شیخ احمد یاسین زندگی و مبارزه

فهرست کتاب

مجمع اسلامی

مجمع اسلامی

طرح تشکیل مجمع اسلامی طرحی بود برخاسته از علاقه مندی به توسعه تشکل‌های فعّال دینی، افزایش فعالیت آشکار سازمان‌های قانونی، گسترش دامنه فعالیت تشکیلاتی اسلامی و محدود نکردن آن در زمینه‌های ورزشی، بازی‌های قدرتی، درس، سخنرانی، جلسات و توسعه آن‌ها جهت ارائه انواع خدمات به جامعه اسلامی در سطح منطقه و پوشش دادن تمامی جنبه‌های ممکن خدماتی اعم از بهداشتی، آموزشی، اجتماعی و دینی.

در ابتدای دهه هفتاد شیخ با همکاری دوستانش اساسنامه مجمع اسلامی را تدوین و آن را به عنوان یک انجمن خصوصی ثبت کرد.

ماده دوم اساسنامه درباره اهداف مجمع:

١- توجه به نوجوانان و جلوگیری از منحرف شدن آن‌ها با استفاده از تعلیم اصول اسلام و پرکردن اوقات فراغت آن‌ها با ورزش‌های بدنی.

٢- توجّه به افراد اجتماع و حمایت از آن‌ها در برابر بیماری‌ها و کمک به بیماران جهت بازیابی سلامتی از طریق پرستاری و ارائه خدمات بهداشتی به قدر توان.

٣- حمایت اجتماعی از افراد و تهیدستان و ادامه کمک به آن‌ها در حدّ توان.

ماده چهارم اسامی مؤسسان و اعضای شورای اداری را چنین معرّفی کرده است:

١- احمد اسماعیلیاسین رئیس مجمع.

٢- حاج یعقوب مصطفی ابوکو یک نائب رئیس.

٣- عبدالحّی احمد عبدالعال رازدار مجمع.

٤- احمد ابراهیم دلول مسؤل صندوق.

٥- شیخ سلیم سالم شراب(رحمه ا) عضو.

٦- حاج اسماعیل حسن ابوالعوف (رحمه ا) عضو.

٧- مصطفی علی عبدالعال عضو.

٨- دکتر ابراهیم فارس الیازوری عضو.

٩- عمر علی عبدالعال عضو.

١٠- حسن اسعد اسماعیل حسنیه عضو.

١١- مصطفی موسی ابو القصمان عضو.

١٢- شیخ حسین احمد حسن عضو.

١٣- شیخ لطفی علیان عثمان شبیر عضو.

١٤- شیخ احمد اسماعیل ابوالکأس عضو.

اعضای شورای اداری به منظور اخذ مجوز فعالیت قانونی در سال ١٩٧٠م. اساسنامه‌ای به مدیریت داخلی وابسته به حکومت ارائه کردند، اما این اساسنامه بارها از سوی حکومت رد شد و هر بار اعضای شورا درخواست جدیدی ارائه می‌کردند.

