فصل سوم
۱۲۵۲ - [۱۲] (صَحِیح)
عَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: حُدِّثْتُ أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ج قَالَ: «صَلَاةُ الرَّجُلِ قَاعِدًا نِصْفُ الصَّلَاةِ» قَالَ: فَأَتَیْتُهُ فَوَجَدْتُهُ یُصَلِّی جَالِسًا فَوَضَعْتُ یَدِی عَلَى رَأسه فَقَالَ: «مَالك یَا عَبْدَ الـلّٰهِ بْنَ عَمْرٍو؟» قُلْتُ: حُدِّثْتُ یَا رَسُولَ الـلّٰهِ أَنَّكَ قُلْتَ: «صَلَاةُ الرَّجُلِ قَاعِدًا عَلَى نِصْفِ الصَّلَاةِ» وَأَنْتَ تُصَلِّی قَاعِدًا قَالَ: «أَجَلْ وَلَكِنِّی لَسْتُ كَأَحَدٍ مِنْكُمْ». رَوَاهُ مُسلم [۲۳].
۱۲۵۲- (۱۲) عبدالله بن عمرو بن عاص س گوید: به من خبر داده شده است که رسول خدا ج فرمودند: «فردی که نماز (نفل) را (بدون عذر) نشسته میخواند، ثواب و پاداش آن، به اندازهی نیمی (از ثواب و پاداش نمازی است که به حالت ایستاده گزارده شود)».
عبدالله بن عمرو س گوید: بعدها به نزد پیامبر گرامی اسلام ج آمدم و ایشان را دیدم که به حالت نشسته نماز (نفل) میگزارند؛ دست خویش را بر سر آن حضرت ج نهادم (تا متوجه من شوند). آن حضرت ج فرمودند: «عبدالله بن عمرو! تو را چه شده است»؟ عرض کردم: ای رسول خدا ج! به من خبر داده شده است که شما فرمودهاید: «فردی که نماز (نفل) را (بدون عذر) نشسته میخواند، ثواب و پاداش آن، به اندازهی نیمی (از ثواب و پاداش نمازی است که به حالت ایستاده گزارده شود)». و اینک خود، شما را میبینم که نشسته نماز میگزارید؟
آن حضرت ج فرمودند: «آری؛ همین طور است؛ ولی من، مانند کسی از شما نیستم».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «أجل»: آری؛ بله؛ دقیقاً؛ همینطور است؛ آره.
«و لکنّی لستُ کاحد منکم»: ولی من مانند هیچ یک از شما نیستم؛ و این مورد از خصوصیات آن حضرت ج به شمار میآمد؛ این طور که اگر چنانچه پیامبر ج نماز را به حالت نشسته بخوانند، باز هم ثواب و پاداش کامل را فراچنگ میآورند؛ و خداوند به هرکس که بخواهد رحمت خویش را اختصاص میدهد و خدا دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ است و فضل و احسان خویش را به هرکس که بخواهد، ارزانی میکند.
۱۲۵۳ - [۱۳] (صَحِیح)
وَعَن سَالم بن أبی الْـجَعْد قَالَ: قَالَ رَجُلٌ مِنْ خُزَاعَةَ: لَیْتَنِی صَلَّیْتُ فَاسْتَرَحْتُ فَكَأَنَّهُمْ عَابُوا ذَلِكَ عَلَیْهِ فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ ج یَقُول: «أَقِمِ الصَّلَاةَ یَا بِلَالُ أَرِحْنَا بِهَا». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۲۴].
۱۲۵۳- (۱۳) سالم بن ابی الجعد س گوید: مردی از قبیلهی «خزاعۀ» گفت: کاش نماز میگزاردم و آرام میگرفتم. (پس از گفتن این سخن) گویا که (برخی از) حاضران، این (آرزو کردن آرامش) را از آن مرد، عیب گرفتند؛ از این رو، آن مرد گفت: از رسول خدا ج شنیدم که میفرموند: «ای بلال! برای برپایی نماز، اذان (یا اقامه) بگو و با نماز، ما را آرام کن».
