ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل دوّم

فصل دوّم

۱۳۴۱ - [۹] (ضَعِیفٌ)

وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: كَانَ ذَلِكَ قَدْ فَعَلَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج قَصَرَ الصَّلَاةَ وَأَتَمَّ. رَوَاهُ فِی شرح السّنة [۱۷۱].

۱۳۴۱- (۹) عایشه ل گوید: رسول خدا ج هر دو عمل را انجام داده‌اند: هم نماز را به صورت کوتاه و شکسته (دو رکعت دو رکعت) گزارده‌اند و هم به صورت کامل (چهار رکعت چهار رکعت) به جای آورده‌اند.

[بغوی این حدیث را در «شرح السنة» روایت کرده است].

۱۳۴۲ - [۱۰] (ضَعِیف)

وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ قَالَ: غَزَوْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج وَشَهِدْتُ مَعَهُ الْفَتْحَ فَأَقَامَ بِمَكَّةَ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ لَیْلَةً لَا یُصَلِّی إِلَّا رَكْعَتَیْنِ یَقُولُ: «یَا أَهْلَ الْبَلَدِ صَلُّوا أَرْبَعًا فَإِنَّا سَفْرٌ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ [۱۷۲].

۱۳۴۲- (۱۰) عمران بن حصین س گوید: همراه با رسول خدا ج به جنگ و پیکار با کافران و بدخواهان رفتم و در فتح مکّه نیز با ایشان بودم؛ آن حضرت ج هیجده شب در مکه اقامت نمودند و نمازها را (به جای چهار رکعت چهار رکعت) فقط دو رکعت دو رکعت می‌گزاردند و می‌فرمودند: «ای مردم شهر مکه! نمازهایتان را چهار رکعت بگزارید؛ زیرا ما مسافریم».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: از این حدیث، دانسته می‌شود که هرگاه مسافر در نمازهای چهار رکعتی، امامت اشخاص مقیم را به عهده گرفت، در این صورت وی نماز خویش را کوتاه بخواند و اشخاص مقیمی که بدو اقتدا کرده‌اند، پس از سلام امام مسافر، دو رکعت دیگر خویش را به تنهایی به پایان برسانند.

و برای امام مسافر، مستحب و پسندیده است که پس از سلام دادن، به مقتدی‌های مقیم بگوید: «نماز خویش را تمام کنید؛ زیرا من مسافر هستم». و بهتر این است که این جمله را هم پیش از شروع کردن در نماز و هم پس از فارغ شدن از آن، دوبار بگوید.

«غزوتُ»: جنگیدم؛ با دشمنان پیکار و کارزار نمودم؛ با بدخواهان به نبرد و مبارزه پرداختم.

«رکعتین»: به جای چهار رکعت، دو رکعت می‌گزارد.

«یا اهل البلد»: ای مردم شهر؛ مراد شهر مکه‌ی مکرمه است.

«صلّوا اربعاً»: نمازتان را کامل بخوانید.

«سَفَر»: جمع «سافر»؛ به معنای مسافران.

۱۳۴۳ - [۱۱] (ضَعِیف)

وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج الظُّهْرَ فِی السَّفَرِ رَكْعَتَیْنِ وَبَعْدَهَا رَكْعَتَیْنِ وَفِی رِوَایَةٍ قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج فِی الْـحَضَرِ وَالسَّفَرِ فَصَلَّیْتُ مَعَهُ فِی الْـحَضَرِ الظُّهْرَ أَرْبَعًا وَبَعْدَهَا رَكْعَتَیْنِ وَصَلَّیْتُ مَعَهُ فِی السَّفَرِ الظُّهْرَ رَكْعَتَیْنِ وَبَعْدَهَا رَكْعَتَیْنِ وَالْعَصْرَ رَكْعَتَیْنِ وَلَمْ یُصَلِّ بَعْدَهَا شَیْئًا وَالْـمَغْرِبُ فِی الْـحَضَرِ وَالسَّفَرِ سَوَاءٌ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ وَلَا یَنْقُصُ فِی حَضَرٍ وَلَا سَفَرٍ وَهِیَ وِتْرُ النَّهَارِ وَبَعْدَهَا رَكْعَتَیْنِ. رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۱۷۳].

