فصل دوم
۱۲۹۸ - [۴] (صَحِیح)
عَنْ أَبِی ذَرٍّ قَالَ: صُمْنَا مَعَ رَسُولِ الـلّٰهِ ج رَمَضَانَ فَلَمْ یَقُمْ بِنَا شَیْئًا مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى بَقِیَ سَبْعٌ فَقَامَ بِنَا حَتَّى ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّیْلِ فَلَمَّا كَانَتِ السَّادِسَةُ لَمْ یَقُمْ بِنَا فَلَمَّا كَانَتِ الْـخَامِسَةُ قَامَ بِنَا حَتَّى ذهب شطر اللَّیْل فَقلت: یارسول الله لَو نفلتنا قیام هَذِه اللَّیْلَة. قَالَ فَقَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا صَلَّى مَعَ الْإِمَامِ حَتَّى ینْصَرف حسب لَهُ قیام اللَّیْلَة». قَالَ: فَلَمَّا كَانَت الرَّابِعَة لم یقم فَلَمَّا كَانَتِ الثَّالِثَةُ جَمَعَ أَهْلَهُ وَنِسَاءَهُ وَالنَّاسَ فَقَامَ بِنَا حَتَّى خَشِینَا أَنْ یَفُوتَنَا الْفَلَاحُ. قَالَ قُلْتُ: وَمَا الْفَلَاحُ؟ قَالَ: السَّحُورُ. ثُمَّ لَمْ یَقُمْ بِنَا بَقِیَّةَ الشَّهْرِ. رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَالتِّرْمِذِیُّ وَالنَّسَائِیُّ وَرَوَى ابْنُ مَاجَهْ نَحْوَهُ إِلَّا أَنَّ التِّرْمِذِیَّ لَمْ یَذْكُرْ: ثُمَّ لَمْ یَقُمْ بِنَا بَقِیَّة الشَّهْر [۷۳].
۱۲۹۸- (۴) ابوذر س گوید: همراه با رسول خدا ج (ماه رمضان را) روزه گرفتیم؛ آن حضرت ج در شبی از شبهای ماه رمضان، با ما نماز تراویح نگزاردند؛ (بلکه فقط به گزاردن نمازهای فرض اکتفا میکردند و پس از خواندن نماز عشاء، به حجرهی خویش میرفتند؛) و این روند ادامه داشت تا آن که هفت روز از رمضان باقی ماند؛ پس همراه با ما، به گزاردن نماز تراویح پرداختند تا آن که یک سوم اول شب، سپری شد؛ و چون شب ششم (از آخر ماه رمضان) فرارسید، با ما نماز تراویح نگزاردند؛ و هنگامی که از ماه رمضان، پنج شب باقی مانده بود، با ما تا نصف شب، به گزاردن نماز تراویح و قیام پرداختند.
(ابوذر س در ادامه گوید: خطاب به پیامبر جگفتم: ای رسول خدا ج! کاش با ما امشب بیشتر از این، به قیام و نماز تراویح میپرداختید؛ (یعنی باقیماندهی شب را نیز به قیام مشغول میشدید)! آن حضرت ج فرمودند: «هرگاه مردی همراه با امام، در جماعت، نماز بگزارد و پس از آن به خانهی خویش رهسپار گردد، به راستی برای وی، قیام و عبادت کلّ شب، محاسبه میگردد».
و چون چهار شب از رمضان باقی مانده بود، با ما نماز تراویح نگزاردند تا آن که یک سوم شب سپری شد؛ و هنگامی که سه شب از رمضان باقی مانده بود، خانواده و زنان خود و سایر مردم را جمع کردند و با ما به قیام و نماز تراویح پرداختند و این قدر طولانی نمودند که از آن ترسیدیم که مبادا «فَلاح» را از دست بدهیم.
راوی گوید: خطاب به ابوذر س گفتیم: «فلاح» چیست؟ او در پاسخ گفت: خوراک و نوشیدنی سحر.
(ابوذر س در ادامه گوید:(پس از (شب بیست و هفتم،) در ایام باقیماندهی رمضان (یعنی در شب بیست و هشتم و بیست و نهم) با ما نماز تراویح نگزاردند.
[این حدیث را ابوداود، ترمذی و نسایی روایت کردهاند. و ابن ماجه نیز نظیر این حدیث را (از حیث معنا نه از لحاظ لفظ) روایت کرده است؛ با این تفاوت که ترمذی، عبارت «ثمّ لـم یقم بنا بقیّة الشهر» را روایت نکرده است].
شرح: تعداد رکعتهای نماز تراویح:
نماز تراویح، از مسائل فرعی دینی است، نه مسائل اعتقادی و اصولی؛ متأسفانه گروهی هستند که با آغاز هر رمضان، آشوب و بلوای اختلاف و تفرقه را در مساجد و جاهای دیگر در بین مسلمانان به وجود میآورند و گمان میکنند که بیشتر از هشت رکعت، بدعت است و کسیکه بیشتر از هشت رکعت بخواند، بدعتگزار بوده و مستحق عذاب الهی است؛ چرا که پیامبر ج فرمود: «هر بدعتی، گمراهی است و هر گمراهی، مستحق عذاب دوزخ است».
