عفت در مورد اموال دیگران:
فرد مسلمان در ارتباط با اموال سایرین پاک و عفیف بوده و به ناحق چیزی از آن برنمی گیرد. یکی از وزرای خلیفه عمر بن عبد العزیزسشب هنگام برای ارائهی مسائل حکومتی نزد ایشان رفت. در پایان کار، شروع به تعریف داستان و بحثهای خصوصی کرد و در این هنگام خلیفه عمر بن عبدالعزیز از او خواست تا دست نگه دارد و برخاست و چراغ را خاموش نموده و چراغ دیگری را روشن کرد. وزیر با تعجب پرسید: یا امیر المؤمنین، چراغی که خاموشش نمودی هیچ عیبی نداشت، چرا چنان کردی؟ عمر بن عبدالعزیز پاسخ داد: چراغی که خاموش کردم با روغن بیت المال مسلمانان میسوخت. در روشنایی آن در مورد امور مملکت بحث کردیم ولی هنگامی که به مسائل شخصی پرداختیم، آن را خاموش نمودم و چراغی را که روغن آن از مال خودم تهیه گشته بود را برافروختم.
به این ترتیب عمر بن عبد العزیز نمونهای والا از رعایت پاکی و عفت در رابطه با اموال دولتی، هرچند کم ارزش، میباشد.
فرد مسلمان در رابطه با اموال یتیمان و به عهده گرفتن تربیت و امور مالی آنان، نیز پاکی و عفت نفس خویش را نگاه داشته و در صورت دارا بودن چیزی برای خویش برنمیگیرد بلکه در افزودن آن سعی داشته و به خاطر رضایت خداوند در حق او نیکی نموده و خرج او را به عهده میگیرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَن كَانَ غَنِيّٗا فَلۡيَسۡتَعۡفِفۡ﴾[النساء: ۶]. یعنی: «...و آن کس که توانگر است باید [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد...».
صحابی جلیل القدر حضرت عبدالرحمن بن عوفسنمونهای بدیع از عفت و پاکی در ارتباط با اموال دیگران را از خویش به جانهاده است. زمانی که به مدینه منوره هجرت نموده و رسول خدا جمیان او و سعد بن ربیعسعقد برادری برقرار ساخت، سعد به عبدالرحمن گفت: من در میان انصار از همه توانگرتر هستم و ثروتم را با تو نصف میکنم و در ضمن من دو زن دارم و ببین کدام را میپسندی، اسمش را بگو تا او را برایت طلاق دهم و پس از گذشتن عدهاش با او ازدواج نما. عبد الرحمن بن عوف پاسخ داد: خداوند مال و همسرانت را بر تو مبارک دارد، بازارتان کجاست؟ آنگاه او را به بازار «بني قَيْنُقاع» راهنمایی نمودند. [بخاری].
حضرت عبدالرحمن بن عوفسبرای تجارت بهسوی بازار راه افتاد تا از دسترنج خود چیزی بدست بیاورد.