گفتگویی آرام و مفید بین محمد و احمد

تکفیر مسلمانان

تکفیر مسلمانان

محمد: برادر عزیزم! بیا تا باهم در مورد قضیه‌ای بسیار مهم و حساس باهم گفتگو کنیم، امیدوارم با حوصله و سعه ‌صدر به آن گوش بدهی.

احمد: برادرم محمد ما فقط برای رسیدن به حق باهم گفتگو می‌کنیم و باید تعصب کور را دور بیندازیم.

محمد: تا جایی که شما را می‌‌شناسم اینگونه هستید، می‌خواهم برای من توضیح دهید که دلیل این همه تکفیر مسلمانان و اهل قبله چیست؟، با اینکه اصل در دین ما این است که نسبت به مسلمین گمان نیک داشته باشیم، و آن‌ها را در اجتهاداتی که برای تقرب به خدا نموده‌‌اند معذور پنداریم!

احمد: برادرم محمد! آیا می‌دانی که بزرگ‌ترین ظلم شرک است، و بهترین عدالت توحید است، و پیامبر جسال‌‌ها در مکه فقط مردم را به یک قضیه دعوت می‌داد و آن اینکه:

﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣٢[المؤمنون: ۳۲].

«خدا را پرستش کنید جز او براى شما معبودى نیست‏ آیا نمی‌هراسید».

و پیامبر جدر آغاز کار آن‌ها را به وضوء و زکات و حج و غیره فرمان نداد، چون دعوت ایشان جدر ابتدا فقط بر توحید متمرکز بود تا توحید را در دل اصحاب تثبیت نماید، و اینگونه همه چیز بعد از توحید قرار دارد.

محمد: این معلوم است و ابهامی در آن نیست، اما چرا با تکفیر مسلمین آن‌ها را متنفر می‌کنند؟

احمد: براساس کتاب‌هایی که من خوانده‌‌ام، به این نتیجه رسیده‌‌ام که علمای شیعه بیشتر از دیگران به شکل قابل ملاحظه‌‌ای توده‌های مردم مسلمان و علمای آن‌ها را کافر قرار داده‌‌اند، به عنوان مثال حسین نجفی در جواهر الکلام ۶/۶۲ می‌گوید: «کسانی که با اهل حق [یعنی شیعه] مخالف هستند به اتفاق کافرند».

محمد: این سخنان را کار بگذاریم و باید در این مورد به سیره مصطفی جنگاه کنیم.

احمد: اگر کسی سیرۀ پیامبر جو کیفیت تربیت ایشان اصحابش را بررسی کند خواهد دید که آن حضرت جبه شدت و با قاطعیت تمام از هر گونه کاری که با شرک شباهت داشته است بر حذر می‌داشته است، و خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ[النساء: ۴۸].

«بی‌گمان خداوند (هرگز) شرک به خود را نمی‌‌بخشد، ولی گناهان، جز آن را از هر کس که بخواهد می‌بخشد».

پس هر گواهی در مقابل شرک ناچیز و ساده است.

محمد: بیا شرک را که مورد بحث ما است تعریف کنیم.

احمد: شرک چنان‌که در زبان عربی معروف است از شریک گرفته شده یعنی اینکه انسان برای خدا همتایی قرار دهد، و شریعت اسلامی این مفهوم را در آیات زیادی بیان کرده است و کار اهل مکه که بت‌ها را دعا می‌کردند و مانند خدا پرستش می‌کردند نکوهش کرده است پس شرک یعنی انجام دادن کار برای غیر الله و برابر قرار دادن کسانی دیگر با خدا.

پس وقتی انسان به چیزی غیر از الله سوگند بخورد شرک کرده است، و هرگاه حیوانی را برای غیر الله ذبح کند با این کارش مرتکب شرک شده است و اگر معتقد باشد که آنچه او بدان سوگند خورد یا برایش حیوان ذبح کرده است همتای خداوند است و سود و زیان می‌رساند چنین فردی از دایره اسلام بیرون رفته و کافر شده است، اگر به علت جهل و نادانی چنین کاری کرده باشد باید او را بر حذر داشت و به او آموخت که این کار جایز نیست و حرام است، و حتی اگر او به قصد تبرک این کار را کرده باشد باز هم شرک ورزیده است.

