ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

۱۲۸۸ - [۱] (مُتَّفق عَلَیهِ)

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ج كَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَدْعُوَ عَلَى أَحَدٍ أَوْ یَدْعُوَ لِأَحَدٍ قَنَتَ بَعْدَ الرُّكُوعِ فَرُبَّمَا قَالَ إِذَا قَالَ: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ رَبَّنَا لَكَ الْـحَمْدُ: اللَّهُمَّ أَنْج الْوَلِید بن الْوَلِید وَسَلَمَة ابْن هِشَام وَعَیَّاش بن رَبِیعَةَ اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَى مُضَرَ وَاجْعَلْهَا سِنِینَ كَسِنِی یُوسُفَ» یَجْهَرُ بِذَلِكَ وَكَانَ یَقُولُ فِی بَعْضِ صَلَاتِهِ: «اللَّهُمَّ الْعَنْ فُلَانًا وَفُلَانًا لِأَحْیَاءٍ مِنَ الْعَرَبِ حَتَّى أَنْزَلَ اللهُ: «[لَیْسَ لَك من الْأَمر شَیْء] الْآیَة» [۵۹].

۱۲۸۸- (۱) ابوهریره س گوید: هرگاه رسول خدا ج می‌خواستند بر ضرر یا سود کسی دست به دعا شوند، پس از رکوع قنوت می‌خواندند؛ و چه بسا که (هرگاه سرشان را از رکوع برمی‌داشتند و) «سمع الله لـمن حمده؛ ربنا لك الحمد» می‌گفتند، این دعا را می‌خواندند:

«اللهمّ أنج الولید بن الولید وسلمة بن هشام وعیّاش بن أبی ربیعة؛ اللهمّ اشدد وطأتک علی مُضَر واجعلها سنین کسنیّ یوسف».

«پروردگارا! ولید بن ولید، سلمة بن هشام و عیاش بن ابی ربیعه را نجات بده؛ بار خدایا! قهر و غضب خویش را بر قبیله‌ی «مُضَر» شدّت ببخش و آنان را دچار خشکسالی و قطحی‌ای مانند خشکسالی دوران یوسف÷بگردان».

و آن حضرت ج این دعا را به صدای بلند و رسا می‌خواندند؛ و رسول خدا ج در برخی از نمازهای خویش می‌گفتند: «بار خدایا! فلانی و فلانی - از چند قبیله‌ی عرب - را نفرین کن و آنان را از رحمت خویش دور گردان». و پیامبر ج پیوسته این دعا را تکرار می‌کردند تا آن که خداوند این آیه را فرو فرستاد: ﴿ لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٢٨ [آل عمران: ۱۲۸]. «چیزی از کار (بندگان جز اجرای فرمان یزدان) در دست تو نیست (بلکه همه‌ی امور در دست خدا است. این او است که) یا توبه‌ی آنان را می‌پذیرد (و دلهایشان را با آب ایمان می‌شوید) یا ایشان را (با کشتن و خوار داشتن در دنیا و عذاب آخرت) شکنجه می‌دهد؛ چرا که آنان ستمگرند».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «قنوت»: در شرع مقدّس اسلام، واژه‌ی «قنوت» دارای چندین معنا است:

دعایی که در رکعت سوم نماز وتر و در هنگام مصیبت در نماز صبح، خوانده می‌شود.

پیروی و اطاعت کردن.

خضوع و خشوع و تواضع و فروتنی.

سکوت و خاموشی گزیدن.

قیام (ایستادن)

قرائت.

ذکر خدا در حال قیام همراه با خشوع و خضوع.

و در اینجا، بحث از معنای اول است؛ یعنی دعایی که در رکعت سوم نماز وتر و در هنگام مصیبت، در نماز صبح خوانده می‌شود.

«ولید بن ولید»: وی برادر خالد بن ولید س است که در روز جنگ بدر، به اسارت مسلمانان درآمد؛ و چون فدیه‌ی او را پرداختند، اسلام آورد. بدو گفتند: چرا پیش از پرداخت فدیه، مسلمان نشدی؟ او در پاسخ گفت: دوست نداشتم که کسی چنین فکر کند که من از ترس، مسلمان شده‌ام. وی بعدها در مکه‌ی مکرمه زندانی شد و با دعای پیامبر ج از دست دشمنان و بدخواهان مکه، نجات پیدا کرد و به پیامبر ج پیوست.

«سلمة بن هشام»: وی برادر ابوجهل بود که به خدا و پیامبر ج ایمان آورده بود و در این راه، شکنجه و آزار دید و از هجرت به سوی مدینه، منع گردید.