و در حقیقت، گناه آن نیست که بیشتر از هشت رکعت خوانده شود، بلکه گناه واقعی و اشتباه بزرگ، وقتی است که تعداد رکعتهای نماز تراویح را وسیلهای برای اختلاف و نزاع در بین مسلمانان و ایجاد آشوب و بلوا در مساجد و غیر آن، قرار دهیم.
و به زودی، (در شرح حدیث ۱۳۰۲) نگاهی اجمالی به بحث «تعداد رکعتهای نماز تراویح» خواهیم داشت؛ و در اینجا به ذکر چند نکته بسنده میکنم:
۱- چنان که پیشتر نیز بیان گردید، نماز تراویح، از زمرهی مسائل فرعی دینی است نه از جملهی مسائل اعتقادی و اصولی؛ از این رو اشتباه است که گروهی با آغاز هر رمضان، آشوب و بلوای اختلاف و تفرقه را در مساجد و جاهای دیگر در بین مسلمانان، به وجود بیاورند و گمان کنند که بیشتر از هشت رکعت، بدعت است و کسیکه بیشتر از هشت رکعت بخواند، بدعتگزار است و مستحق عذاب الهی میباشد!.
۲- نماز تراویح، سنّت مؤکّده است (هم برای مردان و هم برای زنان)؛ و در مورد نماز تراویح، زمانی انسان دچار گناه واقعی میشود که تعداد رکعتهای نماز تراویح را وسیلهای برای اختلاف و نزاع در بین مسلمانان و ایجاد آشوب و بلوا در مساجد و غیر آن، قرار دهد.
۳- فقهاء و محدثان و دانشوران و صاحبنظران اسلامی، اتفاقنظر دارند که پیامبر ج نماز تراویح را با صحابه، سه روز یا چهار روز به جماعت خواندند و بعد از آن نخواندند؛ و در مورد عدم استمرار آن فرمودند: «از این بیم داشتم که واجبش بدانید»؛ چون استمرار کاری بدون وقفه، دلیل بر وجوب آن است.
۴- رأی بیشتر فقهاء و صاحب نظران دینی بر آن است که خواندن نماز تراویح به جماعت، بهتر و افضل است؛ از این رو، قول راجح از دیدگاه بیشتر علماء و دانشمندان فقهی، بر آن است که خواندن نماز تراویح به جماعت، بهتر و برتر از خواندن آن به تنهایی است؛ زیرا عمر بن خطاب س فرمان داد که مسلمانان، نماز تراویح را به امامت ابی بن کعب س بخوانند؛ و نیز به دلیل این که رسول خدا ج آن را به جماعت گزاردند.
و در روایتی از امام مالک، امام ابویوسف (شاگر ارشد امام ابوحنیفه) و برخی از علمای شافعی، بر این باورند که بهتر آن است که نماز تراویح، در خانه خوانده شود؛ همانند سایر نمازهای مستحب و سنّت.
۵- بعضی ادّعا میکنند که تعداد رکعتهای نماز ترایح هشت رکعت است و اضافه بر آن بدعت است و انجامدهندهی آن، مستحق عذاب دوزخ است؛ و استدلال میکنند به حدیثی که امام بخاری از ابوسلمة بن عبدالرحمن س روایت کرده است که وی از عایشه ل پرسید: «نماز پیامبر ج در ماه رمضان چگونه بود؟ عایشه ل گفت: در رمضان و غیر آن، بیشتر از یازده رکعت نمیخواند». و این در حالی است که بیشتر علماء و صاحبنظران اسلامی، قائل به بیست رکعت تراویح هستند؛ از جمله امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد، ثوری، ابوداود و.. [و به زودی، دلایل و براهین این گروه از علماء را به تفصیل بیان خواهیم نمود].
۶- در ادای نماز تراویح، عجله و شتاب ممنوع است:
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از پیامبر خدا ج روایت شده است که میفرماید:
«مَنْ قامَ رمضانَ ایماناً واحتساباً غُفرِلَهُ ما تقدَّم مِنْ ذَنْبِه». «هر کس شبهای رمضان را از روی ایمان و اخلاص به نماز بگذراند، همهی گناهان گذشته اش آمرزیده میشود».
