فصل اول
۱۳۵۴ - [۱] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «نَحْنُ الْآخِرُونَ السَّابِقُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الْكُتَّابَ مِنْ قَبْلِنَا وَأُوتِینَاهُ من بعدهمْ ثمَّ هَذَا یومهم الَّذِی فرض عَلَیْهِم یَعْنِی یَوْم الْـجُمُعَةَ فَاخْتَلَفُوا فِیهِ فَهَدَانَا اللهُ لَهُ وَالنَّاسُ لَنَا فِیهِ تَبَعٌ الْیَهُودُ غَدًا وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَد»
وَفِی رِوَایَةٍ لِمُسْلِمٍ قَالَ: «نَحْنُ الْآخِرُونَ الْأَوَّلُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَنَحْنُ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْـجَنَّةَ بید أَنهم». وَذكر نَحوه إِلَى آخِره [۱۹۰].
۱۳۵۴- (۱) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «ما در دنیا، آخرین امّت هستیم، ولی در رستاخیز، پیشاپیش سایر امّتها خواهیم بود و از همهی امّتها جلوتر میباشیم؛ جز این که آنان پیش از ما صاحب کتاب آسمانی شدهاند و آن را دریافت نمودهاند و ما پس از ایشان، صاحب کتاب شدهایم؛ پس این روز، (روز جمعه که به فضیلت آن مشرّف شدهایم،) همان روزی است که بر آنها فرض شد (تا شعائرشان را در آن انجام دهند؛) ولی آنان، در مورد آن، دچار اختلافنظر شدند. آنگاه خداوند بلندمرتبه ما را بدان (یعنی روز جمعه) راهنمایی فرمود و بقیهی مردم (اهل کتاب) پشت سر ما قرار دارند؛ این طور که یهودیان به جای آن، فردا (یعنی شنبه) و مسیحیان، پس فردا (یعنی یکشنبه) را برای عبادت خود انتخاب نمودند».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند. و در روایتی دیگر از مسلم چنین آمده است]:
«نحن الاخرون الاوّلون یوم القیامة، ونحن اوّل من یدخل الجنة بید انّهم اوتوا الکتاب من قبلنا واُتیناه من بعدهم، فاختلفوا. فهدانا الله لـما اختلفوا فیه من الحق، فهذا یومهم الذی اختلفوا فیه؛ هدانا الله له. قال: یوم الجمعة فالیوم لنا وغداً للیهود وبعد غدٍ للنصاری».
«ما در دنیا، آخرین و واپسین امّت هستیم، ولی در قیامت، پیشاپیش سایر امّتها خواهیم بود؛ با وجودی که آنها قبل از ما صاحب کتاب آسمانی شدهاند. سپس خداوند بلندمرتبه، روز جمعه را برای اهل کتاب (یهود و نصاری) فرض نمود (تا شعائرشان را در آن، انجام دهند؛) ولی آنان در مورد آن، دچار اختلافنظر شدند. آنگاه خداوند ما را بدان (روز جمعه) راهنمایی فرمود و سایر مردم (اهل کتاب) پشت سر ما قرار دارند؛ شنبه روز عبادت یهودیان و یکشنبه روز عبادت مسیحیان است».
۱۳۵۵ - [۲] (صَحِیح)
وَفِی رِوَایَة لمُسلم عَن أبی هُرَیْرَة وَعَنْ حُذَیْفَةَ قَالَا: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج فِی آخِرِ الْـحَدِیثِ: «نَحْنُ الْآخِرُونَ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَالْأَوَّلُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمقْضِی لَهُم قبل الْـخَلَائق» [۱۹۱].
۱۳۵۵- (۲) و در روایتی دیگر از مسلم به نقل از ابوهریره س و حذیفه س چنین آمده است که آن دو گفتهاند:
رسول خدا ج در پایان حدیث فرمودند: «ما در دنیا، آخرین امّت هستیم، ولی در رستاخیز، پیشاپیش سایر امّتها خواهیم بود که پیش از دیگران، برای آنها (به خاطر ورود به بهشت) فیصله میگردد».
شرح: «السابقون»: پیشگامان؛ سبقتگیرندگان بر دیگران در ورود به بهشت.
«بَیدَ»: اسم لازم الاضافة است به معنای «غیر». «بَیدَ» در موارد زیر با «غیر» فرق دارد:
۱- بَیدَ همواره مضاف میشود به جملهی «اَنّ» و اسم و خبر آن.
۲- فقط در استثنای منقطع به کار میرود.