«عیاش بن ابی ربیعة»: وی برادر مادری ابوجهل است که به خدا و پیامبر گرامی اسلام ج ایمان آورد و ابوجهل نیز او را در مکه‌ی مکرمه زندانی نمود؛ از این رو، پیامبر ج برای آزادی و رهایی این سه نفر، قنوت خواندند و دعا نمودند.

«اشدد وطأتک»: وطأۀ: شدّت اعتماد به کسی است؛ و در اینجا به معنای «غضب و قهر» است.

«سنین»: قحطی و خشکسالی.

«احیاء»: جمع «حی»: به معنای قبیله.

«لیس لك من الامر شیء»: رفع یک اشکال: این آیه، که هرگونه اختیاری را از پیامبر ج درباره‌ی عفو و بخشش یا مجازات مخالفان سلب می‌کند، هیچ‌گونه منافاتی با موثّر بودن دعای پیامبر ج و عفو و گذشت او و شفاعت و مانند آن - که از دیگر آیات قرآن استفاده می‌شود - ندارد؛ زیرا منظور از آیه‌ی «لیس لك من الامر شیء» این است که پیامبر ج به طور مستقل، هیچ کاری را نمی‌تواند انجام دهد؛ ولی به فرمان خدا و به اجازه‌ی او، می‌تواند ببخشد و هم در جای خود، مجازات کند و هم عوامل پیروزی را فراهم سازد و حتّی به اجازه‌ی پروردگار و اذن او می‌تواند همچون عیسی مسیح÷، مردگان را زنده کند.

کسانی که خواسته‌اند با آیه‌ی «لیس لك من الامر شیء»، توانایی پیامبر ج را بر این امر انکار کنند، در حقیقت دیگر آیات قرآن را فراموش کرده‌اند. قرآن کریم در سوره‌ی نساء آیه ۶۴ می‌گوید: ﴿...وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا [النساء: ۶۴]. «و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم می‌کردند، به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌نمودند و پیامبر ج هم برای آنان، درخواست بخشش می‌کرد، بی‌گمان خدا را بس توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند».

بر اساس این آیه، استغفار رسول خدا ج، یکی از عوامل بخشش گناه شمرده شده است. از این رو، دانسته می‌شود که پیامبر ج به طور مستقل، هیچ کاری را نمی‌تواند انجام دهد، ولی به فرمان خدا و به اجازه‌ی او، می‌تواند ببخشد و هم در جای خود، مجازات کند و هم عوامل پیروزی را فراهم سازد و حتّی به اجازه‌ی پروردگار و اذن او، مردگان را زنده کند.

«قنوت»: در مورد قنوت، مذهب امام شافعی این است که، قنوت در نماز صبح، بعد از بلند شدن از رکوع دوم، سنّت است؛ و در غیر نماز صبح به هنگام وارد شدن بلا و مصیبت، مانند حمله‌ی دشمن و خشکسالی و شیوع امراض واگیردار و امثال این‌ها، در تمام نمازهای پنج‌گانه، سنّت است که بعد از بلند شدن از رکوع آخر، قنوت خوانده شود.

و امام ابوحنیفه و پیروانش، بر این باورند که به جز از نماز وتر، قنوت در دیگر نمازها خوانده نمی‌شود؛ و علاوه از نماز وتر، قنوت فقط در صورتی خوانده می‌شود که مسلمانان، به مشکلات و معضلات و چالش‌ها و دغدغه‌هایی مبتلا گردند که در این صورت، پس از رکوع و در حال قومه (قیامِ متصل پس از رکوع)، قنوت خوانده می‌شود و امام برای کمک و یاری مسلمانان و خواری و زبونی دشمنان و بدخواهان، دعا می‌کند.

و قنوت نماز وتر، از دیدگاه امام ابوحنیفه، پیش از رکوع خوانده می‌شود. علقمه س گوید: «عبدالله بن مسعود س و دیگر یاران رسول خدا ج در نماز وتر، قنوت را پیش از رکوع می‌خواندند». این حدیث را ابن ابی شیبه در «المصنّف» (۳/۳۸۳) روایت کرده است.

و عبدالرحمن بن اسود، از پدرش، از عبدالله بن مسعود س چنین نقل کرده است که هرگاه عبدالله بن مسعود س از قرائت فارغ می‌شد، الله اکبر می‌گفت و قنوت می‌خواند و چون از قنوت فارغ می‌گشت، الله اکبر می‌گفت و به رکوع می‌رفت. این حدیث را ابن ابی شیبه در «المصنف» (۳/۳۸۹) روایت کرده است.