روزهی ماه رمضان از جانب خداند متعال تشریع، و قیام و شب زنده داری شبهای ماه رمضان از جانب پیامبر خدا ج سفارش شده است، و آن حضرت شب زنده داری در ماه رمضان را سبب پاک شدن گناهان و خطاها اِعلان فرموده است؛ ولی باید دانست «قیامِ لیل» و شب زنده داری تنها در صورتی باعث آمرزش گناهان و پاک شدن از پلیدیها میگردد که انسان مسلمان آن را با شروط و ارکان و آداب و حُدودی که دارد به طور کامل انجام دهد. چنانکه میدانیم، با طمأنینه و تأنّی خواندن سورهی فاتحة الکتاب و با طمأنینه انجام دادن رکوعها و سجدهها یکی از ارکان نماز است؛ زیرا، پیامبر ج هنگامی که میدید شخصی نمازش را درست ادا نمینماید، و برای مثال رعایت طمأنینه را در نماز نمینمود، به او فرمود:
«ارْكَعْ حَتّی تَطْمَئِنَّ راكِعاً، واعْتَدِلْ حتّی تَطْمَئِنَّ قائِماً، واسْجُد حتّی تَطْمَئِنَّ ساجداً، وَاجْلِسْ بَینَ السَّجَدَتیِنِ حتّی تَطْمَئِنَّ جالِساً، وهكذا» [۷۴]. «به رکوع برو تا از حرکت باز ایستی، و از رکوع برخیز تا اینکه ایستاده از حرکت آرام گیری، و سجده کن تا اینکه در سجده از حرکت باز ایستی، و در میان دو سجده بنشین تا از حرکت باز مانی، و همین طور...»
در تمامی این ارکان، «طمأنینه» شرط لازم نماز میباشد. دانشمندان و علما در حدّ و حدود این طمأنینهی مشروط و لازم اختلاف نظر دارند؛ بعضی کمترین حدّ آن را به اندازهی یکبار تسبیح گفتن مثلاً «سُبحانَ ربِّی اَلاعلی»دانستهاند؛ و بعضی دیگر مانند شیخ الاسلام ابن تیمیه شرط کردهاند که مقدار طمأنینه در رکوع و سجده لازم است به اندازهی سه بار تسبیح گفتن باشد؛ به دلیل اینکه در حدیث سه بار تسبیح آمده است، و این کمترین حدّ طمأنینه است. بنابراین، لازم است که انسان در ارکان نماز به اندازهی سه بار تسبیح گفتن مَکث نماید. خداوند متعال میفرماید:
﴿ قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ ﴾[المؤمنون: ۱-۲] [۷۵].
«مؤمنان رستگار کسانی هستند که نماز را میگذارند و در نماز خاشع و فروتنند».
«خشوع» بر دو نوع است: خشوع جسمانی و خشوع قلبی
خشوع جسمانی عبارت است از اینکه اندامهای بدن از حرکت باز ایستند، انسان به وسیلهی بازی با اندام غافل نماند و روباه آسا به این طرف و آن طرف نگاه نکند؛ و همچون خروس نوک نزند، و خیلی تند و سریع، به رکوع و سجده نپردازد، بلکه همان گونه که خداوند عَزَّوجل تشریع فرموده است نماز آن را با تمامی ارکان و حدّ و حدودش ادا نماید. حال، همانطور که نماز نیاز به خشوع بدنی و جسمانی دارد، به خُشوع قلبی و روحانی نیز نیاز دارد.
خشوع قلبی به معنای حُضور عظمت خداوند در قلب انسان است، و آن حاصل نمیشود جُز با تأمّل و دقّت در آن آیات قرآنی که در نماز تلاوت میشوند، و یادآوری قیامت و یادآوری اینکه شخص نماز گزار در پیشگاه خداوند عزَّ و جل قرار دارد. خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: [نماز را میان خود و بندهام به دو نیم تقسیم نمودهام، وقتی که، بنده میگوید: ﴿ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢ ﴾خداوندمتعال میفرماید: بندهی من را، مرا ستایش کرد و هرگاه بگوید: ﴿ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣ ﴾خداوند متعال میفرماید: بندهام مرا ثنا گفت، و آنگاه که بنده میگوید: ﴿ مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٤ ﴾خداوند متعال میگوید: بندهام مرا تعظیم کرد؛ و آنگاه که بنده میگوید: ﴿ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥ ﴾خداوند متعال میفرماید: این میان من و بندهام میباشند. و آنگاه که بنده میگوید: ﴿ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦ ﴾خداوند متعال میفرماید: این از آن بندهام میباشد، و آنچه را که از من خواهد به او میدهم] [۷۶].