۱۳۴۳- (۱۱) عبدالله بن عمر س گوید: همراه با پیامبر ج در سفر، نماز ظهر را (به جای چهار رکعت) دو رکعت گزاردیم و پس از آن، دو رکعت (سنّت) خواندیم.

و در روایتی دیگر آمده است که عبدالله بن عمر س گوید:

همراه با پیامبر ج در سفر و غیرسفر نماز گزارده‌ام؛ بدین ترتیب که با ایشان در غیر سفر، نماز ظهر را چهار رکعت گزارده‌ام و پس از آن، دو رکعت (سنّت) خوانده‌ام. و در سفر نیز با ایشان نماز ظهر را (به جای چهار رکعت) دو رکعت گزارده‌ام و پس از آن، دو رکعت (سنّت) خوانده‌ام. و عصر را نیز (به جای چهار رکعت) دو رکعت گزارده‌ام؛ و این در حالی بود که آن حضرت ج (در سفر) پس از نماز عصر، چیزی نخواندند.

و رسول خدا ج نماز مغرب را در سفر و غیر سفر، یکسان می‌گزاردند و از سه رکعت، نه چیزی را کم می‌کردند و نه چیزی را بر آن می‌افزودند؛ بلکه در سفر و حَضَر، سه رکعت می‌گزاردند؛ و نماز مغرب، وتر روز به شمار می‌آید که پس از آن، دو رکعت (سنّت) وجود دارد.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

۱۳۴۴ - [۱۲] (صَحِیح)

وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: كَانَ النَّبِیُّ ج فِی غَزْوَةِ تَبُوكَ: إِذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ قَبْلَ أَنْ یَرْتَحِلَ جَمَعَ بَیْنَ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ وَإِنِ ارْتَحَلَ قَبْلَ أَنْ تَزِیغَ الشَّمْسُ أَخَّرَ الظُّهْرَ حَتَّى یَنْزِلَ لِلْعَصْرِ وَفِی الْـمَغْرِبِ مِثْلَ ذَلِكَ إِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ قَبْلَ أَنْ یَرْتَحِلَ جَمَعَ بَیْنَ الْـمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ وَإِنِ ارْتَحَلَ قَبْلَ أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ أَخَّرَ الْـمَغْرِبَ حَتَّى یَنْزِلَ لِلْعِشَاءِ ثُمَّ یَجْمَعُ بَیْنَهُمَا. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد وَالتِّرْمِذِیّ [۱۷۴].

۱۳۴۴- (۱۲) معاذبن جبل س گوید: پیامبر ج در غزوه‌ی تبوک وقتی که خورشید پیش از حرکت کردن ایشان، زوال می‌کرد، نمازهای ظهر و عصر را (در وقت ظهر) یکجا جمع می‌کردند و آن‌ها را می‌گزاردند (جمع تقدیم)؛ و هرگاه پیش از زوال خورشید، حرکت می‌کردند، ظهر را به تأخیر می‌افکندند و در وقت عصر، آن را با نماز عصر، یکجا جمع می‌نمودند (جمع تأخیر)؛ و در مورد نماز مغرب نیز چنین رفتار می‌نمودند؛ یعنی هرگاه پس از غروب خورشید، حرکت می‌کردند، نمازهای مغرب و عشاء را (در وقت مغرب) یکجا جمع می‌نمودند و آن‌ها را با هم می‌گزاردند (جمع تقدیم)؛ و هنگامی که پیش از غروب آفتاب حرکت می‌نمودند، نماز مغرب را به تأخیر می‌انداختند تا آن را با عشاء بخوانند؛ آن‌گاه در وقت عشاء، آن دو را با هم جمع می‌کردند. (یعنی پیامبر ج در غزوه‌ی تبوک، وقتی که پیش از زوال خورشید، حرکت می‌کردند، ظهر را به تأخیر می‌انداختند و به هنگام عصر، با نماز عصر جمع می‌کردند و هرگاه پس از زوال آفتاب حرکت می‌کردند، نمازهای ظهر و عصر را با هم می‌خواندند و پس از آن، حرکت می‌نمودند. و اگر پیش از مغرب سفر می‌کردند، نماز مغرب را به تأخیر می‌انداختند تا آن را با عشاء بخوانند؛ ولی اگر بعد از غروب آفتاب حرکت می‌کردند، نماز عشاء را به جلو می‌انداختند و با مغرب می‌خواندند).