و سنّت است که قنوت وتر قبل از رکوع خوانده شود؛ به دلیل حدیث ابی بن کعب س: «انّ رسول الله ج قنت فی الوتر قبل الرکوع»(ابوداود)؛ «پیامبر ج در نماز وتر، قنوت را قبل از رکوع خواند».

به هر حال؛ پیرامون «قنوت وتر» سه مسأله‌ی اختلافی وجود دارد:

۱- از دیدگاه احناف، قنوت وتر در طول سال، مشروع می‌باشد. و دیدگاه سفیان ثوری و امام اسحاق، و نظرگاه مشهور امام احمد و دیدگاه امام شافعی - در روایتی - مطابق با دیدگاه احناف است.

و از دیدگاه امام مالک، قنوت وتر، فقط در ماه رمضان واجب است؛ و شافعی‌ها و حنبلی‌ها بر این باورند که قنوت، فقط در نیمه‌ی دوم ماه رمضان مشروع می‌باشد. (البته این دیدگاه مشهور امام شافعی و دیدگاه غیرمشهور امام احمد است). و برخی از علماء بر این باورند که قنوت وتر فقط در نصف اول ماه رمضان مشروع می‌باشد.

استدلال شافعی‌ها و دیگران، از حدیث علی بن ابی طالب س است که ترمذی آن را در «سُنن» خویش به طور تعلیق ذکر کرده است؛ آنجا که می‌گوید: «انّه کان لایقنت الّا فی النصف الاخر من رمضان»؛ «وی فقط در نصف آخر ماه رمضان، قنوت وتر را می‌خواند».

و حنفی‌ها، از حدیث حسن بن علی س استدلال می‌کنند که گفت: «علّمنی رسول الله ج کلماتٍ اقولهنّ فی الوتر...». این حدیث، عام است و ذکری از رمضان و غیر آن، نیامده است؛ و هم‌چنین درباره‌ی عبدالله بن مسعود س آمده است که وی در تمام سال قنوت می‌خواند.

احناف درباره‌ی حدیث علی بن ابی طالب س گفته‌اند که اجتهاد شخصی وی بوده است؛ یا این که، منظور از «قنوت»، ایستادن طولانی است؛ و مراد از حدیث و روایت وی، این است که علی بن ابی طالب س، در نصف دوم ماه رمضان، بیشتر از سایر روزها، ایستادن در نماز را طولانی می‌کرد.

۲- از دیدگاه امام ابوحنیفه، امام مالک، سفیان، عبدالله بن مبارک و امام اسحاق، قنوت وتر، قبل از رکوع است؛ ولی امام شافعی و امام احمد بن حنبل بر این باورند که قنوت وتر، بعد از رکوع است. و امام احمد - در روایتی دیگر - قائل به اختیار در قبل و بعد از رکوع می‌باشد.

دلیل شافعی‌ها و حنبلی‌ها، همان حدیث علی بن ابی طالب س است که در آن آمده است: «انّه کان لایقنت الّا فی النصف الاخر من رمضان وکان یقنت بعد الرکوع»(مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «علی بن ابی طالب س فقط در نیمه‌ی دوم رمضان قنوت می‌خواند و قنوت وی بعد از رکوع بود».

و دلیل احناف و دیگران، حدیث ابی بن کعب س است که ابن ماجه آن را روایت کرده است: «انّ رسول الله ج کان یوتر فیقنت قبل الرکوع»(ابن ماجه و نسایی)؛ «رسول خدا ج وتر می‌گزاردند و قبل از رکوع، قنوت می‌خواندند».

و هم‌چنین از حدیث علقمه س که مصنّف ابن ابی شیبه آن را چنین نقل کرده است: «انّ ابن مسعود واصحاب النبیّ ج کانوا یقنتون فی الوتر قبل الرکوع»؛ «ابن مسعود س و دیگر یاران پیامبر ج قنوت وتر را قبل از رکوع می‌خواندند».

نکته قابل توجه این است که دیدگاه احناف، هم از حدیث مرفوع و هم از تعامل صحابه تأیید می‌گردد؛ در حالی که دلیل مخالفان آن‌ها، فقط اثری از علی بن ابی طالب س می‌باشد که در جواب آن می‌توان گفت که اجتهاد شخصی ایشان بوده است؛ و منشأ اجتهاد وی، این است که پیامبر ج را در حال خواندن قنوت نازله، پس از رکوع، مشاهده کرد و قنوت وتر را بر آن قیاس کرده است؛ و احناف نیز درباره‌ی قنوت نازله، قائل به خواندن آن پس از رکوع هستند.