خداوند سبحان از شخص نماز گزار روی گردان نمیشود، بلکه خواسته هایش را اجابت میکند؛ بنابراین لازم است، مسلمان نمازگزار توجّه داشته باشد که در نماز با خداوند متعال به گفتگو میپردازد؛ و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رُکنی از ارکان آن حضور قلب داشته باشد. از این رو، نمازگزارانی که تمامی همّ و قصد آنان این باشد که از نماز فارغ شوند، و از آن رهایی یابند، و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند؛ اینگونه نماز خواندن مورد قبول درگاه خداوند متعال نخواهد بود. بسیاری از مردم در ماه رمضان فقط در فاصلهی چند دقیقه بیست و سه رکعت نماز میخوانند، و تمامی همّ و غمّ آنان این است که نمازها را به سرعت به پایان برسانند، بدون اینکه رکوع و سجود را به طور کامل و با خشوع و طمأنینه ادا نمایند، در کمترین وقت ممکن نماز را تمام میکنند. نماز با این کیفیت چنانکه در حدیث آمده است: سیاه و تاریک به سوی آسمان بالا میرود، و به نماز گزار گفته میشود:
«ضَیَّعَكَ اللهُ كَما ضَیَّعْتَنی». «خداوند تو را تباه گرداند، همانگونه که تو مرا تباه گردانیدی»!.
ولی نماز دارای خشوع و ارکان کامل که آهسته ادا شده باشد، سفید و نورانی به آسمان عروج مینماید، و به صاحبش میگوید:
«حَفِظَكَ اللهُ كما حَفِظْتَنی». «خداوند تو را محفوظ دارد همانطور که مرا محفوظ داشتی».
سفارش و نصیحت من به بسیاری از ائمّهی جماعت و نمازگزارانی که میخواهند آن تعداد رکعات نماز [۲۳ رکعت] را با شتاب و عجله و بدون خشوع و حضور قلب و آرامش بدنی ادا کنند، این است که در ادای نماز کمیت مورد توجّه نیست، بلکه کیفیت و نحوهی ادای نماز مورد توجّه است، توجّه به اصل نماز است که آیا با خشوع و خضوع ادا شده، یا شتابان و با عجله، تعداد رکعات متعدّد نماز سپری شده و قرائت شدهاند.
از خداوند متعال خواستاریم که ما را در زمرهی مسلمانان خاشع قرار دهد.
۱۲۹۹ - [۵] (ضَعِیف)
وَعَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: فَقَدْتُ رَسُولُ الـلّٰهِ ج لَیْلَةً فَإِذَا هُوَ بِالْبَقِیعِ فَقَالَ «أَكُنْتِ تَخَافِینَ أَنْ یَحِیفَ اللهُ عَلَیْكِ وَرَسُولُهُ؟ قُلْتُ: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنَّكَ أَتَیْتَ بَعْضَ نِسَائِكَ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ تَعَالَى یَنْزِلُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَیَغْفِرُ لِأَكْثَرَ مِنْ عَدَدِ شَعْرِ غَنَمِ كَلْبٍ» رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ وَزَادَ رَزِینٌ: «مِمَّنِ اسْتَحَقَّ النَّارَ» وَقَالَ التِّرْمِذِیُّ: سَمِعْتُ مُحَمَّدًا یَعْنِی البُخَارِیّ یضعف هَذَا الحَدِیث [۷۷].
۱۲۹۹- (۵) عایشه ل گوید: شبی رسول خدا ج را (در بستر خویش) نیافتم؛ (از این رو، به جستجوی ایشان برآمدم و) متوجه شدم که ایشان در قبرستان بقیع هستند (و در آنجا مشغول راز و نیاز با پروردگار خویش بودند؛ و چون آن حضرت ج از راز و نیاز با پروردگارشان فارغ شدند، رو به من کردند و) فرمودند:
«آیا بیم آن داری که خدا و پیامبرش، بر تو ظلم و ستم روا دارند (و در شب نوبت تو، به نزد دیگر همسرانم بروم)»! گفتم: ای رسول خدا ج! گمان بردم که به نزد برخی دیگر از همسران خویش رفته باشید. پیامبر ج فرمودند:
«بیگمان، خداوند بلندمرتبه در شب نیمهی شعبان به آسمان دنیا فرود میآید و انسانهای بیشماری را که شمار آنها بیشتر از شمار موهای گوسفندان قبیلهی «بنی کلب» است، میآمرزد».
[این حدیث را ترمذی و ابن ماجه روایت کردهاند. و رزین این عبارت را نیز افزوده است:] «ممّن استحقّ النار»؛ «خداوند، کسانی را میآمرزد که مستحق رفتن به دوزخ هستند».
و ترمذی گوید: از محمد بن اسماعیل بخاری شنیدم که این حدیث را ضعیف به شمار میآورد.
شرح: «البقیع»: برای «بقیع»، معانی گوناگونی نوشتهاند؛ از جمله: به مکانی وسیع گفته میشود که در آن، درخت و ریشهی آن باشد. قبرستان عمومی مدینه را که زمینی مملو از آن درختان بوده است، «بقیع الغرقد» نامیدهاند. «غرقد»: نام نوعی درخت است که در آنجا میروییده است.
شمال غربی این قبرستان را که عمّههای پیامبر ج در آن مدفوناند، «بقیع العمّات» نام نهادهاند؛ این قسمت، پیشتر به وسیلهی دیواری از بقیع جدا بوده و در سال ۱۳۷۳ ه.ق، دیوار آن را برداشتند. جنوب شرقی بقیع را که محل دفن مردگان یهود و غیرمسلمان بوده، «حش کوکب» خواندهاند. بعدها در دوران اُموی، دیوار آن را خراب و به بقیع ملحق کردند.