۳- صفت واقع نمیشود.
«جمعه»: طبق قول مشهور، جمعه، به ضم «میم» تلفظ میشود و همین قول، فصیحتر و شایعتر میباشد که جمهور نیز بدان قائلند. و در روایتی به سکون «میم» آمده است و قرائت امام اعمش نیز به سکون «میم» میباشد. و برخی از علماء و صاحبنظران اسلامی، آن را به فتح «میم» خواندهاند. زجاج میگوید: جمعه را به کسر «میم» نیز تلفظ کردهاند.
کوتاه سخن این که، در کلمهی «جمعه» چهار تلفظ وجود دارد:
۱- به ضم میم؛ «الجُمُعة».
۲- به سکون میم؛ «الجُمْعة». در این صورت، معنای آن، «المجموع» میشود؛ یعنی «یوم الفوج المجموع».
۳- به فتح میم؛ «الجُمَعة». در این صورت، معنای آن «الجامع» است؛ یعنی «یوم الوقت الجامع».
۴- به کسر میم؛ «الجُمِعة».
و فصیحتر و شایعتر، همان تلفظ اوّل است.
در روزگار جاهلیت، اسم روز جمعه، «روز عروبة» بود؛ «عروبة» اسم سریانی و معرّب است؛ و معنای «عروبة»، «رحمت» است. و بعدها اسم آن را به روز «جمعه» تغییر دادند.
برخی از علماء و اندیشمندان گفتهاند: جمعه، اسمی اسلامی است و علّت نامگذاری آن به جمعه، به خاطر جمع شدن مردم برای نماز است.
برخی نیز میگویند که علّت نامگذاری آن به جمعه، به خاطر آن است که در این روز، آفرینش آدم کامل و جمعآوری شد.
و برخی دیگر گفتهاند: از آنجایی که «کعب بن لوی» در این روز، مردم را جمع کرد و برای آنان موعظه و نصیحت نمود، این روز به «جمعه» (روز اجتماع مردم) مشهور و معروف گردید.
به هر حال، یکی از فرایض مهمّ اسلام، برپایی نماز جمعه است؛ زیرا جلوهای زیبا از بزرگی و شکوه همبستگی امّت اسلام است. نماز جمعه، مهمترین و کارآمدترین پایگاه اطلاعرسانی دینی و دنیوی است. پایگاههای آن، میعادگاه بزرگ عبادی و تبلیغی و جهادی و نیز عرصهی خواری و شکست دشمنان و بدخواهان اسلام است.
حضور انبوه مردم در نماز جمعه، تجلّی ایمان و نشانهی اسلامدوستی آنان است. از نگاه فرهنگ اسلام، رشد و تکامل معنوی انسان در متن زندگی اجتماعی رخ میدهد؛ بنابراین، اجتماع نمازهای روزانه و جمعه و جشنها (و جشن سعید فطر و جشن قربان)، سودمندترین مراسم آگاهیبخش دینی و پاسخگویی به نیازهای دینی و اجتماعی و دیگر مسائل است. در این فضای گروهی، مردم به تبادل فکر و اندیشه میپردازند؛ و همفکری، همیاری و روحیهی اجتماعی در میانشان رشد میکند.
خداوند بلندمرتبه، دین اسلام را بهترین دین قرار داده است و به فرخندگی آن، نعمتهای بسیاری به مسلمانان ارزانی داشته است؛ یکی از این نعمتها، عید کردن روز جمعه است. ابولبانه بدری س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «انّ یوم الجمعة سیّد الایّام» (ابن ماجه ح ۶۰؛ مسند احمد ح ۳۶۰؛ مصنّف ابن ابی شیبه ح ۲۶۰)؛ «روز جمعه، بهترین روزها نزد خداوند بلندمرتبه است».
از این رو، روز جمعه، برتری ویژهای بر سایر روزها دارد؛ زیرا که روز جمعه، حج درویشان است. مهمترین ویژگی و نمود محتوایی شریعت اسلام، توفیق آن در آمیزش معارف دین و ارزشهای انسانی و اخلاقی با مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگ روز است. فلسفهی نماز جمعه، این است که دانشمندان پاک دل و آشنا به روحیهی مردم با طرح مسایل روز و بررسی جلوههای فرهنگ رفتاری اسلام و شرح معارف دینی در مردم، نشاط معنوی و حس استقلال فکری و شخصیتی و خودباوری ایجاد، و به فساد رذایل اخلاقی و آسیبها و آفتهای اجتماعی آگاهی و مصونیت بخشند؛ تا این روشنگری و اطلاعرسانیها، سبب پایبندی عبادت آگاهانه و رعایت همیشگی تقوا و تداوم زندگی ارجمند و مقتدرانهی اسلامی اسلام؛ و برای ادای دین به بهترین وجه، در خدمت اسلام و مسلمانان باشند.
