فصل سوم
۱۳۱۸ - [۱۰] (ضَعِیفٌ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ حَافَظَ عَلَى شُفْعَةِ الضُّحَى غُفِرَتْ لَهُ ذنُوبه وَإِن كَانَت مثلا زَبَدِ الْبَحْرِ». رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالتِّرْمِذِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ [۱۱۴].
۱۳۱۸ - (۱۰) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس بر گزاردن دو رکعت نماز چاشت، پایبندی و مواظبت کند، تمام گناهان (صغیرهی) وی بخشوده خواهند شد؛ اگر چه به اندازهی کف دریا باشند».
[این حدیث را احمد بن حنبل، ترمذی و ابن ماجه روایت کرده است].
«شفعة»: دو رکعت نماز چاشت.
«حافظ»: مواظبت و پایبندی کند. مداومت ورزد.
۱۳۱۹ - [۱۱] (صَحِیح)
وَعَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا كَانَتْ تُصَلِّی الضُّحَى ثَمَانِی رَكَعَاتٍ ثُمَّ تَقُولُ: «لَوْ نُشِرَ لِی أَبَوَایَ مَا تركتهَا». رَوَاهُ مَالك [۱۱۵].
۱۳۱۹- (۱۱) از عایشه ل روایت است که وی، هشت رکعت نماز به هنگام چاشت میگزارد؛ سپس میگفت: اگر پدر و مادرم زنده شوند، باز هم، این نماز را رها نخواهم کرد.
[این حدیث را مالک روایت کرده است].
شرح: «لو نشر لی ابوای ماترکتها»: یعنی لذّت و حلاوت نماز چاشت، بیشتر و خوشایندتر از لذّت زنده شدن پدر و مادرم است؛ از این رو، اگر مرا در بین گزاردن نماز چاشت یا زنده شدن پدر و مادرم، مخیر گردانند، من گزاردن نماز چاشت را بر زنده شدن آنها ترجیح خواهم داد و به هیچ عنوان، حاضر نیستم نماز چاشت را در مقابل آن، از دست بدهم.
و میتوان، این عبارت را چنین نیز ترجمه و تفسیر کرد:
«اگر پدر و مادرم، دوباره زنده شوند و به دنیا بازگردند، باز هم به منظور ملاقات و زیارت آنها، این چند رکعت نماز چاشت را ترک نخواهم کرد».
۱۳۲۰ - [۱۲] (ضَعِیف)
وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُصَلِّی الضُّحَى حَتَّى نَقُولَ: لَا یَدَعُهَا وَیَدَعُهَا حَتَّى نَقُولَ: لَا یُصلیهَا. رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۱۱۶].
۱۳۲۰- (۱۲) ابوسعید خدری س گوید: گاهی اتفاق میافتاد که آن حضرت ج چنان پایبند خواندن نماز ضُحی میشدند که با خود میگفتیم: پیامبر ج آن را هرگز ترک نمیکنند؛ و گاهی نیز اتفاق میافتاد که آن حضرت ج چنان پیوسته نماز ضُحی را نمیخواندند که با خود میگفتیم: پیامبر ج هرگز آن را نخواهند گزارد».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: «لایدعها»: خواندن نماز پیش از ظهر را ترک نمیکند. از این روایت، دانسته میشود که پیامبر ج پیوسته نماز ضُحی را نمیگزاردند؛ بلکه گاهی آن را میخواندند و گاهی نیز ترک میفرمودند، تا مردم چنین نپندارند که خواندن نماز ضُحی، فرض یا واجب است. و این رفتار پیامبر ج، بیانگر مستحب بودن چنین نمازی است.
۱۳۲۱ - [۱۳] (صَحِیح)
وَعَنْ مُوَرِّقٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِابْنِ عُمَرَ: تُصَلِّی الضُّحَى؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: فَعُمَرُ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: فَأَبُو بَكْرٍ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: فَالنَّبِیُّ ج؟ قَالَ: لَا إخَاله. رَوَاهُ البُخَارِیّ [۱۱۷].
۱۳۲۱- (۱۳) مُوَرّق عجلی س گوید: خطاب به عبدالله بن عمر س گفتم: آیا به هنگام چاشت، نماز میگزاری؟ او در پاسخ گفت: خیر. گفتم: آیا عمر بن خطاب س نماز چاشت میگزارد؟ گفت: خیر. دوباره پرسیدم: آیا ابوبکر صدّیق س نماز چاشت میگزارد؟ گفت: خیر. عرض کردم: آیا پیامبر ج نماز چاشت میگزاردند؟ گفت: گمان نمیکنم که ایشان نیز آن را گزارده باشند.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: چنان که پیشتر نیز بیان شد، دربارهی ماهیت شرعی نماز چاشت، در بین صاحبنظران فقهی، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را بدعت و برخی سنّت و برخی نیز مستحب گفتهاند.
و بر اساس قول «مُفتی به» احناف، نماز چاشت، مستحب یا سنّت غیر مؤکّده میباشد؛ زیرا نماز چاشت، عادت همیشگی پیامبر خدا ج نبوده است.
و در همین باب از ابوسعید خدری س روایت شده است که گفت: «کان رسول الله ج یصلّی الضُّحی حتی نقول: لایدعها؛ ویدعها حتّی نقول: لایصلّیها». (ترجمه و شرح آن، در حدیث شماره ۱۳۲۰ گذشت).
و چون پیامبر ج گاهی نماز چاشت را ترک میکردند و احتمال دارد که عبدالله بن عمر س ایشان را در حال گزاردن نماز چاشت ندیده باشد، از این رو، بر مبنای مشاهدهی خویش، گزاردن نماز چاشت را نفی کرده است؛
و عایشه ل نیز علّت نگزاردن نماز چاشت آن حضرت ج را چنین بیان میکند: رسول خدا ج بسا اوقات، اعمالی را که خیلی دوست داشتند و به آنها علاقمند بودند، ترک میکردند؛ برای این که مبادا مسلمانان، اهتمام و پایبندی ایشان را مشاهده کنند و از ایشان تقلید نمایند و بر آن مواظبت کنند؛ و در نتیجه، حکم فرضیت آن نازل گردد.
به هر حال، نماز اشراق و چاشت و دیگر نوافل را برای همین مصلحت، آن حضرت ج ترک میکردند؛ و برای چنین اهداف و مقاصدی در دوران ترک اعمال، همواره ثواب دوران عدم ترک اعمال، جاری است. و مسلّم است که این مصلحت، مخصوص ایشان بوده است و کسی دیگر، این مقام را دارا نیست.
[۱۱۴]- ترمذی ۲/۳۴۱ ح ۴۷۶؛ ابن ماجه ۱/۴۴۰ ح ۱۳۸۲؛ و مسند احمد ۲/۴۹۹. [۱۱۵]- موطأ مالک ۱/۱۵۳ ح ۳۰، «کتاب قصر الصلاة». [۱۱۶]- ترمذی ۲/۳۴۲ ح ۴۷۷؛ و مسند احمد ۳/۳۶. [۱۱۷]- بخاری ۳/۵۱ ح ۱۱۷۵.