فصل دوم
۱۲۵۰ - [۱۰] (ضَعِیف)
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ طَاهِرًا وَذَكَرَ الـلّٰهِ حَتَّى یُدْرِكَهُ النُّعَاسُ لَمْ یَتَقَلَّبْ سَاعَةً مِنَ اللَّیْلِ یَسْأَلُ اللهَ فِیهَا خَیْرًا مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ». ذَكَرَهُ النَّوَوِیُّ فِی كِتَابِ الْأَذْكَارِ بِرِوَایَةِ ابْنِ السّنی [۲۱].
۱۲۵۰- (۱۰) ابوامامه س گوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمودند: «هر کس با طهارت و پاکی به رختخواب خویش برود و تا زمانی که خواب او را فراگیرد، به ذکر و یاد خدا مشغول باشد، در آن صورت در هیچ لحظهای از شب، به این سو و آن سو(ی بستر خویش) نمیغلتد که امر نیکی از امور دنیا و آخرت را در آن لحظه از خداوند بخواهد، قطعاً خداوند دعایش را اجابت میکند و آن چیز را بدو ارزانی میدارد».
[امام نووی، این حدیث را در «کتاب الاذکار» به نقل از «ابن سُنی» روایت کرده است].
«اوی»:به رختخواب رفت؛ به بستر پناه برد.
«فراشه»: بستر خود؛ رختخواب خود.
«یدرکه»: بدو برسد؛ او را در برگرفت؛ او را فراگرفت.
«النعاس»: خواب سبک و چُرت مانندی که با وجود آن، حواسّ از کار نمیافتد و ادارک و شعور بر جای است.
«لم یتقلّب»: از این سو به آن سو نمیغلتد؛ به این طرف و آن طرف نمیشود.
۱۲۵۱ - [۱۱] (صَحِیح)
وَعَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «عَجِبَ رَبُّنَا مِنْ رَجُلَیْنِ رَجُلٌ ثَارَ عَنْ وِطَائِهِ وَلِحَافِهِ مِنْ بَیْنِ حِبِّهِ وَأَهْلِهِ إِلَى صَلَاتِهِ فَیَقُولُ اللهُ لِمَلَائِكَتِهِ: انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی ثَارَ عَنْ فِرَاشِهِ وَوِطَائِهِ مِنْ بَیْنِ حِبِّهِ وَأَهْلِهِ إِلَى صَلَاتِهِ رَغْبَةً فِیمَا عِنْدِی وَشَفَقًا مِمَّا عِنْدِی وَرَجُلٌ غَزَا فِی سَبِیلِ الـلّٰهِ فَانْهَزَمَ مَعَ أَصْحَابِهِ فَعَلِمَ مَا عَلَیْهِ فِی الِانْهِزَامِ وَمَا لَهُ فِی الرُّجُوعِ فَرَجَعَ حَتَّى هُرِیقَ دَمُهُ فَیَقُولُ اللهُ لِمَلَائِكَتِهِ: انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی رَجَعَ رَغْبَةً فِیمَا عِنْدِی وَشَفَقًا مِمَّا عِنْدِی حَتَّى هُرِیقَ دَمُهُ». رَوَاهُ فِی شَرْحِ السُّنَّةِ [۲۲].
۱۲۵۱- (۱۱) عبدالله بن مسعود س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «پروردگار ما از دو نفر، راضی و خشنود شد: نخست آن کسیکه از بستر نرم و لحاف و روانداز گرم خویش و از میان عزیزان و خانوادهی خود بلند شود و به نماز بایستد؛ خداوند بلندمرتبه به فرشتگان خویش میفرماید: «به بندهام نگاه کنید که از بستر نرم و لحاف گرم خود و از کنار عزیزان و خانوادهی خویش بلند شده و به نماز گزاردن مشغول شده است؛ آن هم به خاطر تمایل و گرایش بدان چیزی که در نزد من (از ثواب و پاداش) است و به جهت ترس و هراس از آن چیزی که در نزد من (از عذاب و کیفر) میباشد».
و دیگر، فردی که در راه خدا، (با دشمنان و بدخواهان) پیکار و کارزار نماید و با دوستانش شکست بخورد و با وجودی که نسبت به گناه و عذابی که از فرار کردن، و ثواب و پاداشی که از روبهرو شدن با دشمن و برگشتن به میدان کارزار بدو میرسد، آگاه و واقف باشد، باز هم به میدان پیکار برگردد (و دلیرانه با دشمن روبهرو و با آنها کارزار نماید،) تاآن که خونش ریخته شود، خداوند بلندمرتبه به فرشتگان خویش میفرماید:
«به بندهام نگاه کنید که به خاطر تمایل بدان چیزی که در نزد من (از ثواب و پاداش) است و به جهت ترس و هراس از آن چیزی که در نزد من (از عذاب و کیفر) است، به سوی دشمن و جنگ و پیکار با آنان برگشت (و دلیرانه با دشمن روبهرو شد و با آنها کارزار نمود) تا آن که خونش ریخته شد».
