گفتگویی آرام و مفید بین محمد و احمد

تقیه

تقیه

احمد: بسیار خوب گفتگو می‌کنی، ولی من خبر دارم که شما در همه کارهایتان، در حال خطر و در حال امنیت تقیه می‌کنید، چون که تقیه از ضروریات مذهب شماست.

محمد: شما ستم می‌کنید و شیعه را متهم می‌کنید که آن‌ها بزدل هستند و حق را اعلام نمی‌کنند، باید بدانید که فقط در مواقع ترس از تقیه استفاده می‌شود، و تقیه را ما مشروع و جایز می‌دانیم و همچنین برادران اهل سنت ما آن را نیز جایز می‌دانند.

احمد: در شرح عقائد الصدوق علامه مفید آمده که او می‌گوید: «تقیه یعنی کتمان حق و پنهان کردن عقیده و کتمان حقیقت از مخالفین، و همکاری نکردن با آن‌ها در آنچه سبب زیان دینی یا دنیوی می‌شود».

و علمای شیعه در کتاب‌های زیادی از جعفر صادق روایت کرده‌اند که گفت: تقیه دین من و پدران من است و هر کس تقیه نکند دین ندارد، و تا جایی که من می‌دانم هیچ کسی از اصحاب تقیه نکرده است به جز آنچه در مورد عماربن یاسرسآمده که از معبودان کفار به نیکی یاد کرد، و پیامبر جبه او گفت: اگر آن‌ها باز تو را اذیت کردند تو هم باز همین کار را بکن یعنی تقیه کن تا زندگی‌ات در خطر نیافتد.

محمد: روایاتی را که تو بیان کردی با آنچه من گفتم مخالفتی ندارند، و من تکرار می‌کنم که از تقیه فقط در مواقعی استفاده می‌شود که مسلمان بیم آن را داشته باشد که دچار زیان جانی خواهد شد.

احمد: تقیه از این فراتر رفته است بلکه در همه کارها از تقیه استفاده می‌شود، و دلیلش را ذیلاً ذکر می‌کنم:

۱- مرتضی انصاری در [رسالة التقیة ص ۷۲] از امام معصوم روایت می‌کند که گفت: «..گسترۀ تقیه وسیع است و هر کس در هر چیزی تقیه کند به او پاداش می‌رسد».

۲- خوئی در [التنقیح شرح العروة الوثقی ۴/۲۷۸] از امام صادق روایت می‌کند که گفت: «کاری را که از روی تقیه می‌کنید، یا اگر تقیه کردید و سوگند خورید اشکال ندارد».

۳- در [وسائل الشیعة ۵/۳۸۳] بابی هست تحت عنوان «إستحباب حضور الجماعة خلف من لا یقتدي به -أي الإمام السني- للتقیه والقیام في الصف الأول» که اگر کسی امام بود که اقتدا به او جایز نیست -یعنی سنی- مستحب است که در جماعت حاضر شوید و در صف اول بایستید و این کار را از روی تقیه انجام دهید. و ابوالقاسم الخوئی در کتاب مسائل وردود ۱/۲۶ در پاسخ به این سوال که نماز خواندن در جماعت مسلمین جایز است یا نه پاسخ می‌دهد که «اگر از روی تقیه باشد صحیح است».

۴- زن از زمین و خانه ارث می‌برد و دلیل آن روایتی است که ابی یعفور از ابی عبدالله روایت می‌کند و می‌گوید از او پرسیدم آیا مرد از خانه و زمین زنش ارث می‌برد یا اینکه همان ‌طور که زن در این چیزها از مرد ارث نمی‌برد مرد هم از او ارث نمی‌‌برد؟

گفت: مرد در همه چیز از زن ارث می‌برد و زن در همه چیز از مرد ارث می‌برد.

طوسی چنان‌که در [الإستبصار ۴/۱۵۴] آمده در توضیح این روایت می‌گوید: «ما این سخن امام را بر تقیه حمل می‌کنیم چون همه مخالفان ما در این مسئله با ما مخالف هستند و هیچ کس از عامه -یعنی اهل سنت- در این مورد با ما موافق نیستند، و هر مسئله‌ای که این طور باشد تقیه در آن جایز است».

بنابراین گویا با شیعه هم می‌توان تقیه کرد و فقط سنی نیست که با او تقیه می‌کنند.

محمد: تقیه امری مستحب است و مسلمان شیعه می‌‌تواند از تقیه استفاده کند و هم می‌تواند که تقیه نکند و در این مورد بر او اشکالی وارد نیست.

احمد: اگر این طور باشد که تو می‌گویی پس در برابر سخن کسی که می‌گوید: کسی که تقیه نمی‌کند مانند کسی است که نماز نمی‌خواند چه کار کنیم؟ و مانند قول امام صادق که می‌گوید: «اگر بگویم کسی که تقیه نمی‌کند مانند کسی است که نماز نمی‌خواند درست گفته‌ام». و ابن بابویة در [الإعتقادات ص ۱۰۴] می‌گوید: «عقیده ما در مورد تقیه این است که تقیه واجب است و هر کس تقیه نکند مانند کسی است که نماز نمی‌‌خواند».

محمد: اما در این هیچ مسلمان شیعه‌ای نیست که با برادران اهل سنت ما از روی تقیه رفتار کند؛ چون آن‌ها می‌‌دانند که آنان همه در یک کشور زندگی می‌کنند که نیاز دارد که ملت این کشور در برابر دشمنان متحد باشند و زمانی متحد می‌شوند که دل‌ها پاک باشند.

احمد: خمینی در کتابش [الرسائل ص ۲/۲۰۱] می‌گوید که در هر وقت می‌توان تقیه کرد و می‌گوید: «تقیه فقط در زمانی که انسان برای جانش یا چیزی دیگر احساس خطر کند واجب نیست بلکه مصالح مختلف سبب وجوب تقیه هستند، بنابراین اگر احساس خطر نمی‌کرد باز هم تقیه کردن و پنهان نمودن راز واجب است».

محمد: گویا تو می‌خواهی بگویی که تقیه شعار مذهب شیعه است!

احمد: روایات این را می‌گویند، و واقعیت امر این حقیقت را برای ما ثابت می‌کند، آیا حق را باید پنهان کرد و مؤمن -در حالت امنیت- نباید حق را آشکار بگوید و برای عموم مسلمین بازگو نماید؟!

شاید بعضی طبق عادت همیشگی این اقوال و اجتهادات را ضعیف قرار دهند، بنابراین ما نیازمند وحدت و ارتباط با آن عالم مجتهد هستیم کسی که با صدای بلند فریاد ‌زند که همه روایت‌هایی که به تقیه فرا می‌خواند ضعیف هستند، و مسلمین شیعه را به شفافیت و عمل کردن به احادیثی که هر دو طرف قبول دارند فرا ‌خواند و تاکید ‌کند که باید قبل از وحدت ظاهری ما همبستگی قبلی داشته باشیم، زیرا چگونه ممکن است که انسانی با انسانی دیگر زندگی کند در حالی که می‌داند که او در دل خود با او دشمن و مخالف است و معتقد است که دین او باطل است و به دیگر چیزهایی باور دارد که تفرقه را بیشتر می‌کنند و مانع از همبستگی افراد یک جامعه می‌شوند؟

شایسته است که ما تقیه را که ما را متفرق می‌کند نفرین کنیم آن گونه که دکتر موسی موسوی در کتابش شیعه و تصحیح آن را نفرین کرده است و مانند بعضی از علمای شیعه آن را اصل قرار ندهیم.