۳- شافعی‌ها در قنوت وتر، دعای «اللهمّ اهدنی فیمن هدیتَ...»را می‌خوانند و احناف، دعای «اللهمّ انّا نستعینك...»را برای خواندن در قنوت وتر، ترجیح می‌دهند. البته اختلاف مزبور، فقط درباره‌ی افضلیت و اَولی و عدم اَولی است و خواندن هریک از این دعاها طبق هردو مذهب جایز می‌باشد.

احناف دعای «استعانت» را بدین خاطر ترجیح می‌دهند که به قرآن شبیه‌تر است. علامه سیوطی در کتاب «الاتقان فی علوم القران» می‌نویسد: «دعای استعانت در ابتدای دو سوره‌ی «الخلع» و «الحفد» بوده‌اند که بعدها تلاوت آن‌ها منسوخ شده است».

امام محمد می‌گوید: «در قنوت، دعای مخصوص وجود ندارد و نمازگزار هر دعایی که خواست، می‌تواند بخواند؛ البته مشروط بر آن که دعایش مشتمل بر کلام و سخنان مردم نباشد».

۱۲۸۹ - [۲] (مُتَّفق عَلَیهِ)

وَعَن عَاصِم الْأَحول قَالَ: سَأَلْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ عَنِ الْقُنُوتِ فِی الصَّلَاةِ كَانَ قَبْلَ الرُّكُوعِ أَوْ بَعْدَهُ؟ قَالَ: قَبْلَهُ إِنَّمَا قَنَتَ رَسُولَ الـلّٰهِ ج بَعْدُ الرُّكُوعِ شَهْرًا إِنَّهُ كَانَ بَعَثَ أُنَاسًا یُقَالُ لَهُمْ الْقُرَّاءُ سَبْعُونَ رَجُلًا فَأُصِیبُوا فَقَنَتَ رَسُولَ الـلّٰهِ ج بَعْدُ الرُّكُوعِ شَهْرًا یَدْعُو عَلَیْهِمْ [۶۰].

۱۲۸۹- (۲) عاصم احول س گوید: از انس بن مالک س درباره‌ی قنوت نماز (در نمازهای صبح یا وتر و یا به هنگام وارد شدن بلا و مصیبت) پرسیدم که در کجای نماز خوانده می‌شود؛ پیش از رفتن به رکوع یا پس از آن؟ وی در پاسخ گفت: قبل از رفتن به رکوع خوانده می‌شود؛ و جز این نیست که پیامبر ج فقط یک ماه قنوت را پس از بلند شدن از رکوع (آخر) می‌خواندند؛ و داستان از این قرار است که آن حضرت ج جماعتی را به سوی مشرکان فرستادند که به «قُرّاء» مشهور و معروف بودند؛ (چون بیشتر با خواندن و تعلیم قرآن، سر و کار داشتند؛) و تعداد آن‌ها هفتاد نفر بود؛ مشرکان و چندگانه پرستان، تمام آن‌ها را به قتل رسانیدند. (و هرگز پیامبر ج را ندیده بودم که برای هیچ چیزی به اندازه‌ی شهادت این قرّاء غمگین شده باشند؛ از این رو،) به مدّت یک ماه (در نماز صبح)، قنوت را پس از رکوع می‌خواندند و بر ضدّ مشرکان و بدخواهان دعا می‌کردند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: این حدیث در بخاری و مسلم، به چند روایت آمده است:

۱- انس بن مالک س گوید: «قنت النبیّ ج شهراً یدعوا علی رِعلٍ وذکوان»؛ «پیامبر ج مدت یک ماه قنوت خواند و علیه دو قبیله‌ی «رِعل» و «ذکوان» دعا می‌کرد (چون این دو طایفه، چند نفر از قاریان را که پیامبر ج برای تعلیم آنان فرستاده بود، ناجوانمردانه به قتل رسانیدند)».

۲- عاصم س گوید: «سألتُ انساً عن القنوت. قال: قبل الرکوع. فقلتُ: انّ فلانآً یزعم انّك قلتَ: بعد الرکوع. فقال: کذب. ثم حدّثنا عن النبیّ ج انّه قنت شهراً بعد الرکوع یدعوا علی اََحیاء من بنی سُلیم. قال: بعث اربعین او سبعین (یشك فیه) من القُرّاء الی اُناس من الـمشرکین؛ فعرض لـهم هؤلاء فقتلوهم؛ وکان بینهم وبین النبیّ ج عهدٌ؛ فما رأیته وجد علی احد ما وجد علیهم».

