شیخ احمد یاسین زندگی و مبارزه

فهرست کتاب

مسجد قبا

مسجد قبا

سخنرانی و خطبه شیخ در مسجد العباس سبب شد که وی با چهره‌های جدید و شخصیاتی دیگری غیر از کسانی که در اردوگاه الشاطی با آن‌ها آشنا شده بود، آشنا شود. مسجد العباس به علت قرار گرفتن در محل سکونت ثروتمندان و افراد صاحب نفوذ جامعه غزه آفاق جدیدی به روی فعالیت‌های شیخ گشود. سبک [جذّاب] شیخ در بحث و سخنرانی بسیاری از جوانان را به حضور در مسجد وی علاقه‌مند ساخت. چنان که شیخ احمد دلول در این خصوص می‌گوید: ما از راهی دور برای استماع خطبه می‌آمدیم. سوار ماشین می‌شدیم و به ویژه برای گوش سپردن به خطبه جمعه مسجد «العبّاس» به آجا می‌رفتیم و در جلسات درس شیخ شرکت می‌کردیم. سپس از نزدیک با وی آشنا می‌شدیم و خواستیم که شیخ نصیب منطقه ما شود. از این رو در «جوره الشمس» قطعه زمینی از آقای جمیل حسنیه خریداری نمودیم و همچنین از ایشان خواستیم حدود ١٠٠٠ متر مربع زمین را داوطلبانه جهت احداث مسجدی در همان محل، اهدا کند. من و برادرانم و فرزندان عبدالعال مصطفی و عمر و نمر عهد کردیم به منظور افزایش همسایگان مسلمان زمین‌های این منطقه را صرفاً به خانواده‌های پاک و دیندار بفروشیم و چهارسال نیز عملاً این طرح را پیاده کردیم، چنان که هرگاه شخصی فاقد شرایط مورد نظر ما قصد خرید قطعه‌ای از اراضی نزدیک به ما را داشت، آن قطعه را می‌خریدیم و به اشخاص صالح می‌فروختیم، تا مبادا وی آن را بخرد و در آن ساکن شود. رابطه با شیخ احمد ما را بر آن داشت که از او دعوت کنیم تا به منطقه ما سفر کند. لذا نزد شیخ رفتیم و موضوع را با او در میان نهادیم و گفتیم: مکان، مکان خوب و ارزانی است و قیمت آن ٤٢هزار لیره «اسرائیلی» است. شیخ پیشنهاد ما را به علّت کمبود مالی رد کرد، امّا ما وی را تشویق کردیم و گفتیم تو اراده کن و بقیه کار را به خدا واگذار، ما هم همکاری خواهیم کرد. شیخ موافقت کرد، قطعه زمین را برایش خریدیم و با همکاری هم خانه کوچک و ساده‌ای در همان محل بنا کردیم.

برادرش ابونسیم می‌گوید: «ما در منطقه نصر قطعه زمینی داشتیم. آن را فروختیم و شیخ از من دوهزار لیره قرض کرد و این مبلغ، مقدمه پولی بود که بابت زمینی که در جوره الشمس خرید، پرداخت».

شیخ تقریباً در سال ١٩٧٣م به خانه تازه‌اش در جوره الشمس نقل مکان کرد؛ در حال یکه وضعیت مالی‌اش چنان تنگ و دشوار بود که باعث شد یکی از همفکرانش مبلغی جهت کمک به بهبودی شرایط تنگ اقتصادیش به وی بپردازد که البته شیخ مخالفت کرد و گفت: «من مستحق دریافت زکات نیستم!».

بعدها وقتی کادرش قصد رفتن به حج کرد با وجودی که نزد شیخ احمد زندگی می‌کرد، هزینه‌های حج را برادران شیخ تأمین کردند و همین امر شیخ را بسیار آزار می‌داد. لذا به محض اینکه وضع مالی‌اش اندکی بهتر شد، نزد برادرانش رفت تا سهم خود را به آنان بپردازد. امّا برادرانش نپذیرفتند و به وی گفتند: ببین مادرت با اینکه مبلغی دوست داری بپردازی، چه چیزی می‌خواهد بخرد. مادر اعلام کرد که قصد خرید یک «مجیدیه» دارد. مجیدیه قطعه طلایی است که پیرزنان روی کلاه سنّتی خود نصب می‌کنند. شیخ هم آن را خرید.

