رسالت خویش نباشد.

پاره‌ای از پدیده‌ها و علامتهای ریاکارانه‌ی افراد منافق که به وسیله‌ی آنها شناسایی می‌شوند - در پرتو آیات قرآن و احادیث نبوی - عبارتند از:

با سستی و بی‌میلی و با حالت دِیر کرد، نماز را انجام می‌دهند. و در واقع نماز ایشان ریاکارانه و بدون حقیقت است.

خدا را کمتر یاد می‌کنند.

در بین کفر و ایمان متردد می‌باشند.

همدیگر را به کارهای زشت فرا می‌خوانند و از کارهای خوب نهی می‌کنند.

از بخشش در راه خدا و خیر دست نگه می‌دارند.

خدا را فراموش کرده‌اند.

گمان می‌برند که به وسیله‌ی نفاق خویش، دارند خدا را فریب می‌دهند و حقیقت خود را از او پنهان می‌دارند.

هیاهوی بسیار و ادعاهای بزرگ دارند و گفتارشان زیاد است و عملشان کم و ناهماهنگ می‌باشد.

در هر محیطی رنگ آن محیط را می‌گیرند و با هر جمعیتی مطابق مذاق آنان حرف می‌زنند، و با مؤمنان «امَنّا» می‌گویند، و با مخالفان «انّا معكم»

حساب خود را از مردم جدا می‌کنند و به تشکیل انجمنهای سرّی و مرموز با نقشه‌های حساب شده می‌پردازند.

خدعه و نیرنگ، و فریب و دروغ، و تملّق و چاپلوسی، و پیمان شکنی و خیانت در تار و پودشان عجین شده است.

آنها افراد سرگردان و بی‌هدف، و فاقد برنامه و مسیر مشخص‌اند، نه جزء مؤمنان‌اند و نه در صف کافران، بلکه آنها همچون جسم معلّق و آویزان فاقد جهت حرکتند و این بادها هستند که آنها را به هر سو حرکت می‌دهد و به هر سمت بوزد با خود می‌برد.

خلاصه، دوگانگی شخصیت و تضادّ برون و درون که صفت بارز منافقان است، پدیده‌های گوناگونی در عمل و گفتار و پندار و رفتار فردی و اجتماعی آنها دارد که به خوبی می‌توان آن را شناخت.

و چون نفاق و منافق در هر جامعه‌ای وجود دارد، باید براساس معیارهای حساب شده‌ای که قرآن برای آنها بدست می‌دهد، شناسایی شوند، تا نتوانند زیان و یا خطری برای جامعه‌ی اسلامی ایجاد کنند. و در آیات بی‌شمار قرآنی و هم‌چنین سوره‌ی «منافقون» و احادیث نبوی، نشانه‌های مختلفی برای آنها ذکر شده است که لازم است مسلمانان آنها را مورد مطالعه و بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند، تا از شر این دشمنان ناجوانمرد و خطرناک رهایی یابند.

این است نظر قرآن و اسلام درباره‌ی منافقان، و تردیدی نیست که موضعگیری اسلام در برابر آنان بسیار سخت می‌باشد، زیرا آنان به منزله‌ی میکروب‌های مضرّی هستند در پیکر ملّت که آن را با بیماریهای مختلف و متعدد مبتلا می‌سازند.

و در واقع، یگانه راه علاج و چاره‌جویی نفاق و دورویی در سطح جامعه، این است که افراد منافق و دو چهره در جامعه‌ی اسلامی ترک و منزوی گردند و با آنان از هر نوع داد و ستد، و رابطه‌ی دوستی و اعتماد پرهیز شود و به طور کلّی از اجابت و پذیرش خواسته‌ی آنان پیوسته خودداری به عمل آید، تا اینکه بدین وسیله اصلاح شوند و در رفتار و کردار خود تجدید نظر کنند، و در نتیجه به راه راست و مستقیم برگردند.

نفاق بر دو نوع است: ۱- نفاق اکبر ۲- نفاق اصغر.

نفاق اکبر، نفاق در عقیده است.

نفاق اصغر، نفاق در زمینه‌ی اعمال و رفتار است.

نفاق در عقیده آن است که: کسی با زبان و بعضی اعمال و رفتار، اظهار ایمان کند. اما در باطن، منکرخدا و رسول و اوامر و فرامین آن دو باشد. خداوند درآیات ۸ و ۹ سوره‌ی بقره، از این‌گونه افراد سخن گفته است آنجاکه می‌فرماید:

﴿ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ٨ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا يَشۡعُرُونَ٩ [البقرة: ۸-۹].

«در میان مردم دسته‌ای هستند که می‌گویند: ما به خدا و روز رستاخیز باور داریم. در صورتی که باور ندارند و جزو مؤمنان بشمار نمی‌آیند. (اینان به نظرشان) خدا و کسانی را گول می‌زنند که ایمان آورده‌اند، در صورتی که جز خود را نمی‌فریبند ولی نمی‌فهمند».

درآغاز سور‌ه‌ی منافقین نیزمی‌خوانیم:

﴿ إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ١ [المنافقون: ۱].

«هنگامی که منافقان نزد تو می‌آیند، سوگند می‌خورند و می‌گویند: ما گواهی می‌دهیم که تو حتماً فرستاده‌ی خدا هستی ـ خداوند می‌داند که تو فرستاده‌ی خدا می‌باشی ـ ولی خدا گواهی می‌دهد که منافقان در گفته‌ی خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند)».