«از انس بن مالک س درباره‌ی قنوت پرسیدم (که در کجای نماز خوانده می‌شود)؟ گفت: قبل از رفتن به رکوع خوانده می‌شود. گفتم: فلان کس می‌گوید: شما گفته‌اید که قنوت همیشه بعد از بلند شدن از رکوع خوانده می‌شود! گفت: فلان کس اشتباه گفته است. آن‌گاه حدیثی از پیامبر ج روایت کرد که پیامبر ج (فقط) یک ماه قنوت را بعد از بلند شدن از رکوع (آخر) می‌خواند و در آن بر ضد چند قبیله‌ای از «بنی سُلیم» دعا می‌کرد.

انس س گفت: پیامبر ج چهل نفر یا هفتاد نفر (در تعداد دقیق شک داشت) از قاریان قرآن را (به منظور دعوت به اسلام) به نزد جماعتی از مشرکان فرستاد، در حالی که بین پیامبر ج و آنان، پیمان صلح امضا شده‌ای وجود داشت؛ این مشرکان و چندگانه‌پرستان، به قاریان قرآن (که هیچ قصد و آمادگی جنگ را نداشتند) حمله کردند و تمام آنان را کشتند. انس بن مالک س گوید: هیچ‌گاه ندیده بودم که پیامبر ج برای کشته شدن کسی مانند کشته شدن این قاریان ناراحت و غمگین باشد».

(خلاصه، معنا و مفهوم حدیث این است که عاصم ج به انس س گفت: فلانی گفت که شما گفته‌اید که قنوت همیشه بعد از بلند شدن از رکوع خوانده می‌شود. انس بن مالک س گفت: اشتباه کرده است؛ من نگفته‌ام همیشه؛ بلکه گفته‌ام: پیامبر ج فقط برای مدّت یک ماه بعد از رکوع قنوت می‌خواند).

۳- انس بن مالک س گوید: «بعث النبیّ ج سرّیة یُقال لهم القُرّاء؛ فاُصیبوا. فما رأیتُ النبیّ ج وجد علی شیء ما وجد علیهم؛ فقنت شهراً فی صلاة الفجر ویقول: انّ عُصَیَّة عَصوا الله ورسوله».

«پیامبر ج جماعتی را به سوی مشرکان فرستاد که به قرّاء معروف و مشهور بودند؛ (چون بیشتر با خواندن و تعلیم قرآن، سر و کار داشتند.) مشرکان تمام آن‌ها را به قتل رسانیدند. هرگز پیامبر ج را ندیده بودم که برای هیچ چیزی به اندازه‌ی شهادت این قرّاء غمگین شده باشد و به مدت یک ماه در نماز صبح قنوت را می‌خواند و علیه مشرکان دعا می‌کرد و می‌گفت: «همانا قبیله‌ی «عصیۀ» بی‌امری خدا و رسول خدا را کردند».

«انّه کان بعث اُناساً یقال لهم القرّاء سبعون رجلاً»: در ماه صفر، سال چهارم هجری، ماجرای غم‌انگیز «رجیع» روی داد. ماجرای غم‌انگیز دیگری نیز با شدّت بیشتر و هولناکی افزون بر آن، به وقوع پیوست.

سَریه‌ی بِئر مَعونۀ.

در همین ماه صفر که ماجرای غم انگیز رجیع روی داد، ماجرای غم انگیز دیگری نیز با شدّت بیشتر و هولناکی افزون بر آن، به وقوع پیوست. این فاجعه‌ی جانگداز را واقعه‌ی بئر معونه نام نهادند که خلاصه‌ی اهمّ وقایع آن به این شرح است:

ابوبَراء عامر بن مالک - که او را «مُلاعب الأسِنَّة» (بازیگر با نیزه‌ها) لقب داده بودند - در مدینه به نزد رسول خدا ج آمد. آن حضرت وی را به اسلام دعوت فرمودند. نه اسلام آورد و نه اظهار بیزاری از اسلام کرد. آنگاه گفت: ای رسول خدا، ای کاش یارانت را به سوی اهل نجد می‌فرستادی تا آنان را به دین تو فراخوانند؛ من امیدواری بسیار دارم که آنان دعوت یاران تو را اجابت کنند!؟ پیامبر اکرم ج فرمودند:

«انّی اَخافُ عَلیهِم اهلَ نَجْد»، «من از اهل نجد بر سر یارانم می‌ترسم»!.

