هوشیاری و آیندهنگری
هرکس که با شیخ معاشرت کرده باشد یا او را از نزدیک میشناسد بر هوشیاری و دور اندیشی او گواهی میدهد. شیخ احمد یاسین یکبار به دکتر رنتیسی گفت که هیچ وقت دچار فراموشی نمیشود و فراموشی برای او معنا ندارد. این مطلب را همه میدانند. چه بسیار کسانی که فقط یک بار با شیخ دیدار و او نام آنان را حفظ کرده است، ولی پس از گذشت مدت زیادی که از ملاقات اول میگذشت در ملاقات دیگری شیخ نام آنان را به خوبی به یاد میآورد.
شیخ در بسیاری از کارهای خود مورد انتقاد دیگران قرار میگرفت، اما او با اعتقاد راسخ به صحتش، آن را ادامه میداد. همچنان که در تدریس برای زنان و سازماندهی آنان و سپس تصمیم برای ورود آنان به مؤسسات ازطرف ایشان، انجام گرفت. او تصمیم به تأسیس مجتمع اسلامی گرفت. این مجمع اکنون شهرت بسیاری دارد. شیخ هنگام بنای مسجد قبا در جوره الشمس که بعدها به مسجد مجمع معروف گشت - جوره الشمس در جنوبیترین نقطه شهر غزه قرار دارد - مورد سرزنش بعضی از برادران قرار گرفت. آنان میگفتند: شیخ، چرا این همه مال و تلاش را در این صحرا مصرف میکنی. او هم میگفت، صبر کنید تا ببینید(١٤).
مدتی بعد مسجد با وجود اینکه نسبتاً از غزه دور بود به مرکز فعالیتهای اسلامی و ورزشی در غزه تبدیل شد. سپس آبادانی در آن گسترش یافت و اکنون این منطقه به یک منطقه مسکونی و بسیار آباد تبدیل شده است.
هنگامی که برخی از مشاورانش در مجمع اسلامی پیشنهاد کردند که برای مراسم افتتاح مجمع تعدادی از چهرههای مشهور دعوت شوند تا آنان با دعوت آشنا شوند و در پروژه مجمع از کمکهای آنان بهره گرفته شود، شیخ ضمن استقبال از این ایده، گفت که این افراد عادتاً در این جلسه کوچک و ساده که شهرت چندانی ندارد، شرکت نخواهند کرد یا تعداد کمی از آنان شرکت میکنند، اما هنگامی که تعداد شما زیاد شد و مؤسسه شما رونق گرفت، خودشان خواهند آمد.
هنگامی که مراسم آغاز شد، هیچکدام از مدعوین مهم نیامدند، اما این مسئله موجب توقف برنامههای گروه نشد، آنها بر تلاش خود افزودند و دعوت روز به روز گسترش یافت تا اینکه بسیار فراگیر شد. اکنون هیئتهای بزرگان هر روز به خانه شیخ رفت و آمد میکنند و سیاستمداران و صاحب نظران و افراد معتبر از نقاط مختلف جهان به صورت مداوم با او تماس میگیرند.
او بسیار محتاط بود. پس از حوادث مسجد امام شافعی، صهیونیستها شروع به تهدید کردن شیخ کردند. او در دیداری با فرمانده نظامی منطقه قاطعانه گفت: ارتش هیچ حقی در ورود به مساجد و یا دخالت در امور آن ندارد و شما باید سربازان خود را از تجاوز به خانههای خدا باز دارید. این مساجد وقف مسلمانان است. مساجد مال خداست و شما هیچ حقی در آنها ندارید(١٥).
او در بیان آرا و دعوت خود صریح بود و بیپرده نظر خود را بیان میکرد. محافظه کار، پنهان کار یا فریب کار نبود و به صراحت از جوانان مسلمان میخواست که خود را برای تحمل سختیهای بیشتر آماده کنند و منتظر مشکلات آینده باشند. یک بار گفت: اگر یکی از ما در دعوت خود مخلص و آماده خدمت به آن نباشد بهتر است که خود را خسته نکند و کنار بکشد(١٦).
شیخ احمد یاسین در ارتباط با برادران نیز هوشیاری و دقت را رعایت میکرد. هنگامی که سخنی لازم به نظر میرسید، صحبت میکرد و هنگام لزوم سخن را کوتاه میکرد. با این وضع همیشه مفید و کافی بود. یکی از برادران به یاد میآورد که در یکی از جلساتی که شبها برگزار میشد، بحثهای جانبی موجب قطع صحبتهای گوینده اصلی شده بود، شیخ احمد به کار زیبایی دست زد که باعث بازگشتن جلسه به روال عادی خود شد. به این ترتیب که چراغ را خاموش و لحظهای درنگ کرد. سپس برق را روشن کرد. همه خندیدند و هدف شیخ را از این عمل دریافتند. او بدون گفتن کلمهای همه را به بحث اصلی بازگرداند(١٧).
در ابتدای کار مردم نسبت به او مشکوک بودند و فکر میکردند این مرد نمیتواند بدون داشتن عضلاتی قوی، سرعت تحرک و زیرکی و قدرت تغییر دیگران، به جایی برسد. اگر اینها نباشد این مردی که از ناحیه دست و پا فلج است چگونه ممکن است بتواند جامعه و مردمی را با تمام گروههایش به حرکت وادار کند؟ به همین سبب هنگامی که اتفاقات سال ١٩٨٣م و اختلافاتی که بین جریان اسلامی و جریانات ملیگرا در مورد دانشگاه اسلامی پیش آمد، بسیاری از مردم میگفتند که شیخ را میدیدند که بر جیپ تازهای سوار بود و خود رانندگی میکرد و با سرعت به این سو و آن سو میرود و مردم را به مقابله با ملی گرایان فرا میخواند. گفته شد یکی از آنان به سوی شیخ رفت و هنگامی که او را دید چنان شگفت زده شد که قدرت انجام هیچ کاری را پیدا نکرد.