شیعه در ایام محمد بن علی ملقب به جواد یا تقی
دربارهی امامت محمد بن علی، بین شیعه اختلاف شدیدی رخ داد چون در وقت وفات پدرش به سن بلوغ نرسیده بود؛ به همین علت، میان آنها بر سر امامت او اختلاف شدیدی ایجاد شد و از اطراف او متفرق شدند؛ و گفتند:
جایز نیست امام، غیر بالغ باشد و اگر جایز باشد که خدا به اطاعت از شخص نا بالغ امر کند پس جایز است خدا غیر بالغ را هم مکلف قرار دهد؛ پس همانطور که تکلیف نابالغ غیر معقول است، پاسخگوی و قضاوت در مورد مسایل ریز و درشت و پیچیدهی احکام و شرایع دین و همهی آنچه رسول خدا جآورده و مورد نیاز امت است از امور دین و دنیا تا روز قیامت، نیز غیر معقول و نادرست است؛ و اگر قرار باشد کسی که یک درجه پایینتر از سن بلوغ است این مسائل را بفهمد، پس کسی که سه درجه و چهار درجه پایینتر است نیز، جایز است آنها را بفهمد؛ و حتی جایز است کسی هم که در گهواره است آنها را بفهمد، و مسلم است که چنین امری غیر معقول و غیرمنطقی و نامتعارف است.
سپس کسانی که قائل به امامت ابی جعفر محمد بن علی بن موسی بودند، در باره ی مقدار علم و دانش او، به اختلاف پرداختند؛ چون کم سن و سال بود. برخی به یکدیگر میگفتند: امام باید حتماً دانشمند باشد و ابوجعفر به سن بلوغ نرسیده، پدرش وفات یافته است؛ پس علم را از کجا و چگونه بدست آورده است؟ برخی جواب میدادند:
حتماً نباید علم او از جانب پدر باشد، چون پدرش به خراسان آمد در حالی که ابوجعفر چهارسال و چند ماه سن داشت، پس کسی که در چنین سنی باشد، در حدی نیست که از تعلیم و شناخت ریز و درشت مسائل دین، فارغ شده باشد، اما خدا در زمان بلوغ، به او، چندین نوع از آنچه بر علم امام دلالت کند، میآموزد؛ مثل الهام و پیام قلب و اخطار به گوش و رؤیای صادق و فرشتهی سخنگو و صورتهای به بلندی مناره و عمود و چراغ و نمایش اعمال و... و همهی اینها با اخبار صحیح قوی و مستندی که جایزنیست، رد شوند ثابت شدهاند.
برخی هم گفتند: او قبل از بلوغ، امام است؛ به این معنی که تا او بالغ شود، امامت به کس دیگری داده نمیشود؛ وقتی که بالغ شد یاد میگیرد نه به جهت پیام و الهام قلبی و نه از جانب فرشته و نه با یکی از آن صورتها؛ چون به اجماع امت، بعد از پیامبر جوحی منقطع است، و نیز به علت این که الهام؛ یعنی در هنگام فکرکردن و اندیشیدن در بارهی شناخت چیزی که قبلا آن را دانستهای و فراموش کردهای، مطالبی به تو القاء میگردد و آن را به خاطر میآوری؛ و احکام شرعی با آن وسعت و فراوانی که دارند و با آن همه اختلاف و گوناگونی علل، قبل از یادگیری و اطلاع از آنها نمیشود با چنین حالتی دانسته شود، چون کسی که فکر و حافظهی درست و روشنی داشته باشد و از همه خردمندتر باشد، اگر دربارهی تعداد رکعات نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح فکر کند، و قبلاً دربارهی آن نشنیده باشد، با فکر و اندیشیدن نمیتواند بفهمد، و با نظر و استدلال هم نمیتواند کشف کند، و با کمال عقل هم نمیتواند استناد کند، و از جهت توفیق هم، هرگز علم آن، به او نمیرسد و جز با آگاهی و تعلیم، نمیتوان آن را فهمید؛ بنابراین، استدلال به الهام و توفیق، باطل است.