[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند].

شرح: «غزوه‌ی تبوک»:

غزوه‌ی تبوک در رجب سال نهم هجرت، زمانی به وقوع پیوست که هوا بسیار گرم، میوه‌ها رسیده، و درختان سایه‌دار بودند. مسلمانان در این سفر، با مسافتی طولانی و بیابانی بی‌آب و گیاه و دشمنانی مُستعد و نیرومند روبه‌رو می‌شدند؛ به همین دلیل حضرت رسول اکرم ج قبل از حرکت، به مسلمانان اطلاع داد که به چه منظور و کدام سو حرکت می‌کند، تا این که از هر نظر آمادگی نمایند.

زمان، زمان تنگدستی و خشکسالی بود. منافقان به بهانه‌های زیادی تعلّل ورزیدند و از ترس دشمنان نیرومند و زورآور، و فرار از گرمای شدید و مسافت طولانی و بی‌توجهی به جهاد و شک و تردید در حق، خارج شدن همراه رسول خدا ج را ناپسند نمودند و سر باز زدند.

سبب و انگیزه‌ی این غزوه، همانا القای رعب و وحشت به دولت مجاور و ترساندن آن بود، تا مبادا به مرکز اسلام و مسلمین، تهاجم آورده و برای دعوت اسلامی و نیروی نوپای آن که در حال پیشرفت است، ایجاد خطر نماید. آری هدف این غزوه همین بود که رومی‌ها متوجه شوند که مسلمانان، مال بی‌حساب و لقمه‌ی گوارایی نیستند که رومی‌ها بتوانند آنها را طعمه‌ی خود قرار دهند، زیرا اگر مسلمانان ضعیف می‌بودند، هرگز با ارتش خود به سوی امپراطوری بزرگ و ابرقدرت و نیرومند «روم» حرکت نمی‌کردند، و متهوّرانه و جسورانه، داخل مرزهای آن نمی‌شدند.

آن حضرت ج به اتفاق سی هزار تن از مجاهدان اسلام، مدینه را به قصد «تبوک» ترک گفتند. وقتی رسول خدا ج به تبوک رسیدند، «یوحنة بن رؤبة» به حضور آن حضرت ج رسید و با رسول خدا مصالحه نمود و جزیه پرداخت. اهالی «جرباء» و «أذرح» نیز به حضور رسیدند، حضرت ج برای آنها امان‌نامه مرقوم فرمود.

در تبوک به حضرت رسول اکرم ج خبر رسید که رومیها عقب‌نشینی کرده و از تصمیم تهاجم و تجاوز به مسلمانان منصرف شده‌اند. آن حضرت ج مناسب ندانست که در داخل کشورشان آنها را تعقیب نماید زیرا هدف (القای رعب و وحشت) تحقق یافته بود.

پیامبر ج بعد از اینکه بیش از ده شب در تبوک اقامت فرمود، دوباره به مدینه بازگشت.

«زاغت الشمس»: خورشید زوال کرد؛ خورشید از وسط آسمان به سوی مغرب منحرف شد.

«ارتحل»: سفر کرد؛ مسافرت نمود؛ به سفر رفت؛ کوچ کرد.

۱۳۴۵ - [۱۳] (حسن)

وَعَنْ أَنَسٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج إِذَا سَافَرَ وَأَرَادَ أَنْ یَتَطَوَّعَ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ بِنَاقَتِهِ فَكَبَّرَ ثُمَّ صَلَّى حَیْثُ وَجهه ركابه. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۱۷۵].