نخستین نماز جمعه در اسلام:
بنابر چند روایت، نماز جمعه در مکّه (شب اسراء) واجب گردید؛ امّا به واسطهی فراهم نشدن شرایط آن در مکهی مکرمه، برگزار نگردید؛ بلکه بنابر روایتی اوّلین نماز جمعه در مدینه انجام شد؛ به این صورت: هنگامی که پیامبر ج در مکه بود؛ دستور انجام دادن آن را به «اسعد بن زرارة» س داد و او نیز بنابر قولی، اولین نماز جمعه را در دهی که به آن «نقیع الخضمات» میگفتند و در نیمفرسخی مدینه است، برگزار نمود.
در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر ج هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته (روز شنبه) اجتماع میکنند و نصارا نیز روزی (یکشنبه) برای اجتماع دارند؛ چه خوب است که ما هم روزی را برای خود قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر و یاد خدا گوییم و شکر او را به جای آوریم. آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان، «یوم العروبة» نامیده میشد، برای این هدف برگزیدند و به سراغ «اسعد بن زرارة» س (یکی از بزرگان مدینه) رفتند؛ او نماز را به صورت جماعت با آنها به جای آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، «روز جمعه» نامیده شد؛ زیرا روز اجتماع مسلمانان بود.
«اسعد بن زرارة» س دستور داد گوسفندی را ذبح کردند و ناهار و شام همگی از همان یک گوسفند بود؛ چرا که تعداد مسلمانان در آن روز، بسیار اندک بود. و این نخستین جمعهای بود که در اسلام تشکیل شد.
اما نخستین جمعهای که رسول خدا ج با اصحابش تشکیل دادند، هنگامی بود که به مدینه هجرت کرد؛ وارد مدینه شد و آن روز، روز دوشنبه، دوازدهم ربیعالاول هنگام ظهر بود. آن حضرت ج چهار روز در «قباء» ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند؛ سپس روز جمعه به سوی مدینهی منوره حرکت کرد (فاصلهی میان قباء و مدینه بسیار کم است و امروز قباء یکی از محلههای داخل مدینه است) و به هنگام نماز جمعه به محلهی «بنی سالم» رسید و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپا داشت؛ و این اولین جمعهای بود که رسول خدا ج در اسلام به جای آورد، خطبهای هم در این نماز جمعه خواند که اولین خطبهی آن حضرت ج در مدینه بود.
یکی از محدثان، از عبدالرحمن بن کعب نقل میکند که پدرم هر وقت صدای اذان جمعه را میشنید بر «اسعد بن زرارة» س رحمت میفرستاد. هنگامی که دلیل این مطلب را جویا شدم؛ گفت: به خاطر آن است که او نخستین کسی بود که نماز جمعه را با ما به جای آورد؛ گفتم: آن روز چند نفر بودید؟ گفت: فقط چهل نفر. (روح المعانی، ج ۲۸ ص ۸۸)
فلسفهی گردهمایی، جهت برگزاری نماز جمعه:
در اسلام، در میان روزها، روز جمعه از اهمیت خاصّی برخوردار است؛ بهترین دلیل بر اهمیت این فریضهی بزرگ اسلامی - قبل از هر چیز - آیات سورهی جمعه و احادیث بیشمار رسول خدا ج است که به همهی مسلمانان و اهل ایمان، دستور میدهد که به محض شنیدن اذان جمعه، به سوی آن بشتابند و هرگونه کسب و کار و برنامهی مزاحم را ترک گویند.
و چرا چنین نباشد، در حالی که جمعه، سرور روزهای هفته و دارای بزرگترین مرتبه در نزد خداوند بلندمرتبه است؛ جمعه، روز کمک به محرومان و فقرا و عید هفتگی مسلمانان است.
در روز جمعه، خداوند بلندمرتبه، کارهای نیک را چند برابر و کارهای زشت را محو میکند؛ به درجات مؤمنان افزوده میشود و دعاها اجابت میشود و بلاها و مصیبتها دور و نیازهای مؤمنان، برآورده میشود.
