گفتگویی آرام و مفید بین محمد و احمد

من مظلومی از امت مظلوم هستم

من مظلومی از امت مظلوم هستم

احمد: همیشه از کسانی که در زندگی براساس مبدأ رفع ظلم و نابودی ظالم گام بر می‌دارند تعجب می‌کنم!

محمد: آیا ظلمی بزرگ‌تر از آن ظلم هست که بر سردار جوانان اهل بهشت حسین÷شد؟

احمد: برادر محمد! این طور نیست، بعضی از برادران شیعه را می‌‌بینیم که دچار توهمات بی‌‌دلیلی شده‌‌اند، اوهام خطرناکی که در وجود آن‌ها ریشه دوانیده که آن‌ها ملتی مظلوم و ستم دیده هستند، و هر گاه فردی از آن‌ها در جایی یا برای شغلی پذیرفته نشود این توهم آشکارا متجلی می‌شود، و شیعه بلافاصله ناراحت می‌‌شود و دهانش کف می‌کند و می‌گوید: شما بین شیعه و سنی فرق می‌گذارید!

پذیرفته نشدن تو برای کاری چه ربطی با این موضوع دارد؟

محمد: امیدوارم که قبول کنی که بعضی از اهل سنت همواره می‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند، و می‌کوشند که بین برادر سنی و شیعه که باهم دوست هستند تفرقه بیندازند!

احمد: چه کسی دوست دارد که مسلمان‌هایی که براساس محبت خدا و پیروی از پیامبر جمتحد شده‌‌اند متفرق باشند؟ اما آنچه را به وضوح در همه جا می‌بینیم این است که باور جدایی در وجود بعضی از برادران شیعه عمیق است، و گویا هر کاری که موافق با میل آن‌ها نباشد تأکید بر این اصل است که سنی بر شیعه ظلم می‌‌کند و در کار و در هر جایی حق او را پایمال می‌نماید.

محمد: چنین چیزی نیست! و ظلم چیزی است که افراد منیع الطبع و خود دار آن را نمی‌‌پذیرند.

احمد: این شعار که ما مظلوم هستیم و علیه ظالم می‌شوریم، و تجدید پیمان با مهدی و اهل بیت در هر مناسبت و مراسم سوگواری این مفهوم را در ذهن من تجدید می‌کند که شیعیان همواره می‌کوشند تا شعار ستمدیدگی و ضعف و بیچارگی خود را بلند کنند، و انگیزه فقط این است که چنین باوری بعد از دوران‌‌های پنهان کاری در تبلیغ مبادی مذهب و سپس اصل قرار دادن تقیه و اینک مخالفت با هر چیزی، در اذهان و دل‌هایشان جای گرفته است.

محمد: مخالفت در همه چیز، چطور؟

احمد: بله در همه چیز مخالفت می‌کنند، به من بگو چگونه سنی می‌تواند خودش را به شیعه نزدیک کند که همواره او را می‌بیند که انگشتر عجیبی در انگشتان خود می‌کند، و بر ماشین خود شعاری می‌نویسد، و زنانشان پوشش بر خلاف پوشش زنان اهل سنت می‌پوشند. و به گونه‌ای دیگر سلام می‌کنند، و دیگر صفاتی که آن‌ها را با سنی‌‌ها نزدیک نمی‌کند و بلکه شکاف میان آن‌ها و اهل سنت را بیشتر می‌کند. و بسیاری از آن‌ها دلیل شرعی این کارهایشان را نمی‌دانند.

محمد: شاید تو می‌خواهی موضوعی خاصی را در ذهن من جای بدهی؟

احمد: بله برادرم محمد! مسلمان به سبب دینش و نزدیکی‌اش به پروردگارش عزیز است، و عقده روانی ندارند که به مرور زمان در دل و وجودش ریشه می‌زند، و می‌خواهد خیرخواه آن‌ها باشد و آنان را به سوی خیر و هدایت راهنمایی کند و گمان نمی‌برد که او تنها و ستمدیده است گویا که جامعه او را دور انداخته است، بلکه او باید نسبت به برادرانش گمان نیک داشته باشد و آن‌ها را معذور بداند حتی اگر در حق او مرتکب اشتباهی شده باشد.