گفتگویی آرام و مفید بین محمد و احمد

مصادر احکام شرعی

مصادر احکام شرعی

احمد: ما در این گفتگوی سودمند خود نباید برای خود مرجعی تعیین کنیم که اگر در قضیه‌ای دچار اختلاف شدیم آن مرجع درست و نادرست را برای ما بیان کند؟

محمد: فکر خوبی است، گفتگو و بحث ما را به این سو و آن سو می‌‌برد و چیزی نیست که قضیه یا نظر و گفته را مهار کند.

احمد: برادر محمد! ابتدا از تو می‌خواهم که پاره‌‌ای از مراجعی که علمای دینی شیعه در استنباط احکام شرعی به آن مراجعه می‌کنند و از آن برای گفته‌‌های خود دلیل می‌آورند را بیان کنی.

محمد: شیعه همانند همه مسلمین در استنباط احکام به قرآن و سنت پیامبر و گفته‌‌های ائمه استناد می‌کنند، چون ائمه از دیدگاه شیعه اوصیا و خلفای پیامبرند بنابراین سنت از دیدگاه شیعه عبارت است از گفته‌ معصوم خواه پیامبر باشد یا وصی.

بنابراین می‌‌بینیم که اقوال ائمه همگانی هستند و امام جعفر÷با تاکید بر این مطلب می‌گوید: «حدیث من حدیث پدرم -یعنی باقر- است و حدیث پدرم حدیث جدم می‌‌باشد و حدیث جدم حدیث رسول خداست و حدیث رسول خدا گفته خدا است».

احمد: اما در مورد عصمت بحث ما جداگانه است. چون این غیر قابل قبول است که ما بگوییم هر کس گفته پیامبران را به دیگران می‌‌رساند به خاطر رساندن و نقل قول معصوم، خودش معصوم است، اگر ما این را قبول کنیم باید بگوییم که معاذ بن جبل معصوم است چون او به یمن رفت تا اهل یمن را دعوت بدهد، و همچنین باید مصعب‌ بن عمیر را معصوم بدانیم چون که او قبل از هجرت از طرف پیامبر جبه یثرب آمد تا اهالی آن را دعوت دهد، و اگر اینطور می‌بود باید همه سفیران پیامبر معصوم شمرده شوند چون که آن‌ها کلام معصوم را نقل کرده‌‌اند. و این امر شیعه را به سمتی سوق داده است که ناخوشایند است و آن‌ها در مورد یک مسئله فتواهای مختلفی به نقل از ائمه ارائه می‌‌دهند.

محمد: ائمهاز لغزش و اشتباه معصومند، شما اگر دلیلی برای گفته‌های خود داری بیاور.

احمد: در [الکافي ۱/۶۵] از زراره ‌بن اعین روایت شده که گفت: ابو جعفر را در مورد مسأله‌ای پرسیدم او به من پاسخ داد سپس مردی آمد و او را از همان مسئله پرسید امام جوابی داد که با جوابی که به من داده بود مخالف بود سپس مردی دیگر آمد و امام را از همین مسئله پرسید امام به او جوابی داد که با جوابی که به من و مرد دیگر داده بود مخالف بود، وقتی آن دو مرد بیرون رفتند گفتم: ای پسر رسول خدا! دو مرد از اهل عراق از شیعیان شما بودند و آمده بودند تا از تو بپرسند و تو به هر یک پاسخی جدا دادی که با پاسخی که به دیگری داده بودی مخالف بود؟

ابو جعفر (باقر) گفت: ای زراره این به خیر من و شماست.

و کلینی در [الکافي ۱/۶۵] از منصور بن حازم روایت می‌کند که گفت: به ابی عبدالله÷گفتم: «چرا از تو مسئله‌ای می‌‌پرسم و به من پاسخی می‌دهی و سپس کسی دیگر غیر از من می‌آید و تو در مورد همان مسئله به او پاسخی دیگر می‌دهی؟ گفت: ما به مردم براساس کمی و زیادی پاسخ می‌دهیم».

