اخلاق اسلامی

فهرست کتاب

تعاون و همیاری

تعاون و همیاری

حکایت می‌‌کنند که پیرمرد کهن‌سالی فرزندانش را گردآورد و دسته‌ای هیزم را به آنان داد و از آنان خواست تا آن را بشکنند. یک یک پسران هرچقدر سعی کردند نتوانستند آن را بشکنند. آنگاه پدرشان دسته‌ی هیزم را از آنان گرفته و تکه چوب‌ها را از هم جدا نمود. سپس به هرکدام از پسرانش تکه چوبی را داد و خواست تا دوباره سعی کنند. این بار به راحتی آن تکه چوب را شکستند.

خداوند به حضرت ابراهیم÷دستور داد تا دیوارهای کعبه را برافراشته و آن را تجدید بنا نماید. ابراهیم÷بلافاصله به اجابت امر پروردگار برخاست و از فرزندش اسماعیل÷خواست تا او را در بنای کعبه یاری دهد. اسماعیل÷نیز به امر پدر خویش در کمک به او گردن نهاد. آن دو با همیاری یکدیگر بنای کعبه را به پایان رساندند. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ١٢٧[البقرة: ۱۲٧]. یعنی: «و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه‏هاى خانه [کعبه] را بالا مى‏بردند [مى‏گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذیر که در حقیقت تو شنواى دانایى!».

خداوند موسى÷را بسوی فرعون فرستاد، تا او را به‌سوی بندگی خداوند یکتا فراخواند. موسى÷از خداوند درخواست کرد تا برادرش هارون را همراه او گسیل دارد تا او را یاری رسانده و در فراخواندن فرعون پشتیبانش باشد و گفت: ﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي ٢٩ هَٰرُونَ أَخِي ٣٠ ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي ٣١ وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي ٣٢[طه: ۲٩-۳۲]. یعنی: «و براى من دستیارى از کسانم قرار ده. هارون برادرم را. پشتم را به او استوار کن. و او را شریک کارم گردان».

خداوند متعال دعای موسى÷را قبول کرد و هارون را برای یاری به او برگزید. آن دو در دعوت بسوی خداوند متعال همیاری نمودند. خداوند نیز آنان را نصرت بخشیده و بر فرعون و لشگریان او پیروزشان گردانید.

خداوند سبحان به ذی القرنین پادشاهی و قلمرو وسیع و بزرگی را بخشیده بود. او نیز تمام زمین را از مشرق به سمت مشرق درمی‌نوردید. خداوند او را بر زمین نیرو و قدرت فراوان داده بود. او نیز به عدل و داد حکم می‌‌راند و اوامر خداوند را به اجرا درمی‌آورد.

در همان زمان قومی به نام یأجوج و مأجوج برروی زمین به فساد و تباهی پرداخته و به همسایگانش می‌‌تاخت و اموال‌شان را به تاراج می‌‌بردند و ظلم و ستم بسیار روا می‌‌داشتند. اقوام ضعیف‌تر از ذی القرنین خواستند تا به فریادشان برسد و به آنان کمک کند تا بین خویش و یأجوج و مأجوج سدی را بنا نهند و:

﴿قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗا ٩٤[الکهف: ٩۴]. یعنی: «گفتند اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مى‏کنند آیا [ممکن است] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدى قرار دهى؟».

ذی القرنین از آنان خواست تا همه باهم متحد گشته و یکپارچه شوند، چون ایجاد چنان دیوار عظیمی نیازمند تلاش و کوشش بسیار زیادی بود. آنان می‌‌بایست درمیان دشت و صحرا و کوهستان‌ها گودال‌هایی را حفر کرده و به جستجوی آهن می‌‌پرداختند تا سد را برپا نمایند. خداوند متعال می‌‌فرماید: ﴿قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا ٩٥[الکهف: ٩۵]. یعنی: «گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمکن داده [از کمک مالى شما] بهتر است مرا با نیرویى [انسانى] یارى کنید [تا] میان شما و آن‌ها سدى استوار قرار دهم». مردم همگی همیاری نمودند تا مقدار معتنابهی از آهن را استخراج نمودند که ارتفاع آن به بلندی کوه‌ها می‌‌رسید. تمام این آهن را گداختند و سدی عظیم بنا کردند که آنان را از شر همسایه‌ی ویرانگرشان در امان می‌‌داشت.

نخستین چیزی که رسول الله جپس از هجرت به مدینه بدان اقدام نمود همانا احداث یک مسجد بود. در این کار صحابهشبا پیامبر جهمیاری نموده، مکان و زمین آن را آماده ساختند و سنگ و درختان خرما را برای برپا نمودن مسجد فراهم کردند و همگی یکدست و هماهنگ عمل کردند تا بنای مسجد به اتمام رسید.

صحابهشدر نبرد در برابر کافران یکپارچه و متحد بودند. در جنگ احزاب کافران از هرطرف بر آنان گرد آمده و مدینه را در محاصره‌ی خویش گرفتند. سلمان فارسیسبه پیامبر جپیشنهاد کرد تا خندق بزرگی را بدور مدینه حفر نمایند تا آنکه کافران نتوانند به راحتی به شهر نفوذ کنند. مسلمانان تا پایان حفر خندق باهم و دوشادوش هم عرق ریختند و تلاش کردند. کافران بواسطه‌ی آن خندق از نفوذ به شهر درماندند و خداوند مسلمانان را بر دشمنانشان پیروز گردانید.