[این حدیث را بغوی در «شرح السنۀ» روایت کرده است].
شرح: «عجب ربّنا»: پروردگار ما، راضی و خشنود شد؛ پروردگار ما تحسین کرد؛ پروردگار ما پسندید؛ پروردگار ما آفرین گفت.
«ثار»: قیام کرد؛ بلند شد؛ برخاست.
«وطائه»: وِطاء: بستر نرم؛ رختخواب نرم و عالی.
«لحافه»: لحاف: روانداز؛ لحاف.
«حبّه»: عزیزانش؛ محبوبانش.
«رغبۀ»: از روی تمایل و علاقه به ثواب و پاداش الهی.
«شفقاً»: از روی ترس و هراس از عذاب و کیفر الهی.
«غزا»: حمله کرد؛ یورش برد؛ هجوم آورد؛ پیکار کرد؛ کارزار نمود؛ نبرد و جنگ کرد.
«فعلم ما علیه فی الانـهزام»: بداند که با فرار کردن و پشت نمودن به جنگ، چه گناه و عذابی بر گردن او است.
«ما له فی الرجوع»: بداند که با برگشتن به جنگ و روبهرو شدن با دشمن، چه ثواب و پاداشی را فراچنگ میآورد.
«فیقول الله لـملائکته»: خداوند از روی فخر و مباهات، از آن انسان در جمع فرشتگان یاد میکند و این هم به چند علّت است: یکی این که، خلقت و آفرینش انسان، به گونهای است که در او، مادهی عبادت و فرمانبرداری و مادهی معصیت و گناه، هردو قرار داده شده است؛ و به یقین، انجام عبادت توسط انسانها، مایهی فخر و مباهات است.
دوم این که، فرشتگان در ابتدای آفرینش انسان، خطاب به خداوند گفته بودند:
﴿...أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ...﴾[البقرة: ۳۰].
«آیا در زمین، کسی را به وجود میآوری که فساد میکند و تباهی راه میاندازد و خونها خواهد ریخت و حال آن که ما پیوسته به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم».
آنها فکر میکردند که اگر هدف آفرینش انسان، عبودیت و بندگی است، در آن صورت ما فرشتگان، مصداق کامل آن هستیم و همواره غرق در عبادتیم و از هرکس سزاوارتر به خلافت و جانشینی هستیم! امّا بیخبر از این که عبادت آنها با توجه به این که شهوت و غضب و خواستهای گوناگون در وجودشان راه ندارد، با عبادت و بندگی این انسان که امیال و شهوتها، او را احاطه کرده است و شیطان از هر سو، او را وسوسه میکند، تفاوت فراوانی دارد؛ از این رو اطاعت و فرمانبرداری این موجود طوفانزده کجا و عبادت آن ساحلنشینان آرام و سبکبار کجا؟!
آنها چه میدانستند که از نسل این آدم، پیامبرانی همچون محمد ج، ابراهیم÷، نوح÷، موسی÷و عیسی÷و بندگان صالح و شهیدان جانباز و مردان و زنانی که همهی هستی خود را عاشقانه در راه خدا میدهند، قدم به عرصهی وجود خواهند گذاشت؛ افرادی که گاه فقط یک ساعت تفکّر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است!.
در حقیقت، فرشتگان میخواستند بگویند که اگر هدف، اطاعت و بندگی است، ما سر بر فرمانیم؛ و اگر عبادت است، ما هم همواره مشغول آنیم؛ و اگر پاکسازی خویشتن یا صفحهی روی زمین است، ما چنین میکنیم، در حالی که این انسان مادی، هم خود فاسد است و هم صفحهی زمین را پر از فساد میکند.
و با عبادت و بندگی و اطاعت و فرمانبرداری انسان، خداوند بدانها میگوید که میان شما و انسان، تفاوت از زمین تا آسمان است؛ و علّت این گفتار وجود همان مادّهی فساد و گناه در وجود انسان است، برخلاف فرشتگان که این ماده در آنان وجود ندارد.
و دیگر این که، اطاعت و عبادت انسان، از اطاعت و عبادت فرشتگان، بهتر و افضل است؛ زیرا مبنای عبادت بندگان، بر ایمان به غیب است و مبنای عبادت فرشتگان بر مشاهدهی عالم آخرت؛ از این رو خداوند بلندمرتبه، عملکرد یادکنندگان و عبادتکنندگان خویش را در جمع فرشتگان از روی فخر و مباهات، بیان میفرماید.[۲۱]- ابن سنی در «عمل الیوم و اللیلة»، ص ۲۳۴ ح ۷۲۲. [۲۲]- مسند احمد ۴/۴۱۶؛ و بغوی در «شرح السنّة» ۴/۴۲ ح ۹۳۰.