بالاخره مقامات با مشاهده اصرار این جماعت بر اخذ مجوز دست به یک اقدام ناجوانمردانه زد: ایجاد هم ستیزی میان فلسطینیان و فروافکندن برخی از آنان به دست برخی دیگر! در همین راستا افنیری افسر بخش ادیان، موضوع را با شیخ محمد عواد رئیس دادگاه تجدید نظر (متهم به داشتن رابطه با صهیونیست‌ها) در میان گذاشت. حال آنکه قانون یا ضرورتی برای این رایزنی وجود نداشت و می‌توانست بدون نظرخواهی از شیخ عواد شخصاً در باره پذیرش یا عدم پذیرش تقاضای مجمع تصمیم بگیرد. اما عواد نظرش این بود که تشکیل چنین مجمعی هیچ ضرورتی ندارد. چرا که اگر هدف مجمع تربیت حافظان قرآن است که در این زمینه ٢٨ جمعیت نزد شیخ عواد فعالند، اگر هدفش توجه به ورزش است که باشگاه‌ها برای همین کار ایجاد شده‌اند، خدمات بهداشتی و پرستاری هم که متصدیان خاص خود را دارد و بالاخره اگر هدف مجمع، وعظ و ارشاد است که نوار غزه به اندازه کافی واعظ دارد. پس دیگر جایی و نیازی به چیزی تحت عنوان مجمع نخواهد بود. چهره افنیری با شنیدن این اظهارات، سرشار از رضایت و شادمانی شد، چرا که در میان خود عرب‌ها فردی را یافته بود که می‌توانست به رای وی اسناد کند، آن هم کسی در مقام و موقعیت شیخ محمد عواد رئیس آموزشگاه دینی الأزهر، مدیر جمعیت‌های حفظ قرآن، رئیس دادگاه عالی تجدید نظر و ...!.

بدین ترتیب موافقت شیخ محمد عواد به یگانه مانع صدور مجوز فعالیت مجمع اسلامی تبدیل شد. لذا اعضای شورای اداری هیأت‌های بسیاری را یکی پس از دیگری جهت جلب موافقت شیخ نزد وی فرستادند، اما هر بار ناکام از دفتر وی بیرون می‌آمدند. زیرا شیخ عواد معتقد بود که این مجمع احتمالاً در فعالیت اسلامی به رقیب مؤسسات تحت امر وی که همواره گزارش ضعف و ناکامی آن‌ها را دریافت می‌کرد، تبدیل خواهد شد و همچنین با پرورش و به کارگیری پاره‌ای رهبران دینی، جایگاه شیخ عواد را که می‌کوشید به امارت مسلمانان در سرزمین‌های اشغالی برسد، تضعیف خواهند کرد. از این رو بر موضع خویش پای می‌فشارد.

اما از آنجا که دنیا روی اصل بده بستان استوار است، شیخ دید که با فشارهای فراوانی در خصوص لزوم اعطای مجوّز فعالیت به مجمع مواجه است. ماجرا از این قرار بود که شیخ عادت داشت برای تأمین حقوق مدرسّین جمعیت‌های حفظ قرآن و هزینه‌های آموزشگاه الأزهر به جمع‌آوری هدایا و کمک‌های افراد نیکوکار می‌پرداخت. سال ١٩٧٢م به همین منظور به عربستان سعودی رفته بود و در آنجا از سوی رهبران فلسطینی جماعت اخوان المسلمین مستقیماً تحت فشار قرار گرفته بود که نباید همچون مانعی محکم، سدّ راه مجمع اسلامی شود. پیداست که این فشارها و اعتراض‌ها موضع وی را نرم کرده بود، به ویژه افرادی را که در آنجا با وی ملاقات کرده بودند، نشناخته بود و آنان را نه سران جنبش بلکه صرفاً علمای دین تصوّر کرده بود. به علاوه قول کمک مالی هم به او داده بودند.

پس از بازگشت شیخ عواد به نوار غزه هیأتی مرکب از شیخ احمد یاسین، شیخ سلیم شراب، شیخ احمد دلول، اسماعیل ابوالعوف و جمیل الفالوجی (که هم تبار و همولایتی شیخ عواد بود) نزد وی رفتند و بر تداوم علاقه مندی خویش به کسب مجوّز فعالیت برای مجمع تأکید کرده و به وی اطمینان داده بودند که این راه را به هر قیمتی خواهند رفت. این دیدار کار موضوع را یکسره کرد. شیخ عواد موافقت کرد و افسر صهیونیستی بخش ادیان را در جریان گذاشت و بدین ترتیب سال ١٩٧٣م به مجمع اسلامی مجوّز فعالیت داده شد.

