ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل سوم

فصل سوم

۱۴۵۱ - [۲۶] (صَحِیح)

عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ قَالَ: أَخْبَرَنِی عَطَاءٌ عَنِ ابْن عَبَّاس وَجَابِر ابْن عَبْدِ الـلّٰهِ قَالَا: لَمْ یَكُنْ یُؤَذَّنُ یَوْمَ الْفِطْرِ وَلَا یَوْمَ الْأَضْحَى ثُمَّ سَأَلْتُهُ یَعْنِی عَطَاءً بَعْدَ حِینٍ عَنْ ذَلِكَ فَأَخْبَرَنِی قَالَ: أَخْبَرَنِی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ الـلّٰهِ أَنْ لَا أَذَانَ لِلصَّلَاةِ یَوْمَ الْفِطْرِ حِینَ یَخْرُجُ الْإِمَامُ وَلَا بعد مَا یَخْرُجُ وَلَا إِقَامَةَ وَلَا نِدَاءَ وَلَا شَیْءَ لَا نِدَاءَ یَوْمَئِذٍ وَلَا إِقَامَةَ. رَوَاهُ مُسْلِمٌ [۳۲۳].

۱۴۵۱- (۲۶) ابن جریح/گوید: عطاء (بن یسار/، تابعی مشهور)، از عبدالله بن عباس س و جابر بن عبدالله س به من چنین خبر داده که آن دو گفته‌اند: در روزهای عید فطر و عید قربان، برای نماز عید، اذان گفته نمی‌شود. ابن جریح/در ادامه گوید: آن گاه پس از مدتی، از عطاء/در این مورد سؤال کردم و او نیز مرا از آن باخبر گردانید و گفت: جابر بن عبدالله س به من خبر داده است که در روز عید فطر (و هم‌چنین در عید قربان) وقتی که امام (در اول وقت) برای نماز بیرون می‌شد و هم‌چنین پس از آن که امام برای گزاردن نماز بیرون می‌شد (و می‌خواست نماز را برگزار نماید) برای نماز عید اذان گفته نمی‌شد؛ (در نمازهای عید) نه اقامه‌ای بود و نه نداء و چیزی دیگر؛ در آن روزگار (به هنگام برگزاری نماز عید) نه ندائی بود و نه اقامه‌ای.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «نداء»: اذان؛ و احتمال دارد که به معنای گفتن: «الصلاة؛ الصلاة» یا گفتن: «الصلاة جامعة» باشد؛ ولی مراد گرفتن «اذان» بهتر است؛ زیرا برای اقامه‌ی نماز عید، اعلام اصطلاحی که عبارت از اذان و اقامه باشد، ممنوع است؛ ولی نفس اعلام مانعی ندارد؛ همچنان که برای نوافلی که با جماعت گزارده می‌شوند، مانند نماز تراویح، نماز کسوف (خورشید گرفتگی) و «استسقاء» (طلب باران)، به جای اذان و اقامه، یک اعلامی وجود دارد، در نماز عید نیز می‌توان جهت اطلاع دادن به مردم،‌ اعلام کرد.

«و لا اقامة ولانداء ولاشیء»: این عبارت، تأکید کننده‌ی عبارت پیشین است.

«لانداء یؤمئذ ولااقامة»: این عبارت، تأکید بر بالای تأکید است.

۱۴۵۲ - [۲۷] (صَحِیح)

وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْـخُدْرِیُّ أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ج كَانَ یَخْرُجُ یَوْمَ الْأَضْحَى ویم الْفِطْرِ فَیَبْدَأُ بِالصَّلَاةِ فَإِذَا صَلَّى صَلَاتَهُ قَامَ فَأقبل عل النَّاسِ وَهُمْ جُلُوسٌ فِی مُصَلَّاهُمْ فَإِنْ كَانَتْ لَهُ حَاجَة ببعث ذِكْرَهُ لِلنَّاسِ أَوْ كَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ بِغَیْرِ ذَلِكَ أَمَرَهُمْ بِهَا وَكَانَ یَقُولُ: «تَصَدَّقُوا تَصَدَّقُوا تَصَدَّقُوا». وَكَانَ أَكْثَرَ مَنْ یَتَصَدَّقُ النِّسَاءُ ثُمَّ ینْصَرف فَلم یزل كَذَلِك حَتَّى كَانَ مَرْوَان ابْن الْـحَكَمِ فَخَرَجْتُ مُخَاصِرًا مَرْوَانَ حَتَّى أَتَیْنَا الْـمُصَلَّى فَإِذَا كَثِیرُ بْنُ الصَّلْتِ قَدْ بَنَى مِنْبَرًا مِنْ طِینٍ وَلَبِنٍ فَإِذَا مَرْوَانُ یُنَازِعُنِی یَدَهُ كَأَنَّهُ یَجُرُّنِی نَحْوَ الْمِنْبَرِ وَأَنَا أَجُرُّهُ نَحْوَ الصَّلَاة فَلَمَّا رَأَیْت ذَلِكَ مِنْهُ قُلْتُ: أَیْنَ الِابْتِدَاءُ بِالصَّلَاةِ؟ فَقَالَ: لَا یَا أَبَا سَعِیدٍ قَدْ تُرِكَ مَا تَعْلَمُ قُلْتُ: كَلَّا وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا تأتون بِخَیر مِمَّا أعلم ثَلَاث مَرَّات ثمَّ انْصَرف. رَوَاهُ مُسلم [۳۲۴].

۱۴۵۲- (۲۷) ابوسعید خدری س گوید: رسول خدا ج در روزهای عید قربان و عید فطر (به سوی عیدگاه در خارج شهر) می‌رفتند و نخستین کاری که انجام می‌دادند، برگزاری نماز بود؛ و هرگاه نماز خویش را به پایان می‌رساندند، از جای برمی‌خاستند و رو به مردم و در حالی که مردم در صف‌های نماز خویش نشسته بودند، می‌ایستادند (و به پند و اندرز مردم و موعظه و نصیحت کردن آنان می‌پرداختند؛) و اگر چنانچه نیاز پیدا می‌کردند که لشکری را به جایی اعزام کنند، آن را در همانجا برای مردم ذکر می‌کردند؛ یا اگر چنانچه نیاز به انجام کاری غیر از آن داشتند، باز هم (در همانجا) آنان را به انجام آن فرمان می‌دادند؛ و پیوسته می‌فرمودند:

«صدقه دهید؛ بخشش و دَهش کنید؛ در راه خدا، بذل و بخشش نمایید»؛ و (در آن روز،) زنان، از زمره‌ی کسانی بودند که بیشتر از دیگران، در راه خدا، بذل و بخشش و صدقه و دَهش نمودند.

آن گاه پیامبر ج (به خانه‌ی خویش) برگشتند و از آن زمان به بعد، مردم به همین شیوه عمل می‌کردند (و نماز عید را بر ایراد خطبه، مقدّم می‌کردند و خطبه را بر روی زمین ایراد می‌کردند نه بر روی منبر؛) تا آن که زمان مروان بن حکم فرا رسید.

ابوسعید خدری س در ادامه گوید: من بامروان- در حالی که با او پهلو به پهلو راه می‌رفتم و دستم را در راه رفتن گرفته بود - به عیدگاه رفتیم و چون بدانجا رسیدیم، دیدم که کثیر بن صلت، منبری از گِل و خشت، ساخته و پرداخته نموده است. مروان (خواست پیش از این که نماز عید را بخواند، بالای منبر برای ایراد خطبه برود؛ از این رو،) دستم را کشید گویا که می‌خواست مرا به سوی منبر بکشد و من نیز او را به سوی برگزاری نماز، کشیدم و جهت دادم؛ و چون این رفتار را از مروان مشاهده نمودم، خطاب بدو گفتم:

برگزاری نماز، پیش از خطبه (که شیوه‌ی پیامبر ج است) چه شد؟ او گفت: ای ابوسعید! آنچه را که تو می‌دانی، اکنون نمی‌شود بر آن عمل کرد؛ از این رو، ترک کرده شده است؛ (زیرا مردم، پس از نماز، برای شنیدن خطبه‌ی ما نمی‌نشینند؛ بدین جهت، آن را پیش از نماز ایراد نمودم).