بقیع الغرقد، تاریخچهای دیرینه در دل شبه جزیره دارد؛ زیرا تاریخ نگاران، پیشینیهی آن را به دوران جاهلیت باز گرداندهاند.
در ابتدا، این مکان، قبرستان مردم یثرب (مدینه) بوده و قبل از اسلام، اموات خود را در آن به خاک میسپردند. پس از اسلام، تنها به دفن اموات مسلمانان اختصاص یافت و یهودیان و غیرمسلمانان را در «حش کوکب» به خاک میسپردند. قبرستان بقیع، که به صورت مستطیل شکل و بسیار کوچک بوده، بیرون از دیوار شهر قرار داشته و مساحت آن ۳۴۹۳ مترمربّع بوده است.
به هر حال، قبرستان بقیع، آرامگاه بیش از ده هزار نفر از صحابه، تابعان، قاریان، سادات، بنیهاشم و شهدای گرانقدر صدر اسلام است. از امّ قیس ل نقل شده است که همراه پیامبر ج به بقیع آمدم؛ فرمود: «ام قیس! از این قبرستان در آخرت ۷۰۰۰۰ نفر برانگیخته شده و بدون حساب به بهشت میروند، در حالی که صورتهای آنان مانند ماه شب بدر میدرخشد.» (مسلم، نسایی و ابن ماجه)
«انّ الله تعالی ینزل لیلة النصف من شعبان...»:
دربارهی فضیلت شب برائت (یا شب نیمهی شعبان) روایات زیادی وجود دارد که بیشتر آنها را علامه سیوطی در «الدرّ المنثور» جمعآوری کرده است؛ و همهی روایات وارد شده در این موضوع از نظر سند، ضعیف میباشند.
و حدیث عایشه ل نیز ضعیف میباشد؛ یکی از علل ضعفش، راوی آن به نام حجاج بن ارطاة میباشد که ضعف او از دیدگاه صاحبنظران عرصهی رجالشناسی، مشهور میباشد. و علاوه بر آن، در سند حدیث نیز دو انقطاع وجود دارد؛ یکی، این است که سماع حجاج بن ارطاة از یحیی بن کثیر ثابت نیست؛ و دیگر این که سماع یحیی بن ابی کثیر از عروة نیز ثابت نمیباشد؛ البته از یحیی بن معین نقل شده که ایشان سماع یحیی بن ابی کثیر را از عروة ثابت میداند که اگر چنین باشد، سند حدیث، فقط یک انقطاع دارد. و در هر صورت، این حدیث نیز مانند سایر احادیث این موضوع، ضعیف میباشد.
و با وجود ضعف احادیث این موضوع، برخی از علماء و صاحبنظران اسلامی گفتهاند: اهمّیت دادن به عبادت در شب برائت، بدعت نمیباشد؛ بدینخاطر که مجموعهی احادیثِ شب برائت و کثرت آنها، این مطلب را میرساند که فضیلت شب برائت، ریشه در واقعیت دارد و بیاساس نیست؛ دلیل دیگر این که عمل امت در این شب اهتمام دادن به عبادت بوده است؛ و این قاعده، پیشتر چند بار ذکر شده است که هرگاه حدیث ضعیف به وسیلهی تعامل امّت، تأیید گردد، به درجهی مقبول، ارتقاء پیدا میکند؛ از این رو، فضیلت شب برائت، امری قطعی و ثابت شده است. البته روایاتی مانند خواندن یکصد رکعت نماز در این شب، موضوع هستند؛ و از تعامل امّت نیز چنین شیوهای ثابت نیست.
دربارهی شب نیمهی شعبان حدیثی که به درجهی صحّت رسیده باشد، وارد نشده است؛ ولی در این رابطه احادیثی وجود دارند که بعضی از دانشمندان آنها را حَسَنْ و بعضی آنها را مردود شمردهاند. به طور کلّی میتوان گفت: پیرامون شب نیمهی شعبان هیچ حدیثی وارد نشده است، و اگر به احادیث حسن در این باره مراجعه کنیم، همگی دعا خواندن و استغفار کردن در این شب را توصیه میکنند؛ امّا، دعای مشخّصی برای این شب وارد نشده است، و آن دعاهایی که بعضی مردم در بعضی از کشورهای اسلامی میخوانند و بصورت چاپ شده، آن را میان مردم توزیع مینمایند، نادرست و بیاساس است و با دلیل عقلی و نقلی سازگاری ندارد.