عملیات ساختمانی در مسجد آغاز شد و شیخ جوانان اخوان را که در تخصص‌های مختلف فعال بودند به همکاری داوطلبانه و مجانی جهت ادامه ساخت و بنّایی و سنگفرش و سیمان کاری تشویق می‌کرد و بدینگونه بخش بزرگی از بنای مجمع بر دوش جوانان مسلمان قرار گرفت.

ابو نسیم برادر شیخ احمد یاسین نقل می‌کند که وی شخصاً علی رغم بالابودن سنّش در لوله‌کشی مشارکت کرده زیرا پیشه وی در اصل لوله کشی بوده است و شیخ از وی خواسته بود که با این همکاری اولاً به عنوان الگویی برای جوانان کم سن و سال‌تر مطرح شود و سپس از این طرح پرخیر و برکت دور نماند و از سهم قابل توجهی از آن برخوردار گردد.

«اعطای مجوز به مجمع، آغازگر دوران جدیدی در تاریخ دعوت اسلامی و جنبش اسلامی نه فقط در نوار غزه بلکه در کلّ سرزمین‌های اشغالی بود. چرا که شیخ در نظر داشت که مجمع اسلامی چارچوبی برای فعالیت دینی فراگیر شود و همه مناطق تحت نفوذ مسجد را پوشش دهد. از این رو در کتابچه‌ای که مجمع اسلامی به مناسبت هشتمین سال تأسیس منتشر کرده بود، شیخ نوشت: هدف اولیه تأسیس مجمع اسلامی متمرکز ساختن همه تلاش‌های پویای فرد دیندار حول محور مسجد است تا بدین ترتیب مسجد جایگاه اصلی خود را که سال‌ها به دست دشمنان اسلام متروک مانده است، بازیابد؛ دشمنانی که همواره در تلاش بودند با الهام از شعار کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا واگذار»، این دین را از دولت جدا کنند و مسجد را صرفاً به مکانی برای ادای نماز به مفهوم رایج آن تبدیل کنند. آنان کوشش می‌کردند با این کارها امت ما را از نقش حقیقی مسجد که در مسجد پیامبر  ج متجلّی بود دور سازند، زیرا مسجد پیامبر  ج هم مدرسه پرورش جسم و جان بود، هم سالن اجتماعات، هم مرکز فصل خصومات و حلّ امور قضایی و حقوقی، هم فرستادن هیأت‌ها و استقبال از هیأت‌های خارجی، هم مرکز اداره تمامی امور امت و هم مرکزی برای ارائه خدمات اجتماعی و کمک‌های انسان دوستانه و بهداشتی. لذا باید با بازسازی مفاهیم در عرصه گفتار و کردار، نقش مثبت مساجد در تربیت نسل‌ها و جامعه اسلامی را دوباره احیاء کرد و با تمامی امکانات و توانایی‌هایی که ابتدا از خدا و در مرحله بعد از نیروها و حمایت‌های مادّی و معنوی برادران مسلمانمان دریافت می‌کنیم، کوشش کرد که با ترسیم و اجرای سبک پرورشی و تبیلیغی پیامبر محبوبمان پیروزی، عزّتمندی و حاکمیت دنیوی را برای امّتمان محقّق کرد: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗا [النور: ٥٥].

در همین کتابچه علاوه بر اهداف قبلی چند هدف دیگر هم برای مجمع برشمرده بود:

١- دعوت و ارشاد دینی.

٢- توجّه به کودکان از طریق کودکستان‌ها.

٣- توسعه عملی اهداف مذکور (همه اهداف مجمع) به نحوی که شهرها، روستاها و اردوگاه‌های منطقه را در برگیرد و فعالیت‌ مجمع صرفاً به شهر غزّه محدود نشود. چرا که مجمع توانایی گسترش فعالیت‌های خود به تمامی شهرها و روستاهای منطقه را پیدا کرده است و بدین ترتیب مجمع آمادگی خود را برای تدارک پوشش قانونی هرگونه کاری که جوانان مسلمان می‌توانند در جهت تحقق اهداف مذکور در هر گوشه‌ای از نوار غزه انجام دهند، اعلام می‌دارد.

