اخلاق اسلامی

فهرست کتاب

عزت و شرافت

عزت و شرافت

جنگی میان مسلمانان و فارس در گرفت، رستم فرمانده لشکر فارس از مسلمانان خواست تا با هم صلح کنند. سعد بن أبی وقاصسفرمانده مسلمانان، صحابی گرانقدر، رِبْعِی بْنَ عامرسرا فرستاد تا مطالب مسلمین را به آن‌ها عرضه نماید، و ربعی بن عامر با عجله تاخت، و با اسب خود خرامان وارد چادر دشمن شد و بر روی فرش گران قیمتی که بر روی زمین پهن شده بود پیش می‌‌رفت. وقتی که سربازان لشگر فارس از ربعی خواستند تا پیاده شود، اما او نپذیرفت و با عزت گفت: من با خواسته‌ی خود به اینجا نیامده‌ام و شما مرا دعوت کرده‌اید اگر به این راضی نیستید برمی‌گردم، سربازان قبول کردند و در حالی که در درون خود لبریز از خشم بودند.

هنگامی که مقابل فرمانده‌ی لشگریان، یعنی رستم، رسید، از او خواست تا یا به دین اسلام روی بیاورد و یا جزیه بپردازد و یا اینکه بین آن‌ها جنگ در خواهد گرفت. آنگاه با شرافت و سربلندی تمام خطاب به او گفت: ای فرمانده، خداوند ما را برانگیخته است تا بندگان را از عبادت بنده‌ها به‌سوی عبادت آفریدگار بندگان خارج ساخته، و از بی‌عدالتی ادیان به‌سوی عدالت اسلام، و از تنگی و مضیقت دنیا به‌سوی فراخی قیامت در آوریم.

خلیفه هارون رشید به دنبال امام مالک فرستاد. وقتی امام آنجا رسید، خلیفه به او گفت: باید از این پس بیشتر نزد ما بیایید تا پسران من ( امین و مامون ) بتوانند «موطاء» را از فراگیرند. (موطاء کتابی است که امام مالک در آن احادیثی از پیامبر جرا جمع‌آوری کرده است).

امام مالک گفت: خداوند امیر المومنین را عزت دهد، که این علم از خاندان شما است، و اگر گرامیش بدارید، عزت می‌‌یابد، و اگر خوار بپندارید، ذلیل می‌‌شود، علم و دانش چیزی است به‌سویش می‌‌شتابند و به خدمت کسی نمی‌‌شتابد.

خلیفه گفت: راست گفتی. سپس رو کرد به پسرانش و گفت: به مسجد بروید، تا مانند مردم حدیث بشنوید و بیاموزید. امام مالک گفت: به شرط اینکه تا اتمام مجلس بنشینند، و بر مردم پیشی نگیرند. خلیفه آن را قبول کرد.