گفتم: بس کن! سوگند به ذاتی که جانم در قبضه‌ی قدرت اوست! هرگز نمی‌توانید بهتر از آنچه که من می‌دانم، بیاورید؛ (یعنی خطبه‌ی بعد از نماز، بهتر از خطبه‌ی قبل از نماز است؛ و این چیزی است که من می‌دانم و هرگز بهتر از آن را نمی‌توانید ارائه دهید؛ زیرا این شیوه‌ی پیامبر گرامی اسلام ج است)؛ و ابوسعید س، این جمله‌ی خویش را سه بار تکرار نمود؛ آن گاه به خانه‌ی خویش بازگشت (و برای توبیخ و سرزنش مروان بن حکم، به نماز جماعت، حاضر نشد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: این روایت در بخاری و مسلم با این لفظ آمده است:

«عن ابی سعید الخدری س قال: کان رسول خدا ج یخرج یوم الفطر والاضحی الی الـمصلّی؛ فاوّل شیء یبدأ به الصلاة؛ ثمّ ینصرف فیقوم مقابل الناس والناس جلوس علی صفوفهم؛ فیعظهم ویوصیهم ویأمرهم؛ فان کان یریدان یقطع بعثاً قطعه؛ او یأمر بشیء امر به ثم ینصرف.

قال ابوسعید: فلم یزل الناس علی ذلك حتّی خرجتُ مع مروان وهو امیر المدینة فی اضحیً او فطر؛ فلمّا اتینا المصلّی اذا منبر بناه کثیر بن الصبلت؛ فاذا مروان یرید ان یرتقیه قبل ان یصلّی، فجبذتُ بثوبه، فجبذنی، فارتفع فخطب قبل الصلاة، فقلتُ له: غیّر تم والله. فقال: اباسعید! قد ذهب ما تعلم. فقلتُ: ما اعلم والله خیر ممّا لا اعلم. فقال: انّ الناس لم یکونوا یجلسون لنا بعد الصلاة، فجعلتها قبل الصلاة».

«ابوسعید خدری س گوید: رسول خدا ج روز عید فطر و عید قربان، به عیدگاه می‌رفت و اولین کاری که انجام می‌داد، برگزاری نماز بود. پس از پایان نماز، مقابل نمازگزارانی که در صف‌ها نشسته بودند، می‌ایستاد و به موعظه‌ی آن‌ها می‌پرداخت و آنان را توصیه و سفارش به خیر و نیکی می‌کرد و دستورات لازم را صادر می‌فرمود؛ و اگر چنانچه می‌خواست لشکری را به جایی اعزام نماید، یا دستور انجام کار دیگری بدهد، در همانجا اقدام می‌کرد. آن گاه، برمی‌گشت.

ابوسعید خدری س در ادامه گوید: پس از رسول خدا ج مردم به همین شیوه عمل می‌کردند تا زمان مروان بن حکم فرا رسید.

روزی با مروان که حاکم مدینه بود، به عیدگاه رفتم. در آنجا، منبری وجود داشت که کثیر بن صلت آن را ساخته بود. ناگهان متوجه شدم که مروان بن حکم، می‌خواهد قبل از نماز، بالای منبر برود و خطبه بخواند. من لباسش را گرفتم و او را پایین کشیدم؛ ولی او خود را از دست من، رها ساخت و بالای منبر رفت و قبل از نماز، به ایراد خطبه پرداخت. گفتم: به خدا سوگند! شما سنّت رسول خدا ج را تغییر دادید! مروان گفت: ای ابوسعید! آنچه را تو می‌دانی، اکنون نمی‌شود بر آن عمل کرد. گفتم: به خدا سوگند! آنچه را که من می‌دانم، بهتر است از آنچه که نمی‌دانم. (یعنی خطبه‌ی بعد از نماز، بهتر از خطبه‌ی قبل از نماز است). مروان گفت: چون مردم بعد از نماز، برای شنیدن خطبه‌ی ما نمی‌نشینند، بدین جهت، آن را قبل از نماز، خواندم».

[۳۲۳]- بخاری ۲/۴۵۱ ح ۹۶۰؛ و مسلم ۲/۶۰۴ ح (۵-۸۸۶). [۳۲۴]- مسلم ۲/۶۰۵ ح (۹-۸۸۹).