این مرحله شاهد ظهور جنبش اسلامی به عنوان یک نیروی اجتماعی و دینی و ملّی در سطح جامعه فلسطین بود و همین باعث شد که برخی به ایجاد موانع بپردازند، به ویژه پس از آنکه عدهّ‌ای پی بردند که انجام دهندگان این فعالیت‌ها امتداد جماعت اخوان المسلمین هستند که رادیوهای عربی و مخصوصاً رادیوی مصر در جهت تشویه سیمای آن فعالیت می‌کردند.

از همین جا دست‌اندرکاران ساختمان در اثنای عملیات ساخت با دشواری‌ها و دردسرهای فراوانی روبرو شدند. به عنوان نمونه می‌توان به تبلیغ شایعات گمان برانگیز علیه متصدیان مجمع و به ویژه علیه شیخ احمد یاسین و برخی دوستان وی اشاره کرد.

یکی از این شایعات این بود که یکی از فلسطینیان خارج از کشور شنیده بود که سیمان لازم برای بنای طبقه چهارم ساختمان شیخ احمد یاسین از سیمان مجمع تأمین شده است. این فرد هم از سر علاقه‌مندی به بررسی موضوع و کسب اطمینان از خانه و عمارت شیخ احمد یاسین سراغ گرفته بود. مردم هم وی را به خانه شیخ برده بودند. او هم طبعاً شیخ را نمی‌شناخت و شیخ در آن لحظه در خانه نبوده و به محض اطلاّع از آمدن مهمان فوراً به خانه آمده بود. این فرد با دیدن شیخ شگفت‌زده شده بود چرا که در تصوّر وی شیخ فردی دارای سلامت جسمی بود و از وضعیت وی خبر نداشت. هنگامی که این مرد از خانه احمد یاسین سراغ گرفت و حاضران به وی خبر دادند که همین خانه، خانه شیخ است، فوراً درباره خانه دوم که عمارتی چهارطبقه بود، سؤال کرد! پاسخ شنید که شیخ غیر از این خانه، خانه دیگری ندارد، مرد از تعجّب کف دستانش را به هم می‌زد و می‌گفت: «حسبناا و نعم الوکيل!».

در مورد سیمان حادثه دیگری هم رخ داد. زیرا در آن هنگام اتاق بازرگانی به علّت کمبود شدید سیمان در بازار و گران‌ بودن قیمت آن در بازار سیاه نسبت به قیمت آن در بندر غزّه که با حواله دولتی و قیمت کم‌تر عرضه می‌شد، حواله‌هایی بر اساس مساحت بنا و میزان سیمان مورد نیاز، جهت دریافت سیمان صادر می‌کرد. شیخ احمد دلول در این خصوص می‌گوید: نقشه‌های لازم برای احداث ساختمان را تهیه کردیم و مجوّز ساخت را هم از شهرداری گرفتیم. سپس حواله سهمیه سیمان مورد نیاز را هم از اتاق بازرگانی گرفتیم.(لازم به یادآوری است که شیخ احمد دلول در آن هنگام مسؤل صندوق مجمع بود) سهمیه سیمان مصوّب را برحسب مجوز با تعدادی ماشین از بندر به مقرّ مجمع انتقال دادیم و در آن هنگام من (احمد دلول) و مصطفی عبدالعال از آنجا که عضو کمیته عمران بودیم، نظارت کار را برعهده داشتیم. روز بعد در کمال شگفتی با اتهامی روبرو شدیم مبنی بر اینکه من و مصطفی بحر العال سهمیه سیمان مجمع را در بازار سیاه فروخته‌ایم. مفاد شایعه چنین بود که همان کارگرانی که سیمان را در مجمع خالی کردند، دوباره سیمان‌ها را روی ماشین‌های دیگری بار کردند و دو نفر محموله را شبانه خریدند! پس از بررسی موضوع توسّط افرادی که ما آن‌ها را مخفیانه مأمور این کار کرده بودیم راننده‌ها در دیوان آل شحیبر اعتراف کردند که با این کار قصد شوخی با مردم داشته‌اند و این حکایت واقعیت ندارد! اما این اقدام در واقع شوخی نبود بلکه منافقانی که همواره عرصه از وجودشان خالی نیست در این ماجرا دست داشتند.