محمد: اگر آن طور است که تو می‌گویی، پس معنی اینکه در مورد هر مسئله‌ای از یک امام دو حکم متفاوت صادر شده است، چیست؟

احمد: چنان‌که می‌دانیم عالم در آنچه به مردم می‌گوید مورد اطمینان است و فتوای او گویا از سوی پروردگار امضا شده است بنابراین باید از خدا بترسد و فتوای درست بدهد.

لکهنوی شیعه در اساس [الأصول ص ۵۱] می‌گوید: «احادیثی که از ائمه روایت شده‌‌اند به شدت مختلف و متضادند، هیچ حدیثی نیست مگر آن که حدیثی دیگر مخالف با آن است، و هر روایتی روایت متضاد دیگری دارد و این باعث شده تا بسیاری از آنان که ناقص هستند از عقیده حق باز گردند».

پس برادرم محمد! الآن چه می‌گویی آیا حق متعدد است و شکل و صورت آن فرق می‌کند و یا به صورت‌‌های متضادی بیان می‌شود؟

محمد: ولی هم مسلمین به اتفاق کتاب خدا را قبول دارند و هیچ کس انکار نمی‌کند که قرآن کریم اصل محکم و اساسی شریعت اسلامی است.

احمد: اما اینکه همه اتفاق دارند که قرآن اصل در قانون گذاری و تشریع است، این سخن درستی است برای کسی که به کمال قرآن معتقد باشد و باور داشته باشد که قرآن ناقص نیست. محمد: آیا می‌خواهی به این اشاره کنی که بعضی از مسلمین گمانی دیگر غیر از این در مورد قرآن دارند.

احمد: متأسفانه بله، گروهی از بزرگان مراجع شیعه چنین سخنی را گفته‌‌اند، و دوست دارم هر چه زودتر در مورد تحریف و وجود کاستی در قرآن بحث و گفتگو کنیم.

محمد: اگر این طور است که تو می‌گویی که مراجع شیعه گفته‌‌اند که قرآن کامل نیست و به راویان سنت اعتماد نداریم پس چنین استنباط می‌کنم که تو می‌خواهی به من بگویی که مصادر تشریع ما واضح و روشن نیستند!

احمد: واقعیت و تاریخ تو را به پذیرفتن این قضیه وا می‌دارد نه من! اگر گروهی از شیعیان معتقدند که در قرآن اضافه شده و چیزهایی از آن کم گردیده و سنت نبوی فقط همان چیزی است که از طریق اهل بیت به ما رسیده و اصحاب به جز حسن و حسین و فاطمهلو سه یا پنج صحابی دیگر بقیه هم منافق هستند، پس بعد از چنین عقیده‌ای چگونه می‌توانی به من بگویی که اصول واضح و روشن هستند و در آن تناقضی وجود ندارد؟ و علاوه بر این در روایات شیعه اسناد مورد تحقیق قرار نمی‌گیرند و تصحیح و تضعیفی نیست پس چگونه اصلی هست که برادر شیعه می‌تواند در گرفتن احکام شرعی بر آن اعتماد کند؟

محمد: ولی علما و مجتهدان بزرگی هستند که از گفتن آشکار حق باکی ندارند.

احمد: شخصیت‌‌ها عوض می‌شوند اما دین و شریعت باقی است.

و اقوالی که قابل قبول نیستند و سندی برای ثبوت آن وجود ندارد و در حقیقت: ﴿كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمۡ‍َٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡ‍ٔٗا[النور: ۳۹]. همانند سرابى در زمینى هموار است که تشنه، آن را آبى مى‏پندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزى نیابد، نمی‌توان چنین سخن‌‌های بی‌‌پایه‌ای را فقط به خاطر آن که فلان مجتهد یا ... گفته است پذیرفت.

و به نظرم گفتگوی ما را ادامه دهیم و کامل کنیم اگر دوست داشته باشی.

محمد: ما فقط برای فهمیدن حق با یکدیگر نشسته‌ایم و من به دنبال حق هستم.

احمد: به امید خدا.