الگو و نمونه
شیخ در تمام زندگی خویش الگوی بسیار نیکویی برای دیگران بوده است، زیرا هر چیزی را که دیگران را به انجام آن فرا میخواند، خود پیش از همه به آن عمل میکرد، چرا که او میداند اگر سخنی بدون اینکه در بوته آزمایش پخته شده باشد بر زبان آید، سخنی بیمحتوا خواهد بود. علاوه بر آن، شیخ قرآن را تلاوت میکند و این آیه را در آن خوانده است که: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢﴾ [الصف: ٢]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا به آنچه میگویید عمل نمیکنید؟ نزد خدا بسیارمنفور است آن گفته تان که خود به آن عمل نمیکنید». به همین سبب شیخ خود را از مخاطبان این آیه کریمه میدانست. استاد احمد بحر میگوید: شیخ با اینکه فلج بود، اما بسیار کم میخوابید، او اسوهای تمام عیار در کار و تلاش بود. اگر از خانه خارج میشد به سوی کار میشتافت. اگر مینشست برای کار بود. منزلش همیشه پر از میهمان بود. او نمونهای حقیقی برای بسیاری از جوانان مسلمان و حتی تمام جنبش اسلامی محسوب میشود. شیخ احمد یاسین از محل کار به خانه باز میگشت تا غذا بخورد و استراحت کند، اما همیشه کسانی برای ملاقات با او منتظر بودند و در بسیاری از اوقات نیز خوردن غذایش را به تأخیر میانداخت تا به خواستههای مردم رسیدگی کند. با آنکه پزشکان همیشه به او توصیه میکردند که به خود فشار نیاورد، اما او به سخنان مردم (به آرامی) گوش میداد و مشکلاتشان را رفع میکرد و از راحتی جسم و وقت خود برای آنان مایه میگذاشت.
«ابو ایمن طه» یکی دیگر از آن کسانی است که از نزدیک با شیخ معاشرت کرده و از شخصیت، فعالیت و حرص او بر انجام هرکاری که از دستش برمی آمد، تأثیر پذیرفته است. او میگوید: «شیخ مرا وادار کرد که از خودم خجالت بکشم. من با دیدن او احساس حقارت کردم، زیرا احساس کردم که با وجود بیماری و دشوار بودن حرکت با ویلچر (صندلی چرخ دار) بسیار فعال بود. با خود گفتم: از آنجا که خداوند متعال با دادن نعمت سلامتی به ما بر ما منت نهاده است باید بسیار بیشتر از شیخ فعالیت و تحرک داشته باشیم»(٥).
شیخ احمد دلول نیز میگوید: «شیخ احمد یاسین به سختی بیمار بود. پزشکی را بر بالینش حاضر کردیم و او تب شیخ را ٣٩/٤٠ درجه اعلام کرد به همین خاطر در حال گذاشتن کیسههای یخ بر روی سر شیخ بودم. چند نفر وارد شدند. آنان نسبت به مسألهای تردید داشتند. شیخ خواست با آنان برود. من هم به خاطر توصیه پزشک مانع او از انجام اینکار شدم، اما او اصرار کرد و با آنان سوار ماشین شد. ما تا بازگشت شیخ بسیار نگران بودیم. او خود را بسیار به زحمت میانداخت (تا دیگران به آسایش برسند)»(٦).
ابو ایمن طه میگوید: به یاد میآورم که در دیدارهای بسیاری که با او داشتیم ما همیشه از بیماری و درد ایشان متأثر بودیم و مینالیدیم، اما حتی یک بار نیز او را ندیدیم که از وضعیت جسمی خود ابراز ناراحتی کند یا بر خلاف بسیاری از مردم، از خالق به مخلوق شکایت برد. او همیشه تبسم بر لب داشت و احساس میکردیم که از قضای الهی خشنود است و کار خویش به خداوند سبحان واگذاشته است. ایشان در بین ما ضرب المثل صبر و تحمل در راه خدا بود. تا آنجا که من میدانم تاکنون حتی در یک جلسه از درس و یا ملاقات به بهانه بیماری تأخیر نکرده است. این در حالی است که او در بسیاری از اوقات خسته و رنجور بود و بر درد و بیماری صبر و شکیبایی میورزید(٧).
در یکی از آن روزهایی که شیخ به همراه گروهی از جوانان برای احیای جشنهای اسلامی جلساتی تشکیل میداد به علت درد شدید از یکی از برادران دینی خواست که به جای ایشان در مراسم شرکت کند، اما آن جوان در همان زمان یک کار خصوصی داشت و باید در آنجا حاضر میشد به همین خاطر از شیخ عذر خواست. شیخ گفت: شما به خانه برگردید من به جای شما میروم. جوان میگوید: وقتی این را از شیخ شنیدم، رفتم و قرارهایم را لغو کردم و آن شب با گروه رفتم.