آنگاه که نسیم ایمان وزید

فهرست کتاب

جنگ نهایی و شهادت

جنگ نهایی و شهادت

به شاهزاده‌ی شیرسینگ (که فرماندهی جنگیدن با مجاهدان را از طرف پدر خویش مهاراجه رنجیت سینگ در اختیار داشت) خبر رسید که سیدآقا، همراه با سربازان خود در بالاکوت ساکن شده است، لشکر بزرگی از سیک‌ها را آماده کرد و در کناره‌ی شرقی دریای کنهار حدوداً به فاصله‌ی ۱۲ الی ۱۵ مایلی بالاکوت اتراق کرد و یواش یواش به لشکر بالاکوت نزدیک شد.

هنگامی که این خبر، قطعی شد که لشکر سیک‌ها از متی کوت، رد شده است به بالاکوت می‌خواهند حمله کنند، برای یک جنگ نهایی و سرنوشت‌ساز برنامه ریزی شد. محل وقوع جنگ و راه ورودی روستا و وضعیت طبیعی میدان جنگ برای مجاهدان کاملاً سازگار و مطابق با میل بود.

راجه شیر سینگ با دیدن این موقعیت طبیعی بالاکوت از تسخیر و فتح آن، ناامید شد و می‌خواست برگردد که متاسفانه با خیانت یکی از بومیان که راه ورود به آبادی را، افشاء کرد مواجه شد، ناگهان بطور غیر مترقبه لشکر شیر سینگ بتاریخ ۲۴ ذوالقعده ۱۲۴۶هـ.ق مطابق با ۶ مه ۱۸۳۱م بر متی کوت مسلط شد. پس از اشغال متی کوت لشکر شیرسینگ تهاجم مستقیم، علیه مجاهدان را آغاز کرد، سیدآقا پیش قراول و مجاهدان پشت سر ایشان، قرار داشتند و از روبرو تیرهای سیک‌ها مانند باران می‌بارید، آقا با گفتن الله اکبر، همانند شیر گرسنه‌ای برای شکار به سوی دشمن، حمله بردند. با سرعت داشتند پیش می‌رفتند. به فاصلۀ حدوداً سی قدمی، در وسط مزرعه، صخره‌ی بزرگی قرار داشت، که سیدآقا در پشت آن سنگر گرفتند. سید آقا همراه با سربازان‌شان اول با تفنگ‌ها و سپس با شمشیر حمله کردند. که در اثر آن عده‌ی بی‌شماری از سربازان دشمن، کشته و بقیه به سوی کوه فرار می‌کردند، مجاهدین در دامنه‌ی کوه به آن‌ها رسیدند و با گرفتن پای‌شان، آن‌ها را به زیر کشیدند و با شمشیر، گردن‌شان را زدند.

در همین بین، سیدآقا از معرض دید، پنهان شدند، مجاهدان فهمیدند که ایشان شربت شهادت را نوشیدند. لذا به جستجوی ایشان بودند که به سر مولانا محمد اسماعیل، گلوله‌ای اصابت کرد و ایشان نیز به شهادت رسیدند. زمانی که دشمن متوجه شد که مجاهدان به علت شهادت ایشان سراسیمه هستند، از نو، حمله‌ی جدید و شدیدی را آغاز کردند. و بر اثر حملات جنگ، عوض شد، مشایخ و علمای بزرگ و عده‌ی زیادی از مجاهدان نستوه به شهادت رسیدند. در این جبهه، بیش از سیصد نفر با کمال شجاعت جنگیدند و جام شهادت نوشیدند.

در این سرزمین بالاکوت سفر پربرکت این انسان‌های پاک و خدایی به پایان رسید که آغاز آن بتاریخ ۷ جمادی الاخره ۱۲۴۱هـ.ق مطابق ۱۷ ژانویه ۱۸۲۶م توسط سید احمد شهید/ و یاران‌شان از موطن خویش، رای بریلی انجام داده بودند. که در نتیجه تاریخ ۲۴ ذوالقعده ۱۲۴۶هـ.ق = ۶ مه ۱۸۳۱م به منزل مقصود رسید، که برای رسیدن به این هدف آن‌ها رفاه، راحت و ناز و نعمت خویش را از دست دادند، سختی‌های سفر، در دریا، کوه، دشت، دره‌ها و صخره‌ها را تحمل کردند. در این جبهه‌ی بالاکوت سید آقا، مولانا محمد اسماعیل و دیگر شخصیت‌هایی در راه خدا، جام شهادت نوشیدند که در دل‌شان چنان آتشی از عشق الهی و شوق شهادت، روشن شده بود که در اثر آن، فداکردن همه‌ی دلچسبی‌ها که هیچ، بلکه سر بر تن سنگینی می‌کرد و تار موی‌شان صدا می‌داد که:

جان کی قیمت دیار عشق مین هی کوی دوست
اس نوید جان فزا سی سر و بال دوش هی
در دیار عشق قیمت جان و صال یار است
پس از این ندای جان فزا سر به تن سنگینی می‌کند