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «لیتنی»: کاش؛ کاشکی من.
«فاسترحتُ»: آرام بگیرم؛ راحت شوم.
«فکأنّهم»: گویا آنان: «کأنّ»
«کَأَنَّ»: حرفی است که اسم را منصوب و خبر را مرفوع میکند و در معانی زیر به کار میرود:
۱- تشبیه؛ مانند: «کانَّ زیداً اسدٌ: گویی که زید شیری است». این معنی بیشتر از معانی دیگرِ «کأنَّ» به کار میرود.
۲- شک و گمان؛ مانند:«کأنَّ زیداً قائمٌ: گمان میرود که زید ایستاده است».
۳- تقریب؛ مانند: «کأنَّک بالشتاء مقبلٌ:گویی که زمستان به زودی فرا میرسد».
«کأنَّ»: گاهی مخفف میشود؛ و این در صورتی است که اسم آن مقدّر و خبر آن، جملهی اسمیهای است که بلافاصله پس از آن میآید. مثل: «کأن زیدٌ قائمٌ: گویی زید ایستاده است». و یا خبر آن جملهی فعلیهای است که به وسیلهی «لم» یا «قد»، از آن فاصله یافته است. مثل: «کأن لم تغن بالامس: گویی که دیروز بینیاز نشد»؛ و «کأن قد قام قائمهم: گویی که برپا شوندهی آنان برخاست».
اسم کأنَّ در مثالهای بالا، ضمیر شأن محذوف است و تقدیر آن «کأنّه» است. و گاهی نیز اسم آن آشکار میشود؛ مانند: «کأنَّ ثدییه حقان: گویی که پستانهای او دو عطردان است»؛ و در این صورت خبر آن مفرد آورده میشود.
و در حدیث بالا، «کأنّ»: برای شک و گمان آمده است.
«عابوا»: ایراد گرفتند؛ عیب گرفتند؛ انتقاد کردند.
در این حدیث، پیامبر گرامی اسلام ج، انگشت روی یک دستور از مهمترین و اساسیترین دستورات و تعالیم اسلامی که در واقع روح ایمان و پایهی اسلام میباشد، گزارده است؛ و آن: پایبندی و اهمیت دادن به نماز است.
آری؛ هرگاه نماز با شرایط خود انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو میبرد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم میسازد که آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو میدهد. نماز، ایشان را در برابر گناه بیمه میکند و زنگار گناه را از آینهی دل میزداید و جوانههای ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر میرویاند و ارادهی انسان را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر میکند.
نماز موجی از معنویت را در وجود انسان ایجاد میکند، موجی که سد نیرومندی در برابر گناه ومعصیت پروردگار محسوب میشود، نماز وسیلهی شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. و انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته میکند. نماز سدی در برابر گناهان آینده است که روح ایمان را در انسان تقویت میکند و نهال تقوا و خداترسی را در دل پرورش میدهد. نماز غفلت زدا است که مرتباً به انسان در روزی پنج مرتبه اخطار میکند، هشدار میدهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان میسازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد میکند، خودبینی و کِبر را درهم میشکند، پردههای غرور و خودخواهی را کنار میزند و تواضع و فروتنی، خشوع و خضوع، و ایثار و فداکاری را به ارمغان میآورد.
نماز، وسیلهی پرورش فضائل اخلاقی و تکاملی معنوی انسان است، نماز است که انسان را از جهان محدود ماده و چهاردیواری عالم طبیعت بیرون میبرد و به ملکوت آسمانها دعوت میکند و با فرشتگان هم صدا و همراز میسازد تا خود را بدون نیاز به هیچ واسطه، در برابر خدا میبیند و با او به گفتگو برمیخیزد.
آری! نماز، وسیلهی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است، البته برای کسانی که نمازهای خود را به خوبی انجام میدهند، نمازی که با روح و با حضور قلب و خشوع و خضوع ادا شود، این چنین نمازی، آثار گناهان صغیره را از دل و جان میشوید و ظلمت و تاریکی را از آن میزداید.