برای کسیکه در روز جمعه به نظافت پردازد و ناخن و موی سر و صورت خود را کوتاه کند و مسواک زند و... و به سوی نماز جمعه برود، فرشتگان او را بدرقه میکنند و برای او استغفار و شفاعت مینمایند.
اولین اقدام پیامبر ج پس از هجرت به مدینه، اقامه و برگزاری نماز جمعه بود؛ نمازی که دعوت به آن، با جملهی «یا ایها الذین امنوا»شروع شده است؛ نمازی که با جملهی «فاسعوا الی ذکر الله» مردم به اقامه و برگزاری آن ترغیب شدهاند؛ نمازی که فرمان ترک داد و ستد را به همراه دارد؛ نمازی که در روایات، هم وزن حج برشمرده شده است. نمازی که در آن، دعا، مستجاب میشود؛ نمازی که سبک شمردن و استخفاف آن، نشانهی نفاق شمرده شده است؛ نمازی که در آن، امام جمعه باید مردم را به تقوا سفارش کند؛ نمازی که در آن، مردم از مسائل جهان آگاه میشدند؛ نمازی که باید به جماعت برگزار شود و نمیتوان آن را فردی خواند.
به هر حال، نماز جمعه، قبل از هر چیز، یک عبادت بزرگ دستجمعی است و اثر عمومی عبادات را - که تلطیف روح و جان و شستن دل از آلودگیهای گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب میباشد - در بردارد؛ به خصوص این که، در پیشاپیش خود، دو خطبه دارد که مشتمل بر انواع مواعظ و اندرزها و امر به تقوا و پرهیزگاری است.
و اما از نظر اجتماعی و سیاسی، یک کنگرهی بزرگ هفتگی است که بعد از کنگرهی سالانهی حج، بزرگترین کنگرهی اسلامی میباشد؛ و به همین دلیل، جمعه، حجّ کسانی به شمار میآید که قادر به شرکت در مراسم حج نیستند.
در حقیقت، اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت میدهد:
اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل میشود.
اجتماع هفتگی که در مراسم نماز جمعه است.
و اجتماع حج که در کنار خانهی خدا هر سال یک بار انجام میگیرد؛ نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است؛ به خصوص این که یکی از برنامههای خطیب در خطبهی نماز جمعه، ذکر مسایل مهم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است؛ و به این ترتیب، این اجتماع بزرگ و پرشکوه، میتواند منشأ برکات زیر شود:
۱- آگاهی بخشیدن به مردم در زمینهی معارف اسلامی و رویدادهای مهم اجتماعی و سیاسی.
۲- ایجاد همبستگی و انسجام هر چه بیشتر در میان صفوف مسلمانان به گونهای که دشمنان و بدخواهان را به وحشت افکند و پشت آنها را بلرزاند.
۳- تجدید روحیهی دینی و نشاط معنوی برای تودهی مردم مسلمانان.
۴- جلب همکاری برای حلّ مشکلات عمومی.
به همین دلیل، همیشه دشمنان اسلام، از یک نماز جمعهی جامع الشرایط، که دستورهای اسلامی دقیقاً در آن رعایت شود، بیم داشتهاند.
و نیز به همین دلیل، نماز جمعه همیشه به عنوان یک اهرم نیرومند سیاسی در دست حکومتها بوده است؛ منتها حکومتهای عدل و دادگر، همچون حکومت پیامبر اکرم ج و خلفای راشدین و دیگر بزرگان دینی، از آن بهترین بهرهبرداریها را به نفع اسلام میکردند؛ و در مقابل، حکومتهای جور، از آن سوء استفاده میکردند و برای تحکیم پایههای قدرت خود، از آن بهرهبرداری مینمودند.
گاه اتفاق میافتد که دشمنان اسلام، یک هفته تمام به صورت شبانهروزی، تبلیغات مسموم میکنند ولی با یک خطبهی نماز جمعه و مراسم پرشکوه و حیاتبخش آن، همه خنثی میشود و روح تازهای در کالبدها دمیده میگردد و خون تازهای در عروق، به حرکت درمیآید.
