شیعه و شیعه گری

فهرست کتاب

مرده‏ها را زنده می‏گرداند و اصحاب پیامبر را می‏کشد

مرده‏ها را زنده می‏گرداند و اصحاب پیامبر را می‏کشد

و تنها به کشتن زنده‏های آنها اکتفا نمی‏کند وتشنگی او با خون زنده‌ها فرونمی نشاند، بلکه - برحسب خرافات وافسانه‌های شیعه ـ مرده‌هارا نیز زنده می‌کند سپس آنها را به قتل میرساند. و آنگونه که آنها ذکر کردهاند، یزید بن معاویهسو یارانش را زنده میکند و آنها را به قتل میرساند.

و نه فقط این، بلکه از این هم پارا فراتر نهاده، و به گزافه گویی‌های خود ادامه داده تا جایی که گفتهاند:

اگر قائم ما قیام کند، حمیراء (ام المؤمنین صدیقه، دختر صدیقب) را زنده میکند تاحد زنا را بر او جاری کند، و انتقام دختر محمد جرا از او بگیرد [۷۲۷].

و بیش از این نیز در سرزنش و بدگویی و نفرت، نسبت به حاملان پرچم اسلام، و آشکار کنندگان کلمهی اسلام و مبلغان آن رسالت، و منهدم کنندگان تمدن یهود و شوکت مجوس غوطه ور شده‌اند تا حدی که عقل تصور نمیکند، و انسانیت به آن راضی نیست، و گفته‌اند:

قائم گفت: آیا شما را به خبری آگاه کنم: هرگاه کودک ناپدید شد، و مغربی به حرکت در آمد، و عمانی راه رفت و با سفیانی بیعت شد، خدا به من اذن برخاستن میدهد، و بین صفا و مروه همراه با سیصد و سیزده نفر قیام میکنم. سپس به کوفه میآیم، مسجد را منهدم میکنم و آن را بر طبق نقشهی اول آن، می‌سازم، و خانهی جبابره و مستکبران اطرافش را ویران میکنم، و با مردم حج میکنم، و به سوی یثرب (مدینه) میآیم و حجره را منهدم میکنم (حجرهی عائشه ل که قبر رسول خدا و ابوبکر و عمر در آنجاست) و آن دو نفر را (ابوبکر صدیق وعمر فاروق ب) با بدن تر و تازه بیرون میآورم، فرمان میدهم آنها را روبروی بقیع به دار بزنند و مردم بیش از فتنهی بار اوّل، با آنها مورد آزمایش قرار میگیرند، و از آسمان ندا میآید که ای قائم! نابود کن، و ای زمین، بگیر، در چنین روزی روی زمین هیچ کس باقی نمیماند مگر کسی که ایمانش را خالص کرده باشد. عرض کردم: ای سرورم بعد از آن چه میشود؟ گفت: بازگشت، بازگشت [۷۲۸].

جزایری این را با تفصیل و صراحت ذکر کرده و گفته است: مفضل بن عمر از جعفر روایت کرده که گفت:

