یک همسایه خوب
شیخ احمد یاسین به تنهایی یک جریان کامل سیاسی و اجتماعی است. این وضعیت در جامعه فلسطین - در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن - منعکس شده است، زیرا بیداری اسلامی در اراضی اشغالی در حال گسترش در همه جوانب زندگی توده فلسطینیان است.
این حضور در همه جا گسترش یافت و در بخشی از خود در تقویت و تثبیت جامعه فلسطین مؤثر افتاد، زیرا ارزشهایی که شیخ احمد یاسین و همراهانش به این ملت هدیه کردهاند، بسیاری از رشتههای پیوند را که از هم گسسته بود، به هم پیوند داد آنهایی را نیز که سست شده بودند، محکم کرد. بویژه که خود این ارزشها سنگ بنای جامعه اسلامی بزرگی را در عهد رسول خدا تشکیل داده بود و پیشرفت آشکاری را در ابعاد مختلف زندگی مردم در قرون بعد به جا گذاشت. جامعه اسلامی به اندازهای پیشرفت کرد که به بزرگترین قدرت تأثیر گذار در میدان سیاست جهان قدیم یعنی خاورمیانه و امتداد آن در آسیا و اروپا تبدیل شد.
موفقیت شیخ احمد یاسین و جنبش اسلامی در فلسطین موجب شد که گروههای سیاسی و اجتماعی رقیب به آن حسد ورزند و بویژه اینکه این گروهها و نیروها معتقد بودند که موفقیت جنبش اسلامی به تضعیف این گروهها درمیان توده فلسطینیان میانجامد. به همین خاطر تمام تلاش خود را با همه وسایل جهت حفظ موقعیت خود به کار بردند و تا آنجا پیش رفتند که گاهی با جنبش اسلامی عملاً درگیر میشدند. این گروهها به این نتیجه رسیده بودند که نمیتوانند دعوت قدرتمند اسلامی را سرکوب کنند. بویژه که حضرت رسول اکرم ج فرموده و واقعیت نیز شاهد درستی گفته ایشان است که: «هیچکس با دین به مبارزه برنخواست مگر آنکه دین بر او غلبه کرد». غلبه در اینجا ابعاد مختلفی دارد که غلبه روانی، معنوی و مادی را شامل میشود. هیچیک از آن چیزهایی که این گروهها دیگران را به پذیرفتن آن فرا میخوانند به اندازه شفافیت و وضوحی که دعوت اسلامی از آن برخوردار است، شفاف و واضح نیستند.
شیخ احمد یاسین از کسانی است که در بوجود آوردن این وضع تأثیر بسیار داشت و طبعاً به نامی آشنا در این عرصه تبدیل شده است. این شهرت او را در بین دو موقعیت ضد و نقیض قرار داده است. گروهی خواهان نزدیک شدن به او هستند و گروهی نیز شهرت ایشان را با وضعیت جسمی و جایگاه اجتماعیاش برابر نمیبینند. همین گروه دوم چه از همسایگان و چه از گروههای دیگر جامعه باشند با شیخ به دشمنی برخواستهاند. اما شیخ در برخورد با چنین افرادی بینش اسلامی و قواعد رفتار اجتماعی دین اسلام را به اجرا درآورده است. ایشان حتی این افراد را مستحقتر از دیگران به رعایت و دعوت به اسلام میبیند، بویژه که اینان به خاطر دوری از دین اسلام و قواعد این دین مبارک از رفتار و بینش مطلوب دور شدهاند و باید با فراخواندن آنان به سوی نیکیها، آنان را نیز در مسیر تغییری قرار داد که جامعه اسلامی در سایه موفقیت جنبش اسلامی به سوی آن در حرکت است. به همین سبب ارتباط شیخ با آنان به ارتباط پدر با فرزندان بیشتر شباهت دارد تا ارتباط همسایه با همسایه. یکی از همسایگان شیخ به صراحت میگوید: هنگامی که کودکان با تشویق بزرگترهایشان و حتی گاهی خود بزرگترها به سوی شیخ سنگ پرتاب میکردند او بسیار صبورانه با آنان برخورد میکرد و حتی یکبار به سوی ایشان باز نمیگشت تا آنان را از این کار باز دارد و یا حتی سبب این اقدامشان را از آنان بپرسد. او هیچکدام از آنان را نیز متهم نمیکرد و فقط میگفت، هرکس هرچه دوست دارد انجام دهد و این خداوند است که در نهایت محاسبه میکند(١٠).
