کمیته دوم: کمیته امور اجتماعی
این کمیته متشکل از مجموعهای از افراد فعال در عرصه اجتماعی بود. اینان خانوادههای تهیدست را شناسایی و سرشماری میکردند و مورد حمایت مادی قرار میدادند و لیست خانوادههای نیازمند را به ثروتمندان منطقه میدادند تا خود مستقیماً به آنان کمک نمایند. گهگاه هم خود اعضای کمیته این کمکها را به محل، منتقل و توزیع میکردند.
این کمیته همچنین به یاری آسیب دیدگان ناشی از حوادث غیر مترقبه میپرداخت. چنانکه وقتی در زمستان سال ١٤٠١ه- /١٩٨١م کولاک و طوفان در منطقه دیرالبلح و اردوگاههای میانی به علت عدم استحکام سقفهای سفالی و پوشیده از اوراق ایرانیت، ویرانی و خسارت به بار آورد، جوانان عضو مجمع اسلامی بلافاصله برای امدادرسانی و بازسازی سقفهای درهم شکسته به محل حادثه شتافتند. مواد لازم برای تعمیرات را نیز مجمع اهداء کرده بود. در پایان نزدیک به هزار خانه تعمیر شد.
این کمیته همواره با جامعه در تماس بود و بخش ویژهای از آن به تبریک، همدردی و مشارکت در مناسبتهای عمومی اهتمام میورزید و جوانان فعال و مسلمان در این بخش بنا به عادت خویش در ارائه خدمات اجتماعی، به صورت داوطلبانه به انجام خدمات اجتماعی میپرداختند. به عنوان مثال در «هفته نظافت» که هر ساله برای پاکسازی خیابانها و سامان دهی بازارها و محلههای همگانی تعیین میشد با شهرداری غزّه همکاری کردند. این اقدام از سوی شهرداری مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت.
کمیته امور اجتماعی زیر مجموعه دیگری هم داشت به نام کمیته جشنهای دینی، متشکل از چندین گروه نمایش و سرود با این هدف که جایگزین کنسرتها و برنامههای مبتذل و فاسدی شود که خوانندگان با دریافت پولهای کلان اجرا میکردند و در آن منکراتی مانند رقص، میگساری، ترانه خوانی و... رخ میداد.
کمیته جشنهای دینی جایگزینی منطقی بود که شیخ احمد یاسین آن را به جامعه ارائه کرد. گفتنی است که جریانهای لائیک، کمونیست و اشغالگران صهیونیست و مزدوران آنها عامل اصلی ترویج این بیبند و باریها بودند.
شیخ احمد یاسین در کتاب مجمع در این خصوص چنین میگوید: به سبب دور بودن مردم از دین اسلام و سنت پیامبر ج، آداب و رسوم جاهلی و مغایر با روح دین و اصول اسلام در زندگی و امورات آنان وارد شده بود. در مراسمها و جشنها رسوم زشتی همچون اختلاط زن و مرد، بادهگساری ترانههای غیراسلامی گروههای موسیقی و رقص مختلط رواج یافته بود که با اصول و ارزشهای متعالی دین اسلام سازگاری نداشتند. چرا که دین اسلام برای ترویج فضایل آمده است و با زشتیها و رذایل مخصوصاً تهییج غرایز جوانان که در نهایت همگان را به سوی خشم و عذاب الهی سوق میدهد، شدیداً مخالف است. از این رو مجمع اسلامی به فکر افتاد که با دینپسند کردن این جشنها و مراسمها و برگزار کردن آنها در پرتو سنت نبوّی و به دور از هرگونه فساد و زشتی، به مبارزه با این آداب برخیزد و برنامهها و نمایشهایی در موضوعات اجتماعی و تاریخی و اخلاقی با هدف کاشتن فضایل و حذف رذایل برای مردم تدارک نماید.
بنا به نقل استاد مصطفی ابو القصمان و دیگر افراد مسؤول مجمع این گروه هنری که بعدها توسعه پیدا کرد و به چندین گروه تبدیل شد، زیر نظر استاد احمد یاسین فعالیت میکرد او بود که متن نمایشنامهها را مینوشت و آنها را کارگردانی میکرد، متن سرودها را تهیه میکرد و خود شخصاً آهنگ سازی گروه را برعهده میگرفت و در ابتدای کار گروه در مراسمها آنها شرکت میکرد تا نحوه اجرا را تعقیب کند و برای حضّار سخن بگوید. وی تا پایان برنامهها و نمایشهایی که گروه اجرا میکرد با آنها میماند، چرا که علاقه مند بود از روند کار مطمئن شود. با کمیابی و رواجیافتن این طرح نمایندگان خود را به مراسمها میفرستاد و چنانچه صاحبان جشن و اهل محل، حضور خود شیخ را خواستار میشدند، به خود فشار میآورد و به محل اجرای برنامه میرفت. چرا که مردم اعتقاد داشتند که حضور خود شیخ درمراسم، برکتی است که بالاتر از آن وجود ندارد.
این طرح چنان موفق از آب درآمد که گروههای هنری فراوانی با عناوین مختلف در میان جوانان دیندار و در سطح روستاها و شهرهای کرانه باختری و نوار غزه و حتی در کل سرزمینهای اشغالی در ١٩٤٨م با تأصی به آن شکل گرفتند و پا به صحنه اجتماع نهادند.
