شیخ احمد یاسین زندگی و مبارزه

فهرست کتاب

فصل ششم: فعالیت‌های نظامی در زندگی شیخ احمد یاسین

فصل ششم: فعالیت‌های نظامی در زندگی شیخ احمد یاسین

با آنکه شیخ احمد یاسین از نظر جسمی بسیار ضعیف بودند، اما همیشه از نگاه اسلام به رویدادها و امور می‌نگریستند. وضعیت جسمی، او را از اعلام و تشریح اندیشه‌اش باز نمی‌داشت و اگر جسارت وی در انجام برخی کارها نبود چه بسا که ضعف بنیه جسمی او را از انجام آن‌ها باز می‌داشت، اما ایشان لحظه‌ای از فعالیت برای پیشبرد اهدافش دست برنمی‌داشت. شیخ جزئی از یک مجموعه بسیار بزرگ بود که اگر خود نمی‌توانست برنامه‌ها و افکار خود را به مرحله اجرا بگذارد، کسانی در آن مجموعه بودند که بتوانند این کار را انجام دهند، بویژه که اندیشه‌ها و برنامه‌های شیخ متعلق به شخص وی نبود، بلکه همه‌اش برای مصلحت اسلام و مسلمانان بود.

شیخ مانند هر مسلمانی این را خوب می‌دانست که ایمان به خدا از فهم عمل و حرکت در راه او و به معنای دقیق‌تر جهاد در راهش جدا نیست. جهاد از نظر شیخ احمد، روح امت (اسلامی) است و اگر جهاد عملا به صحنه فعالیت مسلمانان وارد نشده باشد، امت زنده و پویا نخواهد بود و اگر این امت از جهاد دست بکشد، روح خود را از دست می‌دهد. اگر جهاد از صحنه فعالیت امت اسلامی خارج شود، این امت به لقمه‌ای تبدیل می‌شود که بلعیدن آن برای دشمنانش آسان خواهد بود. این همان معنایی است که رسول خدا از آن تعبیر کرده‌اند: «زمانی فرا می‌رسد که امت‌های دیگر مانند حمله گرسنگان به غذا به امت شما حمله خواهند کرد ... تا آخر حدیث». به همین سبب اشتیاق شیخ احمد یاسین برای جهاد، طبیعی تلقی می‌شود. به باور او، امت اسلامی از ملل دیگر عقب مانده‌اند. دین اسلام هیچگاه این عقب ماندگی را نمی‌پذیرد. مقدسات مسلمانان در زیر سیطره غیر مسلمانان قرار گرفته است و آنان به صلاح خود قوانین و سازمان‌هایی را بر مسلمانان می‌گمارند که هیچ ارتباطی با اسلام ندارد، به همین سبب، امت اسلامی اکنون به ذلتی گرفتار شده است که از نظر منهج اسلامی پذیرفته نیست.

او همه این‌ها را می‌دید و رنج می‌برد. انگار همه عرب‌ها و مسلمانان در باقی ماندن در چنین وضعی با یکدیگر رقابت می‌کنند. بسیاری از سران و رهبران کشورهای اسلامی نیز چنین وضعی را بهترین فرصت برای دستیابی به مقاصد پلیدشان تلقی می‌کنند. شیخ احمد یاسین جهاد را تنها راه تغییر وضع موجود و از بین بردن فساد و تباهی دل‌ها و قلب‌ها می‌دانند. به نظر ایشان جهاد همه زنگارها را می‌زداید. هرکس که استعداد قربانی کردن جان خود را داشته باشد انفاق مال برای او آسان‌ترخواهد بود. او معتقد است، جهاد مانند آتشی است که طلا را ذوب می‌کند تا با وجود گرمای زیادش، ناخالصی‌هایش را از آن جدا کند.

