گفتگویی آرام و مفید بین محمد و احمد

میراث پیامبر ج

میراث پیامبر ج

محمد: سخت‌ترین چیز در زندگی این است که به او اجازه ندهند که به حق مسلم خود دست یابد!

احمد: به خصوص اگر این حق از راه درستی ثابت شود و در آن هیچ سائبه‌ای نباشد.

محمد: پس برادرم احمد! چه می‌گویی در مورد کسی که ارث فاطمه زهرابرا به او نداد؟ آیا این فرد با فاطمه انصاف کرده یا بر او ستم کرده است؟

احمد: شاید می‌خواهی که در مورد باغ فدک و ادعای فاطمه بعد از وفات پیامبر که در آن حق دارد و ابوبکر از دادنش به او امتناع ورزید باهم گفتگو کنیم؟

محمد: چرا بحث و مناقشه کنیم و حال آن که تو با من موافق هستی که ابوبکر ارث فاطمه را که حق مسلم او بود به او نداد؟

احمد: ارث در شریعت اسلامی مشخص است، و ابوبکر تنها فاطمه را از ارث محروم نکرد، بلکه همسران پیامبر را که سهمیه همگی یک هشتم بود به آن‌ها نداد و نیز به عباس چیزی نداد، پس چرا شما فقط از فاطمه دفاع می‌کنید و در مورد دیگر وارثان که به حقشان نرسیدند چیزی نمی‌گویید؟

محمد: چون پیامبر جفرموده است: «فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می‌‌کند، این حدیث در بخاری آمده است، پس فاطمه با دیگران فرق می‌کند».

و پیامبر می‌‌فرماید: »اگر فاطمه خشمگین شود خدا خشمگین می‌شود و اگر خوشنود شود خدا خوشنود می‌گردد».

احمد: استدلال شما درست است اما این حدیث را امام مسلم روایت کرده است نه بخاری، و اما حدیث دیگر که »فاطمه پاره تن من است هر کس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است» در بخاری آمده است، اما هیچ انسان عاقلی چنین گمان نمی‌کند که ابوبکرسقصد آزار دادن دختر پیامبر را داشته است، بلکه ابوبکرساز فرمان پیامبرجاطاعت کرد که فرمود آنچه پیامبران از خود بجا می‌گذارند برای مسلمین صدقه است.

محمد: سبحان الله!، خداوند در قرآن می‌گوید:

﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ[النمل: ۱۶].

«و سلیمان از داوود ارث برد».

و تو با این امر مخالفت می‌کنی و ادعا می‌کنی که حدیث قرآن را نقص می‌کند!

احمد: برادر محمد! حوصله کن.

آیه می‌گوید که سلیمان چیزی از پدرش داود به ارث برد و آیه مشخص نکرده که این ارث چه بوده است، بنابراین سنت صحیح برای ما به روشنی بیان می‌دارد که آنچه سلیمان از داود به ارث برد علم و نبوت بود و چیزی از اموال دنیا و زینت آن نبود، چون داود فرزندانی غیر از سلیمان داشت، پس اینجا اسم سلیمان عمدا ذکر شده است تا مشخص شود که ایشان چیزی غیر از آن چیزی که نزد مردم معروف است یعنی مال و ثروت به ارث بردن را به ارث برده است که آن همان علم و نبوت است که فقط سلیمان از میان برادرانش به ارث برد.

محمد: اما حدیثی که تو می‌گویی صحیح نیست و نمی‌توان از آن استدلال کرد.

احمد: این از عجیب‌ترین سخنانی است که من شنیده‌‌ام!

محمد: چرا؟

احمد: اگر حدیث نظر تو را تایید کند صحیح است، و حدیثی که سخن تو را باطل می‌نماید ضعیف و غیرصحیح است پس انصاف و میزان عدالت در مناقشه کجاست؟!

حدیثی که سخنان تو را رد می‌کند در بخاری و مسلم روایت شده است که پیامبر فرمود: «وارثان من از من درهم و دیناری به ارث نمی‌برند -هر آنچه من از خود به جا گذاشتم- و بر نفقه زنان و مخارج کارگرم اضافه بود صدقه است.

و برادر محمد باید بدانی که حدیثی که دال بر این است که آنچه از انبیا به ارث برده می‌شود علم و دانش است علمای شیعه و سنی آن را روایت کرده‌‌اند.

