تماسهای گروهی
ارتباطات و سفرهای شیخ و همفکرانش تمامی سرزمینهای اشغالی را در برمیگرفت. این مسافرتها به ویژه درماه مبارک رمضان که اتوبوسهای پر از جوانان فهیم و فرهیخته دین پرورده راهی مناطق مختلف فلسطین میشدند، تراکم و تمرکز مییافت. این دینپروردگان جوان با درک شرایط ویژه رمضان که معمولاً مردم بیشتر به مساجد و دین روی میآورند، و به محض رسیدن به آن مناطق در مساجد پراکنده میشدند مثلاً پیش از نماز عصر به منطقه میرفتند، نماز عصر را ادا میکردند و پس از آن تا قبل از فرارسیدن وقت مغرب به تدریس و تبلیغ میپرداختند و پرسشهای مردم را پاسخ میدادند و به هنگام افطار نیز بر سفره یکی از ساکنان محل مینشستند و در صورت عدم آمادگی میزبان با مقدار خرمایی که پیشتر با خود میبردند، افطار میکردند.
اغلب اوقات نیز، شب را در همان روستا میماندند و با اجرای برنامههای شبانه و بحثهای جالب، دعوت به سوی خدا را پی میگرفتند.
کاروانهای تبلیغی به تمامی مناطق مسکونی عربی از روستای صحرایی «راهط» در جنوب نقب تا شهر عکا در شمال میرفتند. شیخ حماد الحسنات در این باره میگوید: ما با هم حرکت میکردیم و چند نفری هم از افراد سرشناس عشایر با خود میبردیم تا با میزبانان دچار مشکل نشویم، خود شیخ هم با ما میآمد. عشایر منطقه «بئر السبع» از آنجا که بیش از دو دهه کامل از اسلام دور شده بودند، واقعاً تشنهاین دین بودند.
وی میافزاید که با ورود مبلغّان به میان عشایر خونگرم «به نحوی با آنان برخورد میکردند که گویی از آسمان پایین آمده بودند» آنان را قدر مینهادند، گرامی میداشتند و برای شنیدن سخنرانیهایشان همگی جمع میشدند.
این مسافرتها همنان استمرار یافت تا آنکه شیخ موفّق شد در هر منطقهای یک هسته اسلامگرای فعّال متشکل از جوانان دینخواهِ پرشور تشکیل دهد که در غیاب کاروانهای تبلیغی کار دعوت را دنبال کنند. اینان به لطف الهی توانستند به منزله جریانهای اسلامی قوی و پیروان این دعوت مبارک عمل کنند به نحوی که شمار افراد دینباور به حدّ اکثریت رسید و این اکثریت در جریان انتخابات شهرداریهای مناطق اشغالی که درآن حرکت اسلامی در بسیاری از مناطق شورای اداری بسیاری از شهرداریها را در دست گرفت، تجلّی پیدا کرد.
اعضای جنبش اسلامی بر عهد الهی خویش با برادرانشان در نوار غزه پایدار ماندند و رشته مودّت و همگرایی همواره محکم ماند و تبادل بازدید و همایش و سخنرانی میان طرفین برقرار بود.یعنی درخت اسلامگرایی که در نوار غزه رشد کرد، شاخههایش را به تمامی سرزمینهای عربی دیگر گستراند و شهرها و روستاهای فلسطینی از حیث روابط اجتماعی و اخلاقی در سایه شجره مبارکه اسلام درآمدند.
این دگرگونی اجتماعی موجب نگرانی شدید مقامات اشغالگر «اسرائیل»ی شد به حدّی که وزیر کشور رژیم صهیونیستی پس از مشاهده نتایج جنبش اسلامی در انتخابات شوراهای شهرداریها بر صورت خود سیلی زد و از آن روز به عنوان تیرهترین روز زندگی خود یاد کرد و جنبش اسلامی از سوی نیروهای «اسرائیل»ی که خطر تشکیل نیروی جدید در محافل فلسطینی و ظهور چالشهای عظیم را دیده بودند، آماج تحدید و تهدید قرار گرفت.
یکی از علائم کامیابی این جنبش اقدام به برگزاری جشنواره سالیانه هنرهای اسلامی در مناطق اشغال شده قبل از (١٩٤٨م) بود که معمولاً اینگونه جشنوارهها با استقبال دهها هزار جوان دختر و پسر و خانواده مسلمان روبرو میشدند. گفتنی است که شیخ رائد صلاح شهردار «ام فحم» مسؤول برگزاری این جشنها بود. جشنواره پنجم هنر اسلامی در «بئرالسبع» به مثابه نقطه تحول بزرگی بود که چنان مقامات «اسرائیلی» را نگران ساخت که شهردار «النقب» را واداشت دستگاههای امنیتی را به علت عدم اتخاذ تدابیر لازم جهت برگزار نشدن این جشنواره که با شرکت هفتاد هزار نفر روبرو شده بود، مورد اعتراض شدید قرار داد.
حکومت اشغالگر به جهت علاقه به ناچیز نشان دادن جشنواره مزبور، جشنوارهای در همان مکان ترتیب داد که جز گروهی افراد کم سن و سال کسی از آن استقبال نکرد و در نتیجه حکومت به ناچار نمایش کمدی خویش را برچید و هزینهای بیثمر را هم متحمل شد!.
جنبش اسلامی در اراضی اشغالی قبل از سال (١٩٤٨م). همواره با کامیابیهای پیدرپی در خدمت رسانی به برادران عرب و باز آوردن آنها به حوزه وسیع اسلام مواجه شد و ناظران انتخابات اخیر که در روستای کابول و دیگر روستاهای فلسطینی تأکید میکنند که این جهشهای قابل ملاحظه نه صرفاً محصول تلاشهای دعوتگران بلکه نتیجه لطف خداوند است. زیرا این جنبش موفق شد در خلال سالیانی اندک، آن پایگاه ملی و مقبولیت عمومی را که احزاب کمونیست و احزاب «اسرائیلی» کار و لیکود علی رغم بیش از سی و پنج سال تلاش در دستیابی به آن ناکام ماندهاند، کسب کند.
بذرهایی را که شیخ پاشیده است روز به روز رشد میکنند و افقهای تازهای را به روی دعوت اسلامی در مناطق مختلف سرزمین مقدس میگشایند.