ابوبَراء گفت: من آنان را امان می‌دهم! حضرت رسول اکرم ج چهل تن از مسلمانان را به روایت ابن اسحاق، و به روایت صحیح بخاری که همین روایت نیز صحیح است، هفتاد تن از مسلمانان را همراه او به سوی نجد فرستادند و منذر بن عمرو را که یکی از مردان بنی ساعده بود، و او را «المُعْنِقُ لِیَموتَ» (شیفته و چشم براه مرگ) لقب داده بودند، به فرماندهی آنان گماشتند. این گروه، از نیکانِ مسلمانان و نخبگان و سروران آنان و از معلّمان قرآن بودند؛ روزها به هیزم کنی مشغول می‌شدند، و هیزم هایشان را می‌فروختند و با بهای آن برای اصحاب صُفّه قوت و غذا تهیه می‌کردند، و شب‌ها را به درس قرآن و نماز گزاردن می‌پرداختند. رفتند تا به بئر معونه - قطعه زمینی میان محلّ سکونت بنی عمر و حرّه‌ی بنی سُلَیم - رسیدند. در آنجا فرود آمدند، آنگاه، حرام بن مِلحان برادر اُمّ سُلَیم را با نامه‌ای از رسول خدا ج به سوی دشمن خدا عامر بن طفیل فرستادند. وی نامه را نگشود و نخواند، و مردی را دستور داد تا با زوبین از پشت سر به وی ضربت بزند. وقتی که زوبین را در پیکر او فرو بُرد و حرام خون را دید، گفت: (اَلله اكبر! فُزتُ ورَبِّ الكَعبَة!.

دشمن خدا، آنگاه، بی‌درنگ بنی عامر را برای کارزار با دیگر فرستادگان رسول خدا ج فراخواند. آنان به خاطر امانی که ابوبراء داده بودند، به او پاسخ مثبت ندادند. وی نیز، بنی سُلَیم را برای جنگیدن با آنان فراخواند. عُصَیه و رِعل و ذکوان ندای وی را اجابت کردند و همراه وی آمدند و یاران رسول خدا ج را محاصره کردند. آنان نیز، به کارزار پرداختند، تا همگی کشته شدند، بجز کعب بن یزید بن نجّار، که وی را با بدن مجروح در میان کشتگان یافتند، و زنده ماند، تا در جنگ خندق شرکت کرد و کشته شد.

عمرو بن اُمیه‌ی ضَمُری و منذر بن عُقبۀ بن عامر، با گروهی از مسلمانان در صحرا گشت می‌زدند که دیدند پرندگان بر بالای آن موضعی که کشتار روی داده بود، می‌چرخند. مُنْذر فرود آمد و با مشرکان کارزار کرد تا خود و یارانش کشته شدند. عمرو بن اُمیة ضَمُری را به اسارت گرفتند؛ و چون باز گفت که وی از مضر است، عامر موهای پیشانی وی رابرید، و او را بابت نذری که مادرش کرده بود، آزاد کرد.

عمرو بن اُمیه‌ی ضَمُری به سوی پیامبر اکرم ج بازگشت و اخبار آن مصیبت کمرشکن را مبنی بر کشته شدن هفتاد تن از بهترین مردان مسلمان برای آن حضرت باز گفت. این مصیبت بزرگ یادآور مصائب جنگ اُحُد بود؛ با این تفاوت که آنان در معرکه‌ی نبرد و در میدان کشته شده بودند، امّا اینان قربانی یک نیرنگ پلید شده بودند.

در راه مدینه، عمرو بن اُمیه به موضعی به نام قَرقَرة واقع در صدر وادی قنات، زیر سایه‌ی درختی بار انداخت. دو تن از مردان بنی کلاب نیز در کنار او اُطراق کردند. وقتی به خواب رفتند، عمرو آن دو را سر برید، و فکر می‌کرد که به این ترتیب انتقام خون همراهانش را گرفته است؛ امّا، بعداً دریافت که آن دو امان نامه‌ای از رسول خدا ج داشته‌اند، و او نمی‌دانسته است. وقتی به مدینه وارد شد، به رسول خدا ج بازگفت که چه کرده است. آن حضرت فرمودند:

«لقَد قَتلتَ قتیلَینِ لأدِیَنَّهُما». «تو دو تن را کشته‌ای که من باید خونبهای آن دو را بپردازم»!.