۱۳۴۵- (۱۳) انس بن مالک س گوید: هرگاه رسول خدا ج به مسافرت می‌رفتند و می‌خواستند نماز نفل بگزارند، شتر خویش را رو به قبله می‌نمودند و تکبیر می‌گفتند؛ آن‌گاه نماز خویش را می‌گزاردند؛ و فرقی نمی‌کرد که شتر ایشان به چه جهتی حرکت می‌کند (رو به قبله یا پشت به آن).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: علماء و صاحب‌نظران فقهی، با توجه به حدیث بالا می‌گویند: خواندن نماز نفل در حال سوار بر مرکب، به طور مطلق جایز است؛ و در آن صورت، نیازی به استقبال قبله و رکوع و سجده هم نیست و برای رکوع و سجده، فقط اشاره کافی است.

در کتاب «الدر المختار» (یکی از کتاب‌های مهم فقهی احناف) آمده است: اگر زین سواری، آلوده به نجاست بود، باز هم نماز نفل بر آن جایز است؛ و این حکم، شامل سواری‌ها و مرکب‌های چرخدار نیز می‌شود. از این رو، خواندن نماز نفل در اتوبوس، قطار و سایر وسائط نقلیه، بدون استقبال قبله و با اشاره کردن جایز است؛ البته مسأله‌ی نماز فرض، از این مسأله، جدا است و دارای تبصره‌هایی است که عبارتند از:

۱- اگر امکان ایستادن، رکوع، سجده و استقبال قبله در سواری وجود داشت، خواندن فرض اشکالی ندارد.

۲- اگر قیام، رکوع و سجده در سواری، امکان‌پذیر نبود و قبل از پایان وقت نماز، احتمال توقف وجود نداشت، به هر صورت ممکن نماز خوانده شود.

در هر صورت، اگر زمان کافی از وقت نماز باقی بود، ولی شخص در ابتدای وقت نماز، منتظر توقف سواری نشد و نمازش را نشسته خواند، در آن صورت طبق ترجیح علامه شامی (در کتاب رد المحتار ج ۱ ص ۴۷۱) نمازش جایز است؛ اگر چه بهتر این بود که تا آخر وقت یا تا زمانی که امکان خواندن نماز در حالت ایستاده برایش پیش می‌آید، صبر می‌کرد.

۱۳۴۶ - [۱۴] (صَحِیح)

وَعَنْ جَابِرٍ قَالَ: بَعَثَنِی رَسُولُ الـلّٰهِ ج فِی حَاجَةٍ فَجِئْتُ وَهُوَ یُصَلِّی عَلَى رَاحِلَتِهِ نَحْوَ الْـمَشْرِقِ وَیَجْعَلُ السُّجُودَ أَخفض من الرُّكُوع. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۱۷۶].

۱۳۴۶- (۱۴) جابر بن عبدالله س گوید: رسول خدا ج مرا به جهت انجام کاری گسیل داشتند؛ و چون برگشتم، دیدم که آن حضرت ج بر شتر خویش رو به سوی مشرق نماز می‌گزارند و سجده را پایین‌تر از رکوع انجام می‌دادند؛ (یعنی اشاره‌ی خود را برای سجده، پایین‌تر از اشاره‌ی خویش برای رکوع قرار می‌دادند).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است]. [۱۷۱]- دارقطنی ۲/۱۸۹ ح ۴۳، «باب القبلة للصائم». [۱۷۲]- ابوداود ۲/۲۳ ح ۱۲۲۹؛ و مسند احمد ۴/۴۳۰. [۱۷۳]- ترمذی ۲/۴۳۷ ح ۵۵۲. [۱۷۴]- ابوداود ۲/۱۸ ح ۱۲۲۰؛ ترمذی ۲/۴۳۸ ح ۵۵۳؛ نسایی ۱/۲۸۴ ح ۵۸۶؛ و مسند احمد ۵/۲۴۱. [۱۷۵]- ابوداود ۲/۲۱ ح ۱۲۲۴؛ دارقطنی ۱/۳۹۶ ح ۳، «باب صفة صلاة التطوّع فی السفر و استقبال القبلة عند الصلاة علی الدابّة». [۱۷۶]- ابوداود ۲/۲۲ ح ۱۲۲۸؛ ترمذی ۲/۱۸۲ ح ۳۵۱؛ و مسند احمد ۳/۳۳۲.