نماز و دعا و ذکر و یاد خدا، گرهگشای هر چالش و دغدغه و ناآرامی و پریشانی و سدّ نیرومند در مقابل شیطان و وسوسههای اوست:
همیشه اضطراب و نگرانی در عرصههای مختلف زندگی (مادّی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، اخلاقی و خانوادگی و...) یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسانها بوده و هست و عوارض ناشی از آن، در زندگی فردی و اجتماعی، به طور کامل، محسوس و ملموس است.
همیشه آرامش، یکی از گمشدههای مهم بشر بوده و به هر دری میزند، تا آن را پیدا کند؛ و همه به دنبال «فاصبح نشیطاً طیّب النفس» هستند.
تاریخ بشر پر است از صحنههای غمانگیزی که انسان برای تحصیل آرامش و فراچنگ آوردن آن، به هر چیز دست انداخته و در هر وادی گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است؛ ولی اسلام و قرآن و حدیث، مطمئنترین و نزدیکترین راه را برای بشر، نشان داده و گفتهاند: «نماز و دعا و ذکر و یاد خدا، گرهگشای هر چالش و دغدغه و سدّی نیرومند در مقابل شیطان و وسوسههای اوست».
توضیح این که: گاهی اضطراب و نگرانی، به خاطر آیندهی تاریک و مُبهمی است که در برابر فکر انسان خودنمایی میکند؛ احتمال زوال نعمتها، گرفتاری در چنگال دشمن، ضعف و بیماری، ناتوانی و درماندگی و احتیاج، همه و همه، انسان را رنج میدهد؛ امّا ایمان به خداوند و روی آوردن به دعا و نماز و ذکر و یاد خدا، اینگونه نگرانیها و افکار نامطلوب شیطانی را از میان میبرد و بدو آرامش میبخشد که تو در برابر حوادث آینده، درمانده نیستی، بلکه خدایی توانا، قادر و مهربان، با توست.
هرگاه گذشتهی تاریک زندگی، فکر انسان را به خود مشغول میدارد و هماره او را نگران میسازد؛ نگرانی از گناهانی که انجام داده است؛ از کوتاهیها و لغزشها؛ امّا توجه به این که خداوند، بخشنده، توبهپذیر، مهربان و با گذشت است، بدو آرامش میدهد و بدو میگوید: عذر تقصیر به پیشگاه پروردگار جهانیان، پیش کن و از گذشتهی خویش، از او عذرخواهی کن، و در مقام جبران برآی که او بخشنده و توانا و قادر و مهربان و با گذشت و توبهپذیر است.
و گاه ضعف و ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلی و خارجی، او را نگران و پریشان میسازد و با خود میگوید: من در برابر این همه دشمن نیرومند در میدان کارزار و جهاد، چه کنم؟ و یا در مبارزات دیگر، چه میتوانم انجام دهم؟
امّا هنگامی که به یاد خدا میافتد و با نماز و شب زندهداری، متّکی به قدرت و رحمت او میشود؛ قدرتی که برترین قدرتها است و هیچ چیز در برابر آن یارای مقاومت و ایستادگی ندارد، قلبش آرام میگیرد و با خود میگوید: آری؛ من تنها نیستم، من در سایهی لطف و رحمت خدا، بینهایت قدرت دارم.
قهرمانیهای مجاهدان راه خدا در جنگهای صدر اسلام و سلحشوریهای اعجابانگیز و خیرهکنندهی آنان - حتّی در آنجایی که تک و تنها بودهاند - بیانگر آرامشی است که در سایهی ایمان به خدا و عبادت او پیدا شده است.
و گاهی نیز ریشهی نگرانیهای آزاردهندهی انسان و اساس افکار نامطلوب شیطانی، احساس پوچ زندگی و بیهدف بودن آن است؛ ولی آن کس که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملی زندگی را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامهها و حوادث زندگی را در همین خط میبیند، در آن صورت نه از زندگی، احساس پوچی میکند و نه همچون افراد بیهدف و مُردّد، سرگردان و مضطرب و حیران و ویلان و افتان و خیزان است.