بنابراین دعا کردن و کمک خواستن و طواف کردن و سوگند خوردن و قربانی کردن و نماز و حج و دیگر عبادات باید فقط برای الله انجام شوند، و این چیزی بود که سال‌‌ها پیامبر به خاطر آن با اهل مکه مبارزه کرد.

محمد: علمای شیعه این را قبول دارند، پس تو می‌خواهی چه چیزی جدید را با این سخنان به من برسانی؟

احمد: آنچه من گفتم برای بسیاری از روحانیون شیعه تازگی دارد، بلکه بعضی از آن‌ها از شرک تعریف جدیدی ارائه داده‌‌اند، چنان‌که یوسف بحرانی در [الحدائق الناضرة ۱۸/۱۵۳] شرک را این طور تعریف کرده است: «و ای کاش می‌دانستم که کسی که به خدا و پیامبرش کفر می‌ورزد با کسی که به ائمه کفر ورزیده چه فرق دارد، با اینکه امامت امت از اصول دین است؟!».

محمد: اقوال شاذ بعضی از رجال دین و روحانیون حجت نیستند، ما از هیچ کسی از علما نشنیده‌‌ایم که به توحید و شرک نورزیدن امر نکرده باشد، یا حتی دراین قسمت از خود سستی نشان دهد.

احمد: مثال قضیه را روشن می‌کند: خمینی در [کشف الأسرار ص ۶۰] پرسشی را مطرح می‌کند و خودش آن را پاسخ می‌دهد تا عقیده خود را در این مورد بیان کند او می‌گوید: «آیا شفا خواستن از خاک شرک است؟ سپس پاسخ می‌دهد: «با توجه به مفهوم و معنی شرک پاسخ این پرسش را می‌توان یافت، شما شرک را اینطور تعریف می‌کنید که در کنار خدا کسی پرستش شود یا به خدایی گرفته شود و یا به عنوان خدا و یا شریک خدا از او کمک خواسته شود، اما اگر بر این اساس که خداوند می‌تواند بوسیله کسی که خودش را به خاطر دین خدا فدا کرده و جانش را برای خدا داده است نیاز را بر آورده سازد کسی غیر از خدا به کمک خواسته شود این شرک و کفر نیست»، پس ای برادرم محمد! این سخن چه چیزی را جایز می‌نماید و چه درسی را می‌‌دهد؟

محمد: برای من کلام امام -قدس الله سره- واضح و روشن است، پس تو می‌‌خواهی چه بگویی؟

احمد: می‌خواهم بگویم که خمینی تعریفی از شرک ارائه داده است که پیامبر و کسانی که بعد از او بوده‌‌اند شرک را این طور تعریف نکرده‌‌اند، و سخن خمینی راه را برای کارهای زیادی باز می‌کند که برخی عبارتند از:

۱- مسلمان می‌‌‌تواند بوسیلۀ جادو و طلسم‌‌ها به دنبال شفای خود باشد... [۳].

۲- استخاره‌کردن با سنگریزه و رقعه ... برای آنچه می‌خواهد انجام دهد [۴].

۳- عقیده داشتن به اینکه امام هر چه بخواهد می‌تواند در زمین انجام دهد و امام پروردگار همه زمین است... [۵].

۴- معتقد بودن به اینکه امام در حوادث جهان و آب و هوا و تغییرات جوی تصرف می‌کند [۶].

۵- معتقد بودن به اینکه امام می‌تواند مردگان را زنده کند و آن‌ها را از قبرهایشان بلند کند [۷].

پس آیا چنین اعتقاداتی انسان را به سوی بندگی و عبادت خدا سوق می‌‌دهد یا انسان را به سوی شرکی پیش می‌‌برد که حتی مشرکین مکه بدان معتقد نبوده‌‌اند؟!