پیامبر اکرم ج به گردآوری خونبهای آن دو مرد کلابی از مسلمانان و هم پیمانان یهودی ایشان پرداختند؛ [۶۱]و همین مسأله زمینه ساز غزوه‌ی بنی نضیر گردید.

نبی اکرم ج به خاطر این رویداد تأسُّف بار، و نیز به خاطر حادثه‌ی جانگداز رَجیع که در مدّت چند روز پیاپی رخ داده بود، بسیار ناراحت شدند [۶۲]، و اندوه و نگرانی بر وجود مبارک ایشان غلبه یافت [۶۳]؛ تا آنجا که اقوام و طوایفی را که به ایشان نیرنگ زده بودند و اصحاب ایشان را کشته بودند، نفرین کردند.

در صحیح بخاری آمده است که انس گفت: نبی اکرم ج سی روز بامدادان، قاتلان اصحابشان را در بئر معونه نفرین می‌کردند، و در نماز صبح رَعَل و ذَکوان و لَحیان و عُصَیه را نفرین می‌کردند، و می‌فرمودند:

«عُصَیَّةُ عَصَتِ اللهَ ورَسُولَه»؛ «طایفه‌ی عُصَیه معصیت خدا و رسول را کردند»!.

خداوند متعال، در این ارتباط، عباراتی از قرآن کریم را بر پیامبر اکرم ج نازل گردانید که ما آن را فرا گرفتیم و می‌خواندیم، و بعدها منسوخ شد: «بَلِّغُوا عَنّا قَومَنا اَنّا لَقِیناربَّنا فَرضِیَ عَنّا ورَضینا عَنه» از جانب ما به قوم و قبیله‌ی ما بگویید که ما با خدای خودمان ملاقات کردیم، و خدا از ما راضی شده و ما نیز از او راضی شده ایم! پس از آن، رسول خدا ج آن قنوت را ترک کردند [۶۴].

در حدیث عاصم احول س (حدیث شماره ۱۲۸۹) به دو مسأله اشاره شده است:

۱- پیامبر ج این قنوت را پیش از رکوع خوانده است.

و از دیدگاه امام ابوحنیفه، امام مالک، سفیان، عبدالله بن مبارک و امام اسحاق، قنوت قبل از رکوع است. و امام شافعی و امام احمد بن حنبل، بر این باور است که قنوت بعد از رکوع است. و امام احمد در قولی دیگر، قائل به اختیار در قبل و بعد از رکوع می‌باشد.

دلیل امام شافعی و امام احمد بن حنبل، حدیث علی س است که در آن آمده است: «انه کان لایقنت الا فی النصف الاخر من رمضان وکان یقنت بعد الرکوع»(مصنف ابن ابی شیبه)؛ «وی فقط در نیمه‌ی دوم ماه رمضان قنوت می‌خواند و قنوت وی پس از رکوع بود».

و دلیل امام ابوحنیفه و دیگران، حدیث ابی بن کعب س است که ابن ماجه آن را روایت کرده است: «انّ رسول الله ج کان یوتر فیقنت قبل الرکوع»(ابن ماجه، باب «ما جاء فی القنوت قبل الرکوع وبعده»)؛ «رسول خدا ج قنوت وتر را قبل از رکوع می‌خواند».

و هم‌چنین علقمه س گوید: «انّ ابن مسعود س واصحاب النبیّ ج کانوا یقنتون فی الوتر قبل الرکوع»(مصنّف ابن ابی شیبه): «عبدالله بن مسعود س و دیگر یاران پیامبر ج، قنوت وتر را قبل از رکوع می‌خواندند».

و نکته‌ی قابل ملاحظه، این است که دیدگاه احناف، هم از حدیث مرفوع و هم از تعامل صحابه تأیید می‌گردد؛ در حالی که دلیل مخالفان، فقط اثری از علی بن ابی طالب س می‌باشد که در جواب آن می‌توان گفت که اجتهاد شخصی ایشان بوده است؛ و منشأ اجتهاد وی، این است که پیامبر ج را در حال خواندن قنوت نازله - پس از رکوع - مشاهده کرده است و قنوت وتر را بر آن قیاس نموده است؛ و احناف نیز درباره‌ی قنوت نازله، قائل به خواندن آن پس از رکوع هستند.

۲- پیامبر ج، خواندن همیشگی قنوت، در نماز صبح را بر خود لازم نگرفته بودند.