به علاوه، اتهامات و برچسب‌های فراوانی از سوی پاره‌ای روحانیان نادان و ملاهای درباری که آوازه رو به افزایش شیخ احمد یاسین را به زیان خویش می‌دیدند، علیه شخص شیخ احمد یاسین مطرح شد. از جمله وی را متهم کردند که فردی است کافر و پذیرش رهبری وی در کار دعوت صحیح نیست، زیرا احمد مردی است عامی و آموزش ندیده و مدرکی غیر از گواهی متوسطه عمومی ندارد! البته همفکرانش در پاسخ به این تهمت‌ها به تکاپو افتادند اما خودش همواره مطلقاً آن را رد می‌کرد. درست است که شیخ به علت فقر مالی و ممانعت مقامات مصری برای تحصیل در دانشگاه نتوانست وارد دانشگاه شود اما ایشان با مطالعه کتاب‌های تفسیر، فقه، اندیشه اسلامی جدید و قدیم و همنشینی با علما و فقها جایگاه علمی ویژه‌ای پیدا کردند. وقتی در جلسات علمی شرکت می‌کرد، نسبت به همه آگاه‌تر و آشناتر به مسائل اسلامی بود. شیخ کتابخانه‌ای پر از کتاب‌های دینی و مرجع در منزل داشت.

چنان‌چه قبلاً اشاره شده گشایش مجمع اسلامی به مثابه شروع دورانی تازه بود. اما اهداف مندرج در اساسنامه مجمع درهای اجرایی متعددی به روی جنبش اسلامی و شیخ احمد گشود که برخی از این درها به سوی جامعه و خدمات اجتماعی گشوده می‌شد. بدین جهت شیخ فرصت تلاش برای گسترش خدمات اعطایی و جستجوی ابزارهای جدید برای ارائه خدمات کافی نیافت.

شیخ در صدد بود مجمع به عنوان ارائه کننده بدیل اسلامی همه کاستی‌ها و کژی‌ها در سطح نوار عمل کند و خدماتی اضافی عرضه نماید، با این دیدگاه که خدمات اعطایی انجمن‌های موازی مانند بانک خون و کودکستان‌ها ناکافی است.

بر همین اساس از اداره مجمع اسلامی چندین کمیته تخصصی در حوزه‌های گوناگون سر برآوردند که عبارتند از:

١- کمیته وعظ و ارشاد.

٢- کمیته زکات.

٣- کمیته آموزش.

٤- کمیته امور اجتماعی.

٥- کمیته پزشکی.

٦- کمیته ورزشی.

هرکدام از این کمیته‌ها بر چندین مؤسسه و طرح که همگی شیفته فعالیت اجتماعی و ارائه خدمات به شیوه اسلامی و اجتماعی بودند، نظارت می‌کردند. تمامی این کمیته‌ها تحت نظارت و رهنمودهای شیخ احمد یاسین فعالیت می‌کردند و بخش عمده‌ای از تلاش‌ها و فعالیت‌هایشان هم با اقدام شخص ایشان که از دیدگاه دینی و پشتوانه تجربه درازمدت فعالیت دینی بهره مند بود، صورت می‌گرفت و در واقع شیخ توجهات مساوی با کار این کمیته‌ها از خود نشان می‌داد.