محمد: پذیرفته شدن و نپذیرفته شدن هر عملی به نیت بستگی دارد، و امام خمینی همین را بیان کرده است.

احمد: برای توضیح بیشتر باز هم آنچه را که خمینی در [کشف الأسرار ص ۴۲] گفته است ارائه می‌‌دهم او می‌گوید: «بعد از آن که روشن شد که شرک یعنی خواستن چیزی از غیر الله بر این اساس که آن خدا و معبود است و غیر از این شرک نیست، و فرقی ندارد که از زنده حاجت خواسته شود یا از مرده، بنابراین اگر کسی از سنگ حاجت و نیاز بخواهد این شرک نیست گر چه عمل باطلی است».

و خداوند به ما می‌گوید که اهل مکه بت‌‌ها را بر این اساس که خدا و معبود هستند چنان‌که خمینی می‌گوید، به فریاد نمی‌خواندند بلکه آن‌ها بر این اساس که بت‌‌ها بین آنان و الله واسطه هستند بت‌‌ها را صدا می‌‌زدند، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ[الزمر: ۳].

«کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را بر می‌گیرند (و بدانان تقرّب و توسل می‌جویند، می‌گویند): ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند».

آیا پیامبر آن‌ها را رها کرد و گفت که آنان غیر از خدا چیزهایی را به خدایی نگرفته‌‌اند؟ یا اینکه به آن‌ها اعتراض کرد و به خاطر همین قضیه با آن‌ها جنگید و بر ایشان توضیح داد که این شرک اکبر است؟

محمد: آیا تو می‌خواهی که بگویی امام قدس الله سره معنی شرک ورزیدن به خدا را نفهمیده است، یا این قدر نادان بوده که آن را برای توده مردم جایز قرار بدهد؟

احمد: من در این مورد قضاوت نمی‌کنم بلکه خداوند متعال که به ما عقل و دل داده که بوسیله آن حق را از گمراهی تشخیص می‌دهیم در این باره قضاوت می‌نماید.

و باید بدانیم که ائمه (رحمهم الله) خدا نیستند، و ما چون پیامبر جرا دوست داریم و آن‌ها از پیامبر پیروی می‌کرده‌‌اند آنان را دوست داریم و به آن‌ها مقامی را می‌‌دهیم که شایسته آنان است، و از اینکه آنان را پروردگار و معبود قرار بدهیم به خدا پناه می‌بریم، چنان‌که الکشی در ص ۲۲۵ سخن جعفر بن محمد را روایت می‌کند که گفت: «سوگند به خدا که ما جز بندگان خداوندی که ما را آفریده و برگزیده بینش نیستیم، و نمی‌توانیم سود و زیانی به کسی برسانیم، و اگر خداوند به ما رحم کند لطف اوست، و اگر ما را عذاب دهد به خاطر گناهانمان است، سوگند به خدا که حجتی بر خداوند نداریم، و ما می‌میریم و دفن می‌شویم و روز قیامت از قبرها برانگیخته می‌شویم و از ما باز خواست خواهد شد، وای بر آنان! آن‌ها را چه شده که لعنت خدا بر آنان باد؟ با پناه آوردن به قبر پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین و علی ‌بن حسین و محمد بن علی صلوات الله علیهم خدا و پیامبر و این ائمه را ناراحت کرده و آزار رسانده‌‌اند ... شما را گواه می‌گیرم که من فردی هستم از فرزندان پیامبر و خداوند تضمینی برای نجات من نداده، است، اگر او را اطاعت کنم بر من رحم می‌نماید و اگر نافرمانی‌اش را مرتکب شوم به شدت مرا عذاب خواهد داد».

[۳] ن. ک. بحار الانوار ۹۴/۱۹۳. [۴] ن. ک. التهذیب ۱/۳۰۶ و الفروع کافی ۱/۱۳۱. [۵] مرأة الأنوار ص ۹۵. [۶] الاختصاص مفید ص ۳۲۷ و بحار الانوار ۲۷/۳۳. [۷] اصول الکافی ۱/۴۵۷ و بصائر الدرجات ص ۷۶.