به هر حال، اسلام، تمام مسلمانان ساکنِ یک محیط را، هفتهای یک بار در مسجد و یا مصلّای بزرگترِ محلِ سکونت خویش، جهت ادای فریضهای به نام جمعه فرامیخواند، تا این فرصت را به تمام ساکنان یک شهر و یا یک روستای بزرگ ارزانی بخشد برای این که بتوانند در ضمن ادای فریضهی دینی، در روز معین و در مکان مشخّص، گرد هم جمع شوند و با برنامهریزی صحیح، صدها مشکل از مشکلات خود را حل و فصل نمایند و با گوش دادن به موعظهی واعظان و شنیدن سخنان گویندگان و سخنرانان، بسیاری از موضوعات و مسایل دینی و اخلاقی و رویدادها و پدیدههای اجتماعی و علمی و سیاسی را بشنوند و فراگیرند و بدین وسیله، بر تمام رویدادهای هفته که در سطح شهر و روستای محلِ سکونت خویش و یا در کشور و یا در سطح جهانی رخ دادهاند، اطلاع و آگاهی یابند.
این از یک سو، و از سوی دیگر، میتوانند در حدّ امکان و توانایی خود، برای رفع مشکلات و نارساییهای جامعهی خویش، تصمیمات و راه حلهای مؤثّر و مفیدی اتخاذ نمایند و با اتحاد و تشریک مساعی همدیگر، هر چه بیشتر به مرحلهی اجرا درآورند؛ زیرا پرستش و عبادت افراد در زندگی انسان با نقش اجتماعی آنها بیارتباط نیست و شخص عبادتگزار، تنا هنگامی در برقراری چنین ارتباطی موفق خواهد شد که عبادتش در روابط اجتماعی، منشأ نیروی سازندهای باشد و به نحو شایسته و بایستهای، بین صفوف مسلمانان، هماهنگی ایجاد کند.
جنبههای اجتماعی عبادت، هنگامی به هدف اعلای خود میرسد که شعائر پرستش و عبودیت در لاک تحجّر و انجماد شخصی و فردی بیرون آید و در پایگاههای اجتماعی، رمز اتّحاد و همبستگی خللناپذیر گردد و هر چه بیشتر صفوف فشردهی امّت اسلام را جهت غلبه بر مشکلات زندگی و چیره شدن بر دشمنان دینی و دنیایی، به سوی وحدت و یگانگی رهبری کند.
به خاطر چنین فواید دینی و دنیایی است که نماز جمعه و جماعات؛ مورد تأکید قرار گرفته است و ترک آنها بدون عذر موجّه صحیح نیست؛ چنان که رسول خدا ج میفرماید:
«من ترك ثلاث جُمع تهاوناً بها، طبع الله علی قلبه» (ترمذی، ابوداود، ابن ماجه و نسایی)؛ «هر کس، سه نماز جمعه را از روی سهلانگاری ترک کند، خداوند بر قلب او مهر میزند».
باز رسول خدا ج دربارهی فضیلت و برتری نماز جماعت فرموده است:
«صلاة الجماعة تفضل صلاة الفذّ بسبع و عشرین درجة» (ترمذی، ابن ماجه و نسایی)؛ «یک نماز به صورت جماعت خواندن، بیست و هفت برابر پاداش نماز انفرادی را دارد و از آن بهتر است».
از این رو، تشکیل جمعه و جماعات در مناطق مسلماننشین و حفاظت و مراقبت مسلمانان از آن، در حفظ و نگهداری این دین مقدّس و شریعت اسلام و حراست بقا و استمرار آداب و رسوم آن بر طریقه و روشی که از رسول خدا ج و اصحاب بزرگوارش به جای مانده است، نقش بسیار مؤثری را در ایجاد وحدت و همبستگی، ایفا میکند؛ و همچنین مصون ماندن آن از تحریف محرّفان و دور ماندنش از بیهودهگویی بیهودهگویان، خودنمایانگر تأثیر معجزهآسایی آن میباشد.
بنابراین، اگر مسلمانان - خدای ناخواسته - نماز جمعه و جماعات را ترک میکردند و به صورت انفرادی در خانههای خویش به عبادت و ادعیه میپرداختند و در حالت گوشهگویری و عزلتنشینی آن را به طور پراکنده و دور از هم انجام میدادند، بیگمان نماز با این کیفیت و آداب و رسوم خاصّش، به طور کلّی نسخ و نابود میشد و اصالت و حالت اولیهی خود را از دست میداد؛ و تردیدی نیست که مسلمانان - در چنین حالتی - در آن، تنوّع و تغییر و دگرگونی بسیاری (از لحاظ کمّی و کیفی) به وجود میآوردند؛ همچنان که در بسیاری از مظاهر و پدیدههای زندگی و آداب و رسوم محیطی، اختلاف فاحش طبقاتی و اجتماعی ایجاد شده است؛ به گونهای که بیشتر مردم - اعم از شهری و روستایی - در موارد ذکر شده، با هم تضاد و تخالف کامل پیدا کردهاند و بعضی از برخی دیگر، متنفّر و گریزانند!.