اینک نمونهای از آن دعاهایی که میخوانند:
«اَللّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كتَبْتَنی عِندك فی امِّ الكتِابِ شقیّاً أَوْ مَحْروماً أَوْ مَطْروُداً أَوْ مُقْتَراً علیَّ فی الرِّزْقِ، فَامْحُ اللّهُمَّ بفَضْلِكَ شَقاوَتی وحِرْمانی وطَرْدی واِقْتار رِزْقی واَثْبِتْنی عندك فی امِّ الكِتابِ سَعیداً مَرْزوقاً مُوَفَّقاً للخیراتِ كلِّها فاِنَّكَ قلتَ وقولُكَ الحَقُّ فی کتابِكَ المُنَزَّلِ وعَلی لِسانِ نَبِیِّكَ المُرْسَل: یَمْحُو اللهُ ما یَشاءُ ویَثْبُتُ وعِنْدَهُ اُمُّ الکتاب»
«خداوندا! اگر مرا در لوح المحفوظ و نزد خودت، بدبخت و محروم و طرد شده و بیروزی قرار دادهای، به فضل و بزرگواری خودت بدبختی و محرومیت و طرد شدن و فقیر بودن را از من محو فرما، که خود فرمودهای و گفتار تو که در قرآن و بر زبان پیامبر مُرسلت جاری شده حق است که میفرمایی: خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات میکند و اصل کتاب نزد اوست».
در این عبارات دعا، به تناقض آشکاری برمی خوریم، و آن اینکه در اوّل آن میگوید: «اِنْ كُنتَ كَتَبتَنی عندكَ فی اُمِّ الکتابِ شَقِیَّاً أَوْ مَحْرُوماً... فَامْحُ هذا واثْبِتْنی عِندَك فی اُمِّ الکتاب سَعیداً مرزوقاً موفَّقاً لِلخیراتِ... لِانَّكَ قلتَ «یَمْحُوا الله ما یَشاءُ ویثْبُتُ وعِندَهُ اُمُّ الكِتاب» معنای این دعا چنین است که محو اثبات در لوح المحفوظ نیست؛ پس چگونه مواردی از محو و اثبات در لوح محفوظ درخواست میشود.
چنین کلامی با آنچه در آداب دعا بیان شده است منافات دارد. پیامبر ج:
«اذا سَأَلْتُمْ اللهَ فَاجْزِمُوا فی المَسْأَلةِ». «هرگاه از خدا درخواست نمودید، با قطع و جزم درخواست کنید».
در دعا نباید گفت: پروردگارا! اگر خواستی ما را بیامرز، و اگر خواستی به ما رحم کن، و اگر خواستی مرا روزی ده! که چنان عملی نزد خداوند خوشایند نیست، بلکه باید با قاطعیت و یقین بگوید: مرا بیامرز! به من رحم کن! مرا روزی ده... که چنین شیوهای باعث قبولی دعا و استغفار شخص دعا کننده میباشد. امّا، تعلیق دعا بر مشیت و شرط، مانند اینکه، دعا کننده بگوید: (اِنْ شِئْتَ) «اگر خواستی» همانطور که بیان شد، خارج از اسلوب و آداب دعاست، و خارج از اسلوب راز و نیاز در پیشگاه پروردگار میباشد؛ فرق است میان درخواست چیزی از بندگان و درخواست چیزی از پروردگار.
این دلالت دارد بر اینکه دعاهایی که ساخته و پرداختهی بشر است گاه نسبت به ادای معنا قاصر و نارسا هستند، و چه بسا وارونه، غلط و متناقض با مطلوب صاحب دعوت میباشد، و بخاطر زیبایی اسلوب و بلاغت و حُسن اَدا هیچ دعایی بهتر از دعاهای مأثور نیست؛ زیرا که آن دعاها دارای معانی جامع در قالب الفاظ کوتاه میباشند. بنابراین، هیچ ادعیهای بهتر از آنچه رسول اکرم ج بیان داشته، نیست و با پیروی از دعاهای ایشان، انسان مؤمن مستوجب دو اجر و ثواب خواهد شد: ۱- اجر و ثواب دعا ۲- اجر و ثواب تبعیت از پیامبر ج؛ لذا بر ما لازم است که همیشه آن ادعیهی نبوی را بخاطر سپرده و با آنها دعا کنیم.
راجع به شب نیمهی شعبان و شب زنده داری و نوافل و دعای مخصوص آن و... هیچ گونه سَنَدی، نه در احادیث صحیح و نه در شریعت، در دست نداریم.
به یاد میآورم، در اوان کودکی ام، به تقلید از مردم، به بزرگداشت نیمهی شعبان میپرداختیم؛ به قصد طول عمر دو رکعت نماز میخواندیم؛ و به نیت بینیازی از مردم دو رکعت دیگر میخواندیم؛ و یاسین را قرائت میکردیم؛ سپس دو رکعت دیگر نماز میخواندیم، و غیر آن، اینک، میدانم که شریعت به این گونه عبادات دستوری نداده، و از طرف دیگر اصل و اساس در عبادات «توقیف» و ممنوع بودن کم و زیاد شدن آن است. انسان نمیتواند در عبادات هر آنچه را که میخواهد اختراع نماید؛ زیرا، صلاحیت و شایستگی تشریع عبادات و تنظیم برنامهها و مراسم عبادی، تنها از آنِ خداوند متعال است و بس.
