گفتگویی آرام و مفید بین محمد و احمد

احترام گذاشتن به اهل بیتش

احترام گذاشتن به اهل بیتش

محمد: بر هر مسلمانی واجب است تا اهل بیت پیامبر جرا دوست بدارد و به آن‌ها احترام بگذارد و از آن‌ها دفاع کند.

احمد: همه مسلمین بر این اتفاق نظر دارند که نصرت کردن اهل بیت پیامبر یعنی فرزندان علی و جعفر و عقیل و همه بنی هاشم را دوست داشتن و از آن‌ها دفاع کردن واجب است و گفته‌‌اند فرزندان مطلب‌ بن عبد مناف و همسران پیامبر هم از اهل بیت هستند، ما به اقوال شاذی که به اهل بیت توهین می‌کنند توجه نمی‌کنیم و روایاتی را که جایگاه اهل بیت را پایین می‌آورند دور می‌اندازیم.

محمد: چنین روایت‌هایی که مفهومی نادرست دارند فقط در کتاب‌های شاذی هستند که به مولفان آن توجه نمی‌‌شود.

احمد: هرگز چنین نیست! بلکه آن‌ها از معتمدترین و بزرگ‌ترین علما نزد هوادارانشان به شمار می‌روند، و اینک مثال‌هایی به تو ارائه می‌دهم: در رجال الکشی و در معجم رجال الحدیث خوئی از زیادبن ابی حلال آمده که گفت: «به ابی عبدالله÷گفتم: زراره در مورد استطاعت از تو چیزی روایت کرد ما آن را پذیرفتیم و او را تصدیق کردیم، دوست دارم آن روایت را به تو عرضه کنم، گفت: آن را بگو، گفتم: زراره می‌گوید که تو را در مورد این آیه که: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ[آل‌عمران:۹۷] پرسیده است و تو گفته‌ای: یعنی کسی که توشه و سواری داشته باشد حج بر او فرض است، و آنگاه زراره گفته: هر کس دارای توشه یا سواری باشد توانایی رفتن به حج را دارد گرچه نکرده باشد؟ و تو به او گفته‌ای: بله.

ابو عبدالله گفت: او مرا اینگونه نپرسید و من هم اینطور نگفتم، سوگند به خدا که بر من دروغ بسته است، سوگند به خدا که بر من دروغ بسته است، سوگند به خدا که بر من دروغ بسته است، خداوند زراره را لعنت کند، خداوند زراره را لعنت کند، لعنت خدا بر زراره باد، بلکه او به من گفت: آیا هر کس دارای توشه و سواری باشد استطاعت حج دارد؟

گفتم: بر او واجب شده است، زراره گفت: پس او توانایی دارد؟ گفتم: نه، مگر وقتی که به او اجازه داده شود. زیاد می‌گوید گفتم: پس زراره این خبر را داده است؟ گفت: بله، زیاد می‌گوید: به کوفه آمدم و زراره را دیدم و او را از آنچه ابو عبدالله گفته بود خبر کردم و در مورد لعنتی که بر او فرستاده بود چیزی نگفتم، زراره گفت: او از جایی به من توانایی داده که نمی‌داند و این آقای شما یعنی ابو عبدالله حرف مردم را نمی‌فهمد.

و همچنین در کتاب تنقیح المقال آمده که زراره در مورد امام باقر و صادق گفت «رحمت خدا بر ابا جعفر باد، و اما جعفر در دلم در مورد او چیزی هست، راوی می‌گوید چه چیزی زراره را بر آن داشت تا چنین بگوید؟ آنچه او را به گفتن چنین سخنی وادار کرده بود این بود که ابا عبدالله ضعف‌‌ها و رسوایی ‌هایش را بیان کرده بود».

و این زراره از معتمدترین راویانی است که احادیث اهل بیت را روایت کرده است و از همه راویان او بیشتر روایت کرده است!!

محمد: آیا کسی از علما چنین ‌روایاتی را مردود شمرده است؟

احمد: سراغ ندارم که کتاب‌هایی وجود داشته باشد که این روایات را تکذیب کرده باشند و باید دانست که این روایات را نمی‌توان گفت از روی تقیه گفته شده‌اند، چون کسی که سوال می‌کند یک شیعه مذهب و فردی عامی نیست که از آن احساس خطر شود.

و دوست داشتن اهل بیت بر هر مسلمانی واجب است چنان‌که صدیقسگفت: «سوگند به خدا اگر با اهل بیت پیامبر خویشاوندی ‌کنم برای من پسندیده‌تر از آن است که پیوند خویشاوندی را با خویشاوندان خود برقرار کنم».

و امام ذهبی در کتاب ارزشمندش [سیر أعلام النبلاء ۱۳/۱۲۱،۱۲۰] با بیان اعتقاد اهل سنت در مورد ائمه اهل بیت پیامبر جمی‌گوید: «مولای ما علی از خلفای راشدین است که به بهشتی بودن آن‌ها گواهی داده شده است، و ما به شدت او را دوست می‌دادیم: اما ادعا نمی‌کنیم که او معصوم است و همچنین نمی‌گوییم که ابوبکر صدیق معصوم است، و حسن و حسین فرزندان علی نوه‌های پیامبر جو سرداران جوانان اهل بهشت می‌باشند، و اگر خلیفه می‌شدند شایسته آن می‌بودند.

و زین العابدین جایگاه والایی دارد و او از سرداران علمای عامل است، صلاحیت امامت را دارا بود، و او نظیرهایی داشت، که بیشتر از او فتوا می‌دادند و بیشتر روایت می‌کردند.

و همچنین پسرش ابو جعفر باقر سید و امام و فقیه و شایسته خلافت بود. و همچنین پسرش جعفر صادق جایگاه والایی دارد و از ائمه علم است و او از ابو جعفر منصور به خلافت اولی‌تر بود. و فرزندش موسی جایگاه والایی داشت و از دانش زیادی برخوردار بود و از هارون به خلافت اولی بود، و نظیرهایی در شرافت و فضل داشت. و پسرش علی‌بن موسی الرضا دارای جایگاهی والا بود و او دارای دانش و گویایی و محبوب دل‌ها بود مأمون او را ولی عهد خو قرار داده بود چون خیلی بزرگوار بود و در سال ۲۰۳ وفات یافت و پسرش محمد جواد از سران قومش بود و در علم و فقه به پدرانش نمی‌‌رسید.

و همچنین پسرش ملقب به هادی شریف و بزرگوار بود. و همچنین حسن ‌بن علی عسکری: شریف و محترم بود.

و همچنین می‌گوید: «ابوالقاسم محمد بن حسن ... دوازدهمین سیدی است که اثنا عشریه ادعای عصمت آن‌ها را می‌کنند -و حال آن که کسی جز پیامبر معصوم نیست- و محمد که آن‌ها گمان می‌‌برند و ادعا می‌‌کنند که حجت و صاحب الزمان است و در غار سامرا پنهان شده است و زنده است و نمی‌میرد و روزی ظهور می‌کند و دنیا را که آکنده از ظلم و ستم است سرشار عدالت می‌نماید، ما هم این را دوست داریم، اما آن‌ها چهار صد سال است -در زمان امام ذهبی- که در انتظار او هستند و اگر کسی تو را به فرد غایبی حواله بدهد به تو ستم کرده حالا چگونه خواهد بود اگر تو را به کسی حواله دهد که اصلاً وجود خارجی ندارد و چنین چیزی محال است؟! باید انصاف داشت، و از جهالت و هواپرستی به خدا پناه می‌بریم و از خدا مسئله می‌نمائیم که ما را به سوی حق و انصاف رهنمود گرداند.