پس با این وصف، تردیدی نیست که جمعه و جماعات، عامل بزرگ و وسیلهی بسیار مهمّی است در ایجاد وحدت و تشکّل مسلمانان در عبادت و در احکام و دستورات دینی؛ و به خاطر چنین فضل و برتری و حکمت و فلسفهی بزرگی است که نماز جماعت، چند برابر نماز انفرادی، ثواب و پاداش دارد.
۱۳۵۶ - [۳] (صَحِیحٌ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْـجُمُعَةِ فِیهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِیهِ أُدْخِلَ الْـجَنَّةَ وَفِیه أخرج مِنْهَا وَلَا تقوم السَّاعَة لَا فِی یَوْم الْـجُمُعَة». رَوَاهُ مُسلم [۱۹۲].
۱۳۵۶- (۳) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «بهترین روزی که خورشید بر آن دمیده است، روز جمعه است؛ در آن روز، آدم÷آفریده شده و در آن روز، وارد بهشت شده و در آن روز، از بهشت اخراج شده است؛ و قیامت نیز برپا نمیگردد مگر در روز جمعه».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «و فیه اخرج منها»: به ظاهر، اخراج آدم÷از بهشت، فضیلتی به شمار نمیآید؛ زیرا فضیلت و برتری، از آنِ کارها و عملکردهای خیر و نیکو و شایسته و بایسته است، در حالی که اخراج آدم÷از بهشت، بر مبنای عتاب و سرزنش و توبیخ و مذمّت بوده است!.
در پاسخ بدین شبه میتوان گفت که پیامبر اکرم ج باعبارت «و فیه اخرج منها»، اشارهای داشته است به اتفاقها و رویدادهای مهمّی که در آن روز به وقوع پیوستهاند؛ و به یقین، اخراج آدم÷از بهشت، از زمرهی اتفاقها و رویدادهای مهم و بزرگ آن روز، به شمار میآید. برخی از علماء و صاحبنظران اسلامی گفتهاند: آمدن آدم÷به زمین، سبب خیر و نیکی بوده است؛ چون هزاران پیامبر و نبی، از نسل وی به وجود آمده است که آمدن آنها برای جامعهی بشری، سراسر خیر و نیکی بوده است.
در اینجا، سؤالی دیگر مطرح میشود؛ و آن این که: آیا روز جمعه افضل و برتر است یا روز عرفه؟
در این باره، علماء و دانشوران دینی، با همدیگر اختلافنظر دارند. گروهی از آنها، روز عرفه (نهم ذی حجه) را افضل و برتر قرار دادهاند؛ و همین دیدگاه صحیح شافعیها و حنفیها میباشد.
و گروهی دیگر، روز جمعه را برتر و افضل میدانند؛ و امام احمد بن حنبل و ابن عربی مالکی، قائل به این نظریه بودهاند.
۱۳۵۷ - [۴] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِنَّ فِی الْـجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللهَ فِیهَا خَیْرًا إِلَّا أعطَاهُ إِیَّاه». وَزَاد مُسلم: «وَهِیَ سَاعَةٌ خَفِیفَةٌ». وَفِی رِوَایَةِ لَهُمَا قَالَ: «إِنَّ فِی الْـجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا مُسْلِمٌ قَائِم یُصَلِّی یسْأَل لاله یخرا إِلَّا أعطَاهُ إِیَّاه» [۱۹۳].
۱۳۵۷- (۴) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرموند: «بیگمان در روز جمعه، لحظهای وجود دارد که هر بندهی مسلمانی، در آن لحظه (به نماز بایستد و) از خداوند بلندمرتبه، خیری را بخواهد؛ قطعاً خداوند بلندمرتبه، آن خواسته را بدو عنایت میکند».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند؛ و مسلم این عبارت را نیز افزوده است:] «و آن لحظهی اجابت دعا، لحظهای کوتاه است».
[و در روایتی دیگر از بخاری و مسلم چنین آمده است که رسول خدا ج فرمودند]:
«در روز جمعه، لحظهای وجود دارد که هر بندهی مسلمانی، ایستاده به نماز آن لحظه را بگذراند و از خداوند چیزی را بخواهد، قطعاً خداوند، آن خواسته را بدو عنایت میکند».
شرح: «و هی ساعة خفیفة»: در روایت بخاری و مسلم چنین آمده است:
«انّ رسول الله ج ذکر یوم الجمعة فقال: «فیه ساعة لایوافقها عبد مسلم وهو قائم یصلّی، یسأل الله تعالی شیئاً الّا اعطاه ایّاه»؛ واشاره بیده یُقلّلها».
