قرامطه
از اسماعیلیه فرقههای متعددی منشعب گشت که معروفترین آنها عبارتاند از:
«قرامطه» که منسوب به حمدان اشعث معروف به قرمط بود، به معنی کسی که گامهای کوتاه برمی دارد، چون دست و پاهایش کوتاه بود و قدمهای کوتاه بر میداشت. او در سال دویست و شصت و دو در نزدیک کوفه، ظهور نمود و مذهبش در عراق شهرت یافت و صاحب الحال و مدثر المطوق در شهرهای شام قیام نمود، و ابوسعید جنابی در بحرین به پا خواست و دولت او و فرزندانش شکوه و عظمت یافت؛ حتی با سپاهیان خلفای عباسی درگیر شدند و در بغداد و شام و مصر و حجاز جنگیدند و دعوتگران آنها در تمام نقاط زمین منتشر شدند.
بنابراین، جمعی از مردم وارد دعوت آنها شدند و به قول و دیدگاه آنها که آن را علم باطن مینامیدند، گرایش پیدا کردند؛ که در حقیقت این دیدگاه، تأویل و تحریف شریعت اسلام و خارج کردن آن از معنای ظاهری به مسائلی که خود میپنداشتند، بود. پس خودشان گمراه بودند و مردم زیادی را هم گمراه کردند.
در بارهی تاریخ پیدایش و ظهور حمدان و علت نامگذاری او به قرمط، مطالب دیگری هم گفته شده است. وطواط میگوید: حمدان در سال دویست و هفتاد و هشت هجری در دوران خلافت معتمد در اطراف کوفه، ظهور یافت؛ مردی با چشمان سرخ، که او را کرمیته هم میگفتند، چون این واژه بر زبان سنگین بود آن را به قرمط، تخفیف دادند. سپس انواع تعالیم و بدعتهای فاسد او را ذکر کردهاند و گفته شده که معز فاطمی و فرماندهاش جوهر جنگهای خونینی با قرامطه در سال ۳۶۲هـ داشتهاند.
و ابن خلکان میگوید: قرامطه منسوب است به مردی از اهل سواد کوفه، به نام قِرمط که دارای مذهب و بینش و افکاری مذموم بود که در سال ۲۸۱ هـ در زمان خلافت معتضد، ظهور یافت. و گفته شده است: ظهور آن فرقه، در سال ۲۷۸هـ بود. و به نظر ابوالفداء، فرقهی قرامطه در سال ۲۷۸ هـ در سواد کوفه، ظهور کردند که کسی آنها را به آن مذهب فراخواند که در یکی از روستاهای کوفه، خود را به بیماری زده بود و پیرمردی از او مراقبت میکرد به نام کرمیته، چون چشمهایش سرخ بود، و این لفظ به زبان نبطی به معنی سرخی چشم است؛ وقتی که آن شخص تظاهر به بهبودی کرد، او را با نام آن پیرمرد نامگذاری کردند، بعد آن را به قرمط تغییر دادند، سپس قومی از اهل بادیه را که دارای دین و عقل و اندیشهای نبودند، به دین خود دعوت کرد و آنها هم اجابت کردند.
برای ما اهمیتی ندارد که بدانیم کسی که فرقهی قرامطه را ایجاد کرد، همان مردی بوده که قرمط نام داشته یا غیر از او بوده است، بلکه آنچه برای ما اهمیت دارد این است که تاریخ ظهور آنها، چه سالی بوده است؟ تا بدانیم آیا در زمان أئمهی اهل بیت بوده است یا خیر. در تعیین زمان پیدایش آن فرقه، روایات مختلفی را دیدهام، اما ارجح آنها، این است که در سال دویست و هفتاد و هشت بوده است؛ یعنی بعد از انقضای ائمه و در اثنای غیبت صغرای امام دوازدهم [۴۱۱].