آیا قنوت در نماز صبح، سنّت است یا بدعت؟

اگر خواندن قنوت به خاطر حادثه یا بلایی باشد، که برای خود نمازگزار یا برای مسلمانان اتفاق افتاده باشد، در آن صورت علماء و صاحب‌نظران فقهی، بر مشروعیت آن، اتفاق‌نظر دارند؛ اما اگر برای رفع بلا نیست، در مورد آن اختلاف‌نظر دارند:

امام مالک، امام شافعی، ابن ابی لیلی، حسن بن صالح، ابواسحاق غزاری، ابوبکر بن محمد، حکم بن عتبه، حمّاد، اهل حجاز، اوزاعی و اکثر اهل شام قائل به آن هستند. امام نووی در کتاب «المجموع» گوید: اکثر علمای سَلَف و کسانی که بعد از آن‌ها آمده‌اند، قائل به این هستند که قنوت در نماز صبح سنّت است در تمام ایام. این دسته از علماء، استدلال کرده‌اند به خبری که امام احمد از انس بن مالک س روایت می‌کند که گفت: «رسول خدا ج همیشه قنوت را در نماز صبح می‌خواند تا از دنیا رحلت فرمود».

عمر بن خطاب س در حضور صحابه و غیر آن‌ها قنوت را در نماز صبح می‌خواند. هیثمی درباره‌ی حدیث انس س گوید: راویان آن، موثق‌اند.

امام نووی درباره‌ی انس بن مالک س گوید: گروهی از حافظان حدیث، آن را روایت کرده‌اند و گفته‌اند: صحیح است. و حافظ بلخی و حاکم بیهقی آن را به عنوان صحیح معین کرده‌اند. و دارقطنی نیز از چند طریق با اسانید صحیح، آن را روایت کرده است.

و عبدالله بن عباس س، عبدالله بن عمر س، عبدالله بن مسعود س، ابودرداء س، سفیان ثوری، عبدالله بن مبارک، ابواسحاق، یاران و پیروان ابواسحاق، امام احمد و امام ابوحنیفه، قائل به عدم مشروعیت آن هستند، مگر در هنگام نزول بلا؛ و استناد کرده‌اند به روایتی که مسلم از ابوهریره س نقل می‌کند که: پیامبر ج در یک ماه، قنوت خواند و در آن، بر قبیله‌ای از قبائل عرب، نفرین کرد و دیگر آن را نخواند.

و به روایتی که ابوسعید خدری س از ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج در نماز صبح قنوت را نمی‌خواند، مگر این که برای قومی دعا یا نفرین می‌کرد.

و چون حدیث انس بن مالک س که گروه اول بدان استناد کرده‌اند، حدیث صحیحی است، آن را چنین تأویل کرده‌اند که منظور از قنوت، طول دادن به قیام در نماز است؛ زیرا آن را هم قنوت می‌گویند.

و هم‌چنین قنوت عمر بن خطاب س را تأویل کرده‌اند و گفته‌اند که قنوت خواندن وی، به هنگام مصائب و مشکلات بوده است. [۵۹]- بخاری ۱۱/۱۹۳ ح ۶۳۹۳؛ مسلم ۱/۴۶۶ ح (۲۹۴-۶۷۵)؛ ابوداود ۲/۱۴۲ ح ۱۴۴۲؛ نسایی ۲/۲۰۱ ح ۱۰۷۴؛ ابن ماجه ۱/۳۹۴ ح ۱۲۴۴؛ دارمی ۱/۴۵۳ ح ۱۵۹۵؛ و مسند احمد ۲/۲۵۵. [۶۰]- بخاری ۲/۴۸۹ ح ۱۹۰۲؛ مسلم ۱/۴۶۸ ح (۳۰۱-۶۷۷)؛ ابوداود ۲/۱۴۳ ح ۱۴۴۴؛ و مسند احمد ۳/۱۶۷. [۶۱]- نک‍: سیرة ابن هشام، ج ۲، ص ۱۸۳-۱۸۸؛ زاد المعاد، ج ۲، ص ۱۰۹-۱۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۲؛ ص ۵۸۴، ۵۸۶. [۶۲]- ابن سعد آورده است که خبر اصحاب رجیع و خبر اصحاب بئر معونه هردو در یک شب به نبی اکرم جرسید: ج ۲، ص ۵۳. [۶۳]- ابن سعد از انس روایت کرده است: ندیدم رسول خدا ج آن اندازه که برای اصحاب بئر معونه اندوهگین شدند، برای اصحاب اُحُد اندوهگین شده باشند! (طبقات، ج ۲، ص ۵۴). [۶۴]- صحیح البخاری، ج ۲، ص ۵۸۶-۵۸۸.