﴿ أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ ﴾[الشورى: ۲۱].
«یا اینان برای خدا شریکانی برگرفتهاند که آنچنان احکام دینی را برای ایشان تشریع کردهاند که خداوند نسبت به آنها اذن نداده است»؟!
بنابراین، بر ما واجب است که در مسائل مربوط به عبادات در حدّ نصوص شرعی و سنّت پیامبر اکرم ج توقّف کنیم، و پا فراتر نگذاریم، و از ادعیهی مأثور، حتّی اگر دعاهای خوبی هم باشند، فراتر نرویم... و الله اعلم
تجمّع در شب نیمهی شعبان و قرائت دعای مخصوص آن
شاید برخی از مردم بپرسند که اکنون ما در آستانهی ماه شعبان قرار داریم، و بعضی از مسلمانان شب نیمهی شعبان را به بعضی نمازها و دعاها، اختصاص میدهند... آیا این عمل آنان شرعی است، و آیا چیزی در فضیلت این شب وارد شده است؟
جواب: راجع به فضیلت شب نیمهی شعبان بعضی احادیث روایت شده است، از جمله این که «خداوند متعال در این شب بر بندگانش متجلّی میگردد، و دعای بندگان، غیر از مرتکبین گناهان کبیره را، اجابت میکند.» بعضی از دانشمندان اسلامی این احادیث را حَسَن، و بعضی آن را ضعیف دانستهاند؛ تا آنجا که فقیه قاضی ابوبکر بن عربی میگوید: احادیثی که راجع به فضیلت این شب و احیاء آن با طاعت و عبادت وارد شدهاند؛ آن احادیث نه از پیامبر ج و نه از اصحاب و نه از مسلمانان قرون اوّلیه که خیر القرون به شمار میآیند، وارد نشده است؛ و روایتی در دست نداریم که آنان برای احیاء این شب اجتماع نموده باشند، و دعاهای خاصّی را قرائت کرده، و نمازهای مخصوص بعد از مغرب میخوانند و در مساجد جمع میشوند؛ سورهی «یس» را میخوانند، و سپس به نیت طول عمر دو رکعت نماز میخوانند؛ و به نیت توانگری و بینیازی از مردم دو رکعت دیگری میخوانند؛ و سپس دعایی را قرائت میکنند که از هیچ یک از پیشینیان روایت نشده است و در حالی که آن، یک دعای طولانی و مخالف و متناقض و متعارض با نصوص شریعت است؛ زیرا که دعا کننده در این دعاها میگوید:
«اَللّهُمَّ اِنْ كُنتَ كَتَبتَنی عندكَ فی اُمِّ الکتابِ شَقِیَّاً أَوْ مَحْرُوماً او مطروداً او مُقْتَراً عَلَیَّ فی الرزقِ، فَامْحُ اللّهُمَّ بفَضْلِكَ شَقاوَتی وحِرْمانی وطَرْدی واِقْتار رِزْقی واَثْبِتْنی عندك فی امِّ الكِتابِ سَعیداً ومَرْزوقاً مُوَفَّقاً للخیراتِ كلِّها؛ فاِنَّكَ قُلْتَ وقولُكَ الحَقُّ فی کتابِكَ المُنَزَّلِ وعَلی لِسانِ نَبِیِّكَ المُرْسَل: ‹یَمْحُو اللهُ ما یَشاءُ ویَثْبُتُ وعِنْدَهُ اُمُّ الکتاب›»
این عین عبارت دعایی است که میخوانند، و در آن تناقضی روشن و ملموس است، هنگامی میگوید: اگر در لوح محفوظ مرا چنین و چنان نوشتهای، آن را محو فرما و مرا نزد خود برخلاف آن قرار ده؛ زیرا که تو فرمودهای: «یمْحُو اللهُ ما یشاءُ و یثْبُتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الکتاب»! معنی آن این است که لوح محفوظ محو و اثبات ندارد؛ و محو و اثبات در سوای آن است؛ از قبیل صُحُف ملائکه و غیره پس وقتی که مفهوم آیه چنین مفهوم مضمونی را دارد چگونه از پروردگارش میخواهد که برخلاف آنچه نوشته است، محو اثبات کند در حالی که در امّ الکتاب نه محوی هست و نه اثباتی؟!
نیز، این چه دعایی است که گوینده با شک و تردید آن را بازگو کند: اگر چنین کردهای محو کن، و اگر چنان کردهای، چنان کن... در حالی که پیامبر ج به ما دستور داده که باید دُعا را با جَزم و یقین بیان کنیم و هیچگونه شک و تردیدی را به دُعا راه ندهیم. وجود این شک و تردید در متن دُعا خود دلالت دارد بر اینکه این دعای غلطی است و پایه و اساسی در شریعت ندارد...