اشعری از آنها چنین یاد کرده است: قرامطه معتقد بودند که پیامبر جامامت علی ابن ابوطالب را به صراحت بیان داشته است و علی، امامت پسرش حسن را به صراحت بیان نموده و حسن هم، امامت برادرش حسین را و حسین هم امامت پسرش علی بن حسین را، و علی بن حسین هم امامت پسرش، محمدبن علی را و محمدبن علی امامت پسرش جعفر را، و جعفر امامت پسرش، محمد بن اسماعیل، را بیان داشتهاند و گمان کردند که محمد بن اسماعیل زنده است و تا امروز هم، نمرده است و تا مالک زمین نشود نمیمیرد، و او همان مهدیی است که قبلا آمدن او را بشارت دادهاند. و در این زمینه، به اخبار و روایاتی از نیاکان خود استدلال کردهاند، مبنی براین که او امام هفتم، و قائم آنها است [۴۱۲].
همانگونه که دیگران هم از آنها یاد کردهاند:
از جملهی آن فرقهها، «مبارکیه» میباشد که دستههای موجود و مشهور آن سه فرقهی: آغاخانیه یا نزاریه، پیروان آغاخان و بهره یا مستعلیه و سلیمانیه، میباشند.
هر کدام از آنها دارای افکار و عقایدی هستند که در برخی باهم اتفاق و در برخی دیگر اختلاف دارند. ماپیرامون همهی فرقهها و عقاید و آراء و افکارشان، مبنا و اساس اعتقاداتشان و نیز، تاریخ پیدایش و ابتدای حال هرکدام، دارای گفتار مستقل و مفصل هستیم که با آراء و نظرات مستشرقین، نویسندگان مصری، اسماعیلیان از سوری و هندی به ماقشه و مجادله پرداختهایم و برخی از آراء و نظرات آنها را در بارهی آن قوم رد نمودهایم و اشتباهات فاحش تاریخی و اعتقادی ایشان را ثابت نمودهایم؛ و در بحث و تحقیق خویش، با اطلاعات جدید و برگرفته از کتاب هایقدیم و جدید، خطی و چاپی، آنها را تثبیت کردهایم و به اثبات جهالت و نادانیهای اشخاص نامی و معروف آنها پرداختهایم حتی کسانی که بر زعامت و پیشوائی اسماعیلیه، چهار زانو نشسته و ادعا میکنند که از بزرگان اسماعیلیه هستند. و تمام این مسائل را در یک کتاب مستقل بیان نمودهایم [۴۱۳].
لذا در این کتاب از طولانی کردن موضوع اجتناب کردیم و به نقل گفتهها و ذکر عبارات نویسندگان اهل سنت و شیعه در موضوع فرقهها اکتفا کردهایم تا از موضوع بحث خارج نشویم و سخن به درازا نکشد.
[۴۱۱] الشیعة فی التاریخ (ص: ۲۳۱- ۲۳۴). [۴۱۲] مقالات الإسلامیین (ج۱ ص: ۹۸). [۴۱۳] که به یاری خدا آن کتاب هم به زودی، و پس از چاپ و صدور این کتاب، چاپ و منتشر خواهد شد، تصمیم داشتم که آن را قبل از این کتاب چاپ و منتشر نمایم چرا که به گمان خود همهی حقایق را در مورد اسماعیلیه، در آن گرد آوری نموده و به رشتهی تحریر در آورده ام، اما تازگی مطلع شدم که منابع دیگری در این زمینه موجودند که من تا به حال به آنها دسترسی نداشتهام لذا تصمیم گرفتم که آنها را نیز به دست آورم و از مطالب آنها نیز به قدر استطاعت و توانایی استفاده نمایم تا کارمان بینقص و عیب باشد و حق مطلب را آن چنان که شایسته و بایسته و جامع و شامل است ادا نموده باشیم، وما ذلک علی الله بعزیز. ما پیش بینی میکنیم که این کتاب در آیندهای نه چندان دور غوغا و علم شنگهای را در مجامع علمی برپا میکند؛ چرا که مجموعه حقایقی را روشن نموده است که تا به حال مستور و مخفی ماندهاند و هیچ کس از آنهای که آوازه و شهرت جهانی داشتهاند متخصصانه به بحث و بررسی آن همت نگماشتهاند چه از مستشرقین و چه از مصریها و حتی خود اسماعیلیها. و همچنین پرده از برخی بدیهیات برداشته که همواره مردم از بیان آنها بیم داشتهاند، تفصیل آن را در آنجا باهم مطالعه میکنیم انشاء الله.