«پیامبر اکرم ج دربارهی روز جمعه بحث کرد و فرمود: یک زمان و ساعتی در روز جمعه وجود دارد که هر بندهی مسلمانی در آن ساعت، در حالت نماز خواندن ایستاده باشد، هر چیزی را که از خدا بخواهد، خداوند خواستهاش را استجابت مینماید. پیامبر اکرم ج با دستش اشاره کرد که مدّت زمان این ساعت، کوتاه و کم است (و با عبادت در این مدّت کوتاه، میتوان به سعادت بس عظیم و بزرگی رسید)».
۱۳۵۸ - [۵] (صَحِیح)
وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ بْنِ أَبِی مُوسَى قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ ج یَقُولُ فِی شَأْنِ سَاعَةِ الْـجُمُعَةِ: «هِیَ مَا بَیْنَ أَنْ یَجْلِسَ الْإِمَامُ إِلَى أَن تقضى الصَّلَاة». رَوَاهُ مُسلم [۱۹۴].
۱۳۵۸- (۵) ابوبردة بن ابی موسی س گوید: از پدرم (ابوموسی اشعری سشنیدم که میگفت: از رسول خدا ج در خصوص لحظهی اجابت دعا در روز جمعه شنیدم که میفرمودند: «آن، فاصلهی بین هنگامی است که امام (برای خطبه گفتن بر فراز منبر) مینشیند تا زمانی که نماز پایان یابد».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: این روایت به طور کامل در مسلم چنین روایت شده است:
«عن ابی بردة بن ابی موسی الاشعری س قال: قال عبدالله بن عمر س: أسمعتَ اباک یحدّث عن رسول الله ج فی شأن ساعة الجمعة؟ قال: قلتُ: نعم؛ سمعتُه یقول: سمعتُ رسول الله ج یقول: «هی ما بین ان یجلس الامام الی ان تُقضی الصلاة» (مسلم).
«از ابوبردة س پسر ابوموسی اشعری س روایت شده است که گفت: عبدالله بن عمر س گفت: آیا از پدرت شنیدهای که در خصوص لحظهای از روز جمعه از رسول خدا ج حدیثی نقل کند؟
گفتم: آری؛ شنیدهام که میگفت: شنیدم رسول خدا ج میفرمود: «آن، فاصلهی بین هنگامی است که امام (برای خطبه گفتن) مینشیند تا زمانی که نماز پایان یابد».
لحظهی اجابت دعا در روز جمعه:
دربارهی تعیین لحظهی اجابت دعا در روز جمعه، در بین علماء و صاحبنظران اسلامی، اختلافنظر وجود دارد؛ گروهی بر این باورند که این زمان، مخصوص عصر و روزگار پیامبر اکرم ج بوده است.
جمهور علماء و دانشمندان دینی، بر این اعتقادند که این زمان و ساعت، تا روز قیامت ادامه دارد و منحصر به برههای از زمان نیست؛ اما دربارهی تعیین و عدم تعیین آن، اختلافنظر دارند؛ تا جایی که در این مورد، چهل و پنج قول نقل شده است. از میان این اقوال، یازده قول، مشهورند که از میان آنها نیز، دو قول، مشهورتر و پسندیدهتر میباشند:
۱- بعد از نماز عصر تا غروب خورشید؛ امام ابوحنیفه/و امام احمد بن حنبل/، قائل به این نظریه هستند.
۲- زمانی که امام برای ایراد خطبه بر فراز منبر میرود تا پایان نماز؛ شوافع، این قول را اختیار کردهاند.
دلیل قول اول، این احادیث است:
الف) انس بن مالک س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «التمسوا الساعة التی ترجی فی یوم الجمعة بعد العصر الی غیبوبة الشمس» (ترمذی)؛ «لحظهی اجابت دعا در روز جمعه را بعد از عصر تا غروب آفتاب، جستجو کنید».
ب) ابوهریره س گوید: عبدالله بن سلام س گفت: «انّی لاعلم تلک الساعة»؛ «من نسبت به لحظهی اجابت دعا در روز جمعه، آگاهم». ابوهریره س خطاب بدو گفت: «حدّثنی بها»؛ «مرا از آن باخبر گردان». عبدالله بن سلام س گفت: «هی آخر ساعة من یوم الجمعة قبل ان تغیب الشمس» (نسایی)؛ «لحظهی اجابت دعا، در آخرین ساعات روز جمعه، قبل از غروب آفتاب است».
و دلیل قول دوم، این احادیث و روایات است:
الف) حدیث ابوموسی اشعری س (حدیث شماره ۱۳۵۸)
ب) عمرو بن عوف س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «انّ فی الجمعة ساعة لایسأل الله العبد فیها شیئاً الّا اتاه الله ایّاه. قالوا: یا رسول الله! ایّة ساعة هی؟ قال: حین تقام الصلاة الی انصراف منها» (ترمذی)؛ «بیگمان در روز جمعه، ساعتی وجود دارد که هر بندهی مسلمانی در آن لحظه، چیزی از خداوند بخواهد، قطعاً خداوند آن خواسته را بدو عنایت میکند. گفتند: ای فرستادهی خدا! لحظهی اجابت دعا، در چه زمانی است؟ فرمودند: از هنگامی که نماز بر پا میگردد تا آنگاه که پایان یابد».
برخی از علماء و صاحب نظران دینی، سعی کردهاند که این دو نوع روایتها را با هم تطبیق بدهند؛ امّا بیشتر علماء و دانشوران، قائل به ترجیح یک روایت بودهاند؛ از این رو احناف و حنبلیها، قول اول و شافعیها، قول دوم را اختیار کردهاند.
در هر صورت، بهتر است که وقت عصر تا مغرب روز جمعه، به ذکر و دعا، اختصاص یابد؛ و همچنین از لحظهی آغاز خطبه تا بعد از نماز، اگر فرصتی برای دعا مهیا شد، نباید از آن غفلت ورزید.
چرا لحظهی اجابت دعا، در روز جمعه، مخفی است؟
بسیاری از علماء و صاحبنظران اسلامی، بر این باورند که مخفی بودن لحظهی اجابت دعا در روز جمعه، برای این است که مردم به همهی لحظهها و ساعتهای روز جمعه اهمیت دهند؛ همانگونه که خداوند بلندمرتبه، رضایت و خشنودی خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده است تا مردم به همهی طاعات روی آورند و غضبش را در میان معاصی پنهان کرده است تا از همه بپرهیزند؛ و دوستانش را در میان مردم مخفی کرده است تا همه را احترام کنند؛ و اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا به همهی دعاها روی آورند؛ و اسم اعظم را در میان اسمائش مخفی ساخته است، تا همه را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفی نموده است تا در همه حال، آماده باشند.
به هر حال؛ ساعت اجابت دعا در روز جمعه، به طور مصلحت؛ مبهم گذاشته شده است؛ همچنان که شب قدر بنابر مصلحت، مبهم گذاشته شده است؛ و همانطوری که در شبهای فرد ده روز آخر رمضان، - به خصوص شب بیست و هفتم، بر مبنای اشارهی برخی از احادیث - احتمال شب قدر وجود دارد، همچنین نسبت به ساعت اجابت روز جمعه در وقت خطبه و نماز و بعد از عصر تا غروب آفتاب، در احادیث، اشارههایی شده است تا بندگان خدا در این دو وقت، به طور ویژه، به ذکر و دعا و راز و نیاز مشغول باشند.
[۱۹۰]- بخاری ۲/۳۵۴ ح ۸۷۶؛ مسلم ۲/۵۸۵ ح (۱۹-۸۵۵)؛ نسایی ۳/۸۵ ح ۱۳۶۷؛ و مسند احمد ۲/۳۴۱. [۱۹۱]- مسلم ۲/۵۸۶ ح (۲۲-۸۵۶). [۱۹۲]- مسلم ۲/۵۸۵ ح (۱۸-۸۵۴)؛ و ترمذی ۲/۳۵۹ ح ۴۸۸. [۱۹۳]- بخاری ۲/۴۵۱ ح ۹۳۵؛ مسلم ۲/۵۸۴ ح (۱۵-۸۵۲)؛ ترمذی ۲/۳۶۲ ح ۲۹۰۱؛ نسایی ۳/۱۱۵ ح ۱۴۳۱؛ ابن ماجه ۱/۳۶۰ ح ۱۱۳۷؛ دارمی ۱/۴۴۳ ح ۱۵۶۹؛ موطأ مالک ۱/۱۰۸ ح ۵، «کتاب الجمعة»؛ و مسند احمد ۵/۴۵۱. [۱۹۴]- مسلم ۲/۵۸۴ ح ۸۵۳؛ و ابوداود ۱/۵۶۳ ح ۱۰۴۸.