اما میگوییم: موقع بالغ شدنش، این مسائل را از کتابهای پدرش و از معلوماتی که برای او به ارث گذاشته است و اصول و فروعی که برایش ترسیم نموده، یاد میگیرد.
برخی از این فرقهها هم، قیاس در احکام را برای امام جایز میدانستند؛ به ویژه، قیاس بر اصولی که در دست دارد، چون او معصوم است و در قیاس خطا نمیکند، و این گفته را تنها به علت به بن بست رسیدن در بارهی علم امام و چگونگی تعلیم او، مطرح میکردند، چون میدانستند که امام هنوز بالغ نشده بود.
و برخی دیگر گفتند: امام غیر بالغ نیست؛ حتی اگر یک سال سن داشته باشد، چون او حجت خداست، پس جایز است بداند و بفهمد حتی اگر کودک باشد، و برای یادگیری او، اسبابی ذکر شدند، مانند الهام و رؤیای صادقه و غیره؛ همانگونه که برای نیاکان او چنین امری جایز بود، و در این باره از یحیی بن زکریا÷دلیل میآورند که خداوند در کودکی او را علم و حکمت بخشید، و به اسباب عیسی و به حکم کردن کودکی که در میان یوسف و زلیخا قضاوت نمود و به علم و حکمت سلیمان بن داود استدلال میکردند که بدون تعلیم و یادگیری، خداوند به همهی آنها بخشیده است، بنابراین، حجتهای خداوند، همه قبل از بلوغ دانا بودهاند [۴۴۹].
محمد بن علی، در سال صد و نود و پنج، متولد شده بود و در سال ۲۲۰هـ در بغداد، در سن بیست و پنج سالگی وفات یافت؛ مادرش کنیزکی بود به نام سمیکه که اهل نوباء بود [۴۵۰].
همچنین او با ام فضل دختر مأمون ازدواج نمود.
بنابراین، یکی از دخترانش همسر محمد بن علی بن موسی الرضا، و دیگریش همسر پدر او یعنی علی بن موسی، بود [۴۵۱].
و در ایام او یکی از حسینیان به نام محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابی طالب، ادعای امامت کرد [۴۵۲]و مردم زیادی تسلیم او و امامتش شدند سپس عبدالله بن طاهر او را نزد معتصم برد، و او را در داخل باغ خرما در اتاقی که آنجا ساخته بود حبس کرد.
و در علت مرگ محمد بن قاسم، اختلاف است؛ برخی میگویند: او مسموم شده است، برخی دیگر میگویند: جمعی از طرفدارانش برای خدمت و آبیاری و زراعت به آن نخلستان رفتند و با استفاده از طناب و نمد و... به زیر زندانش نقاب زدند و او را ربودند وتا به امروز دیگر از او خبری نیست.
و عدهّای از زیدیه و مردم بیشماری تا این تاریخ ـ یعنی: سال سیصد و سی و دوـ تسلیم امامت او شده بودند و برخی بر این باور هستند که محمد وفات نیافته و او زنده است و از روزی خدا برخوردار است، و روزی ظهور خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد میکند همانطور که پر از جور و ستم است، و نیز او مهدی این امت است. و قسمت عمدهی آنها در نواحی کوفه و کوههای طبرستان و دیلم و تعداد زیادی هم در کوههای خراسان هستند [۴۵۳].
[۴۴۹] فرق الشیعة. اثر: نوبختی (۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۲). [۴۵۰] الإرشاد، مفید (ص: ۳۱۶). أعلام الورى (ص: ۳۴۴، ۳۴۵). مروج الذهب (ج۳ ص: ۴۶۴). [۴۵۱] مروج الذهب، (ج۳، ص: ۴۴۱). [۴۵۲] مقاتل الطالبیین (ص: ۵۷۷). همینطور طبری و ابن أثیر و غیر آنها. [۴۵۳] مروج الذهب، (ج۳ ص: ۴۶۵).