این فکر از زمانی که شیخ تازه در حال ورود به سن بزرگسالی بود و همان زمانی که سرپرستی فعالیت‌ها به او واگذار شد و دقیق‌تر در دوره‌ای که اشغالگری «اسرائیل» به اوج خود رسیده بود، در وی به وجود آمد. اما منهجی را که او و برادرانش برگزیدند، منهجی دارای ابعاد گوناگون بود. جنبش اخوان المسلمین در فلسطین در این فکر بود که جهاد در فلسطین به فعالیتی مداوم در آن مرحله در آید. این کار ممکن نبود مگر با فراهم کردن بستر ایمانی لازم برای آن. اگر ایمانی در ضمیر و درون انسان وجود نداشته باشد تا پرچم جهاد را برافراشته نگه دارد، این جهاد اندکی پس از آغاز، متوقف می‌شود. شیخ احمد در ادامه راهش با دو مسئله مواجه شد: اول، آغاز عملیات جهادی، دوم، فراهم آوردن زمینه‌های ایمانی لازم برای آن. شیخ همزمان در هردو مسیر گام بر داشت، اما با درجاتی متفاوت تا آنکه حرکت او در این مسیرها با روند دعوت اسلامی که خود رهبری آن را در فلسطین بر عهده داشت، تعارضی نداشته باشد. جهاد معنای گسترده‌ای دارد که فراهم‌کردن بستر و زمینه ایمانی و روحی و روانی لازمه آن است. پس از آن به فراهم‌کردن سلاح و آموزش نیاز است. سپس حرکت به سوی عمل. شیخ برای رسیدن به چنین هدفی به تعدادی از اعضای اخوان پیشنهاد کرد که مخفیانه وارد برخی از گروه‌های فلسطینی شوند. هدف شیخ از این کار فراهم کردن فرصت آموزش برای این افراد و آگاهی آنان از شیوه‌های مبارزه مسلحانه بود.

شیخ هنگامی که مشاهده می‌کرد گروه‌های غیر اسلامی به عملیات‌هایی دست می‌زنند و اخوان دست روی دست گذاشته است، اندکی ناراحت می‌شد، اما به خود نهیب می‌زد و می‌گفت که عمل درست باید بر مبنای درستی استوار باشد و جهاد نیز برای فلسطینیان مسلمان یک وظیفه شرعی و دینی محسوب می‌شود و باید بر ایمان استوار باشد، نه انگیزه‌ها و احساسات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی.

جوانان مسلمانی که به داخل گروه‌های فعال در عرصه فلسطین وارد شده بودند، شیخ را از فعالیت‌های نظامی خود آگاه می‌کردند و ایشان نیز در همه دیدارهای خود با این برادران تحت تأثیر قرار می‌گرفت و دوست داشت که جهاد هر چه سریع‌تر از سوی مجاهدان مسلمان آغاز شود. دیدار با این جوانان او را چنان به هیجان می‌آورد که برادرانش تلاش بسیاری برای کنترل هیجان شیخ مبذول می‌داشتند. یکی از برادران که به همراه او بر فعالیت‌ها نظارت داشت، می‌گوید: «ما هر جلسه درباره ابو محمد سخن می‌گفتیم و او را به سبب عجله‌اش برای جنگ و جهاد ملامت می‌کردیم». نظر دوستان شیخ هم این بود که آن‌ها هنوز به این مرحله نرسیده‌اند و دعوت نیز قادر نیست که جوانان را برای مبارزه مسلحانه تجیهز کند.

تعدادی از این جوانان به همراه گروهی از اعضای سازمان‌هایی که در آن‌ها فعالیت می‌کردند زندانی شدند، اما این مسأله فقط باعث راسختر شدن عزم و اراده شیخ شد. علاوه بر آن، انتقاداتی که غیر مسلمانان به مسلمانان وارد می‌کردند از جمله اینکه آنان عاجز، ترسو و بزدل هستند و اینکه آنان سالخوردگانی سست عنصر بوده و اهل جنگ نیستند و همچنین عقب مانده‌اند، عزم شیخ را بیشتر می‌کرد.

شعارهایی که جریان‌های غیر اسلامی مطرح می‌کردند باعث می‌شد که شیخ و یارانش هر چه بیشتر جوانان را به جهاد تشویق کنند. شیخ احمد یاسین بیشتر از دیگران بر فعالیت‌های دینی برای جذب و تربیت جوانان نظارت می‌کرد. او به روح و اندیشه آنان نزدیک بود و بیشتر از دیگران تحت تأثیر عواطف و احساسات آنان قرار می‌گرفت و به آنچه در وجود آنان می‌گذشت آگاه‌تر بود.

