فصل هفتم: شیعهی اثناعشری و عقاید سبئیه
مادر صفحات قبل، مفصل به ذکر سبئیه و سردستهی شان عبدالله بن سبأ، پرداختیم. اما ناچاریم که دوباره به ذکر آنها و بیان افکاری که در بین مردم رواج میدادند، و همچنین جریان مبارزهی شدید و جوانمردانهی علی و فرزندان دلاورششبا آنها، و بیان اینکه با وجود آن همه مبارزات جانانه، باز همان افکار به میان کسانی نفوذ کرد که خود را شیعه و طرفدار او معرفی میکردند و مدعی ولایت آنها، به نام محبت اهل بیت بودند که حتی اهل بیت هم از آنها مبرا و بیزار بودند، بپردازیم.
ناچاریم به این مسائل بر گردیم و موضوع را بیشتر بر جسته نماییم، و همچنین اثبات کنیم که شیعه خصوصاً اثنی عشریه که خود را معتدل و میانهرو به حساب میآورند و بسیاری از مسلمانان بیخبر فریفتهی آنان شدهاند، تنها وارث آن فرقهای هستند که گمراه شدند و گمراهی به بار آوردند؛ فرقهای که برای ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمانان و دور ساختن مردم از عقایدی که از آسمان فرود آمد و جبریل حامل آن بود و رسول الله جآن را ابلاغ نمود، همواره تلاش کرده و مردم را از سنت صحیح رسول الله جدور نمودهاند به طوری که ذکری از قرآن و سنت صحیح در میانشان نباشد.
در این فصل میکوشیم که با انصاف بیشتری عمل کنیم، و مانند شیعه در صدد انتقام برنیاییم، و چیزی را به آنها نسبت ندهیم که در کتابهای خودشان وجود ندارد، همانگونه که به فضل خداوند همیشه عادت ما بر این امر بوده است. برای اجتناب از تکرار عباراتی که در گذشته بیان شدند، به ذکر خلاصهای از نقشههای عبدالله بن سبأ و عقاید و افکار سبئیه، اکتفا میکنیم، سپس همان افکار و عقاید را با افکار و آراء شیعیان اثنی عشری کنونی، مقایسه میکنیم که آیا افکارشان همان افکار سبئیه است یا خیر؟ پس میگوئیم:
اولاً: قیام سبئیه با تشکیل جمعیّت سرّی یهودی، به نام اسلام و زیر پرچم عبدالله بن سبأ.
دوّم: اظهار محبت و دوستی و دفاع از ولایت علی و فرزندان اوشو انتساب به شیعهی آنان.
سوّم: خشم و نفرت و انزجار از اصحاب رسول خدا جو برائت و بیزاری از ابوبکر و عمر و عثمانشجانشینان رسول خدا جدر بین امت و خلفای راشد بر حق، و طعن و عیبجویی از آنها و تکفیر و تفسیق کردنشان.
چهارم: تشویق و تحریض مردم بر ضد عثمانسو اتهامات باطل علیه او جهت تفرقه و ایجاد شکاف در بین امت واحدهی مسلمانان، و بدگویی از زمامداران و لکهدار کردن همهی حُکام خصوصاً آنهایی که در جنگهای خونین و ظفرمندی، فرماندهی کردهاند.
چهارم: ترویج عقاید یهودی و ترسایی و مجوسی بین مسلمانان که به هیچ وجه به اسلام و کتاب خدا و تعلیمات رسولگرامی اسلام جکمترین ارتباطی نداشته و ندارند و همه از آن بری و بیزار بودند. از جمله این افکار میتوان از: وصایت، ولایت، عصمت، رجعت، عدم مرگ، تصرف و به دست آوردن تمام زمین، حلول و اتحاد، پرستش و خدا قرار دادن خلق، توصیف مخلوق با صفات خدا، ادامهی نبوت بعد از محمد جو نزول وحی نام برد.
این بود افکار سبئیه که از سخنان شیعه و ائمه دربارهی آنها اقتباس نمودیم، و این بود عقایدی که به سوی آن دعوت کردهاند و بین مسلمانان ترویج نمودهاند، واین بود عبارات و نصوصی که در فصل دوّم این کتاب بیان کردیم، آن جا که مفصل، از عبدالله بن سبأ و سبئیه یاد نمودیم.
اکنون به شرح و توضیح بیشتر آن نکات مهم و اساسی میپردازیم و میگوییم: