آنگاه که نسیم ایمان وزید

فهرست کتاب

هجرت دوم

هجرت دوم

این کشتار بی‌رحمانه دل سیدآقا را شکست. از بی وفایی، نمک نشناسی، بی‌رحمی و سفاکیت مردم منطقه چنان دل سرد شدند که تصمیم گرفتند از آن محل بجای مناسب‌تری هجرت کنند.

ایشان اول علماء و خوانین را در «پنجتار» جمع کردند. اسباب و عوامل این حادثه دردناک و غایله‌ی اسفناک را بررسی کردند و هدف تلاش نهضت و سفر خویش را مجدداً توضیح دادند. چون برای ایشان واضح شد که قضات و کارمندان ایشان هیچ گونه تقصیر و کوتاهی نداشته‌اند در کمال بی‌گناهی مظلومانه کشته شده‌اند و ثابت شد که افکار و دست‌های مردم محل آلوده است. دیگر تصمیم گرفتند که از اینجا هم هجرت کنند.

هنگامی که خبر هجرت پخش شد، علماء و سادات محلی، و گروهی از افراد مخلص و خوانین ارادتمند که ساکن «پنجتار» بودند بی‌نهایت آزرده و اندوهگین شدند و دسته دسته به خدمت می‌رسیدند و از سید آقا تقاضا می‌کردند که از تصمیم هجرت منصرف گردند. اما ایشان برای انصراف راضی نشدند.

زیرا برای ایشان واضح شده بود که در کشتار بی‌رحمانه‌ی قضات و کارمندان وغیره دست فتح خان و قبیله‌اش آلوده است. علاوه براین خود او برای تقاضای انصراف نه تنها حرفی نزد بلکه در خفاء و بطور غیر مستقیم این سفر و هجرت تأیید هم کرد. اما در عین حال حضرت سید آقا بجای انتقام و تنبیه با او با عفو و گذشت رفتار کرد. حتی بالاتر از آن با ارسال هدایا و عطایا و انجام احسان به رویه «اگر مردی أحسن إلى من أساء» عمل کرد. خلاصه از تصمیم خویش منصرف نشدند و منطقه‌ی پنجتار به اختیار فتح خان واگذار نمودند از آنجا کوچ فرمودند. به محلی بنام راج دواری اقامت گزیدند. در بین راه اهالی «سمّه» (جایی که قضات و کارمندان مخلص به شهادت رسیده بودند) به خدمت رسیدند و تقاضای برگشت را مطرح کردند که حضرت فرمودند: «لَا يُلْدَغُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْن»، (مؤمن از یک سوراخ دو بار نیش نمی‌خورد).