گروههای هنری مجمع هم با آن که به چهار گروه در رشتههای مختلف افزایش یافتند اما با این وصف بواسطه تراکم درخواستهای مردم و اشتیاق آنها به دینپسند شدن مراسمهایشان، پاسخگوی نیازهای جامعه نبودند.
کمیته اجتماعی کانون پرورش دختران را هم اداره میکرد. شیخ بر این باور بود که اسلام نه فقط دین مردان بلکه دین زنان نیز هست و جامعه هم یک کل یکپارچه است و مادر نیز نخستین مدرسهای است که نسلهای جامعه را میپرورد، لذاست که باید به نحو اسلامی صحیح پرورش یابد و این جز در تشکلها و مؤسسات اسلامی [مخصوص دختران و زنان] میسر نخواهد بود. اهتمام شیخ به زنان، چنان چه بعداً خواهد آمد، اهتمامی ویژه بود.
به گونهای که سیستم اداری ویژهای را همچون سیستم اداری مردان برای رسیدگی به امور بانوان پی ریخت تا با تدوین برنامهها و دروس دینی مناسب، زنان را جهت تربیت نسل مسلمان با آموزش امور دینی به آنان کمک و آماده نماید.
کانون پرورش دختران دارای کارگاه گلدوزی، بافندگی و خیاطی با الگو بود و دورههایی هم برای توسعه مهارتهای زنان و دختران مسلمان و آماده ساختن آنها برای زندگی مشترک ترتیب میداد. دختران در پایان این آموزشها با کسب مهارت در زمینه امور زندگی و درک وظایف دینی در قبال همسر، فارغالتحصیل میشد. چرا که در خلال بحثهای تخصصی گلدوزی و خیاطی، مباحث دینی، تربیتی، اجتماعی و فرهنگی هم مطرح میشود و دختران مسلمان در اثنای شرکت در دورهها به ادای وظایف دینی خود و عدم سهلانگاری در انجام آنها عادت میکرد.
طول هر دوره در کانون نه ماه بود که از سوی چهار مربی زن متخصص در رشتههای مورد نیاز کانون اداره میشد. در هر دوره تعداد دختران شرکت کننده به صد نفر میرسید و تا کنون جمعاً ٩٠٠ کارآموز از این دورهها استفاده کردهاند.
از این کانون نمایشگاهی برای عرضه پوشاک اسلامی سربرآورد که مجمعه معمولاً آن را به قصد ارائه پوشاک اسلامی ارزان قیمت و تشویق دختران جوان به استفاده از پوشش متین مورد پسند شریعت اسلامی، برگزار میکند.
در این باره، وقتی شیخ قصد خود را مبنی بر اهتمام به امور زنان و دختران مسلمان با مجموعهای از دوستانش در میان نهاد، آنان به علّت اعتقاد به صعوبت اجرای این طرح دینی، چندان رغبت نشان دادند. اما شیخ که واقعیت وضع بانوان مسلمان را دریافته بود، بر پیشنهاد خود پای فشرد تا بالاخره همفکرانش را قانع کرد. استاد احمد بحر در این باره نقل میکند که «وقتی موضوع آموزش زنان را آغاز کردیم، درس دادن به زنان با نوعی احساس حرج و اکراه همراه بود. در این باره شیخ سخنی به من گفت که هیچگاه آن را از یاد نمیبرم: (بانوان را به کمونیستها وامیگذاری،!) این سخن مرا تکان داد و در برابر مسؤلیتی حساس قرار داد و لذا درسها را آغاز کردیم و بدین ترتیب کار پیشرفت».
شیخ همواره میگفت که وقتی ما از بانوان غفلت کنیم، طرف مقابل که در باره زنان هیچ تعّهد اخروی و خدایی احساس نمیکند، آنان را جذب میکنند و دائماً تأکید میکرد که ما بیش از دیگران به آموزش زنان نیازمندیم و بیش از هرکس دیگری در این مورد مسؤلیت داریم.
شیخ غفلت از موضوع زن را جایز نمیدانست و در همین راستا روز مشخصی را به دیدار با زنان و دختران اختصاص داده بود که در آن زنان با وی دیدار میکردند و ایشان هم آنان را راهنمایی و توجیح میکرد. بالاخره کار تا آنجا پیش رفت که فعالیتهای مربوط به زنان را در سطحی قابل قبول در یک تشکل منظم سامان دهد. این تشکل به ویژه پس از تأسیس دانشگاه اسلامی که اندیشه اسلامی را از طریق نشریات، مجلات، روزنامه دیواری و برگزاری همایش و درمرحله بعدی با کامیابی در اداره انجمنهای دانشجویان دختر دانشگاه ترویج و تبلیغ میکرد، در نشر تفکرات دینی نقش بسزایی ایفا کرد.
شیخ در جهت تکمیل این نقش انجام دیدارهای برنامهریزی شده از مؤسسات و مراکز مربوط به زنان در نوار غزه، کرانه باختری و سرزمینهای اشغالی را وجهه همت خویش قرار داد و دختران مسلمان را به عضویت در سازمانهای زنان توصیه میکرد تا گرایش اسلامی نقش برجستهای در این سازمانها پیدا کند. دختران مسلمان هم در اجرای این توصیهها در بسیاری از سازمان به ویژه انجمن دخترانه دانشجویان مسلمان در منطقه مشارکت کردند.