همسر شیخ با درک وضعیت شوهرش و توجه به ناکافی بودن حقوق اندک معلّمی با مدرک متوسطه عمومی همواره در تلاش بود با پرورش دام و طیور و فروش فراورده‌های حاصله به تأمین مخارج خانواده به هنگام عدم حضور و یا حتّی حضور شیخ، کمک کند.

لذا هرگاه فردی در این مرحله یا مرحله قبل وارد خانه می‌شد مشاهده می‌کرد که مرغ‌ها در حیات منزل آزادانه به این سو و آن سو می‌پرند. شیخ هم به دلیل اینکه می‌دانست این وضعّیت گونه‌ای از زندگی فقیرانه است که بخش بزرگی از ساکنان نیازمند محل با آن دست به گریبانند، علی رغم مهمانان و مراجعه کنندگان فراوانی که داشت، اعتراض و احساس نگرانی نمی‌کرد. یک بار برادرش ابونسیم ضمن اعتراض به وی گفت که باید مقداری از درآمدش را برای مواقع دشوار پس‌انداز کند و زنش هم اندکی دست نگهدارد. شیخ در پاسخ گفت: «برادرم، درآمد اندک است و جایی برای پس‌انداز نیست و دخل به اندازه خورد و خوراک است».

شیخ هزینه پذیرایی از میهمانان و مراجعین را از حساب شخصی‌اش تأمین کرد و وقتی که برادرانش پیشنهاد کردند که به منظور کاستن از فشار اقتصادی وی مبالغی کمک از ایشان بپذیرد، مخالفت کرد و تأکید نمود که مستورالحال است و پاداش خود را فقط از خداوند می‌خواهد.

نحوه اتمام ساختمان مسجد قبا دغدغه شیخ و همفکرانش بود؛ به ویژه که ساختمان مساجد اولیه واقعاً کوچک و ساده بود؛ مسأله‌ای که باعث شد صاحب زمین ضمن بازنگری حساب‌هایش از قول خود دایر بر بخشیدن قطعه زمین وسیع به مسجد پشیمان شود. خبر این مسأله به شیخ احمد دلول رسد و او هم آن را به اطلاع شیخ احمد یاسین رساند و لذا تصمیم گرفتند به دیدار صاحب زمین یعنی جمیل حسنیه بروند و او را تحت فشار قرار دهند تا به قول خود در خصوص مسجد وفادار بماند.

تصمیم عملی شد و هیأتی مرکب از شیخ احمد یاسین، احمد دلول، مصطفی عبدالعال و بزرگان محل راه افتادند. احمد دلول (به نمایندگی هیأت) توضیح داد که سید جمیل حسنیه حدود ١٠٠٠متر مربع زمین به مسجد بخشیده است که نشان از سخاوت و جوانمردی اوست و او قصد دارد از این مقدار زمین بکاهد که این کاهش در اصل کاهش پاداش الهی است و دوباره از جناب جمیل حسنیه خواهش کرد که بر وعده قبلی خود باقی بماند. جمیل هم پذیرفت و به قرار قبلی خود بازگشت. حاضران جلسه هم به منظور بستن راه پشیمانی به روی او، هرکدام مبلغ ٥٠٠لیره «اسرائیل»ی از مال خود بخشیدند که مجموع آن در آن زمان بودجه اولیه ساخت مسجد را فراهم آورد.

این نخستین اقدام گروهی منظّم برای گرد‌آوری کمک‌های مردمی جهت بنای مسجد بود. زیرا تلاش‌های قبلی اقداماتی فردی بود که از سوی احمد دلول، مصطفی عبدالعال، عمر عبدالعال و مرحوم شیخ سلیم شراب صورت گرفته بود که نتیجه کار هم صرفاً ساختمان ساده‌ای بود که پیش از آغاز بنای جدید، ساخته شده بود.

بعداً کمیته ویژه‌ای جهت گرد‌آوری منظّم کمک‌ها و هدایای مردمی به مسجد تشکیل و شیخ احمد یاسین به ریاست آن برگزیده شد.

به گفته شیخ احمد دلول اهالی محل در نظر داشتند که این مسجد هسته اولیه یک دانشگاه اسلامی مشابه دانشگاه اسلامی سعودی باشد تا بتواند دین اسلام را دوباره به صحنه آورده و آن را در میان مردم گسترش دهد. اصرار آن‌ها از صاحب زمین مبنی بر عدم کاهش زمین اعطایی هم از همین‌جا ناشی می‌شد.