محمد: من از پیش خودم این حرف‌ها را نمی‌گویم بلکه من از گفته امام خمینی استدلال می‌کنم که در کتاب [کشف الأسرار ص ۱۳۲] می‌گوید: «حدیثی که ابوبکر به پیامبر نسبت داده است مخالف با آیات صریحی است که در مورد ارث انبیاء آمده‌اند، از جمله آن آیات ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖاست، آیا جایز است که ما خدا را تکذیب کنیم یا بگوییم که پیامبر سخنی مخالف با کلام خدا گفته است، یا اینکه باید بگوییم که حدیثی که به پیامبر جنسبت داده شده صحت ندارد؟

پس برادر احمد چه پاسخی داری؟

احمد: شاید خمینی کتاب [أصول الکافي] را نخوانده یا اشتباه کرده یا از آنچه در کتاب [العلم تحت باب ثواب العالم والمتعلم ۱/۲۶] آمده را فراموش کرده است که در اینجا علی ‌بن ابراهیم از پدرش و او از حمادبن عیسی و او از قداح و او ابی عبدالله روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا جفرمود: «هرکس راهی را در پیش بگیرد و در آن به دنبال علم و دانش باشد خداوند راه بهشت را برای او آسان می‌گرداند .... و فضیلت عالم مانند فضیلت ماه بر سایر ستارگان در شب چهارده است، و علما وارثان پیامبران هستند، پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشته‌‌اند و بلکه آن‌ها علم را از خود به ارث گذاشته‌‌اند پس هر کس علم را بگیرد بهره فراوانی به دست آورده است».

ما حدیث را قبول کنیم یا سخن خمینی را! و در تفسیر کنز الدقائق میرزا محمد مشهدی ۷/۳۱۸ تحت تفسیر:

﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ[النمل: ۱۶].

چنین آمده است: سلیمان از داود به ارث برد. گفته‌اند که یعنی نبوت و علم را از او به ارث برد، یا پادشاهی را از او به ارث برد که او از میان سایر انبیا که نوزده نفر بودند به پادشاهی می‌‌رسید، و آیا می‌دانی از دیدگاه خمینی چرا ابوبکرساجازه نداد که فاطمه ارث خود را بگیرد؟

محمد: نمی‌دانم.

احمد: خمینی در کتاب [کشف الأسرار ۱۳۲] بعد از بیان اینکه ابوبکر با آیه مخالفت کرده است می‌گوید: .... و گفته‌‌اند که او می‌خواست نسل پیامبر را ریشه کن کند، آیا اگر ابوبکر چیزی از اموال دنیوی را به آل بیت پیامبر ندهد آن‌ها را با این کارش نابود می‌کند؟ و آیا می‌دانی که چرا حدیثی را که در الکافی روایت شده ذکر کردم؟

محمد: نه، چرا آن را بیان کردی؟

احمد: چون خمینی در کتاب [الحکومة الإسلامیة ص ۹۳] این حدیث را ذکر کرده و آن را چنین توضیح داده است: «این حدیث صحیح است، و ابو علی‌ بن ابراهیم -او ابراهیم‌ بن هاشم است- یکی از ثقات بزرگ در نقل حدیث است».

محمد: با توجه به روایاتی که در مذهب صحیح هستند و آن را بیان کردی، در مورد این چه می‌گویی که می‌گویند فاطمه از خلیفه اول ناراحت بود و بر او خشمگین بود؟

احمد: آنچه بین فاطمه و ابوبکر رخ داد به خاطر آن بود که ابوبکر کاری را که کرد فقط به خاطر آن بود که از فرمان پیامبر اطاعت کند و دستور خدا و پیامبر چنین بود، و کسی که از او خواست که به چیزی دیگر غیر از فرمان پیامبر حکم کند ناراحت شد و قسم خورد که با حاکم حرف نزند، کار خوبی نکرده است، و به خاطر این کارش حاکم مورد مذمت قرار نمی‌گیرد، بلکه فردی که از حاکم بخواهد که بر خلاف دستور خدا و پیامبر حکم کند این کارش به جای آن که ستایشی برای او باشد بیشتر جای اعتراض است.

محمد: برادر احمد! باید بدانی که از بس که فاطمه از ابوبکر ناراحت بود دستور داد تا شبانه او را دفن کنند و هیچ کسی در نماز جنازه‌‌اش شرکت نکند.

احمد: آیا تو می‌خواهی بانوی بزرگ جهان را ستایش کنی یا مذمت کنی؟

محمد: چه می‌گویی؟! من تا وقتی زنده هستم از او دفاع می‌کنم.

احمد: روایات می‌گویند که فاطمه با ابوبکر حرف نزد چه کسی در میان آن‌ها بوده که به ما رسانده که فاطمه در هیچ موردی با ابوبکر سخن نگفته است؟

نهایت این است که فاطمه بعد از آن در مورد ارث باری دیگر با ابوبکر حرف نزد، بلکه معروف این است که ابوبکر صدیق به خانه فاطمه رفت و او را راضی کرد و او راضی شد و این روایت در [فتح الباري ۶/۲۳۳] آمده است.

محمد: پس قضیه درست نیست، و فقط یک اجتهاد از سوی سیده زنان جهانببود و ابوبکر قاطعانه قضیه را خاتمه داد.

احمد: چنین است، و قضیه آنگونه نیست که بعضی فکر می‌کنند که ابوبکر می‌خواست آل بیت پیامبر را ریشه کن کند و دیگر خیالبافی‌هایی که در این مورد می‌گویند و تخم اختلاف را بین مسلمین پراکنده می‌نمایند.