همچنین درآیه‌ی ۱۴۵ از سوره‌ی نساء به آنان هشدارسختی داده و می‌فرماید:

﴿ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا١٤٥ [النساء: ۱۴۵].

«بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پایین‌ترین مکان آن هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت (تا به فریادشان رسد و آنان را برهاند)».

و درحقیقت این گروه منافق که در عقیده منافق‌اند، به خاطر داشتن دو چهره‌ی مختلف، خطرناک‌ترین دشمنان اسلام و مسلمین‌اند، زیرا موضع آنها کاملاً مشخص نیست، تا مردم مسلمان، آنها را بشناسند و از خود طرد کنند، بلکه در لابه‌لای صفوف مردم پاک و متدین و راستین و خداجو و حتی گاهی در پست‌های حساس نفوذ می‌کنند و به اسلام و مسلمین ضربه می‌زنند.

و نفاق در عمل و رفتار، آن است که: کسی برخی از اخلاق و صفات منافقان را در خود جمع‌آورده و در اعمال و رفتار، خوی آنان پذیرفته باشد، اما در دل به خدا و پیامبران آسمانی و روز بازپسین، مؤمن باشد. در گنجینه‌ی روایات و احادیث، روایات فراوانی از این‌گونه نفاق گفتگوکرده‌اند، مانند دو حدیث فوق که در هر دو، مراد، نفاق عملی است نه نفاق اعتقادی. چرا که نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بی‌ایمانی است که ظاهراً در صف مسلمانان‌اند، اما باطناً دل در گرو کفر و زندقه دارند. ولی نفاق معنی وسیعی دارد که هرگونه دو‌گانگی ظاهرو باطن، گفتار و عمل را شامل می‌شود، هرچند در افراد مؤمن باشد، که ما از آن به عنوان «رگه‌های نفاق» نام می‌بریم، مسلماً در دو حدیث فوق، این‌گونه افراد، منافق به معنای خاص نیستند ولی رگه‌هایی از نفاق در وجود آنها هست و در عمل شبیه منافقان‌اند، نه در اعتقاد.

و برای یک فرد مسلمان همانطوری که دوری‌گزیدن و اجتناب از کفر و زندقه و شرک و چندگانه‌پرستی و نفاق و دورنگی‌عقیدتی لازم است، دوری و یکسویی از سیرت و عادات و خصلت‌های آدم‌های منافق و دورو، نیز الزامی است، تا در پرتو این دوری و یکسویی بتوانند به مراتب عالی ایمان و درجات کامل و ایده‌آل آن دست بیابند.

به هر حال، در حدیث بالا، بدین نکته اشاره رفته است که هر کس، متّصف به ویژگی ترک نماز جمعه باشد، در عمل، منافق است و کارش شبیه کار منافقان است و در حقیقت، این کردارش، گناه کبیره‌ای است که از مؤمن حقیقی صادر نمی‌شود.

۱۳۸۰ - [۱۱] (ضَعِیف)

وَعَنْ جَابِرٍ أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ج قَالَ: «مَنْ كَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَعَلَیْهِ الْـجُمُعَةُ یَوْمَ الْـجُمُعَةِ إِلَّا مَرِیض أَو مُسَافر أَوْ صَبِیٌّ أَوْ مَمْلُوكٌ فَمَنِ اسْتَغْنَى بِلَهْوٍ أَوْ تِجَارَةٍ اسْتَغْنَى اللهُ عَنْهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حمید». رَوَاهُ الدراقطنی [۲۱۶].

۱۳۸۰- (۱۱) جابر بن عبدالله س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس به خدا و روز بازپسین باور داشته باشد، گزاردن نماز جمعه در روز جمعه بر وی واجب است؛ مگر بر بیمار یا مسافر یا کودک و یا برده؛ (که بر این چهار گروه، نماز جمعه واجب نیست).

و هرکس با سرگرمی و تجارت، خود را بی‌نیاز از (عبادت) خدا بداند (و نماز جمعه را نگزارد) خداوند نیز از (عبادت) او بی‌نیاز است؛ و خدا بی‌نیاز (از عبادت) و شایسته‌ی سپاس و ستایش در همه حال است».

[این حدیث را دارقطنی روایت کرده است].

شرح: «فمن استغنی بلهو او تجارة استغنی الله عنه»: این بخش از حدیث، اشاره به این آیه دارد:

﴿ وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ١١ [الجمعة: ۱۱].

«(برخی از اصحاب، در یکی از جمعه‌ها) هنگامی که تجارت و یا سرگرمی‌ای را دیدند از پیرامون تو پراکنده شدند و تو را ایستاده (بر منبر، در حال خطبه) رها کردند! بگو: آنچه در پیش خدا (از فضل و ثواب) است، بهتر از سرگرمی و بازرگانی است و خدا بهترین روزی‌رسان است».

[۲۱۴]- مسلم ۱/۴۵۲ ح (۲۵۴-۶۵۲). [۲۱۵]- مسند امام شافعی ص ۷۰. [۲۱۶]- دارقطنی ۲/۳ ح ۱، «باب من تجب علیه الجمعة».