طبیعی است که اولاد شیخ با اولاد همسایگان درگیر شوند. این قانون زندگی است و کم اتفاق میافتد که در جوامعی که از نظر مکان و مصالح مانند جامعه ما در هم تنیده و پیچیدهاند و از تربیتهای مشابهی برخوردارند، همسایگان با یکدیگر اختلاف نداشته باشند. از جمله این اختلافات در میان همسایهها درگیری کودکان دو همسایه است. شاید بهتر باشد بگوییم بیشتر اختلافات همسایگی به علت بازی، مشاجره و درگیری در بین کودکان دو همسایه به وقوع میپیوندد.
اما شیخ هیچگاه منفعل نمیشود و موضوع را به اختلاف تبدیل نمیکند. او همسایگان را به وجدانشان محول میکند. یکی از همسایگان شیخ میگوید: من با وجودی که همزمان خوب و بد را درباره شیخ میشنیدم، اما او را مردی باخدا میشناختم و به نظر من چنین کسی حقوق دیگران را پایمال نمیکنند، بلکه حریصترین مردم به حفظ حقوق دیگران هستند و به شکر خدا برای من روشن شده است که او مردی خوب و با سعه صدر است. من ١٥ سال همسایه او بودم و حتی یک بار هم با او اختلاف پیدا نکرده ام. او علاوه بر این به مشکلات مردم نیز رسیدگی میکند و از مردان نیکوکار است. (١١) این همسایه شیخ در ادامه میگوید: تاکنون در زندگی خود همسایهای بهتر و گرامیتر از شیخ احمد ندیدهام. او در همه وقت چه حق با او باشد و یا نه مردی با گذشت و فداکار است.
اقامت شیخ در منطقه «جوره الشمس» خیر و برکت زیادی را برای این منطقه به همراه داشته است، زیرا این منطقه بسیار دور افتاده بود و تعداد ساکنانش بسیار کم بود. اما وجود مجمع (اسلامی) و خود شیخ احمد بسیاری از برادران دینی شیخ را به خرید زمین و منزل در این منطقه و همسایگی او ترغیب کرد. این منطقه در حال حاضر آباد شده است و فعالیتها و تحرکات زیادی در آن صورت میگیرد و اگر وجود شیخ احمد نبود هیچگاه چنین وضعیتی در آن بوجود نمیآمد، زیرا فعالیت شیخ و زحمات ایشان برای تأسیس مجمع در منطقه آن را به کانون جنبش جوانان مسلمان تبدیل کرد و به این مکان رونق و جنبش و زندگی تازهای بخشید.
شیخ احمد یاسین با همسایگان خود مانند یک همسایه، یک دعوتگر و یک صاحب اندیشه رفتار میکند، زیرا معتقد است که این مردم از اولویت بیشتری برای فراخوانده شدن به سوی خداوند، برخوردارند. او این فرمایش رسول اکرم حضرت محمد ج را خوب درک میکند که فرموده است: «جبریل ÷ آنقدر مرا به نیکی به همسایهام وصیت نمود که فکر کردم، ممکن است از من ارث ببرد». اگر همسایه در جامعه اسلامی اینگونه ارجمند است، شیخ احمد که در روابط خود با مردم از اخلاق اسلامی و دعوت آن استفاده کند نیز باید اینگونه باشد.