[همانا سرزمین‌ها به فخر فروشی پرداختند، کعبه بر کربلا افتخار کرد؛ بنابراین خداوند به او وحی نمود که: ساکت باش ای کعبه، و بر کربلا فخر نکن، چون آنجا همان بقعهی مبارکی است که من با موسی در آنجا سخن گفتم. و گفتم: «إني أنا الله»من خدا هستم، و نیز آنجا جای مسیح و مادر اوست دروقت ولادت؛ و آن هم دولابی است که سر حسین بن علی با آن شسته شد و جایی است که محمد جاز آنجا به معراج رفت؛ مفضل گفت: ای سرورم، مهدی به کجا می‌رود؟ گفت: به شهر پدر بزرگم، وقتی که وارد آنجا شود، جایگاه عجیبی دارد که سرور و شادی مؤمن و رسوایی کافران، آشکار گردد. مفضل گفت: گفتم: سرورم آن چیست؟ گفت: به نزد قبر پدر بزرگش می‌رود پس میگوید: ای معشر خلایق! این قبر پدر بزرگ من است، مردم میگویند: چه خوبند آل محمد، میگوید: چه کسی با او در قبر است؟ میگویند: دو یار و همراه او، ودو نفرند که در کنار او خوابیده‌اند (ابوبکر و عمر). مهدی÷میگوید: -در حالی که بیشتر از همهی مردم به ابوبکر و عمرآگاهی دارد- چگونه در بین همهی مردم، این‌ها با پدر بزرگم رسول خدا، دفن شدهاند، شاید آنها نباشند؟ مردم میگویند: ای مهدی! از آل محمد جز این دو نفر اینجا نیستند، و آنها را اینجا دفن کردهاند چون آنها جانشین و پدر دو نفر از همسرانش بودند، بعد از سه روز دستور میدهد قبرهایشان را حفر کنند و آنها را بیرون آورند و آنها را شاداب و به همان صورتی که در دنیا بودند، بیرون میآورند و آنهارا از کفن لخت و عریان میکند، و فرمان میدهد آنها را بر درختی تنومند و خشک شده، آویزان کنند، سپس درخت جنب و جوش و حرکت میکند و برگهایش رشد می‌کنند و بلند می‌شوند و شاخه‌هایش دراز می‌شوند. کسانی که درباره‏ی او در دنیا تردید داشتند، می‏گویند: به خدا این شرف و مقام حق است، و ما به ولایت و محبت او ظفرمند شدیم. خبر آن دو صحابه در همه جا پخش می‏شود، پس هرکس که ذره‏ای محبت آن دو نفر را در قلبش داشته باشد در مدینه حاضر می‏شود، پس مورد فتنه و امتحان قرار می‏گیرند بیش از بار اول، منادی مهدی ندا سر می‏دهد: این‌ها دو صحابه‏ی رسول خدا جهستند، پس هر کس آنها را دوست می‌دارد، جدا شود و در گوشه‏ای بایستد، پس مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند: دوستان و دشمنان؛ به دوستداران آنها برائت و بیزاری پیشنهاد و عرضه می‏شود، می‏گویند: ای مهدی! ما خود را از آنها بری نمی‏کنیم و ما نمی‌دانستیم که آنها نزد خدا چنین فضیلتی دارند، ما چه می‏دانستیم که آنها اینطور تر و تازه هستند و درخت به سبب آنها دوباره زنده می‌شود؛ ما از تو و کسانی که به تو ایمان آورده‌اند و از کسانی که به این دو نفر اعتقاد نداشته‌اند، اظهار برائت و بیزاری می‏کنیم؛ مهدی دستور می‏دهد بادی شروع به وزیدن کند، گویى آنها تنه‏‏ی نخل‌هاى میان تهى‏هستند، سپس فرمان می‏دهد آنها راپایین بیاورند، و به اذن خدا آنها را زنده می‏گرداند، و به همه‏ی خلائق دستور می‏دهد جمع شوند، سپس انتقام تمام کارهایشان را در همه‏ی دوران از آنها می‏گیرد. قصاص قابیل بن آدم را از آنها می‏گیرد، و انتقام جمع آوری هیزم آتش ابراهیم، به چاه انداختن یوسف، حبس یونس در شکم ماهی، قتل یحیی، صلیب کردن عیسی، شکنجه و عذاب جرجیس و دانیال، کتک زدن سلمان فارسی، آتش افروختن بر در امیرالمؤمنین، شلاق کاری و کتک زدن به فاطمه زهراء و سقط جنین ایشان، مسموم کردم حسن، کشتن حسین، ذبح بچه‌ها و عموزاده هایش، اسارت اولاد رسول خدا ج، ریختن خون آل محمد و خون هر مؤمن و هر زنی که به حرام مورد تجاوز قرار گرفته است، هر ربایی که خورده‌اند و هر پلیدی وظلمی که از زمان آدم مرتکب شده‏اند تا قیام قائم. همه‏ی این جریمه‌ها را باآن دو صحابی حساب می‏کند و به همه اعتراف می‏کنند، در آن موقع، دستور می‌دهد قصاص همه‏ی ظلم‌ها را از آنان بگیرند، پس دو باره آنها را برآن درخت آویزان می‏کنند، و دستور می‏دهد آتشی از زیر زمین بیرون بیاید و آنهارا با درخت بسوزاند، سپس به باد فرمان می‏دهد خاکسترشان را در دریا پخش کند.

مفضل عرض کرد: ای سرورم! آیا این آخرین عذاب آنهاست؟ گفت: هیهات! ای مفضل به خدا سوگند بازگردانیده میشوند، و در حضور سرور بزرگ محمد جو صدیق اعظم امیرالمومنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمهو تمام کسانی که ایمان داشتند و کسانی که کفر داشتند، حاضر می‌شوند؛ و دوباره بر تمام ظلم‌ها قصاص میشوند، و به سخت‌ترین عذاب بازگردانیده میشوند [۷۲۹].

[۷۲۷] تفسیر الصافی (ص: ۳۵۹). مجلد کبیر. [۷۲۸] البرهان فی تفسیر القرآن، (ج۲ ص: ۴۰۷). [۷۲۹] الأنوار النعمانیة، جزایری (ج۲ ص:۸۶- ۸۷).