و گاه اتفاق میافتد که انسان برای رسیدن به یک هدف، زحمت زیادی را متحمل میشود، امّا کسی را نمیبیند که برای زحمت او ارج نهد و قدردانی و تشکّر کند؛ این ناسپاسی، او را به شدّت، رنج میدهد و در یک حالت اضطراب و نگرانی فرومیرود؛ امّا هنگامی که با دعا و نیایش و ذکر و یاد خدا، احساس کند که کسی از تمام تلاشها و کوششهایش آگاه است و به همهی آنها ارج مینهد و برای همه، پاداش میدهد، دیگر چه جای نگرانی و ناآرامی است؟
و گاه، سوء ظنها و توهمّها و خیالهای پوچ و بیمحتوا، یکی دیگر از عوامل نگرانی است که بسیاری از مردم در زندگی خود از آن رنج میبرند؛ ولی چگونه میتوان انکار کرد که توجه به خدا و لطف بیپایان او و دستور به حُسن ظن - که وظیفهی هر فرد با ایمانی است - این حالت رنجآور را از بین میبرد و آرامش و اطمینان، جای آن را میگیرد.
و گاه، دنیاپرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادّی، یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسانها است؛ تا آن جا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصّی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسایل زندگی، ساعتها و یا روزها و هفتهها، فکر دنیاپرستان را ناآرام و مُشوّش میدارد.
امّا، توجه به خدا (با ذکر و یاد او و با دعا و نماز) و توجه به آزادگی مؤمن که همیشه با «زهد و پارسایی سازنده» و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگی مادّی همراه است، به همهی این اضطرابها و افکار نامطلوب شیطانی و وسوسههای ویرانگر اهریمنی پایان میدهد و نرسیدن به یک وسیلهی مادّی یا از دست دادن آن، نمیتواند آرامش روحی انسان را برهم زند و طوفانی از نگرانی و وسوسه را در قلب و فکر او ایجاد کند.
و گاه، ترس و وحشت از مرگ، همیشه روح انسان را آزار میدهد و طوفانی از نگرانی و وسوسه را در قلب و فکر او ایجاد میکند؛ و از آن جا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست، بلکه در سنین دیگر - به ویژه به هنگام بیماریها، جنگها و ناامنیها - وجود دارد، این نگرانی میتواند جنبهی عمومی پیدا کند.
ولی اگر ما مسلمانان، از نظر جهانبینی، مرگ را به معنای «فنا و نیستی و پایان همه چیز» بدانیم (همانگونه که مادّیگرایان جهان، میپندارند)، در آن صورت این اضطراب و نگرانی، به طور کامل به جا است و باید از چنین مرگی که نقطهی پایان همهی آرزوها و موفقیتها و خواستههای انسان است، ترسید و از آن وحشت داشت؛ امّا هرگاه در سایهی ایمان به خدا و توجه به او، مرگ را دریچهای به یک زندگی وسیعتر و والاتر بدانیم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضای آزاد تصور کنیم، دیگر این نگرانی و وسوسههای بیجا و افکار نامطلوب، بیمعنا خواهد بود، بلکه چنین مرگی - هرگاه در مسیر انجام وظیفه بوده باشد - دوستداشتنی و خواستنی خواهد بود.
به هر حال، اکنون که دانستیم این عوامل در برابر ایمان به خدا و توجه به او و ذکر و یاد او، ذوب و بیرنگ و نابود و تباه میگردد، از دل و جان تصدیق خواهیم کرد که «نماز و دعا و ذکر و یاد خدا، گرهگشای هر چالش و دغدغه و سدّی نیرومند در مقابل شیطان و افکار و تبلیغات و وسوسههای او» خواهد بود؛ و این حقیقتی است که حدیث ابوهریره، آن را به طور کامل، به تصویر کشیده است.
[۲۳]- بخاری ۲/۵۸۷ ح ۱۱۱۷؛ مسلم ۱/۵۰۷ ح (۱۲۰-۷۳۵)؛ نسایی ۳/۲۲۳؛ و مسند احمد ۴/۴۴۳. [۲۴]- ابوداود ۵/۲۶۲ ح ۴۹۸۵.