اما آنچه پس از حمله به نیروهای مبارز فلسطینی در لبنان و پراکنده کردن آنان در کشورهای عربی در سال ١٩٨٢م و فجایع صبرا و شتیلا اتفاق افتاد، تأثیر بسزایی در اتخاذ تصمیم برای آغاز عملیات مسلحانه داشت، زیرا این حوادث موجب شد که اسلامگرایان احساس کنند که نباید بیش از این از عرصه فعالیت دور بمانند. آنان همچنین به این نتیجه رسیدند که زمان آن فرا رسیده است، عملیات مسلحانه را در کنار گروه‌های دیگر آغاز کنند.

شیخ یاسین هیچگاه فعالیت‌های نظامی یا جهادی دیگران را کوچک و کم ارزش نمی‌دانست، اما ایشان معتقد بودند که هر نوع فعالیت نظامی یا سیاسی که از قوانین اسلامی سرچشمه نگیرد و از آن پیروی نکند کامل و توجیه پذیر نیست. همین امر موجب شد که شیخ موضع خود را از سازمان آزادی بخش و گروه‌های مرتبط با آن جدا کند. او بارها به صراحت اعلام کرده است که هیچ اختلافی با سازمان آزادی بخش فلسطین بجز بر سر شیوه فعالیت و مد نظر قرار دادن معیارهای دین اسلام در آن، ندارد. او دوست داشت که سازمان آزادی بخش اسلام را به عنوان باور و ایدئولوژیی بپذیرد که بر همه جوانب فعالیت‌ها و انگیزه‌های آن حاکم باشد، زیرا او معتقد است که مسأله فلسطین در اصل یک مسأله اسلامی است و با دوری از تعالیم اسلام نمی‌توان آن را به سرانجام پیروزی رساند. از نظر شیخ اسلام و مسلمانان محور صحیحی است که درد فلسطین باید به وسیله آن درمان شود. این کار به مسئله فلسطین یک ویژگی جهانی، سیاسی و انسانی می‌دهد و از همه مهم‌تر به آن وجهه الهی می‌بخشد، زیرا تنها خداست که قادر به حمایت و یاری است و خداوند کسی را یاری می‌کند که دین خدا را یاری دهد. این کمک با دوری از فهم اسلامی و بدون حرکت در مسیر جهاد بر اساس مبانی اسلامی محقق نخواهد شد، زیرا هیچ فرقی بین جنگ، مبارزه و مقاومتی که غیر مسلمانان انجام می‌دهند با جهاد مسلمانان وجود ندارد، جز در قرار گرفتن در زیر پرچم الله و منهج و دستور استوار او.

شیخ بر آن بود که حرکت از مفهوم صحیح خود شروع شود، زیرا اگر قرار باشد که کسی را نصیحت کنی ابتدا باید از خود شروع کنی. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣ [الصف: ٢-٣]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا آنچه را که می‌گویید به آن عمل نمی‌کنید؟ (آیا می‌دانید) عمل نکردن به گفته‌هایتان موجب غضب شدید خداوند می‌شود»(؟) به همین سبب جهاد حتماً باید ادامه یابد تا دیگران نیز به مخالفت خود پایان دهند. این همان درسی است که شیخ در مدت طولانی جهاد خود آن را تجربه کرد و تجارب پیش و پس از انتفاضه صحت و کمال آن را ثابت کرد. حرکت جهادیی که جنبش اسلامی آن را پی گرفت، پیروزی‌های چشمگیری به ارمغان آورد که از پیروزی‌های گروه‌های غیر اسلامی نیز چشم گیر‌تر بود و حتی آن‌ها را نیز تحت تأثیر قرار داد و آنان را هر چه بیشتر به تکاپو و تلاش واداشت تا آنجا که امروزه تعداد زیادی از افراد جریان‌های چپگرا (گروه‌های غیر اسلامی مایل به مارکسیسیم) به مساجد روی آورده‌اند و این امر به خودی خود یک پیروزی بزرگ برای دیدگاه اسلامی که شیخ آن را تبلیغ و دیگران را به منهج اسلامی استوار دعوت کرد، محسوب می‌شود.