و همچنین در این دعا گفته شده است: خدایا به تجلّی اعظم تو در شب نیمهی ماه شعبان مکرّم که در آن هرگونه کاری باترتیبی استوار فیصله مییابد؛ بلا و مصیبتی را که ما میدانیم، و آنچه را که نمیدانیم، از ما برطرف کن!... این هم اشتباه است؛ زیرا، شبی که فیصله دهندهی کارهاست، همان شبی است که قرآن در آن نازل شده، یعنی شب قدر، که شب تجلّی اعظم است، و مطابق نصّ صریح قرآن چنین شبی در ماه رمضان است؛ خداوند متعال در سورهی دخان میفرماید:
﴿ حمٓ١ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ٢ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ٣ فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ٤ ﴾[الدخان: ۱-۴].
«سوگند به کتاب روشنگر، که ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم زیرا که ما هشداردهنده بودیم. در آن شب هرگونه کاری به نحو استوار فیصله مییابد».
باز، خداوند در سورهی قدر میفرماید:
﴿ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ ﴾[القدر: ۱].
«ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم».
و در سورهی بقره میفرماید:
﴿ شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ ﴾[البقرة: ۱۸۵].
«ماه رمضان همان ماهی است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است».
پس شبی که فیصله دهندهی کارها باشد، قطعاً در ماه رمضان است؛ و به اجماع امّت همان شب قدر است. روایتی که از قتاده آمده است حاکی از اینکه آن شبی که فارق میان هر کار استواری است، شب نیمهی شعبان است؛ یک روایت ضعیف و مضطرب است؛ زیرا، از خود قتاده روایت شده که آن شب، لیلهی مبارکه «لیلة القدر» است. آن حدیثی نیز که در آن آمده است: «در شب نیمهی شعبان اَجَلها از شعبان تا شعبان قطعی میشوند» حدیث ضعیفی است؛ همانطور که ابن کثیر بیان داشته است، و مخالف نصوص شریعت نیز میباشد.
از اینجا، پی خواهیم برد که چنین دعایی که پر از غلط و اشتباهات است؛ دعایی که نه از پیامبر ج و نه از راویان بهترین قرون و نه از سَلَف صالح وارد نشده است؛ و اینگونه تجمُّع، با آن شکل و شیوهای که در کشورهای اسلامی میبینیم و میشنویم، یک بدعت و نوآوری است؛ شایسته است که در عبادات در راستای آنچه وارد شده توقُّف کنیم؛ زیرا که مسائل عبادتی توقیفی میباشند. گفتهاند که:
فَكُلُّ خَیْرٍ فی اِتِّباعِ مَنْ سَلَف
وكُلَّ شَرٍّ فی اِبْتِداع مَنْ خَلَف
هر آنچه خیر و نیکی است در پیروی از سَلَف است؛ و هر آنچه شرّ و بدی است در بدعتگذاریهای خلف است.
در عبادت، هرگونه نوآوری بدعت است؛ و هر بدعتی گمراهی است؛ و هر گمراهی در آتش است!.
خداوند ما را در مسیر پیروی از رسول خدا ج و اصحابش موفّق گرداند.
۱۳۰۰ - [۶] (صَحِیح)
وَعَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «صَلَاةُ الْـمَرْءِ فِی بَیْتِهِ أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهِ فِی مَسْجِدِی هَذَا إِلَّا الْـمَكْتُوبَة». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد وَالتِّرْمِذِیّ [۷۸].
۱۳۰۰- (۶) زید بن ثابت س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «نماز (نفل و سنّتی که) شخص نمازگزار در خانهاش میگزارد، بهتر از گزاردن آن در این مسجد من (یعنی مسجد نبوی) است، به جز نماز فرض (که باید در مسجد و همراه با جماعت گزارده شود)».
[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند].
[۷۳]- ترمذی ۳/۱۶۹ ح ۸۰۶؛ نسایی ۳/۸۳ ح ۱۳۶۴؛ ابن ماجه ۱/۴۲۰ ح ۱۳۲۷؛ دارمی ۲/۴۲ ح ۱۷۷۷؛ و مسند احمد ۵/۱۵۹. [۷۴]- بخاری و مسلم و اصحاب سُنَن، از ابوهریره. [۷۵]- مؤمنون / ۱-۲. [۷۶]- صحیح مسلم. [۷۷]- ترمذی ۳/۱۱۵ ح ۷۳۹؛ و ابن ماجه ۱/۴۴۴ ح ۱۳۸۹؛ و مسند احمد ۶/۲۳۸. [۷۸]- ابوداود ۱/۶۳۲ ح ۱۰۴۴؛ و ترمذی ۲/۳۱۲ ح ۴۵۰.