ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد چهارم

فهرست کتاب

فصل سوم

فصل سوم

۱۴۹۲ - [۱۳] (ضَعِیف)

عَنْ أُبَیِّ بْنِ كَعْبٍ قَالَ: انْكَسَفَتِ الشَّمْسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ الـلّٰهِ ج فصلى بهم فَقَرَأَ بِسُورَة م الطُّوَلِ وَرَكَعَ خَمْسَ رَكَعَاتٍ وَسَجَدَ سَجْدَتَیْنِ ثُمَّ قَامَ الثَّانِیَةَ فَقَرَأَ بِسُورَةٍ مِنَ الطُّوَلِ ثُمَّ رَكَعَ خَمْسَ رَكَعَاتٍ وَسَجَدَ سَجْدَتَیْنِ ثُمَّ جَلَسَ كَمَا هُوَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ یَدْعُو حَتَّى انْجَلَى كسوفها. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۳۸۶].

۱۴۹۲- (۱۳) ابی بن کعب س گوید: در روزگار رسول خدا ج خورشیدگرفتگی رخ داد؛ از این رو، آن حضرت ج با مردم، نماز خورشیدگرفتگی برگزار کردند و (در رکعت اول نماز) یکی از سوره‌های طولانی قرآن را قرائت نمودند و پنج رکوع و دو سجده به جای آوردند. آن‌گاه برای رکعت دوم برخاستند و باز هم یکی دیگر از سوره‌های طولانی قرآن را قرائت کردند و پس از آن، پنج رکوع و دو سجده به جای آوردند. آن‌گاه (پس از پایان نماز،) مکان خویش را تغییر ندادند، بلکه همان گونه که در نماز رو به قبله بودند، پس از نماز نیز رو به قبله نشستند؛ و تا زمانی که خورشید، نور خود را بازیافت و از کسوف و گرفتگی بیرون آمد، به دعا و تضرّع به پیشگاه خداوند، مشغول شدند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

۱۴۹۳ - [۱۴] (ضَعِیف)

وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ: كَسَفَتِ الشَّمْسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ الـلّٰهِ ج فَجَعَلَ یُصَلِّی رَكْعَتَیْنِ رَكْعَتَیْنِ وَیَسْأَلُ عَنْهَا حَتَّى انْجَلَتِ الشَّمْسُ. رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ. وَفِی رِوَایَةِ النَّسَائِیِّ: أَنَّ النَّبِیَّ ج صَلَّى حِینَ انْكَسَفَتِ الشَّمْسُ مِثْلَ صَلَاتِنَا یَرْكَعُ وَیَسْجُدُ

وَلَهُ فِی أُخْرَى: أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ یَوْمًا مُسْتَعْجِلًا إِلَى الْـمَسْجِدِ وَقَدِ انْكَسَفَتِ الشَّمْسُ فَصَلَّى حَتَّى انْجَلَتْ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْـجَاهِلِیَّةِ كَانُوا یَقُولُونَ: إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَا یَنْخَسِفَانِ إِلَّا لِمَوْتِ عَظِیمٍ مِنْ عُظَمَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَإِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَا یَنْخَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلَا لِحَیَاتِهِ وَلَكِنَّهُمَا خَلِیقَتَانِ مِنْ خَلْقِهِ یُحْدِثُ اللهُ فِی خَلْقِهِ مَا شَاءَ فَأَیُّهُمَا انْخَسَفَ فَصَلُّوا حَتَّى ینجلی أَو یحدث الله أمرا» [۳۸۷].

۱۴۹۳- (۱۴) نعمان بن بشیر س گوید: در روزگار رسول خدا ج پدیده‌ی خورشیدگرفتگی رخ داد؛ آن حضرت ج دو رکعت دو رکعت نماز می‌گزاردند و از خداوند می‌خواستند تا گرفتگی خورشید را برطرف نماید؛ و به نماز و دعای خویش ادامه دادند تا آن که خورشید، نور خود را بازیافت و از کسوف و گرفتگی درآمد.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است؛ و در روایت نسایی، چنین آمده است]:

«در یکی از روزها، رسول خدا ج - در حالی که پدیده‌ی خورشیدگرفتگی اتفاق افتاده بود - شتابان به مسجد رفتند و تا زمانی که خورشید نور خود را بازیافت و از کسوف و گرفتگی درآمد به گزاردن نماز، مشغول شدند؛ آ‌ن‌گاه پس از نماز فرمودند:

«بی‌گمان، مردمان جاهلیت، می‌گفتند: خورشید و ماه نمی‌گیرند، مگر به مرگ یکی از بزرگ مردانِ کره‌ی خاکی؛ (بدانید که) بی‌گمان، خورشید و ماه، به خاطر مرگ یا حیات هیچ‌کس گرفته نمی‌شوند؛ بلکه آن دو، آفریده‌هایی از آفریده‌های خداوند بلند مرتبه هستند؛ و خداوند نیز هر آنچه را بخواهد، در آفریده‌های خویش پدید می‌آورد؛ پس هر کدام از آفتاب و مهتاب که گرفته شد و نور خود را از دست داد و به گرفتگی گرایید، به نماز روی آورید تا آن که یا دوباره، نور خویش را بازمی‌یابد و از گرفتگی درمی‌آید؛ یا خداوند، وضع تازه‌ای را پیش می‌آورد»!.

[۳۸۶]- ابوداود ۱/۶۹۹ ح ۱۱۸۲؛ ابن ماجه ۲/۴۰۱ ح ۱۲۶۲؛ و مسند احمد ۵/۱۳۴. [۳۸۷]- ابوداود ۱/۷۰۴ ح ۱۱۹۳؛ و نسایی ۳/۱۴۵ ح ۱۴۸۷.